✳️ مهریهی مرا بازگردان!
🔻 هنگام ازدواج #حضرت_فاطمه سلاماللهعلیها وقتی مقدار #مهریه معين شد و آن بزرگوار از مبلغ موردنظر آگاهی يافت، خطاب به #پيامبر (ص) عرض كرد: ای رسول خدا! مهريهی دختران مردم، #دِرهمهاست، پس چه فرقی بين من و آنها خواهد بود؟ تقاضا دارم مهريهی مرا بازگردانی و از خداوند متعال بخواهی كه مهريهی مرا #شفاعت #گناهکاران امت تو قرار دهد.
🔸 آنگاه حضرت جبرئيل نازل شد، در حالی كه در دستش پارچهای لطيف ابريشمين قرار داشت و روی آن نوشته شده بود: جَعَلَ اللهُ مَهْرَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاء شَفَاعَةَ الْمُذْنبينَ مِنْ اُمَّةِ اَبِيهَا؛ خداوند متعال مهريهی فاطمه زهرا (س) را شفاعت از گناهكاران امت پدرش قرار داد.
👤 #آیت_الله_جوادی_آملی
📚 از کتاب #فاطمه_اسوه_بشر
📌صلح بین زن و شوهر
امام #باقر(ع) فرمود:
«امیرمؤمنان #على(ع) در شدت گرما به خانه باز مى گشت، ناگهان زنى را ديد كه مى گفت: شوهرم بر من #ستم كرد، من را ترساند، به من بی احترامی كرد و سوگند خورد كه من را خواهد زد.
امیرمؤمنان على(ع) فرمود:
صبر كن تا هوا خنك شود، آن وقت ان شاءالله براى #شفاعت تو خواهم آمد. زن گفت: در اين صورت خشم و #غضب شوهرم بيشتر خواهد شد. آن حضرت سر پايين انداخت و پس از مدتی سر برداشت و فرمود:
به خداى سوگند! بايد كه حق #مظلوم، بدون كمترين نگرانى، گرفته شود، خانه ات كجا است؟ پس همراه او به راه افتاد و بر در خانه اش رسيد و گفت: السّلام عليكم؛ جوانى از خانه بيرون آمد، على(ع) به او فرمود:
اى بنده خدا! از خدا بترس، زنت را ترسانده و از خانه بيرون رانده اى؛ جوان گفت: تو را چه به اين كار؟! به خدا سوگند كه براى خاطر اين سخن تو او را #آتش خواهم زد! اميرمؤمنان- #شمشير كشيد و- فرمود:
من تو را امر به معروف و نهى از منكر مى كنم و تو منكر انجام می دهی و معروف را بد مى شمارى؟ پس مردم از راه رسيدند و مى گفتند: سلام عليكم یا امیرمؤمنان. آن جوان كه فهميد- در مقابل امام است- و بد كارى كرده است، صورت روى دست على(ع) گذاشت و گفت:
اى اميرمؤمنان! لغزش من را ببخش، به خداى سوگند براى او همچون زمينى خواهم شد كه آن را لگد مال كند. امام نیز شمشير را در غلاف كرد و فرمود: اى زن! به خانه ات برو و شوهرت را به اينگونه رفتارها ناگزير مكن.»
📚ابن شهرآشوب، مناقب آل أبي طالب، ج2، ص106.
📌صلح بین زن و شوهر
امام #باقر(ع) فرمود:
«امیرمؤمنان #على(ع) در شدت گرما به خانه باز مى گشت، ناگهان زنى را ديد كه مى گفت: شوهرم بر من #ستم كرد، من را ترساند، به من بی احترامی كرد و سوگند خورد كه من را خواهد زد.
امیرمؤمنان على(ع) فرمود:
صبر كن تا هوا خنك شود، آن وقت ان شاءالله براى #شفاعت تو خواهم آمد. زن گفت: در اين صورت خشم و #غضب شوهرم بيشتر خواهد شد. آن حضرت سر پايين انداخت و پس از مدتی سر برداشت و فرمود:
به خداى سوگند! بايد كه حق #مظلوم، بدون كمترين نگرانى، گرفته شود، خانه ات كجا است؟ پس همراه او به راه افتاد و بر در خانه اش رسيد و گفت: السّلام عليكم؛ جوانى از خانه بيرون آمد، على(ع) به او فرمود:
اى بنده خدا! از خدا بترس، زنت را ترسانده و از خانه بيرون رانده اى؛ جوان گفت: تو را چه به اين كار؟! به خدا سوگند كه براى خاطر اين سخن تو او را #آتش خواهم زد! اميرمؤمنان- #شمشير كشيد و- فرمود:
من تو را امر به معروف و نهى از منكر مى كنم و تو منكر انجام می دهی و معروف را بد مى شمارى؟ پس مردم از راه رسيدند و مى گفتند: سلام عليكم یا امیرمؤمنان. آن جوان كه فهميد- در مقابل امام است- و بد كارى كرده است، صورت روى دست على(ع) گذاشت و گفت:
اى اميرمؤمنان! لغزش من را ببخش، به خداى سوگند براى او همچون زمينى خواهم شد كه آن را لگد مال كند. امام نیز شمشير را در غلاف كرد و فرمود: اى زن! به خانه ات برو و شوهرت را به اينگونه رفتارها ناگزير مكن.»
📚ابن شهرآشوب، مناقب آل أبي طالب، ج2، ص106.