eitaa logo
سبک زندگی دینی
124 دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.4هزار ویدیو
22 فایل
آیدی ادمین: @mohammaddostmr
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️ مهریه‌ی مرا بازگردان! 🔻 هنگام ازدواج سلام‌الله‌علیها وقتی مقدار معين شد و آن بزرگوار از مبلغ موردنظر آگاهی يافت، خطاب به (ص) عرض كرد: ای رسول خدا! مهريه‌ی دختران مردم، ، پس چه فرقی بين من و آن‌ها خواهد بود؟ تقاضا دارم مهريه‌ی مرا بازگردانی و از خداوند متعال بخواهی كه مهريه‌ی مرا امت تو قرار دهد. 🔸 آن‌گاه حضرت جبرئيل نازل شد، در حالی كه در دستش پارچه‌ای لطيف ابريشمين قرار داشت و روی آن نوشته شده بود: جَعَلَ اللهُ مَهْرَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاء شَفَاعَةَ الْمُذْنبينَ مِنْ اُمَّةِ اَبِيهَا؛ خداوند متعال مهريه‌ی فاطمه زهرا (س) را شفاعت از گناهكاران امت پدرش قرار داد. 👤 📚 از کتاب
📌صلح بین زن و شوهر امام (ع) فرمود: «امیرمؤمنان (ع) در شدت گرما به خانه باز مى ‏گشت، ناگهان زنى را ديد كه مى‏ گفت: شوهرم بر من كرد، من را ترساند، به من بی احترامی كرد و سوگند خورد كه من را خواهد زد. امیرمؤمنان على(ع) فرمود: صبر كن تا هوا خنك شود، آن وقت ان شاءالله براى تو خواهم آمد. زن گفت: در اين صورت خشم و شوهرم بيشتر خواهد شد. آن حضرت سر پايين انداخت و پس از مدتی سر برداشت و فرمود: به خداى سوگند! بايد كه حق ، بدون كمترين نگرانى، گرفته شود، خانه‏ ات كجا است؟ پس همراه او به راه افتاد و بر در خانه‏ اش رسيد و گفت: السّلام عليكم؛ جوانى از خانه بيرون آمد، على(ع) به او فرمود: اى بنده خدا! از خدا بترس، زنت را ترسانده و از خانه بيرون رانده‏ اى؛ جوان گفت: تو را چه به اين كار؟! به خدا سوگند كه براى خاطر اين سخن تو او را خواهم زد! اميرمؤمنان- كشيد و- فرمود: من تو را امر به معروف و نهى از منكر مى ‏كنم و تو منكر انجام می دهی و معروف را بد مى‏ شمارى؟ پس مردم از راه رسيدند و مى‏ گفتند: سلام عليكم یا امیرمؤمنان. آن جوان كه فهميد- در مقابل امام است- و بد كارى كرده است، صورت روى دست على(ع) گذاشت و گفت: اى اميرمؤمنان! لغزش من را ببخش، به خداى سوگند براى او همچون زمينى خواهم شد كه آن را لگد مال كند. امام نیز شمشير را در غلاف كرد و فرمود: اى زن! به خانه‏ ات برو و شوهرت را به اينگونه رفتارها ناگزير مكن.» 📚ابن شهرآشوب، مناقب آل أبي طالب، ج2، ص106.
📌صلح بین زن و شوهر امام (ع) فرمود: «امیرمؤمنان (ع) در شدت گرما به خانه باز مى ‏گشت، ناگهان زنى را ديد كه مى‏ گفت: شوهرم بر من كرد، من را ترساند، به من بی احترامی كرد و سوگند خورد كه من را خواهد زد. امیرمؤمنان على(ع) فرمود: صبر كن تا هوا خنك شود، آن وقت ان شاءالله براى تو خواهم آمد. زن گفت: در اين صورت خشم و شوهرم بيشتر خواهد شد. آن حضرت سر پايين انداخت و پس از مدتی سر برداشت و فرمود: به خداى سوگند! بايد كه حق ، بدون كمترين نگرانى، گرفته شود، خانه‏ ات كجا است؟ پس همراه او به راه افتاد و بر در خانه‏ اش رسيد و گفت: السّلام عليكم؛ جوانى از خانه بيرون آمد، على(ع) به او فرمود: اى بنده خدا! از خدا بترس، زنت را ترسانده و از خانه بيرون رانده‏ اى؛ جوان گفت: تو را چه به اين كار؟! به خدا سوگند كه براى خاطر اين سخن تو او را خواهم زد! اميرمؤمنان- كشيد و- فرمود: من تو را امر به معروف و نهى از منكر مى ‏كنم و تو منكر انجام می دهی و معروف را بد مى‏ شمارى؟ پس مردم از راه رسيدند و مى‏ گفتند: سلام عليكم یا امیرمؤمنان. آن جوان كه فهميد- در مقابل امام است- و بد كارى كرده است، صورت روى دست على(ع) گذاشت و گفت: اى اميرمؤمنان! لغزش من را ببخش، به خداى سوگند براى او همچون زمينى خواهم شد كه آن را لگد مال كند. امام نیز شمشير را در غلاف كرد و فرمود: اى زن! به خانه‏ ات برو و شوهرت را به اينگونه رفتارها ناگزير مكن.» 📚ابن شهرآشوب، مناقب آل أبي طالب، ج2، ص106.