eitaa logo
به سوی سماء
960 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
489 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
به سوی سماء
نماز شب آخر ماه رمضان، ده رکعت است؛ به صورت پنجْ دو رکعتی با کیفت ذیل: - هر رکعت: حمد + ۱۰ توحید -
👆👆👆 نماز شب آخر، در شب عید فطر، با تاکید بیش‌تر، وارد است. کیفیت آن، همان است با دو تفاوت: ۱- در رکوع و سجده، تنها ۱۰ بار تسبیحات اربعه گفته می‌شود، و ذکر رکوع و سجده حذف می‌گردد. ۲- در دعای پایانی، صیغه‌ها مفرد می‌آید، نه جمع: یا حی و یا قیوم، یا ذا الجلال و الاکرام، یا رحمن الدنیا و الآخرة و رحیمهما، یا ارحم الراحمین، یا اله الاولین و الآخرین، واغفر لی ذنوبی و تقبل منی صلاتی و صیامی و قیامی. (منبع: مفاتیح الجنان) @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
این دارایی که در ماه مبارک، پیدا شده، باید محفوظ باشد. اگر آیاتی از قرآن یا کل آن، نصیب کسی شد، باید آن‌را به دقت مواظبت نمود، بلکه رشد داد. آدم، پس از رهایی از خویش، نباید مرتد گشته و دوباره به چنگال نفس باز گردد. هم‌چنان‌که اشیاء با ارزش را به صندوق امانات بانک می‌سپارند. دارایی حقیقی را نیز باید نزد حق تعالی و خفیر یوم [امامی که آن روز متعلق به اوست] به امانت سپرد‌. تکرار دعاهای ذیل، جهت حفظ این دارایی مفید است: ۱- ربنا اصرف عنا عذاب جهنم؛ إن عذابها کان غراما. إنها سائت مستقرا و مقاما ۲- ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمة؛ إنک أنت الوهاب ۳- اللهم احفظنا من شرور أنفسنا و من سیئات أعمالنا و من همزات الشیاطین و من شرور الاشرار، و من شر کل دابّة أنت آخذ بناصیتها. إنک علی صراط مستقیم. فانت الله خیر حافظا و أنت أرحم الراحمین. @sooyesama
به سوی سماء
بارها به این صحنه می‌نگرم: کهکشان‌ها می‌چرخند و در دل آن‌ها منظومه‌ها می‌چرخند و در دل آن‌ها... . اما چرا؟ دانشمندان پاسخ می‌دهند: در میان هر کهکشانی، سیاه‌چاله‌ای است که زمان و مکان را می‌مکد. گردش کهکشان با همه میلیاردها منظومه‌اش، زاییده مکش این سیاه‌چاله است. اکنون دوباره می‌پرسم: سیاه‌چاله‌ها کهکشان را به کدام سو می‌مکند؟ این همه زمان و مکان را به کجا می‌ریزند؟ افزون بر این‌که این مکش، باید سویه دیگری داشته باشد که زمان و مکان را در کهکشان، ریخته باشد. هیچ مکشی بدون ریزش نیست. سرانجام هر رودخانه‌ای از یک‌سو می‌آید و به سوی دیگری می‌رود. آن چیست و کجا؟ آن‌جا که زمان و مکان، از او می‌ریزند، کجاست؟ دانش‌مندان، پاسخی ندارند اما برخی فیلسوفان می‌گویند: عالم مثال، که از ابعاد بدون جرم و ماده تشکیل شده، زاینده عالم مادی طبیعی است. عالم طبیعت، از فروکاست پدیده‌های مثالی، پیدا می‌شود. بنابراین، همه اشیای مادی، نشئه‌ای مثالی و پیشین دارند، که با فروکاهش خویش، به اشیای مادی تبدیل شده است. هم‌باز می‌پرسم: آیا عالم‌های مادی و مثالی، درهم‌تنیده‌اند؟ آیا راهی از این، به آن، هست؟ آن چیست؟ فیلسوفان دیگر پاسخی ندارند. چشم‌های تشنه خرد را به آسمان می‌دوزم و زیر لب زمزمه می‌کنم: آه، ای آسمان‌ها، با من سخن گویید و رازهای خود را آشکار کنید. اما ندایی نمی‌شنوم. آیا نمی‌خواهید کسی از هنرهای شما آگاه شود؟ آیا نمی‌خواهید کسی بال‌های اندیشه‌اش را به‌سوی شما بگشاید؟ آیا راه‌نمایی نمی‌کنید؟ چیستید و چرایید؟ و هم‌چنان چیزی نمی‌شنوم. چشم از آسمان برمی‌گیرم و پیچ نمایش‌گر (تلویزیون) را می‌گشایم. گروهی از تجربه‌هایی شگرف می‌گویند: از بدن که بیرون رفتم، جسمی لطیفی بودم، بخارگونه، شیشه‌وار. گردبادی آمد و مرا برد... پرسش‌هایم جدی‌تر می‌شوند. جسمِ لطیف! هم‌چو ابر! مانند بخار! آیا این همان پیکر مثالی است؟ یا چیزی میان ماده و مثال؟ چقدر پرسش بی‌پاسخ دارم... این‌بار چشم خرد را نیز می‌بندم. به ژرفای خویش فرو می‌روم. لایه‌ها را کنار می‌زنم. دریای عمیقی است. فشار آب زیاد است. نفَس کم می‌آورم. آب، به‌سختی مرا می‌فشارد و ناگاه می‌میرم. از این منِ مرده، یکی بیرون می‌جهد. دوباره به عمق می‌روم. این‌بار بیش‌تر. اما بازهم نفس کم می‌آید و باز می‌میرم. منِ مرده را همان‌جا رها می‌کنم. از او بیرون می‌پرم و باز به عمق می‌روم... هفت بار می‌میرم و هفت بار زنده می‌شوم. آه، این دریا انتهایی ندارد؟! خوب که می‌نگرم، دریا نیست، اینجا فضاست و من پایین نمی‌روم، بل بالا می‌آیم. چه فرقی می‌کند. چه اهمیتی دارد. این‌جا عمق دریا و اوج فضا یکی شده است. اکنون می‌نگرم: منظره زیبایی است. زمان و مکان، از گرداب‌های مثالی، به عالم ماده تزریق می‌شوند و باز از گرداب‌های مثالی، به عالم مثال مکیده می‌شوند. گرداب یا گردباد؟! درست روشن نیست. چه فرقی دارد. این‌جا گرداب و گردباد، یکی شده‌اند. چون نسیم، در فضا منتشر می‌شوم. روی‌دادهایی که از آبشار سرنوشت به پایین می‌ریزند، دوچهره دارند. رویی ثابت در مثال، رویی گذرنده در ماده. از بالا که بنگری، در نقطه حال، همه گذشته‌‌ها و آینده‌ها فشرده‌اند. از پایین که می‌نگری، در نقطه حال، چیزی جز اکنون، نخواهی دید. نقاطی از ماده که رقیق‌ترند، روزنه آمد و شد به مثال‌اند. چیزی مانند سیاه‌چاله‌ها. و چیزی مانند همان بدن لطیف، که تجربه‌گران می‌گفتند. بدن ضمخت مادی، در بیرون جو می‌میرد. اما بدن لطیف، نه به اکسیژن نیاز دارد و نه در چنگال جاذبه فرو می‌ماند. او پر می‌گشاید. در بلندای کهکشان، گرداب‌هایی است که راه ورود به عوالم بعدی است. گرداب‌هایی دوسویه که هم زمان و مکان را می‌زایند و هم می‌بلعند. شاید این، همان شدت و ضعف تشکیکی است. چرا دلم شور می‌زند؟ انگار فرصتم پایان یافته که دل‌تنگ دنیای فانی خودم هستم. ناگاه زنگ ساعت به‌صدا می‌آید و از خواب می‌پرم. باخود می‌گویم: این چه بود: رویایی شیرین یا کشف حقیقت؟ با لبخند پاسخ می‌دهم: چه فرقی دارد؟ اینجا خواب و بیداری، یکی شده‌اند... قوله سبحانه: "فیها یفرق کل امر حکیم" @sooyesama
خداوند تبارک و تعالی (حدیث قدسی): «تَنَعَّمُوا بِعِبادَتی فِی الدُّنْیا، فَإِنَّکمْ تَتَنَعَّمُونَ بِها فِی الْآخِرَهِ» در دنیا از بندگی من بهره ببرید؛ زیرا در آخرت به همان بهره خواهید برد (کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۸۳) @sooyesama
عارفان مرگ را چهار دسته کردند: ۱. مرگ سرخ و آن جنگ با نفس است که به جهاد اکبر موسوم است و به این موت موت جامع نیز می‌گویند؛ زیرا بر همه انواع مرگ‌ها مشتمل است. ۲. مرگ سفید و آن گرسنگی است؛ زیرا گرسنگی باطن را منور می‌کند و وجه دل را سفید می‌نماید چه این‌که شکم‌بارگی زیرکی را از بین می‌برد. ۳. مرگ سبز و آن پوشیدن لباس پینه‌زده است. حضرت وصی عليه السلام فرمود: لَقَدْ رَفَعتُ مِدرعتی حتَّى اسْتَحيیتُ مِن راقِعِها. يعنی آن‌قدر زره خود را پینه زدم که از پینه‌دوز خجالت می‌کشم و این مرگ موجب سبز شدن زندگی و گسترش آن به قناعت می‌شود. ۴. مرگ سیاه است و آن به دوش کشیدن رنج و ملامت خلق است؛ زیرا حق تعالی را دوست دارد «و لا یَخافون..» و از سرزنش سرزنش کننده‌ای نترسند. (سدرة المنتهی فی تفسیر قرآن المصطفی) @sooyesama
در ایران باستان بی‌حجابی و برهنگی علامت کنیزان و بردگان جامعه، و حجاب نماد اشراف و ایرانیان اصیل بوده است. (تاریخ تمدن، جلد یکم) @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
24.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انیمیشن کوتاه «سیمرغ» با اقتباس از کتاب "منطق الطیر" عطار نیشابوری @sooyesama
اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرحیم. بسم الله الرحمن الرحیم. بسم الله خیر الاسماء. بسم الله الذی لا یضر مع اسمه شیء فی الارض و لا فی السماء و هو السمیع العلیم. بسم الله الرحمن الرحیم یا کهیعص و یا حمعسق یا حافظا لا ینسی، یا من نعمه لا تحصی، انت قلت و قولک الحق: انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون. فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین. فالله... @sooyesama