الها
فرمودی که ناامیدی گناه بزرگی است. پس بارقه امیدی بفرست تا دل سرد و سیاهم به نور امیدت روشن گردد.
پروردگارا
اکنون خاموش و تیره در سیاهی خویش غوطه میخورم و از خود میپرسم: آیا رهایم کردهای تا زمینگیر شوم؟ یا زمینم میزنی تا بالاترم بری؟
خدایا
کاش دوباره بلندم کنی و با گرمای محبتت حیاتم بخشی. اگر رهایم کنی توان بازگشت ندارم و بیتو به نابودی میگرایم.
آه ای پناه من
شرمندهام که در راهت پای نفشردم. توان اندک من تا اینجا بود. اکنون نوبت توست که با اندکی از توان بیکران خویش، به اوج آسمان پرتابم کنی.
#نیایش
@sooyesama
گوشهایم را بگشا و در قلب من نجوا کن که نجاتم خواهی داد. آوایت را به گوش خواهم گرفت و برای در آغوش فشردنت شتاب خواهم کرد.
سیمای خویش از من پنهان مدار؛ زیرا برای دیدار آن، مرگ را با خشنودی پذیرا خواهم شد؛ چه محروم ماندن از دیدار آن چهره، بهواقع، خود مرگ است.
جان من، چون خانهای است که بهسبب کوچکی، آمادهٔ ورود تو نیست. استدعا میکنم آنرا وسعت بخشی. آن خانه، خرابهای بیش نیست، تو از نو برسازش.
چیزهایی در این خانه هست که تو از دیدنش خشنود نمیگردی. اینرا میدانم و پنهانش نمیکنم. اما چه کسی میتواند این خانه را از این چیزها بپیراید؟
#آگوستین_قدیس
(آگوستین، اعترافات، ص۵۰_۵۱، دفتر پژوهش و نشر سهروردی)
#نیایش
@sooyesama