eitaa logo
حسین سوزنچی
2.7هزار دنبال‌کننده
165 عکس
60 ویدیو
103 فایل
این کانال شخصی حسین سوزنچی است. کانال دیگری با نام یک آیه در روز دارم که تدبرهای روزانه‌ام را در آن می‌گذارم، به آدرس: @yekaye آدرس سایت souzanchi.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یک آیه در روز
. 🕸 جامعه امروز بقدری از شبهات مسموم شده که در مواجهه با بسیاری از روایات ناظر به زندگی خانوادگی و روابط متقابل زن و شوهر دچار بدفهمی می‌شود؛ و 🕷متاسفانه برخی هم آنها را چنان توضیح می‌دهند که مخاطب از آن، تبعیض علیه زنان و یا تحقیر زنان برداشت می‌کند. 👈یکی از این گونه روایات، روایت زیر است؛ که مضمون نزدیک به آن در بسیاری از 📚کتب شیعه (مثلا در الکافی، ج5، ص508 و 513 ؛ من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص438 و 442 ؛ مكارم الأخلاق، ص218 ) و 📚کتب اهل سنت (مثلا در الدر المنثور، ج‏2، ص152-154) آمده است؛ 📛 چون نگران این سوء تفاهم‌ها بودم، این حدیث را در محل خودش نیاوردم و گذاشتم که ابتدا مخاطب مطالبی را که در تدبر 3 آمده است، مطالعه کند تا نسبت به ذهنیت‌های غلطی که امروزه عمومیت یافته، آگاه شود و حتی‌الامکان از آنها در امان بماند. از این رو، اصرار دارم که پیش از خواندن این حدیث و توضیحات پس از آن، مطالب تدبر3 و یا دست کم خلاصه آن را (https://eitaa.com/yekaye/6910) یکبار مرور کنید. ☀️9) از امام باقر ع روایت شده است: زنی خدمت پیامبر ص آمد گفت: یا رسول الله! حق شوهر بر زن چیست❓ فرمودند: اینکه از او اطاعت کنی و در برابرش سرکشی نکنی و از [اموال] خانه او بدون اجازه‌اش صدقه ندهی و روزه مستحبی را بدون اجازه‌اش نگیری و مانع او در قبال خودت نشوی هرچند که بر روی زین سوار شده باشی [یعنی هرچند آماده خروج از خانه شده، حتی سوار مرکب هم شده باشی] و بدون اجازه‌اش از خانه‌ات خارج نشوی که اگر زنی بدون اجازه شوهرش از خانه‌اش خارج شود تا وقتی که برگردد فرشتگان زمین و فرشتگان آسمان و فرشتگان غضب و فرشتگان رحمت [همگی] او را لعن و نفرین می‌کنند. گفت: یا رسول الله! چه کسی بیشترین حق را بر مرد دارد❓ فرمودند: پدر و مادرش. گفت: چه کسی بیشترین حق را بر زن دارد❓ فرمودند: همسرش. گفت: آیا من هم همانند آنچه او بر من حق دارد، بر او حق دارم⁉️ فرمودند: خیر؛ و نه از صدتا، یکی❗️ گفت: به همان کسی که تو را حقاً به نبوت مبعوث کرد، هرگز خودم را اسیر هیچ مردی نخواهم کرد‼️ 📚الكافي، ج‏5، ص507؛ دعائم الإسلام، ج‏2، ص216 عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِكِ بْنِ عَطِيَّةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: جَاءَتِ امْرَأَةٌ إِلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا حَقُّ الزَّوْجِ عَلَى الْمَرْأَةِ؟ فَقَالَ لَهَا أَنْ تُطِيعَهُ وَ لَا تَعْصِيَهُ وَ لَا تَصَدَّقَ مِنْ بَيْتِهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ لَا تَصُومَ تَطَوُّعاً إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ لَا تَمْنَعَهُ نَفْسَهَا وَ إِنْ كَانَتْ عَلَى ظَهْرِ قَتَبٍ‏ وَ لَا تَخْرُجَ مِنْ بَيْتِهَا إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ إِنْ خَرَجَتْ مِنْ بَيْتِهَا بِغَيْرِ إِذْنِهِ لَعَنَتْهَا مَلَائِكَةُ السَّمَاءِ وَ مَلَائِكَةُ الْأَرْضِ وَ مَلَائِكَةُ الْغَضَبِ وَ مَلَائِكَةُ الرَّحْمَةِ حَتَّى تَرْجِعَ إِلَى بَيْتِهَا. فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَقّاً عَلَى الرَّجُلِ؟ قَالَ وَالِدُهُ. فَقَالَتْ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! مَنْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَقّاً عَلَى الْمَرْأَةِ؟ قَالَ: زَوْجُهَا. قَالَتْ: فَمَا لِي عَلَيْهِ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ مَا لَهُ عَلَيَّ؟ قَالَ: لَا وَ لَا مِنْ كُلِّ مِائَةٍ وَاحِدَةٌ! قَالَ فَقَالَتْ: وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَا يَمْلِكُ رَقَبَتِي رَجُلٌ أَبَداً. 📝شرح و تفسیر: برای اینکه فهم حدیث بهتر انجام شود مناسب است به دو حدیث دیگر که شبیه این واقعه رخ داده و نکات دیگری در آن هست اشاره‌ای شود: ☀️در روایتی شبیه این که در کتب اهل سنت آمده (الدر المنثور، ج‏2، ص154) سوال کننده، دختری است که پدرش بر ازدواج کردن وی اصرار دارد و وقتی در پایان، این دختر چنین سخنانی می‌گوید، پیامبر خطاب به پدر وی می‌فرماید: آنها را بدون اذن خودشان هرگز نباید به ازدواج وادار کنید. ☀️و باز روایتی در کتب شیعه (الكافي، ج‏5، ص511) آمده که پیامبر وقتی حقوق زن بر مرد را بیان می‌کند، خانمی که مخاطب بوده آن را خیلی اندک می‌شمرد (یعنی انتظار حقوق خیلی بیشتری برای زن در قبال مرد داشته) و همانند دو واقعه فوق، بیان می‌کند که من ابدا ازدواج نخواهم کرد؛ و پیامبر ص باز سعی نمی‌کند بر ازدواج او تاکید کند، بلکه این آیه را می‌خواند که «وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَ‏: اگر [زنان] عفت و خویشتنداری به خرج دهند برایشان بهتر است.» که گویی شبیه حالت فوق، که از اجبار کردن وی برحذر می‌داشت، در اینجا نیز بر ازدواج نکردن وی صحه می‌گذارند و فقط تاکید می‌کنند اگر مجرد ماندی همچنان عفت خود را حفظ کن❗️ @yekaye 👇ادامه شرح حدیث 9👇
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه شرح حدیث 9 (فراز دوم) 💢اکنون برای فهم حدیث محل بحث، بگذارید از مخاطب حدیث شروع کنیم که روحیه‌اش در جملات پایانی منعکس شده است: 🤔این زن، ▪️از طرفی پیامبر را کاملا در مقام پیامبری قبول دارد، و ▪️ از طرف دیگر بقدری از پاسخ پیامبر ناراحت می‌شود که می‌گوید اگر این طور است هیچگاه ازدواج نخواهم کرد❗️ نکته مهم دقیقا همین است: ▪️هم او علی‌رغم این ناراحتی در نبوت پیامبر شک نکرد؛ و ▪️هم پیامبر ص ▫️نه برای خوشایند او از تحلیلش دست برداشت؛ و ▫️نه بر مجبور کردن وی اصرار کرد‼️ 🤔چگونه اینها با هم قابل جمع است؟ 🤔اگر بنای اسلام بر ظلم به زن است، چرا پیامبر تاکید می‌کند که اگر خودش اجازه ازدواج ندهد، کسی حق ندارد او را بدین کار مجبور کند؟ 💢ریشه اشکالی که در ذهن این خانم، و احتمالا در ذهن بسیاری از افراد پیدا می‌شود - و در تدبر 3 تاحدودی توضیح داده شد https://eitaa.com/yekaye/6906 – این است که می‌خواهند مسائل و حقوقی را که اساساً در فضای خانواده و با توجه به وضعیت خاص خانواده طراحی شده، از منظر کاملا فردگرایانه تحلیل کنند 🔖(توضیح بیشتر در جلسه 951، تدبر2 http://yekaye.ir/an-nesa-4-24/)؛ یعنی را صرفاً یک همکاری و مبتنی بر - آنچنان که در خصوص اغلب می‌بینیم- قلمداد می‌کنند❗️ درحالی که تفاوتی بنیادین با هرگونه دارد 🔖(توضیح در جلسه قبل، تدبر6 http://yekaye.ir/an-nesa-4-33/). 🔺(یک شاهد ساده بر این مدعا آن است که «بنگاه»ها و «شرکت»های اجتماعی مقدس نیستند: اگر افراد میلی به ادامه همکاری نداشته باشند براحتی می‌توانند آن شرکت را پایان دهند. اما خانواده مقدس است: اگرچه اسلام طلاق را پذیرفته، اما آن را حلال مبغوض معرفی کرده است.) 💢ضابطه اصلی در طراحی قوانین ناظر به سازمان‌های اجتماعی است؛ که در گروی بین افراد و رعایت آن توسط تمام اعضاء است. اما ضابطه اصلی در طراحی قوانین ناظر به روابط خانوادگی، –یا به تعبیر قرآنی:‌ (روم/21) – است؛ که بنای اصلی‌اش بر ، و باهم‌یکی‌شدن تمام اعضاء، و بلکه فداکاری اعضاء برای همدیگر است. 🔺و اگر قانونی که برای مودت طراحی شده با منطق عدالت بسنجیم از دلش تبعیض درمی‌آید.🔺 در واقع، ارتباط اعضای خانواده، نه یک که در اغلب سازمانهای اجتماعی می‌توان دید (که هر جزیی مستقلا یک خاصیتی دارد، و البته با در کنار هم گرفتن اعضاء خاصیتشان بیشتر می‌شود؛ ولی عوض کردن هر جزء‌با جزء ‌مشابه فرقی ندارد)، ‌ بلکه بیشتر شبیه ارتباط اجزای یک (موجود زنده) است: 🤔در یک ارگانیسم، تک‌تک سلولها، موجوداتی زنده، و مستقل از همدیگرند؛ اما آنچه ادامه حیات را برای همه آنها میسر می‌کند زیستن در بدن یک موجود زنده است. استقلال سلول‌ها به این معنا نیست که باید حقوق و وظایف کاملا برابر داشته باشند؛ بلکه حقوق و وظایف هرکس متناسب با نقشی است که حضورش در این بدن برعهده‌اش نهاده است. شاید موقعیت سلولهای مغز مهمتر و خطیرتر از مثلا گلبول‌های قرمز باشد، اما همه اینها به هم وابسته‌اند؛ و اگر هریک نقش خود را در مجموعه درست انجام ندهد، به فراخور نقش‌اش آن ارگانیسم آسیب خواهد دید؛ و دود این آسیب به چشم تمام سلولها خواهد رفت. 🤔اکنون از این منظر یکبار دیگر حدیث را بنگرید🤔 وقتی ضابطه اصلی در ارتباط اعضاء، تعیین حد و مرز، و رعایت عدالت باشد و هر فردی بتنهایی موضوعیت داشته باشد؛ ‌مهمترین دغدغه هر فردی این است که حقوقش دست کم به اندازه افراد دیگر باشد؛ اما وقتی که ضابطه اصلی در ارتباط اعضاء، برداشتن حد و مرزها و عشق ورزیدن و یکی شدن باشد، دیگر این فرد در قبال آن فرد موضوعیت ندارد، تا اینکه میزان برابر بودن یا نبودنِ حقوق، اصلاً مساله شود❗️ 💠 خانواده اصیل با خواستگاری [= درخواست و تقاضای] مرد از زن (یعنی ابراز محبت مرد به زن) شروع می‌شود؛ و علامت این محبت، با دادن هدیه‌ای گرانبها به زن است (مهریه = صَدُقَه = علامت صدق)؛ با عباراتی کاملا معین [= خطبه عقد] پیوند و یکی‌شدن ماورایی رقم می‌خورد [به تفاوت زنا و ازدواج دقت کنید: پس ازدواج، صرف توافق طرفینی نیست؛ بلکه توافق خود را به ماوراء گره زدن است] و خداوند مودت و رحمت را بین این دو برقرار می‌کند (روم/21). اکنون 👨🏻‍⚕️مرد می‌پذیرد مسئولیت ارگانیسم خانواده را عهده‌دار شود و مخارج کل ارگانیسم را تامین کند؛ و 🧕زن هم می‌پذیرد به این مدیریت تن دهد و روح حیات را در این ارگانیسم بدمد. 👨‍👩‍👧‍👦حالا برای این اجزاء قرار است توصیه حقوقی‌ای بشود که ارگانیسمِ خانواده [و نه استقلال‌طلبی اجزاء] تقویت شود: 💢بیشترین حق بر مرد را والدینش دارند؛ و بیشترین حق بر زن را شوهرش. 💢 🤔چرا؟🤔 @yekaye 👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
ادامه شرح حدیث 9 (فراز سوم) 👨‍👩‍👧‍👦حالا برای اجزای ارگانیسمی به نام خانواده، قرار است توصیه حقوقی‌ای بشود که ارگانیسمِ خانواده [و نه استقلال‌طلبی اجزاء] تقویت شود: 💢بیشترین حق بر را او دارند؛ و بیشترین حق بر را او. 💢 🤔چرا؟🤔 شاید چون: در حالت طبیعی، والدین به فرزندانشان محبت بی‌دریغ دارند، اما فرزندان کمتر به والدین محبت دارند؛ و البته دلبستگی دختر به والدین بیش از پسر است. پس به طور طبیعی، هر خانواده‌ای زمانی مستحکم می‌شود که: 🔺الف. فرزندان، مادامی که در همین خانواده‌اند، حق والدین بر خود را برترین حقی که باید رعایت کنند بدانند. 🤔وقتی این فرزندان از والدین جدا شدند و خانواده جدیدی تشکیل دادند، آنگاه: 🔺ب. به دختر، که دلبستگی‌اش به والدینش شدید بوده و همچنان از آنها دل نمی‌کند، تذکر داده می‌شود که حق شوهر بر خود را بالاترین حقی که باید رعایت کند بشمرد تا این «خانواده هسته‌ای» جدید درست مستقر گردد. 🔺ج. به پسر، که دلبستگی‌اش به والدین کمتر، و به همسرش بیشتر است، تذکر داده می‌شود که حق والدین بر خود را مهمترین وظیفه خود بشمرد و ورودش در زندگی جدید و دلمشغولی شبانه‌روزی‌اش به حفظ این خانواده هسته‌ای، وی را از وظایفش نسبت به والدین و حفظ «خانواده گسترده» غافل نسازد. 🔻با این حال، در برخی از افراد، فردگرایی بقدری غلبه دارد، که نمی‌خواهند با پیوندی آسمانی هویت خود را در یک ارگانیسم رقم بزنند. چون خانواده را صرفا از منظر وضعیت فردی خود ملاحظه می‌کنند، مهمترین دغدغه‌شان این است که حقوقشان اگر از بقیه بیشتر نیست لااقل مساوی باشد؛ و لذا با اینکه به نبوت پیامبر ص اذعان دارند؛ حاضر به پذیرفتن این نوع تقسیم کار ارگانیک نیستند؛ و البته چون نظام خانواده یک نظام صددرصد طبیعی و ارگانیک نیست، بلکه وجهه اختیاری هم دارد، و خود افراد باید این را انتخاب کنند. از این رو، مجرد ماندن، با اینکه در اسلام بشدت ناپسند شمرده شده، اما حرام نیست؛ و پیامبر ص تاکید می‌کند که خود شخص باید به ازدواجش راضی شود و اذن دهد.🤔🤔🤔 @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 5️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ» اینکه مردان متصدیِ امور زنان‌اند، دو علت مهم دارد: یکی تفاوتهایی که خداوند بین انسانها (زنان و مردان)‌ قرار داده، و دوم اینکه هزینه کردن از اموال کاری است که مردان انجام داده‌اند و باید انجام دهند. 💠نکته تخصصی 📝چرا به دست مردان باشد؟ قبلا اشاره شد که نهاد خانواده با سازمان‌های اجتماعی تفاوتی بنیادین دارد 🔖(جلسه قبل، تدبر6 http://yekaye.ir/an-nesa-4-33/؛ و نیز در شرح حدیث9). در سازمان‌های اجتماعی که اصل سازمان بر اساس توافق و قراردادهای افراد تاسیس می‌شود، جایگاه و مناصب افراد در سازمان با دو عامل تعیین می‌شود: یکی، لیاقتی که بر اثر تلاش به دست آورده است؛ و دوم، توافق و قرارداد بین او و دیگران. 🤔این عامل دوم بقدری اساسی است که گاه افراد بدون لیاقت (با پارتی‌بازی)‌ منصبی را در یک سازمان می‌توانند اشغال کنند؛ اما این مناسب چون اعتباری است، صرف لیاقت داشتن تا با توافق و اعتباری همراه نباشد، ثمره‌ای ندارد. 📛این امر موجب شده که در تفکر لیبرالیستی، این اعتبار (که حاصل یک نحوه توافق است) مهمترین ضابطه برای تصدی هر سمتی قلمداد شود؛ و طبیعی است که در هر سازمانی بالاترین پست که بیشترین حقوق و اختیارات را دارد، مدیر و مسئول اصلی آن سازمان است، و با منطق دنیامدار، این بهترین منصب در سازمان است؛ و در همین منطق است که پارتی‌بازی معنا پیدا می‌کند: ‌ بهترین مناصب را به دوست و رفیقمان بدهیم❗️ 🤔(در حالی که در منطق دینی، ریاست،‌ مسئولیت است؛ و «مسئول» یعنی «کسی که مورد سوال قرار می گیرد» پس در این منطق، رئیس باید به نحوی رفتار می‌کند که توان پاسخگویی روز قیامت را داشته باشد؛ و از این روست که انسان دیندار عاقل مادامی که واقعا پذیرش مسئولیت، وظیفه و تکلیف شرعیِ او نشود هیچگاه سراغ آن نخواهد رفت. بگذریم!) 📛چون این تفکر دنیامدار به صورت ناخودآگاه در جامعه ما گسترش یافته، وقتی به عرصه خانواده می‌رسیم بلافاصله با این شبهه مواجه می‌شویم که اسلام دینی مردسالار است؛ زیرا منصب مدیریت در خانواده را بدون هیچ توافقی از ابتدا به مردان داده است‼️ 📖این آیه در مقام پاسخ به این شبهه می‌فرماید: اگر ما مردان را مدیر خانواده قرار دادیم، چون خانواده مثل سازمان‌های اجتماعی، وضعیتی قراردادی نیست: دو رکن اصلی خانواده (= زن و مرد) ‌تفاوت‌های ذاتیِ ازپیش‌موجود دارند ؛ و این تفاوت‌ها به گونه‌ای است که قبل از اینکه نوبت به توافق برسد باید رعایت شوند (برخلاف وضعیت افراد در سازمان‌های اجتماعی). مثلا تنها زن است که می‌تواند باردار شود و به بچه‌اش شیر دهد، نه مرد! وقتی این وظیفه سنگین در خانواده را نظام خلقت بر دوش زن نهاده، پس نمی توان اینجا را مانند یک سازمان دانست که همه چیزش با توافق پیش می‌رود. اگر خداوند در نظام تکوین این وظیفه سنگین را بر دوش زن نهاده، در مقابل آن، در نظام تشریع، یک وظیفه سنگینی به نام تامین هزینه‌های خانواده را بر دوش مرد نهاده است؛ 💢اکنون وقتی این دو مولفه را جدی می‌گیریم که 🔸اولا زن و مردها با هم تفاوت‌های واقعی – نه صرفاً برساختی – دارند [که برخی از وظایف را خود خلقت بناچار بر دوش یکی از طرفین گذاشته]؛ و 🔸ثانیا این مردان هستند که وظیفه تامین هزینه‌های خانواده را دارند، 🔺لازم می‌آید که مدیریت خانواده در دست مرد باشد. (در سازمان‌های اجتماعی، همین دومی کافی است؛ یعنی رئیس باید کسی باشد که بودجه را در اختیار دارد). 🤔 یکبار دیگر آیه را بخوانید و ببینید این نکته‌ای که فرموده، آیا صرفاً تعبدی است یا حقیقتی برهانی: 💢مردان متصدیِ امور زنان‌اند به اینکه خداوند برخی را بر برخی دیگر برتری بخشیده است؛ و به اینکه از اموالشان هزینه کرده‌اند.💢 @yekaye 👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
. 6️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ ... فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ ... وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ .... فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ ...» قوامیت مردان بر زنان به معنای واگذاری مسئولیت خانواده به مردان است که تصدی مدیریت برای مردان، و لزوم اطاعت برای زنان را در پی دارد. 📝نکته تخصصی غلبه فضای در جامعه ما، و زن و مرد را کاملا و در همه جهات مساوی دیدن (که در تدبر 3 به تفصیل نشان دادیم که هیچ گونه توجیه معرفتی‌ای ندارد) موجب شده که بسیاری از افراد جرات بیان این را که «این آیه ناظر به حق است» نداشته باشند و بکوشند با توجه به گستره معنایی کلمه «قیام» (که در نکات ادبی اشاره شد)، برای کلمه «قوّام» در این آیه بار معنایی‌ای بیابند که مبادا با تلقی غربی تساوی حقوق زن و مرد ناسازگار باشد❗️ مثلا با ترجمه کردن «قوام» به «تکیه‌گاه» و مانند آن کوشیده‌اند حتی یک نحوه تفوق حقوقی برای زن دست و پا کنند❗️ حقیقت این است که قرائن داخلی آیه بقدری است که جز یک نحوه تصدی از بالا به پایین (که از آن به مسئولیت و حق در یک سو، و و «تن به فرمان دادن» در سوی دیگر است) نمی‌توان به این آیه نسبت داد. 🔹یکی از این قرائن بر از بالا به پایین بودن تصدی مذکور، اضافه شدن حرف «علی» به «قوامون» بود که در تدبر2 اشاره شد؛ اما قرائن دیگری هم در این آیه هست که این معنا را قطعی می‌کند. 🔹مهمترینش این است که ادامه آیه با حرف «فـ» آمده (که دلالت دارد عبارات بعدی، متفرع و نتیجه‌ی عبارات قبلی است)؛ یعنی آیه می‌فرماید در قبال اینکه مردان قوام بر زنان‌اند، زنان دو قسم می‌شوند: زنانی که مطیعند، و زنانی که نشوز می‌کنند (و نشوز هم در اینجا درست نقطه مقابل اطاعت است؛ شاهدش هم اینکه در ادامه، دست برداشتن آنان از نشوز را با عبارت «فان اطعنکم: اگر از شما اطاعت کردند). وقتی این فرازهای آیه را کنار هم بخوانیم بخوبی معلوم می‌شود که قوامیت همان مدیریت و رابطه از بالا به پایین است: 📖مردان قوام بر زنان‌اند ...؛ پس زنان خوب، زنان مطیع‌اند ...؛ و اگر از نشوز زنی ترسیدید، با او چنین و چنان کنید؛ اما اگر همین زن مسیر اطاعت در پیش گرفت دیگر شما بهانه‌جویی نکنید.📖 🔹از قرائن دیگر، تاکید بر صفات علوّ و بزرگی خداوند (إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیا كَبیراً) در پایان سوره است، که گویی تهدیدی برای مرد است که از موقعیت برتری که خداوند در این آیه به او داده سوءاستفاده نکند؛ و این مویدی است که چنین موقعیت برتری حقوقی‌ای در خانواده در نظر گرفته شده است. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 7️⃣ «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ ...» بعد از فراز اول آیه که درباره مردان بود و از قوامیت مردان بر زنان و هزینه کردن آنان سخن گفت، سراغ زنان رفت؛ و از دو دسته از زنان سخن گفت. دسته اول را با معرفی کرد و درباره اینان دو خبر داد: «قانت»اند، «حافظ‌»اند بر غیب بدانچه خدا حفظ فرموده است. درباره این دو وصف، در تدبرهای بعد خواهیم اندیشید، اما کلمه «صالحات» در اینجا به چند معنا می‌تواند باشد؛ و البته منافاتی هم بین این معانی نیست. قبلا از اینکه معانی محتمل در این آیه را باز کنیم اشاره به یک نکته جالب است: 💠نکته تخصصی ا: 📝تببین در قرآن یکی از مسائلی که بعد از تحولات وضعیت زنان در جهان در قرن اخیر، و بویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بشدت مطرح شده است، این است که چیست؟ 🤔در واقع الگوی کنشگری «انسان مومن مسلمان» بسیار مطرح شده است، اما آیا جایی هست که ناظر به خاص «زن مومن مسلمان» از آن حیث که زن است، سخنی گفته شود؟ 🔺اگر توجه شود که اصطلاح قرآنی «کنشگری» همان «عمل» است؛ و «کنشگری مطلوب» (مطلوب، از این جهت که درصدد الگو هستیم) در ادبیات دینی با تعبیر «العمل الصالح» یا به تعبیر مختصرتر «الصالح» یاد می‌شود؛ که می‌توان از «الرجل الصالح» و «المرأة الصالحة» سخن گفت. 💢اکنون باید گفت تنها آیه قرآن کریم که زن صالح را از این جهت که است و است (نه صرفا از این جهت که است و تفاوتی با مردان ندارد)‌ شرح می‌دهد همین آیه است: 📖در قرآن کریم با اینکه کلمه «صالحات» 63 بار به کار رفته، تنها همین یکبار به معنای «زنان صالح» به کار رفته و بقیه کاربردهایش یا ناظر به «عمل صالح» است (59 مورد با تعابیری همچون عملوا الصالحات، یعمل من الصالحات) و یا «الباقیات الصالحات» (2 مورد: کهف/18 و مریم/96). 💢در واقع، زن از جهاتی هیچ تفاوتی با مرد ندارد؛ مثلا در اصل انجام بسیاری از کارهای صالحی که صالح بودنش ربطی به زن یا مرد ندارد: «وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيراً» (نساء/124) و از این جهت، همان طور که یک مرد می‌تواند به عنوان الگو و نمونه‌ای از انسانهای خوب (رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ؛ نور/37) یا بد (الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوين‏؛ اعراف/175) مطرح شود، و مرد و زن بودنش در این زمینه مدخلیتی ندارد؛ یک زن نیز می‌تواند چنین باشد (ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ ... وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ‏؛ تحریم/10-11)؛ و در این مقام طبیعی است که برای اشاره به این زن صالح یا ناصالح، ذیل تعابیر جمع مذکر از او یاد کنند؛ مانند: «قيلَ ادْخُلاَ النَّارَ مَعَ الدَّاخِلين‏» (تحریم/10) ویا «وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي‏ ... كانَتْ مِنَ الْقانِتين» (تحریم/12)‏ 🔖توجه شود که صیغه جمع مذکر، وقتی مذکر در برابر مونث مطرح شود، (مثلا: إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيما؛ احزاب/35)، صرفاً برای اشاره به افراد مذکر است؛ اما وقتی جماعتی باشند که در میان آنها هم مرد و هم زن باشد، اینجا هم صیغه جمع مذکر به کار می‌رود، که اینجا شامل معنای اعم از مذکر و مونث است؛ یعنی در این گونه موارد مذکر و مونث بودن مدخلیتی ندارد). اما وقتی که از «صالحات» به عنوان زنان صالح سخن می‌گویند، آنجایی است که زن بودن شخص مدخلیت پیدا می‌کند. پس اگر در بسیاری از افعال و اوصاف ایمانی (مانند آنچه در آیه 35 سوره احزاب آمده) تفاوتی بین کنشگریِ زن و مرد نیست، در آیه‌ای که به طور خاص از «الصالحات» بحث می‌کند، کنشگری «زن مومن مسلمان» از آن جهت که «زن» است، موضوعیت پیدا می‌کند؛ و از این روست که 🔸این آیه را تنها آیه ناظر به تبیین «مقام کنشگری مطلوب زن از آن جهت که زن است»، دانستیم.🔸 @yekaye 👇ادامه مطلب👇
هدایت شده از یک آیه در روز
. 8️⃣ «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ ... وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ ... فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ» یکی از معیارهای زن صالح، این است که در برابر شوهرش مطیع باشد، آن هم اطاعتی از روی خضوع و نرمش، نه اطاعتی با اوقات تلخی و ناخوشایندی. 📝نکته تخصصی چنانکه در نکات ادبی اشاره شد، «قانت» به معنای کسی است که از دیگری اطاعت می‌کند، و این اطاعت را از روی خضوع انجام می دهد؛ یعنی نه تنها مطیع است، بلکه مفهوماً اخص از مطیع است، ممکن است که کسی مطیع شخص دیگر باشد اما اطاعتش از روی اجبار و همراه با ناخشنودی و مقاومت باشد، اما قانت چنین نیست. 📖جالب اینجاست که در عموم کاربردهای قرآنی این کلمه، این ماده بار معنایی بسیار مثبت دارد و صرف نظر از آیه محل بحث، عموماً ناظر به حالت اطاعت همراه با خضوع در برابر خداوند اطلاق شده است: 🔷یا در مورد کل موجودات در برابر خداوند: 🔹لهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (بقره/116) 🔹و لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (روم/26) 🔷و یا در مورد برخی از اولیاءالله همچون حضرت ابراهیم ع، حضرت مریم؛ و بلکه عموم مومنان واقعی و دارای مراتب عالی ایمان: 🔹إنَّ إِبْراهيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكينَ (نحل/120) 🔹يا مَرْيَمُ اقْنُتي‏ لِرَبِّكِ وَ اسْجُدي وَ ارْكَعي‏ مَعَ الرَّاكِعينَ (آل‌عمران/43) 🔹و مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي‏ ... وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتينَ (تحریم/12) 🔹حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتينَ (بقره/238) 🔹الصَّابِرينَ وَ الصَّادِقينَ وَ الْقانِتينَ وَ الْمُنْفِقينَ وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْأَسْحارِ (آل‌عمران/17) 🔹إنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ و ... أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً (احزاب/35) 🔹أمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ ... (زمر/9) 🔹عسى‏ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً (تحریم/5) 🔷و تنها در دو آیه است که قانت بودن در برابر غیر خداوند هم مطرح شده است: 🔹و مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً (احزاب/31) 🔹الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ ... ْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّه‏ (نساء/34) ▫️در اولی، قانت بودن را «در برابر پیامبر ص» نیز علاوه بر «در برابر خداوند»، مورد تاکید قرار داد؛ ▫️ودیگری همین آیه محل بحث می‌باشد که با اینکه متعلق کلمه «قانتات» نیامده، اما با توجه به سیاق آیه، ظهور جدی آن در قبال شوهر است. جالب اینجاست که آیه «وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ» هم در خصوص زنان پیامبر ص است؛ و می‌تواند مصداقی از قانت بودن زن در برابر شوهر هم در آن لحاظ شده باشد. همچنین آیه 9 سوره زمر، هم ظرفیت دارد قانت بودن در برابر خداوند مد نظر باشد، و هم در برابر شوهر، که البته باز شوهر مذکور، پیامبر ص است. 🤔اگر توجه کنیم که فضای آیه ناظر به روابط خانوادگی است، همه اینها نشان می‌دهد که مساله اطاعت و همراهی کردن زن با مرد به عنوان مدیر خانواده، بقدری در اسلام موضوعیت دارد، که همان تعبیری که در خصوص نسبت اولیاء الله و برترین مومنان با خداوند مطرح کرد، برای زن با شوهرش هم مطرح می‌کند.🤔 @yekaye 👇مناقشه در استنباط فوق👇
هدایت شده از یک آیه در روز
〽️مناقشه در استنباط فوق، و پاسخ آن ⭕️ شاید کسی از اینکه در بقیه آیات قرآن ،«قانت» ظهور اصلی‌اش در برابر خداوند است، در اینجا نیز مناقشه کند که چون صریحا متعلَقِ این «قانتات» در آیه معین نشده، و در آیه 31 احزاب هم که مطرح شده، «پیامبر» با وصف «رسول» بودنش مورد تاکید بوده، نه صرفاً به عنوان همسر بودنش؛ پس اینجا نیز همان قنوت در برابر خداوند و دین مورد نظر است، نه قانت بودن در برابر همسر (یعنی شبیه آیات 17 سوره آل عمران و 35 سوره احزاب). ❇️باید گفت که این سخن، اگر بدین معناست که: "«قانت بودن زن در برابر شوهرش» مصداقی از قانت بودن وی در برابر خداوند است، به تعبیر دیگر، همان گونه که قانت بودن در برابر خداوند، یک وصف طبیعی نیست، بلکه با زحمت و رعایت تقوا حاصل می‌شود، این قانت بودن زن در برابر شوهرش هم به عنوان مصداقی از عمل به تقوا در زن شکل می‌گیرد؛ و این کاملا در مسیر اطاعت خداست؛ و از این رو، اگر شوهر به نافرمانی از اوامر الهی دستور دهد، ‌به هیچ عنوان زن نباید در برابر وی قانت باشد." این معنای کاملا صحیحی است؛ و قطعا قانت بودن زن در برابر شوهرش، از باب عمل به دستور خدا برای تحکیم وحدت خانواده، و مصداق قانت بودن او در برابر خداوند است. اما اگر از این سخن کسی بخواهد نتیجه بگیرد که: "قانت بودن زن در برابر شوهرش اصلا از این آیه درنمی‌آید، و آیه صرفا در مقام اشاره به اوصاف زنان صالح است که زن صالح، زنی است که در برابر خداوند قانت است و ..." قطعا سخن نادرستی است؛ زیرا: 🔹اولا این جمله با حرف «فـ» کاملا مترتب بر جمله قبل (الرجال قوامون علی النساء) شده است؛ و اگر چنین بود، جمله‌ای مستقل از جمله قبل بود، و باید حرف «و» می‌آمد، نه حرف «فـ»؛ 🔹ثانیاً اینکه در ادامه آیه، نقطه مقابل چنین زنانی، زنانی معرفی شده که اهل نشوز هستند، و خود تقابل این دو دسته، نشان می‌دهد که محل بحث یکی است؛ و «نشوز» در این آیه قطعا سرکشی در برابر شوهر است، نه صرفِ هرگونه عصیان در برابر خداوند، زیرا در ادامه فرمود «فإن أطعنکم: پس اگر از شما اطاعت کردند» که معلوم می‌شود محل بحث، اطاعت از شوهر بوده، نه صرف اطاعت از خدا. ✅تکمله از بحث‌های فوق به هیچ وجه نمی‌توان نتیجه گرفت که ⛔️مرد در خانواده است و زن باید همچون کنیزی گوش به فرمان وی باشد❗️ همان گونه که وقتی در بحث‌‌های سیاسی، از حکومت امام معصوم یا ولی فقیه و ضرورت اطاعت از او سخن به میان می‌آید واضح است که ناظر به حکومت‌داری است و هیچگاه معنایش این نیست که او صرفا بر اساس هوا و هوس هرکاری بخواهد دستور می‌دهد. 🤔به تعبیر دیگر، مقام بحث وضوح کامل دارد که این اطاعت، ناظر به حفظ وحدت خانواده و مدیریت خانواده است، نه اطاعت برده از صاحب خود، که هیچ قید و شرطی نداشته باشد❗️ @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 🔟 «فَالصَّالِحاتُ ... حافِظاتٌ لِلْغَیبِ» زنان «حافظ»اند؛ نه اینکه «صرفاً کاری به نام حفظ انجام دهند»❗️ و نه «صرفاً محفوظ»❗️ توجه شود که برای نشان دادن «حفظ» در زنان صالح، از تعبیر اسم فاعل استفاده کرد، نه فعل (یعنی نمی خواهد بگوید که این کاری است از کارهای آنها، بلکه می‌خواهد بگوید این اساساً خصلت آنهاست) و نه اسم مفعول (نفرمود «محفوظات فی الغیب» که صرفا بر پوشیده بودن و دور از دسترس بودن آنان تاکید شود. 💠نکته تخصصی زنان را در یک تقسیم کلی می‌توان در دو دسته قرار داد: 🔺 و پوشیده و در امنیت، و 🔻 که هرکسی بدانان دسترسی دارد؛ و بقدری این مفهوم «محفوظ بودن» مهم است، که اغلب مفسران، در توضیح «حافظاتٌ للغیب» بودن زنان، بر همان محفوظ ماندن ایشان تاکید کرده‌اند. 🔴اما حق این است که خود را نیز می‌توان سه قسم دانست: 🔺زنانی که در حفاظ بودن، ، اما به عنوان یک خصلت و ملکه درونیِ آنان نیست؛ 🔺زنانی که این به صورت یک برایشان درآمده، اما اند؛ یعنی درست است که پوشیده و در حفاظ‌اند، اما این پوشیدگی‌شان صرفاً تحت تاثیر جامعه و یا به اجبار محیط و ... است؛ و 🔺زنانی که نه‌تنها این رفتار به صورت یک خصلت برایشان درآمده، بلکه اساساً چون حافظ‌اند، محفوظ‌اند؛ یعنی خودشان ؛ و شاید بدین جهت باشد که در این آیه، ⛔️به جای تعبیر «حفظن للغیب» که صرفا به رفتار اشاره دارد، و نیز ⛔️به جای تعبیر «محفوظ» که بار انفعالی دارد، ⭕️از کلمه «حافظ» استفاده کرده، که هم نشانگر یک خصلت است، نه صرفاً یک رفتار، و هم ما را متوجه حیثیت فعال بودن «حفظ» در زنان می‌کند: 💢اینان حافظ و پاسبان و نگهبان غیب‌اند، نه صرفا اینکه در غیب محفوظ باشند. 🤔اشاره شد که این آیه در مقام بیان کنشگری زن مومن، از آن جهت که زن است، می‌باشد (در تدبر7)؛ و جالب اینکه: 🔹هم تعبیر «قانت بودن» دلالت بر یک نوع اطاعتِ فعال (اطاعتی آگاهانه و به اختیار خود شخص) - و نه اطاعتِ منفعل (اطاعتی که از روی اکراه و ناچاری باشد) - دارد، (چنانکه این وصف اولیاء الله بوده، یعنی کسانی که خودشان رفته‌اند و به این مقام رسیده‌اند، برخلاف خود کلمه «اطاعت» که بار انفعال در آن پررنگ‌تر است و انسان مصداق بارز اطاعت را در «عبد» طلب می‌کند) و 🔹هم آوردن تعبیر «حافظ» به جای «محفوظ»، بر فعال بودن زنان در عرصه عفت ورزیدن و خویشتنداری دلالت دارد. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
✅اطلاعیه چند روز پیش برخی از مخاطبان کانال به من اطلاع دادند که کتاب جدیدی از منتشر شده به نام که به بحثهایی که این روزها درباره همین آیه ... مطرح کرده‌ام، پرداخته است. امروز موفق به تهیه، و مطالعه آن شدم. 💢انصافاً بسیاری از مطالبی را که با زحمت فراوان استدلالاتی بر آن یافته بودم، و هرکسی براحتی جرات بیانش را ندارد، با بیانی بسیار ساده‌تر، متقن‌تر و جذاب‌تر بیان کرده است. 📩نمی‌دانم از این ظلمی که خانواده شهید مطهری به پدرش و به کل جامعه اسلامی کرده به چه کسی شکایت کنیم⁉️ بیش از چهل سال است که جامعه علمی را از بسیاری از آثار آن شهید محروم کرده‌اند. قبلا وقتی کتاب جدیدی می‌آمد گاه توجیه می‌کردم که شاید نوارهایش را تازه پیدا کرده‌اند؛ اما وقتی در مقدمه تصریح می‌کند که متن حاضر همان زمان از روی نوارهای پیاده شده و به رویت استاد رسیده، و بهانه‌شان برای تاخیر در نشر این است که «فایلهای یک یا چند جلسه قبل از فصل اول را پیدا نکرده بودیم و هنوز هم پیدا نکرده‌ایم» ❗️ آیا جایی برای توجیه می ماند⁉️ مخصوصا اگر توجه شود که با توجه به تاریخ این سخنرانی‌ها و سیاق بحث، این احتمال بشدت تقویت می‌شود که بحثی که در سال 1391 به عنوان «زن و مسائل قضائی و. سیاسی» منتشر کردند، در ادامه همینها ایراد شده است❗️ به امید اینکه هرچه زودتر شهید مطهری از این حصر ظالمانه فرزندش خارج شود و به آغوش ملت بازگردد❗️ در هر صورت، ضمن پوزش از خوانندگان محترم، ناچارم دوباره به برخی از فقرات این آیه برگردم و به نکات بسیار مهمی که ایشان توجه مرا بدان جلب کردند، اشاره کنم. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
فرازی از تدبر3️⃣ که بازنویسی شد 💢 ج. به لحاظ : وقتی سخن از تساوی حقوق بشر (و به تبع آن تساوی حقوق زن ومرد) می‌شود اولین نکته‌ای که باید مورد توجه قرار داد این است که 🔺 این تساوی کاملا همه‌جانبه نیست🔺 یعنی فقط مارکسیستهای افراطی بودند که با انکار مطلق مالکیت، مدعی تساوی حقوق همه‌جانبه همه افراد بودند؛ دیدگاهی که خیلی سریع نامعقول بودنش را خودشان هم دریافتند. 🤔در واقع، آن مقدار از تساوی حقوق که قابل دفاع است، ✅یکی تساوی همگان در برابر قانون است؛ و ✅ دوم اینکه خود قانون ابتداءاً [یعنی بدون هیچ پشتوانه‌ای از عدالت، و به صرف اعتبار و قرارداد] نباید منشأ تفاوت حقوق افراد شود. 📚(اقتباس از نظام خانوادگی اسلام، (مطهری) ص10) اما از اینها منطقاً نتیجه نمی‌شود که قانون گذاشتن بر اساس این باشد که حقوق همگان در همه چیز مساوی باشد❗️ به تعبیر دیگر، 💢خود قانون باید بر اساس تنظیم شود، نه بر اساس ؛ و چون عدالت «اعطای حقِ هر ذی‌حقی به او» است، پس در هر عرصه‌ای ابتدا باید معلوم شود که چه کسی در چه امری حق دارد؛ و آنگاه «دادن حقِ هرکس به او» عین عدالت است، هم در مقام قانون‌گذاری، و هم در مقام اجرای قانون. 🤔یعنی کاملا محتمل است که افراد مختلف در عرصه‌های مختلف، به دلایل متعدد، حقوق مختلفی داشته باشند، ⛔️و عدالت این نیست که حقوق همگان در همه‌جا یکسان باشد، ⭕️بلکه عدالت در این است که اولا حقوق افراد و اصناف بشر در هر زمینه‌ای درست شناسایی شود، و ثانیا هرجا هرکسی حقی دارد همه حقش به او داده شود؛ چنانکه امروزه همه می‌پذیرند که حقوق شغلی افراد نه‌تنها ضرورت ندارد یکسان باشد، بلکه اقتضای عدالت در بسیاری از موارد، تفاوت حقوق افراد است. ♦️بدین ترتیب، در خصوص حقوق زن و مرد، هرجا زن یا مرد بودن (به طور مستقیم یا غیرمستقیم) اقتضای حق خاصی داشته باشد، تفاوت حقوقی در متن قانون، عین عدالت است (مثلا تنها زنان‌اند که از «حق مرخصی زایمان» می‌توانند برخوردار شوند)؛ و اگر زن و مرد بودن در عرصه‌ای هیچ اقتضایی ندارد (مثلا )، تفاوت حقوقی توجیهی ندارد. به تعبیر دیگر، با توجه به اینکه تفاوت تکوینی زن و مرد قابل انکار نیست، مساله اصلی در مورد حقوق زن و مرد در مقام قانون‌گذاری، نه تساوی آن دو، بلکه اعطای هر حقی است که به اقتضای عدالت به هریک باید داده شود. ❇️پس به طور خلاصه: 🔸اگر از منظر ارزش‌گذاریِ صرف بنگریم احتمالاً بتوان از تساوی زن و مرد سخن گفت، یعنی با توجه به اینکه معیار برتری انسانها در اسلام به تقوا (یعنی ایمان و عمل صالح) است، که زن یا مرد بودن انسانها در مقبولیت و اثربخشی ایمان و اعمالی که انجام می‌دهد، اثری ندارد و از این جهت زن و مرد مساوی‌اند؛ اما این مقدار از ارزش‌گذاری ربطی به حقوق ندارد و پاداش در آخرت است؛ 🔸اگر از منظر تکوینی بنگریم تردیدی نیست که زن و مرد با هم متفاوتند؛ 🔸اکنون اگر توجه کنیم حکم حقوقی، صرفاً بر اساس وضعیت تکوینی یا ارزشی افراد نیست و به نحوی حاصل و برآیند مولفه‌های متعدد ارزشی و تکوینی و ... است؛ پس موضع درست در مقام وضع قوانین ناظر به زن و مرد، نه تساوی حقوقی مطلق زن و مرد خواهد شد و نه تفاوت حقوقی مطلق آن دو؛ 🔴در واقع، در عرصه حقوق، نه تساوی زن و مرد موضوعیت دارد و نه تفاوت آن دو؛ آنچه مهم است این است که ببینیم چه چیزی حق هریک از این دو (ویا حق مشترک بین این دو) است و دقت کنیم که حق هرکس به او داده شود؛ و در طراحی حقوق این دو، هیچ یک از آنچه حق اوست منع نشود.🔴 در واقع، ⛔️مغالطه مهمی که در این عرصه رخ داده این است که گمان شده این «تساوی حقوق» است که معلوم می‌کند که حق هریک از زن و مرد چیست؛ 🤔در حالی که آن مقدار از تساوی حقوق که قابل دفاع است، ‌تساوی افراد در برابر قانون است، و نیز اینکه خود قانون، بدون توجیه موجه تفاوتی نگذارد؛ اما وضعیت‌های مختلف و زن و مرد در عرصه‌های مختلف حیات ، و انسانهاست که معلوم می‌کند چه چیزی حق چه کسی است؛ ✅و اگر این برآیند در عرصه‌ای برای زن و مرد مساوی شد، حق زن و مرد مساوی؛ و اگر متفاوت شد، حق زن و مرد متفاوت خواهد شد. 🤔و از زاویه‌ای دیگر، 💢در این آیه از برتری برخی بر برخی دیگر سخن گفته شده است؛ چه این برتری را طرفینی بدانیم یا یک‌طرفه، مهم این است که توجه شود که اصلا مقام بحث، مقام برتری ارزشی نیست؛ بلکه یا برتری تکوینی است ویا برتری حقوقی است؛ و هیچیک از این دو منطقا مستلزم برتری ارزشی نیست. به تعبیر دیگر، حتی اگر آیه ناظر به برتری مردان بر زنان باشد (که نسیت)،‌ ناظر به حیث تکوینی ویا حقوقی است؛ و نمی‌توان به این آیه نسبت داد که برتری ارزشی مردان بر زنان را مطرح کرده است.💢 @yekaye