دنیا نیستِ صرف است. برزخ نیست و هست است. آخرت هستِ صرف است.
دوستان اهل بیت علیهم السلام در همین عالم برزخ را طی میکنند.
بعضی وقتها که به نیست بر میخوری و هر چه هم فکر میکنی، علّتی مثل گناه یا خطایی که سبب آن شده باشد، پیدا نمیکنی، باید صابر باشی.
باید صابر بود تا برزخ طی شود و آخرت برسد.
در آخرت هر چه ماندنی است، هست و هر چه رفتنی است هم رفته است و نیست.
#میرزا_محمد_اسماعیل_دولابی
(مصباحالهدی، ص133)
@sooyesama
نم نمک «مِهر» میرسد، آری
هر کسی میرود پی کاری
درس و بحث و کلاس پر رونق
میشود قیل و قال، تکراری
شغل من درس فلسفه است
میکشد تلاش بسیاری
فرصتی بود فصل تابستان
تا شود ظاهر اسراری
پس از این فرصت اندکی باشد
تو به من ببخش، چون خبر داری
هر زمان فرصتی به دست آید
به کانال، میزنم سری، آری
عمدهٔ مطلب این که نَما
به «سما» رو، هر دقیقه، بسیاری
آدمی به هر چه روی آرد
به همان میرسد به دشواری
خجلم از کلام زیبایم
که ندارد از پَسش، چو رفتاری
بیش از این مزاحمت نشوم
به دعا یاد کنم، اگر یاری
#ر_س
@sooyesama
👆👆👆
داستان انسان، پاسخی ادبی به پرسشهای بنیادین آدمی است.
که با تبیین حقیقتی به نام «مرگ»، تلاش میکند معنای نوینی از زندگی ارائه نماید.
بر این اساس، حیات (زندگی) یعنی موت و عبور (مرگ) از مراحل و منازل، و وقوف در مقام بیمقامی.
در نتیجه زندگی، با مرگ معنا میشود. و البته مرگ یعنی عبور!
مرگ یعنی قطع علاقه از غیر، و تمرکز بر حقیقت خویش.
مرگ، یعنی کشف سِتر، و شهود سِرّ
و عبادت، زاینده مرگ در کالبد وهمانی انسان، و دمنده حیات در پیکره عقلانی آدمی است.
«یحیی و یمیت، و هو حی لا یموت».
«یا ایها الناس استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم»
جبریل تو در مریم نفسم
تابید و شدم حضرت عیسی
@sooyesama
در آسمان اوج بگیر، آنگاه خود را رها کن
بگذار باد تو را جابجا کند
سیر به سوی خدا
در آغاز با زحمت سلوک
و در پایان با جذبه دوست
انجام میشود.
#ر_س
@sooyesama
«مباهله» دو حقیقت را آشکار نمود که دومی، مهمتر (اما مظلومتر) از اولی است:
۱. حقانیت اسلام برای مسیحیان
۲. اتحاد روحی علی (ع) و پیامبر (ص)، برای مسلمین
#ر_س
@sooyesama
گاهی بعضی صفات زشت در وجود انسان است، که نمیتواند آن صفات زشت و بد را از خود دور کند. نمیتواند خودش را از آن زشتی شستشو دهد. عاجز میشود
آن وقت است که باید عجزش را محضر خدای متعال عرضه بدارد و بگوید خدایا عــاجــزم ،تلاش کردم نتوانستم درمان کنم...
یا طبیب من لا طبیب له
خود به دادم برس ای طبـــیـــب
#علامه_طباطبایی
@sooyesama
پادشاهی بود مهمان نواز.
شبی مهمانهای بسیاری بر او وارد شدند که قصر با تمام تالارهای آن، گنجایش این خیل مهمانها را نداشت.
پادشاه، مشاوران خود را جمع کرد و گفت: همه بخشهای قصر پر شده و تنها طویله باقی مانده است که مناسب پذیرایی نیست. آیا کسی هست که در لحظهای کوتاه همه آلودگیهای آنجا را پاک نماید.
همه سکوت کردند و سر به زیر افکندند و زیر لب میگفتند: چیزی که در طول سالها آلوده شده است چگونه در لحظهای پاک خواهد شد؟!
جوانی از انتهای سالن گفت: من میتوانم! همه تعجب کرده و برخی لبخند میزدند.
جوان گفت: من میتوانم رودخانه نیستی را درون طویله بگیرم و آنجا را با تمام آلودگیهایش نابود گردانم. سپس رودخانه هستی را در آن جاری سازم تا در اوج پاکی، پدید آید.
الهی!
«من» را بردار، «خود» را بگذار!
«یا من یحیی و یمیت، و هو حی لا یموت»
#ر_س
@sooyesama