بر درخت زنده بی برگی چه غم... وای ب احوال برگ بی درخت استاد شفیعی کدکنی

خیز و جهدی کن چو حافظ تا مگر خویشتن در پای معشوق افکنی #لسان_الغیب

مهتاب شاعریست که دیوانه میشود از درد میشکند کمرش تا نمیشود شعری به خط چشم تو گفتم ....بخوانمش؟ در جمعیت نمیتوانم و تنها نمیشود.... درگیر فکرم اینکه خدایا نصیب من پایان هجر یار خدایا نمیشود.... منرا ببخش قدر همه اشک هام اگر که جمع قطره هاش چو دریا نمیشود مهرت زیاد گشته دلم تنگ آنقدر که کل مهر تو به دلم جا نمیشود دیدم تورا و نقل زمجنون نوشته ام عالم شبیه حضرت لیلا نمیشود جمع است جمعمان من و تو، استکان شعر آن جمع باصفاست که منها نمیشود شبگرد قصه ها همه شبها ز دست تو مهتاب شاعریست که دیوانه میشود #شبگرد ۱۴۰۱/۸/۲۴

دامن آلوده و بار گناه آورده ام...(:💔

عجب غمی پشت این کلماته...

موجیم که آسودگی ما عدم ماست... جمهوری اسلامی ایران حرم ماست... عالی عالی شعر خوانی آقای طاهری محضر رهبری هفته دفاع مقدس

راهیست پر از نور،شهیدان همه رفتند... ای کاش نصیبم شود این راه چراغان #شبگرد

افتاده ای به جان من و جان چشم من جولان مده دگر تو به میدان چشم من عقلم که بسته دکمه پلک دو چشم را قلبم ولی دریده گریبان چشم من خشک است و یاد یار همه شب ترش کند خوش آب و خوش هواست بیابان چشم من *لب تشنه تا سراب دو چشم تو میدوم همچون گلوی تشنه و عطشان چشمه،...من روز از پی تو چون شب تارم بگریه رفت سرگرم گریه های غریبانه، چشم من شبگرد ی است حاصل دوری ز روی تو خوابست آرزوی کماکان چشم من سروش وطن پور/شبگرد ۱شهریور۱۴۰۰

ساعتی قبل از شهادت... مردی که از عصر خودش جلوتر بود انگار برای امروز حرف میزد #شهید_بهروز_مرادی