خداي بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجي که در راه خدا تحمـل کرده است، پاداش مي دهد. ارزش انسان به اندازه درد و رنجي است که در اين راه تحمل کرده است.
و مي بينيم که مردان خدا بيش از هر کس در زندگي خود گرفتار بلا و رنج و درد شده اند.
علی(ع) بزرگ را بنگريد که
خداي درد است؛ گويي بند بند وجودش با درد و رنج جوش خورده است.
حسين(ع) را نظاره کنيد که در دريايي از درد و شکنجه فرو رفت که نظير آن در عالم ديده نشده است.
و زينب کبري (س) را ببينيد که با درد و رنج انس گرفته است.
درد، دل آدمي را بيدار ميکند، روح را صفا ميدهد، غرور و خودخواهي را نابود ميکند، نخوت و فراموشي را از بين ميبرد و انسان را متوجه وجود خود ميکند.
#شهید_مصطفی_چمران
@sooyesama
در قرآن کریم، زن فرعون نمونهی ایمان شناخته شده است، برای مرد و زن در طول زمان تا آخر دنیا.
آن وقت مقایسه کنید زن فرعون را که به موسی ایمان آورده بود، وقتی در زیر فشار شکنجهی فرعونی قرار گرفت، که با همان شکنجه هم از دنیا رفت، شکنجهی جسمانی، او را به فغان آورد و میگفت «ربّ نجّنی» و طلب مرگ میکرد.
در حالی که جناب آسیه شکنجهاش و درد و رنجش، جسمانی بود؛ مثل حضرت زینب، چند برادر، دو فرزند، تعداد زیادی از نزدیکان و برادرزادگان را از دست نداده بود و در مقابل چشم خودش به قربانگاه نرفته بودند.
بعد از شهادت، آن همه محنتها را دید، تهاجم دشمن را، هتک احترام را، مسئولیت حفظ کودکان را، زنان را. عظمت این مصیبتها را مگر میشود مقایسه کرد با مصائب جسمانی؟
اما در مقابل همهی این مصائب، زینب به پروردگار عالم عرض نکرد: «ربّ نجّنی»؛ نگفت پروردگارا! من را نجات بده. بدن پاره پارهی برادرش در مقابل چشم؛ دل به سمت پروردگار عالم، عرض میکند: پروردگارا! این قربانی را از ما قبول کن.....
#آیت_الله_خامنهای
(رهبری انقلاب)؛ ۸۸/۱۱/۱۹
@sooyesama
در زیارت روز عاشورا میخوانیم: «مصیبة... اعظم رزیتها فی الاسلام و فی جمیع السموات و الارض؛ مصیبتی که داغ آن در اسلام و همه آسمانها و زمین، عظیم است».
اما زینب سلام الله علیها، مصیبتی را که بر آسمانیان و زمینیها سنگینی میکرد، به تنهایی متحمل شد. و پس از تحمل همه مصائب فرمود: «ما رایت الا جمیلا؛ جز زیبایی ندیدم».
شگفتا، از بُنیهٔ توحیدی دخت علی ع، که چگونه همه مصائب را به مسلخ توحید میبرد. و با فنای خود همه این بار سنگین را در منای عشق قربان مینماید.
آنگاه که در روز یازدهم، کنار نعش بیجان برادر، میفرماید: «اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان؛ خدایا این قربانى اندک را از ما بپذیر!».
#ر_س
@sooyesama
عارف بالله سید علی آقای قاضی که چهل سال در ریاضت بود و همچون کوهی استوار، استقامت ورزیده بود.
همیشه نماز مغرب و عشاء را در دو حرم امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) به جا میآورد، اما اینبار که به حرم حضرت ابوالفضل میرسد با خود میاندیشد که تا به حال در مدت چهل سال هیچ چیز از عالم معنا برایم ظهور نکرده، هر چه دارم به عنایت خدا و به برکت ثبات قدم است.
در راه، سید ترکزبانی که دیوانه مینمود، به طرف مرحوم قاضی میدود و میگوید: سید علی، سید علی؛ امروز ملجأ (پناه) اولیاء خدا در تمام دنیا، حضرت ابوالفضل(ع) هستند...
اما قاضی که متحیرانه قدم در وادی حایر قدسی حسینی (علیهالسلام) میگذاشت، متوجه نمیشود که آن سید چه میگوید!
به حرم حضرت ابوالفضل میرود، اذن دخول و زیارت و نماز زیارت میخواند و میخواهد که مشغول نماز مغرب شود. تکبیرة الاحرام را که میگوید، میبیند که وضع در اطراف حرم حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) به طور کلی عوض میشود؛ آنگونه که نه چشمی تا به حال دیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است...
قرائت را کمی نگه میدارد تا وضع تخفیف یابد و بعد دوباره نماز را ادامه میدهد، مستحبات را کم میکند و نماز را سریعتر از همیشه به پایان میرساند... نیمه شب آن حال دوباره بر میگردد و مدت بیشتری طول میکشد.
آری بالاخره درهای آسمان برایش گشوده و فتح باب میشود و او را غرق در تحیر مینماید، چنانکه آیتالله قاضی پس از این ماجرا میفرمایند: آنچه را میخواستم، تماما به دست آوردم...
#آیت_الله_نجابت
کتاب عطش
@sooyesama
از امام جعفر صادق(ص) مروی است؛ در هر کربی (گرفتاری) توسل به صاحب لوای سید الشهدا(ع) (حضرت عباس) به عدد شریف آن جناب (۱۳۳):
یا کاشف الکرب عن وجه الحسین إکشف کربی بحق اخیک الحسین
#علامه_حسنزاده_آملی
(هزار و یک کلمه، کلمه ۸۷۳)
@sooyesama
روایت است كه چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از حركت ذوالجناح وز جولان
هوا ز بادِ مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید
نه ذوالجناح دگر تابِ استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت
كشید پا ز ركاب، آن خلاصهٔ ایجاد
به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد
بلند مرتبه شاهی ز صدر ِ زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد
#مقبل_كاشاني
@sooyesama