شاگردی از استاد پرسید: نشانه بندگی چیست؟
استاد گفت: به گورستان برو و به مردگان توهین کن! شاگرد دستور استاد را اجرا کرد و نزد او برگشت. استاد گفت: پاسخی دادند؟ شاگرد گفت: نه.
استاد گفت: پس بار دیگر به آنجا برو و آنها را ستایش کن! شاگرد اطاعت کرد و نزد استاد برگشت. استاد بار دیگر پرسید: آیا پاسخی دادند؟ شاگرد گفت: نه.
استاد گفت: نشانه بندگی آن است که ستایش و نکوهش دیگران، انگیزه تو نباشد و تنها برای خدا حرکت کنی.
#مرگ
#نشانه_بندگی
@sooyesama
علیالدوام یاد مرگ و آخرت در خاطر مرحوم علامه والد [علامه طهرانی] زنده بود و توجّهشان نیز به مرگ کاملاً آمیخته به توحید بود.
مرگ را تجلّی توحید حضرت حق میدانستند که انسان در آن حال با تمام وجود حقیقت لاإله إلّاالله و بیاعتباری و پوچی دنیا و عالم اعتبار را درک میکند و همۀ امور خود را به مالک علی الاطلاق واگذار مینماید.
#استاد_سیدمحمدصادق_طهرانی
(نور مجرّد، ج۳، ص۲۶۳)
#مرگ
#توحید
@sooyesama
از خویشتن میپرسم: بهراستی فرق میان مرگ و کشف چیست؟! کشف، جلوه کوتاهی از مرگ، و مرگ آغاز کشفی پیوسته است.
عارفی که گاه و بیگاه دریچه مکاشفه را میگشاید درواقع مزه مرگ را میچشد؛ زیرا که کشف، جز درپی بریدگی از وابستگیهای دنیا رخ نمیدهد. و این بریدگی، حقیقت مرگ (مرگ حقیقی) است.
این دریچه برای مردم عادی پس از مرگ طبیعی (مرگ بدن) رخ مینماید. اما سالکان که مرگ ارادی را پذیرفتهاند این دریچه را پیش از مرگ طبیعی گشودهاند. مردم عادی پس از مرگ بدن، بهناچار دست تعلق از بدن مادی برمیدارند و این مرگ طبیعی را درآمدی برای مرگ حقیقی میکنند.
اکنون دوباره میپرسم: فرق میان مرگ و کشف چیست؟ هیچ...
کشف، مرگی لحظهای و مرگ، کشفی پیوسته است. مردم پس از مرگ طبیعی، به کشف باورها و خوهای نفسانی خویش میپردازند و برای همیشه در این کشف غرق میشوند. بهشت و دوزخ انسانها چیزی جز یک کشف پیوسته پایدار نیست. کشفی که از روزنه آن، همه حقیقت خویش و ساحتهایی از حقیقت هستی روشن میشود.
پس ای عزیز!
خرده مگیر بر جوان موزونی که درباره "تجربههای نزدیک به مرگ" تحقیق میکند. گرچه برخی از مرگهایی که او بهنمایش میگذارد در اصطلاح فنی تو کشفاند نه مرگ. اما نیک اگر بنگری مرزی میان مرگ و کشف نیست. پس او نیز ناخودآگاه مرگ و کشف را بههم آمیخته و مردم را به سفره کشف حقایق میهمان کرده است.
#ر_س
#مرگ
#کشف
#تجربه_نزدیک_مرگ
@sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
از خویشتن میپرسم: بهراستی فرق میان مرگ و کشف چیست؟! کشف، جلوه کوتاهی از مرگ، و مرگ آغاز کشفی پیوسته است.
عارفی که گاه و بیگاه دریچه مکاشفه را میگشاید درواقع مزه مرگ را میچشد؛ زیرا که کشف، جز درپی بریدگی از وابستگیهای دنیا رخ نمیدهد. و این بریدگی، حقیقت مرگ (مرگ حقیقی) است.
این دریچه برای مردم عادی پس از مرگ طبیعی (مرگ بدن) رخ مینماید. اما سالکان که مرگ ارادی را پذیرفتهاند این دریچه را پیش از مرگ طبیعی گشودهاند. مردم عادی پس از مرگ بدن، بهناچار دست تعلق از بدن مادی برمیدارند و این مرگ طبیعی را درآمدی برای مرگ حقیقی میکنند.
اکنون دوباره میپرسم: فرق میان مرگ و کشف چیست؟ هیچ...
کشف، مرگی لحظهای و مرگ، کشفی پیوسته است. مردم پس از مرگ طبیعی، به کشف باورها و خوهای نفسانی خویش میپردازند و برای همیشه در این کشف غرق میشوند. بهشت و دوزخ انسانها چیزی جز یک کشف پیوسته پایدار نیست. کشفی که از روزنه آن، همه حقیقت خویش و ساحتهایی از حقیقت هستی روشن میشود.
پس ای عزیز!
خرده مگیر بر جوان موزونی که درباره "تجربههای نزدیک به مرگ" تحقیق میکند. گرچه برخی از مرگهایی که او بهنمایش میگذارد در اصطلاح فنی تو کشفاند نه مرگ. اما نیک اگر بنگری مرزی میان مرگ و کشف نیست. پس او نیز ناخودآگاه مرگ و کشف را بههم آمیخته و مردم را به سفره کشف حقایق میهمان کرده است.
#ر_س
#مرگ
#کشف
#تجربه_نزدیک_مرگ
@sooyesama
ما نبودیم و جهان بود با همه رنگها، صداها، شکلها، مزهها و بوهایش، اما آنها را نمییافتیم. ما اندکاندک آنچه را که یافتیم، یافتیم، و رفتهرفته دامنه ادراک خود را گستراندیم.
اکنون برخی چیزها را مییابیم. اما چندها برابر آنرا هنوز نمییابیم. هنوز معقولات زیادی از افق ادراکی ما پوشیده ماندهاند.
شاید روزی نیروی ادراکی برتری پیدا شود و چیزهای دیگری از جهان بیابد که اکنون حتی در تصور ما نمیگنجد.
ما تاکنون بارها با این جهش ادراکی، روبرو شدهایم، پس چرا از رویداد دوباره آن میهراسیم؟ شاید نگران فرو ریختن چیزی هستیم که تاکنون ساختهایم. اگر همه یا بیشتر ادراک ما از جهان، ناروا باشد، آنگاه چه کنیم؟!
آرام میگویم: ما بارها ساختمان علم را ویران کرده و ازنو ساختهایم. نباید از ساختن دوباره آن، بهراسیم. شاید علم، بیشتر برای ساختن درون باشد تا یافتن بیرون.
روزی که جریان آگاهی به فراعقل جهش نماید، دوباره متولد میشویم و دوباره جهان را بهگونهای دیگر ادراک میکنیم.
اما نباید فراموش کنیم که فراتر از هر فراتری، فراتری است. و این مرگ و زندگی پس از آن، پایانی ندارد. باید برای آینده گشوده باشیم. ترس برادر مرگ است و ما را در مرحلهای که بهناروا، خود را بدان بستهایم، نگاه میدارد. مرحلهای که قبر ما خواهد شد و ما را بهجرم ایستایی، بهسختی خواهد فشرد.
این سزای کسی است که ندای تعالی "هستی" را نادیده بگیرد و به جایی که هست، بسنده نماید. بسندگی، دوزخ دردناکی است که جز سوختن خودبسنده، چیزی نمیشناسد.
#ر_س
#جهش_ادراکی
#ادراک_فراعقلی
#تولد_دوباره
#بسندگی_ادراکی
#مرگ
#دوزخ
@sooyesama