رحمت خدای به سالکان اقتضای آن میکند که اوضاع مختلفه او را پیش آید تا بهحسب هر وضع، کمالی خاص در او به فعلیت رسد.
#قطب_بن_محیی
(مکتوبات، مکتوب ۶۶، ص۱۸۷)
#گردش_روزگار
#پیدایش_کمالات
@sooyesama
به سوی سماء
کسی نمیداند که زندگی، کی، کجا و چگونه آغاز شد. کسی نمیداند سرمنشأ زندگی کجاست. شاید میلیاردها سال از آغاز این جهان گذشته باشد. شاید حتی جستجوی آغاز، مربوط به محدودهای است که میشناسیم و کل، هرگز نقطه آغازی نداشته باشد.
بهراستی حیات چیست؟ از کجا آمده و چگونه پیدا شده است؟ شبی که در سجده پیوسته اینرا بپرسی، خواهد گفت: "من خود حیاتم". اکنون پرسش ژرفتر خواهد شد: "تو کیستی و حیات چگونه از تو آغاز شده است؟" اما فرصت گفتگو پایان یافته و پرسشها تکثیر شدهاند...
دانشمندان از مهبانگ و فرگشت میگویند و ادیان از آدم و حوا سخن میرانند. دوباره آن تعارضنمای قدیمی، دوباره علم و دوباره دین. خاطر رنجورم حوصله این مجادلات را ندارد.
خاطرم میآید روزی در محضر بزرگمردی پیر، سخن از تربیت میرفت. کلمه نشانه متکلم است و او چه نشانی خوبی در خاطرم بهجا گذاشت، هنگامی که گفت: تربیت، نه همین ذکر و زهد و ریاضت است. تربیت سخن پنهان زندگی در گوش کودک درون است.
ناگاه کودک درونم ایستاد، از بازی دست کشید، گوش داد. سخن گرچه ژرف، اما گیرا بود. سخنان برخاسته از درون، به درون مینشینند.
مردپیر ادامه میداد: خضر را ندیدی که با موسا چه کرد؟ نه ذکری، نه زهدی و نه هیچ چیز از جنس آنچه ما میپنداریم. خضر، موسا را با وقایع زندگی میپروراند. وقایع با آدمی سخن میگویند. گوشی در آدمی است که سخن وقایع را میشنود.
مردپیر درست میگفت و من، آنروز نمیفهمیدم. شاید اکنون که به گذشته مینگرم و سخنان زندگی را در وقایع گوناگون میشنوم، آرامآرام سخن مردپیر تفسیر میشود. گویی در گوش دلم نجوایی کاشت، که کمکم سبز میشود.
مادر مهربان هستی، که ما را از باطن خویش ظاهر کرد، هرگز رهایمان نکرده است. او همواره لالایی مهربانانهاش را از لابلای وقایع زندگی نجوا میکند. کودکان اما بعضی لجبازند و دیر، میشنوند. برخی لطیفترند پس زود به بلوغ میرسند.
از هنگامه دور، که نخستین جوانه حیات بر زمین آفرینش رویید، تاکنون که آدم، با همه شگفتیهایش پا به عرصه گذاشت، مادر هستی همچنان با ما سخن میگوید.
گنجشکی، علفی خورد و بیمار شد. پس نتیجه گرفت که دیگر آنرا نخورد. اما واقعیت آن است که مادر هستی، راه غلط را بست تا راه درست را بیابد. گنجشک پنداشت که این استنتاج، زاییده فاهمه اوست. اما در واقع، این کلمهای است که در این واقعه، بدو القاء شده بود.
اتمها برای تشکیل مولکول، همین راه را میپیمایند. و مولکولها برای تشکیل سلول، و سلولها برای...
گویی جریان حیات، در کنکاشی پیوسته، بهکمک آزمون و خطاهای بسیار، همواره بهترین راه را خواهد یافت. این نیمه بیرونی ماجراست. نیمه پنهان ماجرا آن است که مادر هستی، جریان حیات را هدایت میکند. راهی را میبندد تا راه درست، برجا ماند. این تنبیه و تشویق، با زبان بیزبانی، راه درست را پیش روی جریان حیات مینهد. مهر مادری، فرزندان خود را هرگز رها نخواهد کرد. بلی، علم و دین، نیمه رویین و زیرین یک حقیقتند و یکدیگر را نفی نمیکنند.
پیدایش عقل و کشف حقایق بیشمار، گوشهای از هدایت جریان حیات است. شهودهای عارفانه گوشهای دیگرند. و وحی، سخنان واضح و بیپرده مادرمان با ماست. اما این نقطه اوج هدایت اوست، نه تنها روزنه هدایت. همه این روزنهها، ارمغانهای هستی، برای کشف اویند.
از آن روزگار دور، که خشکی از میان آب سر برآورد، دلهای زیادی از میان تاریکی برآمدند و به سوی نور، ره سپردند. اینان، نغمه مادر را در وقایع زندگی شنیدند و سر به دامان مهرش نهادند.
بلی، مردپیر همیشه درست میگفت، و من گاه نمیتوانستم بپذیرم. این کلمه نیز، خود، نغمه مادر است که در گوش هوشم پیچید. باید به مردپیر اعتماد کنم. وقایع زندگی، این نکته را بارها تصدیق کرده است...
#ر_س
#جریان_حیات
#هدایت_هوشمند
#دحوالارض
#دحوالقلب
@sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
از کلمات جامع امام خمینی این بود که میفرمود: «اگر آینه وجود مستوی نباشد، انبیا و اولیا را نیز در حال اعتدال نخواهد دید؛ تا چه رسد به مسائل غامضه عرفان».
#سیداحمد_فهری
(مقدمه شرح دعای سحر)
#کلمه_جامع_امام_خمینی
#استوای_نفس
#پذیرش_حقایق
@sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
ما دو دعوت داریم:
۱. یک دعوت این است که کسی یک جا مینشیند و به مردم میگوید بروید. این صدا با فطرت مردم سازگار نیست به همین خاطر مردم آن را قبول نمیکنند.
۲. یک دعوت این است که به مردم گفته شود «مردم من رفتم شما هم بیایید». این صداست که با فطرت مردم آشنا و مردم به دنبالش راه میافتند.
فرق امام خمینی(ره) و دیگران نیز همین بود. امام قائد بود دیگران سائق بودند. دیگران میگفتند بروید امام میگفت بیایید. سر موفقیت امام این بود که قائد و پیشرو بود نه سائق. انبیاء نیز اینطورند.
#آیتالله_جوادی_آملی
(تفسیر آیات ۲۰ تا ۲۷ سوره یاسین)
#رمز_پیروزی_امام_خمینی
@sooyesama
هرکه نماز برای آن میگزارد تا به پشتیِ آن نان خورد، نماز گزاردنش نان خوردن است.
و هرکه نان برای آن میخورد تا به قوّت آن نماز گزارد، نان خوردنش نماز گزاردن است.
مناقب شیخ ضیاءالدین حاتمی جوینی
#نماز_نانی
#نان_نمازی
@sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
امام جواد (علیه السلام):
سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلتَّوْحِيدِ فَقُلْتُ: أَتَوَهَّمُ شَيْئاً. فَقَالَ: نَعَمْ غَيْرَ مَعْقُولٍ وَ لاَ مَحْدُودٍ فَمَا وَقَعَ وَهْمُكَ عَلَيْهِ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ خِلاَفُهُ لاَ يُشْبِهُهُ شَيْءٌ وَ لاَ تُدْرِكُهُ اَلْأَوْهَامُ كَيْفَ تُدْرِكُهُ اَلْأَوْهَامُ وَ هُوَ خِلاَفُ مَا يُعْقَلُ وَ خِلاَفُ مَا يُتَصَوَّرُ فِي اَلْأَوْهَامِ إِنَّمَا يُتَوَهَّمُ شَيْءٌ غَيْرُ مَعْقُولٍ وَ لاَ مَحْدُود.
ابن ابىنجران گويد: از امام جواد (عليه السلام) درباره توحيد پرسیده و گفتم: میتوانم خدا را "چيزى" تصور كنم؟ فرمود: آرى. اما چيزىكه حقيقتش ادراك نمیشود و نامحدود است؛ زيرا خدا غير از چیزهایی است که ذهنت بر آن دست مییابد. هیچ چيزى مانند او نيست و ذهنها او را نمییابند.
چگونه ذهنها دریابند چیزی را که [حقیقتش] تعقلناپذیر و تصورناپذیر است؟! درباره خدا تنها همين اندازه از ذهن میگذرد: «چيزى، كه نامحدود و نایافتنی است».
(کلینی، الکافی، ج۱، ص۸۲)
#ذات_غیبالغیوب
#نامحدودی
#ادراکناپذیری
@sooyesama
ای در طلب تو عالمی در شر و شور
نزدیک تو درویش و توانگر همه عور
ای با همه در حدیث و گوش همه کر
وی با همه در حضور و چشم همه کور
#ابوسعید_ابوالخیر
@sooyesama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باشد که زشتی نامهربانی در دیگران مرا بر آن دارد که خود را با ابراز مهر زیبا گردانم.
باشد که سخنان تند دیگران یادآور آن شود که همواره خود را با سخنان شیرین ابراز دارم.
اگر اذهان شرور مرا سنگسار کردند، باشد که من تنها با نیکخواهی به آنها پاسخ گویم.
آنگونه که درخت یاس بر دستهایی که او را میلرزانند، گل میفشاند، باشد که من نیز بر کسیکه بدی میکند شکوفههای بخشش نثار دارم.
(ارسالی از اعضای محترم)
@sooyesama