نمیخواهم به ابن سینا و فارابی و خواجه طوسی و غیره خدشه کنم.
اما میگویم روی دو نفر عنایت [و توجه ویژه] داشته باشید؛ یک ابن عربی، دو ملاصدرا.
#علامه_حسنزاده_آملی
@sooyesama
در مناجات شعبانیه ابتدا بنده با خداوند نجوا میکند.
اما پس از این مناجات و حصول قرب، به کمال انقطاع میرسد. آنگاه زبانش گنگ شده و توانایی سخن گفتن ندارد.
آنگاه از خدا میخواهد که خدایا اکنون تو با من نجوا کن: «الهی واجعلنی ممن نادیته فاجابک». این نهایت ناز و عشقبازی بنده با خداوند است.
#آیتالله_جوادی_آملی
#مناجات_شعبانیه
@sooyesama
به سوی سماء
در مناجات شعبانیه ابتدا بنده با خداوند نجوا میکند. اما پس از این مناجات و حصول قرب، به کمال انقطاع
تبیین:
مناجات بنده با خدا و پذیرش درخواست او توسط خداوند، حاکی از مقام قرب نوافل است، که خدا آیینه بنده مومن و اجابت کننده خواستههای اوست.
اما مناجات خدا با بنده و تلقی این مناجات توسط بنده، حاکی از مقام قرب فرایض است، که بنده مومن آیینه خدا و برآورنده میل و خواسته اوست. لسان غیب این مقام را چنین میسراید:
در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند
آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم
و مولوی میفرماید:
بشنو از نی چون حکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
مقصود اینکه مناجات شعبانیه در فرازهای پایانی به اینجا ختم میشود: «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک... واجعلنی ممن نادیته فأجابک و لاحظته فصعق لجلالک...».
هنگامیکه بنده ندای خدا را اجابت کرد و مجرای ندای الهی قرار گرفت، خداوند او را ملاحظه خواهد نمود و در اینجا فنای تام یا همان «صعق» رخ میدهد و تمام مراتبِ عرشی، آسمانی و زمینیِ آدمی، در مراتب تجلیات حق تعالی فانی میگردد؛ «نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارض».
سعدی شیرین سخن در بیت زیبای ذیل، به همین معنا اشارتی دارد:
چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرت به جان رسید و به عیّوق بر شدم
#ر_س
@sooyesama
فقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَكَيْفَ الطَّرِيقُ إِلَى وَصْلِ الْحَقِّ قَالَ هَجْرُ النَّفْس
گفتند: ای رسول خدا، راه رسیدن به حق تعالی چیست؟ فرمود: دوری از نفس.
(بحارالانوار، ج۷۰، ص۷۲)
@sooyesama
امام على (ع):
قَليلٌ تَدومُ عَلَيهِ، أرجى مِن كَثيرٍ مَملولٍ مِنهُ
[عمل] اندكی كه بر آن مداومت ورزى، امیدآور تر از عمل بسيار و خسته کننده است
(نهج البلاغه، حکت۲۷۸)
@sooyesama
هر کس رجوع کند به معارفی که در ادیان عالم و نزد فلاسفه بزرگ هر دین رایج است و مقایسه کند در معارف مبداء و معاد با معارفی که در دین حنیف اسلام و نزد حکماء بزرگ اسلامی و عرفا شامخ این ملت است،
درست تصدیق میکند که این معارف از نور معارف قرآن شریف و احادیث نبی ختمی و اهل بیت او علیهم السلام است که از سرچشمه نور قرآن استفاده و اصطلا نمودهاند.
آن وقت می فهمد که حکمت و عرفان اسلامی از یونان و یونانیین نیست، بلکه اصلا شباهت به آن ندارد.
بلی، بعضی از حکمای اسلام به منوال حکمت یونانی مشی نموده، مثل شیخ الرئیس؛
ولی حکمت شیخ در بازار اهل معرفت در باب معرفةالربوبیه و مبداء و معاد رونقی ندارد و در پیشگاه اهل معرفت ارزشی از برای آن نیست.
بالجمله، فلسفه امروز حکمای اسلام را و معارف جلیله اهل معرفت را به حکمت یونان نسبت دادن، از بی اطلاعی بر کتب قوم - مثل کتب فیلسوف عظیم الشأن اسلامی، صدرالمتالهین قدّس سره و استاد عظیم الشأنش محقق داماد قدّس سره و تلمیذ بزرگوار او فیض کاشانی قدّس سره و تلمیذ عظیم الشأن فیض، عارف جلیل ایمانی، قاضی سعید قمی قدّس سره-
و نیز از بی اطلاعی به معارف صحیفه الهیه و احادیث معصومین سلام الله علیهم است؛ پس هر حکمتی را به یونان نسبت داده و حکمای اسلامی را تابع حکمت یونان انگاشته اند.
#امام_خمینی
(آداب الصلوة، ص۳۰۴)
#اسلامی_بودن_فلسفه
#حکمت_متعالیه
#جایگاه_صدرالمتالهین
@sooyesama