✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸 با اینکه ارتباط و وصل با آن حضرت و فرج شخصی، امر اختیاری ما است _ بر خلاف ظهور و فرج عمومی_ بااینحال، چرا به این اهمیت نمیدهیم که چگونه با آن حضرت ارتباط برقرار کنیم؟!
📚 کتاب حضرت حجت عجلاللهتعالیفرجهالشریف، ص٣١١
مجموعه بیانات آیتالله بهجت قدسسره پیرامون حضرت ولی عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
هدایت شده از مرکز نشر آثار آیتالله بهجت
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔰اگر بفرمایید: به آن حضرت(امام زمان علیهالسلام) دسترسی نداریم؛ جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم(پایبند) نیستید، و اوبه همین از ما راضی است!
📚 کتاب حضرت حجت(عج)، ص١٧۶ مجموعه بیانات آیتالله بهجت(ق) پیرامون حضرت ولی عصر(عج)
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیتالله بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
هدایت شده از هیأت میثاق با شهدا
📷 #عکس_نوشت | #خلاصه_سخنرانی
💠 حجاب؛ قانون مدنی
👤 حجتالاسلاموالمسلمین #سوزنچی
📆 شب چهارم فاطمیه اول ۱۴۴۴ ه.ق | ۱۵ آذرماه ۱۴۰۱
🔸 ما قائل به قانون حجاب هستیم اما قانون با اجبار فرق میکند...
#فاطمیه۱۴۴۴
▪️▪️▪️
🌐 Misaq.ir
🆔 @Misaq_ba_shohada
هدایت شده از هیأت میثاق با شهدا
📷 #عکس_نوشت | #خلاصه_سخنرانی
💠 مدیریت اجتماعی حجاب
👤 حجتالاسلاموالمسلمین #سوزنچی
📆 شب چهارم فاطمیه اول ۱۴۴۴ ه.ق | ۱۵ آذرماه ۱۴۰۱
🔸 نحوه اجرای قانون حجاب با فعال کردن سازوکار امر به معروف و نهی از منکر است...
#فاطمیه۱۴۴۴
▪️▪️▪️
🌐 Misaq.ir
🆔 @Misaq_ba_shohada
🌱🌺 فرارسیدن سالروز ولادت پرنور و سرور امأبیها، حضرت فاطمهزهرا سلاماللهعلیها و #روز_مادر مبارک باد 🌿🌷
☘️ یکی از طلّاب اصفهانی میگوید:
🔆 زمانی برای خودسازی و تزکیه نفس چند ماهی به مشهد مقدّس مسافرت نمودم.
روزی خدمت آیت الله العظمی بهجت رسیدم. ایشان بدون اینکه سؤال کنم، فرمود:
🌹 آقا! خودسازی به این شکل فایدهای ندارد. بروید به اصفهان و مادرتان را خشنود کنید.
🔸 گفتم: نمی شود؛ و کمی با ایشان بحث کردم.
🔹وقتی که از خدمتشان مرخص شدم در این فکر فرو رفتم که بنده در این مورد با ایشان اصلاً سخنی نگفته بودم، پس ایشان از کجا دانست؟
🍃 سپس برگشتم و معذرت خواهی کردم.
📚 فریادگر توحید، ص٢١٠
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیت الله بهجت قدس سره
@bahjat_ir
@souzanchi
هدایت شده از یک آیه در روز
.
3️⃣ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»
این آیه توصیه اولیهای به پرهیز از ظن دارد با این تحلیل که بسیاری از ظنها گناه است.
البته در قرآن کریم گاه شده که ظن افراد مورد مدح واقع شده است: «الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ أَنَّهُمْ إِلَيْهِ راجِعُون» (بقره/۱۴۶) و «قالَ الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ» (بقره/۲۴۹)
یا افراد توصیه به ظن شدهاند: «لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً» (نور/۱۲).
صرف نظر از اینکه گاه مقصود از برخی مصادیق ممدوح ظن را یقین دانستهاند (توضیح در تدبر۲.الف)، برای اینکه معلوم شود واقعا تکلیف ما با ظنون مختلف چیست بهتر است نگاه جامعی به اقسام ظن داشته باشیم:
🔶اقسام ظن
ظن و گمانی که در انسانها پدید میآید:
➖به لحاظ متعلق آن:
یا ناظر به خداست،
یا ناظر به خویش،
یا ناظر به دیگران؛
➖ به لحاظ جهتگیری نسبت به متعلق آن:
یا حسن ظن است،
یا سوء ظن؛
➖و هریک از اینها به لحاظ ارزشگذاری:
یا خوب است،
یا بد است.
🔸الف. ناظر به خدا
در اینجا قاعده کلی این است که حسن ظن به خدا همواره خوب و سوء ظن به خدا همواره بد است.
(تفصیل این مطلب در احادیث ۱۴ تا ۲۸ گذشت. )
تنها نکتهای که شاید تذکرش لازم باشد این است که حسن ظن به خدا، هیچگاه نباید به سمتی کشیده شود که انسان از کار کردن دست بکشد و حسن ظن به خدا در معنای درست خویش نهتنها تنبلی و بیمبالاتی نمیآورد بلکه کاملا تقویت کننده عبودیت و خوف از خداست (به طور خاص به احادیث ۲۱ تا ۲۴ توجه شود)؛
و از آن سو، بنیان خصلتهایی همچون ترس و بخل و حرص، در سوء ظن داشتن به خداست (احادیث ۲۸ تا ۳۰).
پس اگر این آیه از منظر ظن به خدا مورد توجه قرار گیرد باید گفت:
مصداق آن ظن کثیری که نسبت به خداوند باید از آن پرهیز نمود، سوءظن داشتن به خداست و هرگونه سوءظنی به خداوند گناه است؛ و البته همواره باید به خدا حسن ظن داشت.
🔸ب. ناظر به خویش
در اینجا مساله کاملا بالعکس میشود؛ یعنی انسان همواره باید به خود بدگمان باشد و خود را متهم ببیند؛ و از خوشگمانی به خویش برحذر باشد (حدیث۴۸)؛ که خوشگمانی به خویش منجر به گناهی به نام عجب میشود که از بدترین گناهان کبیره است.
پس اگر این آیه از منظر ظن به خویش مورد توجه قرار گیرد باید گفت:
مصداق آن ظن کثیری که نسبت به خداوند باید از آن پرهیز نمود، حسن ظن داشتن به خویش است و در مقابل سوءظن به خویش از خصلتهای مومنان واقعی است.
🤔البته این بدگمانی به آن معناست که خوف از خدا را در انسان تقویت کند؛ وگرنه اگر این بدکمانی به خویش به حدی برسد که شخص امید و رجای خویش به خدا را از دست بدهد و ناامید از رحمت الهی شود قطعا مصداق آن سوءظنی است که باید از آن اجتناب نمود.
🔸ج. ناظر به دیگران
@yekaye
👇ادامه مطلب 👈
https://eitaa.com/yekaye/10146
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه تدبر ۳ (اقسام ظن)
🔸ج. ناظر به دیگران
در یک تقسیم کلی، دیگران را میتوان همکیشان (مومنان و مسلمانان) و غیرهمکیشان تقسیم کرد.
بحث در مورد غیرهمکیشان پیچیدگی خاص خود را دارد که فعلا از مباحث این آیه خارج است.
اما در خصوص مومنان و مسلمانان، ظاهرا اصل اولیه داشتن حسن ظن به دیگران و پرهیز از سوءظن به دیگران است و توصیه شده که حتی اگر وضعیت بظاهر نامطلوبی از او دیدیم تا حد امکان آن را بر وجه خوبی حمل کنیم (احادیث۳۱ تا ۴۱) مگر کسی که علنا به فسق و فجور اقدام میکند (حدیث۸۸)؛
و البته معدود مواردی توصیههای مختصری به سوءظن داشتن هم شده است، که مهمترینش آن است که اگر انسان در زمانهای زندگی میکند که بدی بر رفتار انسانهای جامعه و غالب است اینجا دیگر جای حسن ظن داشتن نیست (حدیث۴۳) و در واقع، داشتن سوءظن در چنین موقعیتهایی از باب احتیاط و دوراندیشی است (احادیث ۱۳ و ۴۲).
البته در روابط با مومنان درست است که از سویی باید تا حد امکان از سوءظن پرهیز داشت و از سویی اگر دیگران به ما حسن ظن داشتند بکوشیم طوری رفتار کنیم که حسن ظن ایشان صادق از آن درآید (حدیث۴۰)،
اما حقیقت این است که باید توجه داشته باشیم که بسیاری از مردم به این دستور عمل نمیکنند، و از این رو، همان طور که باید از سوءظن به دیگران اجتناب نمود باید از قرار دادن خود در موقعیتی که موجب سوءظن میشود پرهیز نمود (احادیث۴۶-۴۷)؛
که این مساله در خصوص زمامداران و کسانی که مسئولیتی برعهده دارند بمراتب بیشتر و ظریفتر است (حدیث۴۵).
البته یک نکته مهم درباره سوء ظن (بخصوص در مورد دیگران) که در احادیث مورد تاکید قرار گرفته این است که انسانها بالاخره ناخواسته مبتلا به سوء ظن میشوند تا حدی که گویی هیچ انسانی نیست که از آن خلاصی داشته باشد، ولی مهمترین وظیفه انسان این است که به سوءظن خود ترتیب اثر ندهد (حدیث۵)
و همین تحلیل محملی بوده است که بسیاری از بزرگان بین احادیثی که سوءظن را مذمت کردهاند و احادیثی که گاه از محاسن سوءظن سخن گفتهاند جمع کنند بدین بیان که اساسا ظن یک صفت انفعالی و خارج از اراده انسان است که نمیتواند مورد دستور قرار گیرد؛ پس جایی که از محاسن آن سخن گفته شده صرفا از باب حزم و احتیاط و دوراندیشی و در افق ذهن است ؛ و جایی که مذمت شده جایی است که انسان بخواهد بر این سوء ظن خود نتیجه عملی و خارجی مترتب کند.
📚(مجمع البیان، ج9، ص205 ؛ نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، ص111 ؛ المیزان، ج18، ص323 و ۳۳۳ )
🔹تبصره
چنانکه مشاهده شد در مجموع مصادیق بد بودن سوءظن به نحو چشمگیری بیش از مصادیقی است که در آنها سوء ظن داشتن مطلوب است،
و شاید به همین جهت است که در این آیه تاکید اصلی بر اجتناب از سوء ظن است و در احادیث نیز وقتی به صورت کلی بحث شده غالبا از مضرات و مذمت سوءظن و تعارض آن با ایمان (احادیث ۶ تا ۱۰) و محاسن حسن ظن (احادیث۱۱-۱۲) سخن گفته شده است.
@yekaye
#حجرات_12
هدایت شده از یک آیه در روز
.
4️⃣ «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»
اگر در مجموع از سوءظن به دیگران برحذر داشته شدهایم خوب است عوامل پیدایش سوء ظن و آثار مترتب بر آن را هم بشناسیم تا از آنها اجتناب کنیم.
🔥عوامل پیدایش سوء ظن
💥الف. کثرت تزلزل و تردید (حدیث۴)
💥ب. ضعف ایمان و آلودگی باطن؛ و بیبهرگی از حیاء و امانت و صیانت و صدق (حدیث۱۱)
💥ج. پستی و لئامت (حدیث۳۷.ب)
💥د. دور شدن از خوبیها ( ۳۷.ج) و بد بودن خود شخص، که انتظار بدیهای خویش را در دیگران دارد (حدیث۳۴)
💥ه. همنشینی و همصحبتی با انسانهای بد (حدیث۳۶ و ۴۴)
💥و. ...
🔥آثار مترتب بر سوء ظن
💥الف. از دست دادن دین و ایمان (حدیث۷ و ۳۵.ج)
💥ب. گرفتار شدن به عذاب الهی، حتی بعد از اینکه شخص ایمان آورده بود (احادیث۷.د و ۱۶)
💥ج. گرفتار شدن به هبط عمل (حدیث ۱۰.الف) و سنگین کردن بار گناه (حدیث ۱۰.ب)
💥د. گرفتار شدن به توهمات بد (حدیث۹.الف)
💥ه. فاسد کردن امور (حدیث۱۰.الف) و بدجوری در هم پیچیده شدن (حدیث ۹.ب)
💥و. سوق دادن انسان به اقدامات شرورانه (حدیث ۱۰.ج) همچون آسیب زدن به همنشینان (حدیث ۹.ج)
💥ز. بخل و حرص و ترس و آزمندی (حدیث۲۵ تا ۲۹) (البته چهبسا اینها را به عنوان عوامل ایجاد سوءظن هم بتوان دانست؛ یعنی رابطهای دوسویه دارند)
💥ح. از دست دادن دوستان صمیمی (حدیث ۳۷.د)
💥ط. ترس و نگرانی از همگان (حدیث۳۹. الف) و اعتقاد به خیانت کسانی که اهل خیانت نیستند (حدیث ۳۹.ج)
💥ی. پیداش حسن ظن نابجا (حسن ظن به کسی که سزاوار حسن ظن نیست) (حدیث۳۹.ب)
💥ک. ...
🌈راههای غلبه بر سوءظن
علاوه بر ریشه کن کردن آنچه به عنوان عوامل پیداش سوءظن مطرح شد و نیز اندیشیدن درباره عواقب و پیامدهای سوءظن (که این دو مورد در بالا شرح داده شد) برخی راهکارهای خاص هم برای غلبه بر سوءظن و جلوگیری از وقوع پیامدهای آن مطرح شده است؛ از جمله:
⭐️الف. ترتیب اثر ندادن به ظن و گمانی که به ذهن خطور کرده (حدیث۵)
⭐️ب. تضرع به درگاه الهی برای رهایی از آن (حدیث۸)
⭐️ج. ...
@yekaye
#حجرات_12
هدایت شده از عماریار
5.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 حجاب الگویی برای کنشگری زن‼️
⭕️ سلسله سخنرانیهای حجتالاسلام #دکتر_سوزنچی با موضوع «حضرت زهرا (س) و کنشگری زن مسلمان»
⚠️ با تشریح معنای ناصواب کنشگری زن در غرب، با دو الگوی فمینیستی و نظام سرمایهداری...
🔸 دانلود و تماشا:
🌐 b2n.ir/knshgr1
✅ #عماریار مرجع عرضه آثار جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی
🆔 @AmmarYar_IR
هدایت شده از یک آیه در روز
.
2️⃣1️⃣ «وَ لا تَجَسَّسُوا»
قرآن کریم ما را از تجسس نهی میکند و احادیث فراوانی هم در مذمت آن وارد شده است. با این حال به نظر میرسد این نهی، نهی ارشادی باشد، نه مولوی؛ یعنی نهیای است که ما را به حکم عقل رهنمون میشود، نه اینکه از امور تعبدی باشد که عقل ما راهی به تشخیص دقیق حدود و ثغور آن نداشته باشد و حداکثر فقط بتواند کلیاتی از حکمت آن را دریابد.
📝نکته تخصصی #فقهی_اخلاقی (۱):
ضرورت توأمان احکام #ارشادی و #مولوی
در جهان اسلام، شیعه و معتزله با قبول حسن و قبح عقلی، حجیت عقل به عنوان یکی از منابع حکم شرعی را پذیرفتهاند.
برخلاف آنچه گاهی برخی از روشنفکرمآبان بیان میکنند، لازمه این پذیرش آن نیست که تمامی احکام شریعت حتما باید به تایید عقل برسند تا معتبر شوند؛ زیرا قبول این مدعا به معنای آن است که عقل تمامی نکات مورد نیاز برای هدایت به سعادت انسان را میداند؛ و اگر چنین بود دیگر نیازی به نبوت نبود؛ در حالی که شیعه و معتزله هردو خود را مسلمان و معتقد به نبوت میدانند و نمیخواهند با قبول حسن و قبح عقلی، اصل نبوت را کنار بگذارند.
پس اگر هم نبوت مورد قبول است و هم حسن و قبح عقلی، لازمهاش این است که تکالیف شریعت را در یک تقسیم کلی به دو دسته احکام مولوی و ارشادی تقسیم کرد: احکام ارشادی تکالیفی است که عقل با پشتوانه درکی که از حسن و قبح امور دارد مستقلا توان تشخیص باید و نبایدها را دارد، و حکم شارع صرفا راهنمایی و تذکری به همان حکم عقل است؛ و احکام مولوی تکالیفی هستند که به خاطر پیچیدگیهای خاص زندگی اجتماعی و درهمتنیدگی مصالح و مفاسد مختلف، عقل بتنهایی توان احاطه به همه مصالح و مفاسد مذکور را ندارد، و اگر هم داشته باشد توان برآیندگیری دقیق از مجموعه این مصالح و مفاسد را ندارد؛ و اگر نظری هم میدهد صرفا ناشی از گمانهزنی است نه ناشی از درک دقیق عقلی.
از این رو، در اینجا عقل با اینکه به وجود یک سلسله مصالح و مفاسد واقعی در صدور آن حکم (وجود عقلانیتی در حکم) اذعان دارد اما چون خود را ناتوان از رسیدن به آن میبیند تعبد پیشه میکند.
تفصیل این نکته و تبیین خطای بسیاری از روشنفکران دینی معاصر که ناشی از عدم توجه به این تفکیک دقیق است، را در مقاله «تأملی فلسفی در باب نسبت فقه و اخلاق» بیان کردهام:
🌐 https://www.souzanchi.ir/a-philosophical-reflection-on-the-relationship-between-jurisprudence-and-ethics/
📝نکته تخصصی #فقهی_اخلاقی (۲):
اقتضاءات #حکم_ارشادی
وقتی حکمی ارشادی شد دست کم دو لازمه مهم دارد:
💢الف. حکم مذکور ناظر به عملی است که عقل انسان حسن یا قبح آن را مستقلا درمییابد و حتی اگر در شریعت هم چنین نهیای واقع نشده بود، باز خود عقل کافی بود که بفهمد نباید آن کار را انجام دهد. اینجاست که پای بحث از فلسفه آن حکم (به عنوان علت تامه صدور حکمت، نه فقط حکمتی از حکمتهای آن) باز میشود
(که در تدبر ۱۳ در خصوص موضوع مورد بحث به آن خواهیم پرداخت).
💢ب. حدود و ثغور آن را عقل تشخیص میدهد؛ به تعبیر دیگر، این حکم اگر استثناءاتی دارد و در شرایطی مجاز و حتی ضروری شود، همگی مواردی است که عقل توانایی تشخیص آن را دارد؛ و اصرار بر حرمت آن در مواردی که طبق تحلیل موجه عقلانی انجام این کار مجاز و یا حتی ضروری میشود، صرفا از باب خشکهمقدسی و تحجر، ویا ژست روشنفکرمآبی گرفتن خواهد بود؛ نه دینداری عاقلانه
(که در تدبر ۱۴ در خصوص موضوع مورد بحث به آن خواهیم پرداخت).
@yekaye
#حجرات_12
هدایت شده از یک آیه در روز
.
3️⃣1️⃣«وَ لا تَجَسَّسُوا»
قرآن کریم مسلمانان را به پرهیز از _تجسس در امور همدیگر دستور میدهد و اشاره شد که به نظر میرسد این نهی، نهی ارشادی باشد.
اینجاست که میتوان درباره فلسفه این حکم بحثی کاملا عقلی داشت:
📝فلسفه #حرمت_تجسس
به نظر میرسد مهمترین فلسفه حرمت تجسس، این واقعیت است که اکثریت قریب به اتفاق ما انسانها معصوم نیستیم؛ ولی قرار نیست بدیها و زشتیها ما در معرض دید عموم قرار گیرد؛ و بنا بر این است که همین رفتار ظاهری ما معیار مواجهه و برخوردای اجتماعی ما باشد.
در واقع، یکی از مهمترین صفات الهی که در شکلگیری و تداوم زندگی اجتماعی ما انسانها نقش دارد صفت ستاریت اوست؛ همه ما لغزشهایی داریم، که اگر قرار باشد افراد از این لغزشهای همدیگر اطلاع پیدا کنند نهتنها کسی به دیگری اعتماد نمیکرد، بلکه حتی حاضر نبود کاری برای دیگری انجام دهد و حتی حاضر به دفن همدیگر نمیشدند
(لَوْ تَكَاشَفْتُمْ مَا تَدَافَنْتُمْ؛ الأمالي( للصدوق)، ص446؛ عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص53) ؛
و اقتضای این ستاریت الهی این است که ما نیز از تفحص و جستجوی عیوب مخفی مردم پرهیز کنیم؛ تا عیوب ما هم مخفی بماند (احادیث ۵۱ و ۷۳).
بر همین اساس است که در بسیاری از روایات تاکید کردهاند ضابطه عدالتی که مبنای عمل اجتماعی (در اموری مانند شهادت دادن و ...) قرار میگیرد همین رعایت ظواهر است وگرنه جز اولیاءالله نمیشد به عدالت کسی حکم کرد (حدیث۶۸).
@yekaye
#حجرات_12
هدایت شده از یک آیه در روز
.
4️⃣1️⃣ «وَ لا تَجَسَّسُوا»
قرآن کریم مسلمانان را به پرهیز از تجسس در امور همدیگر دستور میدهد؛ و بیان شد که این یک حکم ارشادی است؛ و شاید علت اینکه این حکم را چنین مطلق فرمود و درباره حدود و ثغورش توضیحی نداد همین ارشادی بودن حکم باشد؛ یعنی حکمی است که عقل انسان حدود و ثغورش را میفهمد و فقط از باب تذکر بدان هشدار داده شده است.
📝حدود و ثغور #تجسس
چنانکه در فلسفه حکم بیان شد (تدبر۱۳) فلسفه اصلی این حکم، ضرورت برقراری اعتماد بین مسلمانان و امکان تداوم زندگی اجتماعی است؛ که افراد نسبت به همدیگر دچار نفرتی نشوند که عملا اعتماد بین افراد و در نتیجه ارتباط اجتماعی آنان را ناممکن سازد.
💢همین ضابطه بخوبی نشان میدهد که اگر در مواردی حفظ جامعه نیازمند تجسس باشد، این نهی شامل آن نمیشود.
⛔️پس این نهی شامل مواردی که عدهای قصد آشوب و دشمنی و اخلال در نظم و امنیت جامعه دارند نمیشود؛ و کسی بر اساس شواهدی گمان برد که عدهای از دشمنان خارجی یا منافقان داخلی میخواهند علیه امنیت و جان و مال و آبروی مسلمانان دسیسه میکنند طبیعی است که وظیفه تجسس و بررسی پیش میآید (خواه خودش یا اینکه ماموران حکومتی را مطلع سازد و آنان به تجسس اقدام کند).
⛔️از همین باب طبیعی است حاکم جامعه اسلامی افرادی را برای تجسس و بررسی اوضاع و احوال و نحوه مدیریت کارگزاران خود استخدام کند؛ چنانکه امیرالمومنین ع در عهدنامه معروفی که برای مالک اشتر نوشت بر تعیین چنین جاسوسانی تاکید کردند، چرا که به هر حال ممکن است این کارگزاران در کارها خیانت ویا به مردم ظلم کنند و حاکم و مسئول مافوق باید مراقب رفتارهای آنان باشد تا بتواند در صورت وقوع چنین رفتارهایی، به تنبیه و توبیخ مناسب و عزل ایشان و نیز اصلاح امور اقدام نماید:
«وَ ابْعَثِ الْعُيُونَ مِنْ أَهْلِ الصِّدْقِ وَ الْوَفَاءِ عَلَيْهِمْ فَإِنَّ تَعَاهُدَكَ فِي السِّرِّ لِأُمُورِهِمْ حَدْوَةٌ لَهُمْ عَلَى اسْتِعْمَالِ الْأَمَانَةِ وَ الرِّفْقِ بِالرَّعِيَّةِ وَ تَحَفَّظْ مِنَ الْأَعْوَانِ؛ فَإِنْ أَحَدٌ مِنْهُمْ بَسَطَ يَدَهُ إِلَى خِيَانَةٍ اجْتَمَعَتْ بِهَا عَلَيْهِ عِنْدَكَ أَخْبَارُ عُيُونِكَ اكْتَفَيْتَ بِذَلِكَ شَاهِداً فَبَسَطْتَ عَلَيْهِ الْعُقُوبَةَ فِي بَدَنِهِ وَ أَخَذْتَهُ بِمَا أَصَابَ مِنْ عَمَلِهِ ثُمَّ نَصَبْتَهُ بِمَقَامِ الْمَذَلَّةِ وَ وَسَمْتَهُ بِالْخِيَانَةِ وَ قَلَّدْتَهُ عَارَ التُّهَمَةِ» (نهجالبلاغه، نامه ۵۳).
💢پس میتوان گفت عرصه مجاز برای تجسس عرصهای است که ضرورتی برای حفظ جامعه و جلوگیری از آسیب زدن به نظم و امنیت عمومی (هم از جانب دشمنان و منافقان، و هم از جانب کارگزاران خویش) پیش میآید؛
که این عرصه در درجه اول برعهده حکومت است؛
و از همین روست که تمام حکومتها تشکیلاتی که موظف به تجسس و کسب اطلاعات برای حفظ امنیت است (#وزارت_اطلاعات) دارند؛
🤔اما تفاوت مهم اسلام با نظامات دیگر این است که اسلام اجازه نمیدهد کارگزاران حکومت (از جمله کارمندان و مسئولان دستگاه اطلاعات) برای انجام هرگونه اطلاعاتی به تجسس در احوال مردم برخیزند و به صرف سوء ظن و بدگمانی به هرکسی که با او مشکل دارند به کارگزارانشان دستور تجسس بدهند؛ و اگر چنین دستوری هم دادند صرف اینکه شخص کارگزار حکومت است توجیه مناسبی نیست که بگوید من مامورم و معذور؛ چرا که «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِق» (نهجالبلاغه، حکمت۱۶۵).
📜حکایت ۱
عمر بن خطاب بعد از اینکه سلمان را به جای حذیفه، حاکم مدائن کرد به وی نامهای نوشت و مطالبی را به وی گوشزد کرد؛ از جمله اینکه از او خواست که در کارهایی که حذیفه کرده بود تجسسی کند و نقطه ضعفهای وی را برایش گزارش کند.
سلمان در پاسخ نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
از سلمان، برده آزادشدهی رسول الله ص، به عمر بن خطّاب!
امّا بعد؛ ای عمر! نامهای از تو به من رسید که مرا سرزنش و توبیخ کرده و در آن نوشته بودی که: تو مرا به عنوان امیری بر اهل مدائن فرستادی و به من امر کردهای که کارهای حذیفة بن یمان را پیگیری، و اموری که در زمانه وی واقع شد و نیز سیره وی را بهتفصیل بررسی کنم و امور قبیح آن را به تو گزارش دهم؛ در حالی که خداوند در آیه محکمی از کتابش مرا از این کار نهی فرموده، آنجا که فرمود: «ای کسانی که ایمان آوردهاند، بسیار از گمان اجتناب کنید، که همانا بعضی از آن گمانها گناه است و تجسس نکنید و برخی از شما غیبت برخی را نکنند؛ آیا یکی از شما دوست دارد که از گوشت برادرش که مرده، بخورد؛ قطعاً از آن کراهت دارید؛ و تقوای الهی پیشه کنید، که بهیقین خداوند بسیار اهل توبه و رحیم است.» (حجرات/۱۲) و من کسی نیستم که به خاطر پیگیری وضعیت حذیفه، خدا را عصیان و تو را اطاعت نمایم ...
📚الإحتجاج (للطبرسی)، ج1، ص131
@yekaye
👇ادامه مطلب👈
https://eitaa.com/yekaye/10160