نمنمک عمر از نیمه گذشت. گویی چرت کوتاه عصرگاهی بود. کمکم آغوش بستهمان، رو به آسمان باز میشود.
سپاس تو را که داستان عمر، پایان شیرینی دارد و آن تویی. سپاس که هرجا رفتیم به در بسته خوردیم، و اکنون با دلی شکسته به دامان پر مهرت پناه خواهیم آورد.
سپاس که آنچه میخواستیم نشد و شکست، شیطانی که درون خود تراشیده بودیم. سپاس برای همه رنجهایی که ما را از آزمون کجراههها رویگردان کرد.
آه، ای مرهم زخمهای نبسته! ای دوای دردهای بر دل نشسته! و ای پناه دلهای شکسته...
اکنون که داستان زندگی، پرهای پرواز ما را میگشاید، به امید آغوش پر مهر تو خواهیم پرید. مباد که از کجیهامان بپرسی و با کاستیهامان عتاب کنی.
ما بهاندازه کافی، سوختهایم. اکنون ای مادر مهربان هستی، بر ما خرده مگیر. تنها چیزی که پس از این همه درد برمیتابیم، آغوش پرمهر توست.
#ر_س
#پرواز
#پایان_داستان
@sooyesama