eitaa logo
سرو سرخ
23 دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2هزار ویدیو
83 فایل
فرهنگی سیاسی اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
شعار داره توسط اغتشاشگران داده میشه،ولی واقعا بیشرف کیه؟ من میگم: ‌‌● بیشرف اونیه که کتاب مقدس ۲میلیارد مسلمان راآتش میزنه وبه خدا هم جسارت میکنه ‌‌● بیشرف اون سلبریتی وسیاستمداریه که بدون تحقیق،برای امیال نفسانی به نظام دروغ میبنده وبه دروغ، پلیس رامتهم به قتل میکنه ‌‌● بیشرف اونایی هستند که وآمبولانس، ماشین آتش نشانی و بانک و اتوبوس را آتش میزنن و بیت المال مسلمین را که نابود میکنن هیچ، به خودرو و مردم هم رحم نمیکنن ‌‌● بیشرف کسانی هستند که در اول سال تحصیلی، به دنبال تعطیلی دانشگاه و مدارس هستند تا جلوی پیشرفت علمی کشور را بگیرند. ‌‌● ازهمه مهمتر بیشرف کسانی هستند که در کشور اغتشاش میکنند و به بهانه‌ی این آشوب ها از اربابانشان میخوان که ایران را تحریم کنه (حتی مهمترین رو) ‌‌● بیشرف کسانی هستند که گوش به فرمان شبکه سعودی جنایتکار، من و توی بهایی و شبکه سلطنتی انگلیس میدن و به کشور خودشون آسیب میرسونن ‌‌● بیشرف اونیه که با بازیگری در تلویزیون و میادین فوتبال، پول میلیاردی بیت المال را به جیب میزنه و بعد با کاخ نشینی، جوانان مردم رافریب میده و به خیابونا می‌کشونه و بدبختشون میکنه ‌‌● بیشرف اونیه که از سر زن رهگذر میکشه و مادر محجبه را با نارنجک کور میکنه و مامور پلیس را آتش میزنه ‌‌● بیشرف اون استاددانشگاه شریف یا اون استادیه که با سفیر فرانسه مهمونی میگیره ولی تنها چیزی که تو وجودشون نیست شرافته، والآن دارن دانشجوها رو تشویق به اغتشاش و تعطیلی کلاسها میکنن ‌‌● بیشرف اون بازیگرای فاسدی هستن که دیروز جنبش رو راه انداختن ولی حالا فقط دنبال هستن ‌‌● بیشرف اون و جدایی طلبان قاتل و هستن که زنده زنده سوزاندن زن و بچه های ایران رو فراموش کردن و حالا دنبال تجزیه ایران هستن ‌‌● بیشرف اون مصی پولینژاد و زالومه هستن که فقط برای این و اون میفرستن تا جیبشون رو پر کنن و جوان ایرانی رو به جون هم بندازن ‌‌● بیشرف اونایی هستن که هشتک رو میزنن و میخوان بقیه رو مثل خودشون دیوث کنن و حتی به زور چادر از سر ناموس مردم میکشن 🔻حرف آخر: بیشرف اونایی هستن که: دم از میزنن ولی درمقابل هر حرف حقی از طرف مقابل، فقط بلدن فحش ناموسی کنن ✍️ محمد شیرازی
هدایت شده از عرشیان نور
🌸🍃 دختران و زنانی که با و حجابشان، خود را از نگاه میپوشانند، مانند شهدایی هستند که را انتخاب کردند . مانند شهدای گمنامی که جنازه شان پیدا نشد ... بدنشان را کسی ندید ... اما در آسمانها و زمین معروف و شناخته شده هستند ... و خریدارشان میشود
🌷 مرا بکشید ولی چادرم را برندارید!! 💥 طیبه واعظی دهنوی در سال ۱۳۳۷ در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن ۷ سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال ۱۳۵۰ طیبه با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد... 💥به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال ۱۳۵۴ به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در ۳۰ فرودین ۱۳۵۶ پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد... در سال ۱۳۵۴ به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیر خواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند. روز سی ام فروردین ۵۶، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحت‌نظر قرار می‌گیرد... 💥طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است... صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی می‌شود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست... طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند وبه خانه آنها می روند 💥فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید. وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: 🌷 مرا بکشید ولی چادرم را برندارید... 💥طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از دو چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد ۵۶ زیر شکنجه به شهادت می رسند... روز سوم اردیبهشت روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند... محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد... 🌺....صاحب خانه اش گفته بود: طیبه که به خانه ما آمد ما سربرهنه و بی حجاب بودیم...😇 این قدر پند و نصیحت کرد و از قرآن و دعا برایمان گفت تا دیگه نگذاشتیم یک تارموی مان پیدا شود...👌 🌺... که گرفته بودش و دستبند زده بود به دستانش گفته بود... " مرا بکشید اما را برندارید..."😰 برشی اززندگی شهیده انقلاب اسلامی:👇 "طیبه واعظی" ... ... ... همه از یڪ خانواده اند اما...! چفیه بردوش پرچم به دست و برسَر ِتوست اے .. وصیت شهدا و سلاح تودر برابر هجوم دشمن است. 💬 دختران هم می شوند 🔻جهیزیه👈 قالی می بافت به چه قشنگی، ولی درآمدش رو برای خودش خرج نمی کرد. هر چی از این راه در می آورد ، یا برای دخترای فقیر جهیزیه می خرید و یا برای بچه ها قلم و دفتر. 🔅 حتی جهیزیه خودش رو هم داد به دختر دم بخت، البته با اجازه من. یادمه یه بار برای عیدش یه دست لباس سبز و قرمز خیلی قشنگ خریده بودم. روز عید باهاش رفت بیرون و وقتی برگشت درش آورد و گذاشت کنار. 🔅ازش پرسیدم : «چرا شب عیدی لباس نوت رو در آوردی؟» گفت:« وقتی پیش بچه ها بودم با این لباس احساس خیلی بدی داشتم. همش فکر می کردم نکنه یکی از این بچه ها نتونه برای عیدش لباس نو بخره... دیگه نمی پوشمش!» کتاب زندگی به سبک شهدا ناصرکاوه 🌷 ➖علت شهادت به دست ساواک، برگرفته ازکتاب، کفش های جامانده در ساحل
🔸 بُرش‌هایی از زندگی شهیده عصمت پورانوری... 🌼 |از عمه‌ام یه تکه پارچه گرفت و باهاش روسری درست کرد. تنها دانش‌آموز مدرسه بود که قبل از انقلاب با شجاعت روسری سرش کرد. 🌼|قبل از انقلاب اسمش منیژه بود، اما این نام رو دوست نداشت و اسم «عصمت» رو برا خودش انتخاب کرد. می‌گفت: پاکی این نام رو دوست دارم. 🌼 |علاقه‌ی زیادی به اجرای فرمان امام پیرامون سوادآموزی داشت. برا همین با اینکه توی آموزش و پرورش پذیرفته شد، واسه تدریس رفت نهضت سواد‌آموزی. می‌گفت: معلم برا آموزش و پرورش زیاده؛ من برا تدریس میرم روستا‌ها... گاهی هم بصورت جهادی می‌رفت روستاها برا کمک به نیازمندان 🌼 |وقتی داشتند چادر عروسیش رو می‌دوختند، آیه‌ی شهادت می‌خواند. همیشه هم زمان جنگ توی خونه با حجاب کامل می‌خوابید. می‌گفت: می‌خوام اگه شهید شدم، کاملا پوشیده باشم. شهید هم که شد، چادرش دور پیکرش پیچیده شده بود. 🌼 |برا اینکه قواعد عربی رو بفهمه و بهتر با معارف قرآن آشنا بشه؛ به همراه دوستش ساعت‌هایی از روز رو به خوندن کتاب عربی آسان اختصاص داده بود... موقع شستن ظرف‌ها هم این آیه رو می‌خواند: مِنَ المُؤمنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلیه... رو می‌خوند. دعای یَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلى الْبَرِیَّة رو هم زیاد می‌خوند. 🌼 |شب عروسیش همراه با همسرش رفت مراسم دعای کمیل. اون زمان ۱۹ سال داشت و تنها ۶۶ روز بعد از ازدواجش به شهادت رسید.‌‌.. ‌‌‌‌