باور نمیکنم خدا به کسی بگوید: «نه»!
خدا فقط سه پاسخ دارد:
١- چشم...
٢- کمی صبر کن...
٣- پیشنهاد بهتری برایت دارم...
در فشار زندگی اندوهگین مشو؛ شاید خدا تو را در آغوش خویش میفشارد.
برای تمام رنجهایی که میبری صبر کن! صبر اوج احترام به حکمت خداست!
@sooyesama
عید است و دلم خانه ویرانه، بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه، بیا
یک ماه تمام مهیمانت بودیم
یک روز به مهمانی این خانه بیا
#قیصر_امینپور
@sooyesama
حضرت امام، شعري دارند که میفرمایند:
اي پيــــر هواي خـانقـــاهم هـــــوس است
طــاعت نكنـد ســـود، گنـاهـم هـــوس است
اين بيت نه باين معناست كه «ميخواهم گناه كنم». خير؛ اين يعني طاعتم گناه است.
حضرت امير صلوات الله عليه مي فرمايد كه گناه بهتر از طاعت با انانيّت است.
مــومن اگر مومــن حقيـقي باشـد، هر چيـزي كه خـداونـد به او ميدهـد خـير اسـت، حتـي بـلا، حتـي نمـاز شبـي كه از او فــوت ميشـود خـير اسـت.
#استاد_يزدانپناه
@sooyesama
شیخ بهایی در شرح حدیث دوم از کتاب اربعین خود میگوید:
منظور از شناخت و معرفت خدا، شناخت و اطلاع بر حقیقت ذات مقدسش نیست؛
چراکه آن، حتی بر ملائکه مقرب و پیامبران مرسل نیز میسر نیست؛ چه رسد به دیگران.
در این مورد سخن سید بشر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) کفایت میکند که فرمود: ما عرفناک حق معرفتک.
#علامه_حسنزاده
(پندهای حکیمانه، ج۳)
#شناخت_حق_تعالی
@sooyesama
تو چه دانی چه میگویم؟! میگویم طالب باید که خدا را در جنت و در دنیا و در آخرت نطلبد، و در هرچه داند و بیند نجوید.
راه طالب خود، در اندرون اوست، راه باید که در خود کند... هیچ راه بخدا نیست بهتر از راه دل!
ای آنکه همیشه در جهان میپویی
این سعی ترا چه سود دارد، گویی؟
چیزی که تو جویان نشان اویی
با تست همی، تو جای دیگر جویی؟!
#عینالقضات_همدانی
(تمهیدات)
#راه_دل
@sooyesama
آدمی، یک مخلوق چند بعدی است، که همه ابعاد او در جای خویش نیکو و ضروری است.
برای اینکه آدم، خلیفه الهی باشد، همه این ابعاد لازم است؛ زیرا برای دریافت ظهورات گوناگون الهی، مجاری ادراکی گوناگونی نیاز است؛
«با صد هزار چهره برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را»
اما همآهنگی و توحید این ابعاد نباید از بین رود. همه این ابعاد، باید تحت بُعد محیط و الهی به یگانگی رسیده و در جای خویش قرار گیرند.
اگر برخی ابعاد سرکشی کنند و از هیمنه بُعد الهی خارج شوند، مصداق «مفسد فی الارض» هستند و باید با جهاد اکبر تعدیل شوند. اما هیچ بعدی از وجود آدمی دور ریختنی نیست و همه ضروریاند. بنابراین مبارزه با نفس، هم نوعی محبت به او، و آشتی با خویش است.
یکی از ابعاد وجود آدمی، بُعد احساس و عواطف اوست. این ابعاد اگر به افراط گرایند، به خیالپردازیهای صرف و توهمات بیحاصل میانجامند. اما اگر تحت حیطه قلب الهی حضور یابند، بسیار ضروری و موثرند.
خدای عالم «لطیف خبیر» است؛ یعنی برخی خبرها جز با لطافت سرّ، قابل دستیابی نیست. و احساسات و عواطف لطیف، نقش بهسزایی در لطافت سرّ آدمی دارند.
شعر، خط، موسیقی، نقاشی و... در قالب الهیشان، بسیار موثرند. نگاه عاشقانه به عالم، نگاه احساسی به پدیدههای طبیعت، اگر متاثر از قلب الهی باشند، ادراکات لطیف و اخبار شگرفی از حقیقت میدهند.
شاید برخی گمان کنند که با تقویت عقل، احساس سرکوب میشود. اما این پندار باطلی است. نقل شده است: علامه طباطبایی گاهی با دیدن گل سرخ، مینشست، او را میبویید، اشک میریخت، و سپس میفرمود: «تو که چنین لطیف و زیبایی، خالق تو چگونه است؟!».
این یک احساس عاشقانه به پدیدههای هستی است که متاثر از قلب الهی و توحیدی است. خدا میداند که طبع لطیف علامه در پس این احساس لطیف، چه دریافتهای باریکتر از مو و توصیف ناپذیری داشته است.
نگاه محبتآمیز پیامبر ص به صدیقه طاهره س، که حسادت برخی همسران پیامبر را بر میانگیخت از همین سنخ است. البته برخی همسران پیامبر ص که جز شهوت نمیفهمیدند، معترض بوده و غیرت جاهلی خویش را آشکار میکردند. اما این ماجرای دیگری است که برای آنها درکشدنی نیست.
هرگز مپندار که راه خدا، راه صلابت صرف، و خشونت جاهلانه است. انسان کامل، در همه ابعاد کامل است. او عاشقترین انسان موجود است که با حساسترین طبع موجود، لطیفترین احساسات را نسبت به نظام هستی دارد. حتی جنگهای با صلابت مولا علی ع در این نظام حبی تعریف خواهد شد. که البته بحث مستقلی میطلبد.
خلاصه اینکه عنصر احساس را دور نریز! آنرا نگاه دار، تا روزیکه تا با اشراقات قلب الهی، سیراب شود. سپس ببین که چه لطایفی خواهی یافت. همین عالم عادی پیرامون، برای تو به حدی زیبا خواهد شد که توان مواجهه با آنرا نخواهی داشت.
آنچه شنیدی از ملاطفت اولیاء با مخلوقات بیجان و جاندار، بر همین مبناست.
«به جهان، خرم از آنم که جهان، خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست».
#ر_س
#احساس
#تعقل
#تعادل_وجودی
#عشق
#تلطیف_سر
@sooyesama
فقیر به فروشنده گفت: برای رضای خدا کمی میوه به من بده؛ فقیرم و چیزی ندارم.
فروشنده گشت و میوههای خراب را به فقیر داد.
فقیر نگاه معناداری کرد، سپس مقدار پولی که همراه داشت را به فروشنده داد و گفت به اندازه پولم میوه بده.
فروشنده میوههای خوب را جدا کرد و به مرد فقیر داد.
فقیر هر دو پاکت میوه را بلند کرد و گفت: خدایا، این میوه خراب برای توست و این میوه خوب برای پول!
#آداب_انفاق
@sooyesama