#روضه_امام_صادق
اول قرن دوم هجری
در هیاهوی جنگ قدرت ها
شیعه دوران تازه ای را ساخت
فارغ از بازی حکومت ها
پایتخت خلیفهی اموی
پای تخت خلیفهی بغداد
بعد یک ماه جنگ و خونریزی
با مذلت به روی خاک افتاد
صبح فرداش نامهای آمد
نامهای از سپاه ایرانی
به امام المصدقین صادق
از ابومسلم خراسانی :
- جان عالم فدای حضرتتان
ارتش ما به فکر جان شماست
همه چیزش زمینه سازی شد
این حکومت فقط از آن شماست -
حضرت ساسة العباد امّا
بهتر از هر کسی خبر دارد
جوهر نامه جوهر مکر است
خط به خطش فقط ضرر دارد
کاخ سبز دمشق در نظرش
کمتر از یک بنای متروکه ست
در نگاهش حکومت بغداد
کمتر از استخوان یک خوک است
صحبت تاج و تخت اگر باشد
وارث حضرت سلیمان بود
صحبت از کیمیا و زر باشد
خادمش جعفر بن حیّان بود
اعتقاد امام بر این بود
که خلافت فقط برای علیست
در زمین هر حکومتی باشد
منسبش سهم بچههای علیست
تکیه زد روی کرسی تدریس
و به عالم چنین امیری کرد
جعفر بن محمد اینجا هم
از سیاست کناره گیری کرد
از سیاست کناره گیری کرد
چون سیاست مقابل دین بود
او که خود «قَد تَبیّنَ الرُشد» است
کارزارش جهاد تبیین بود
در مسیر جهاد تبیینش
واژه ها را سپاه میدانست
شاعران را مبارزان غیور
شعر را هم سلاح میدانست
گفت هر کس که بیتی از ما گفت
خانهای در بهشت خواهد داشت
تا که حرف از امام معصوم است
ادبی چون کمیت باید داشت
سید حمیری رجز میگفت
خط به خطش عقائدش بودند
جمله های امام مضمون
بیت های قصائدش بودند
توصیه داشت حفظ میکردند
کودکان شعرهای عبدی را
صرخه میزد تمام ابیاتِ
روضهی کربلای عبدی را
خانهاش تکیه بود هر هفته
دور خانه تمام شاعرها
مینشستند و روضه میخواندند
در حضور امام شاعرها
گفت هر کس که بیتی از ما گفت
دست روح القدس به همراهش
حالت گریه ها عوض میشد
با همین جمله های کوتاهش
شعر تازه چه گفتهای عفّان ؟!
از سر شاه و نیزه دار بگو
آه از عصر روز عاشورا
از «عَلیکُنّ بالفَرار» بگو
محسن_سلطانی
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_امام_صادق
چقدر روضه تو روضه مادر دارد
آتش خانه تو خاطره از در دارد
مثل آنروز در خانه پر از هیزم شد
ناله اهل حرم بین هیاهو گم شد
تا که درسوخت عجب سوختن در دیدی
ناله ها را که شنیدی به خودت لرزیدی
سر بی عمامه پای برهنه محزون
میدویدی پی مرکب به چه حالی دلخون
پای پر آبله داری جگر سوخته ای
چشم امید دلت را بخدا دوخته ای
نیمه شب در بر منصور عرق میریزی
در بر آئینه ای کور عرق میریزی
نامسلمان به دلش کینه حیدر را داشت
به علی تهمت زد حجب و حیا را بر داشت
نام زیبای علی آمد و چشمت تر شد
یادت آمد که چگونه گل او پر پرشد
مادرت خورد زمین و کمرش درد گرفت
آخرش حق علی را او ز نامرد گرفت
منزلت چشم به راهند شما دیر نکنی
همسرت پیر شده بیشترش پیر نکنی
محمد_حبیب_زاده
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_امام_صادق
دو تا اباعبدالله یکی رئیس مذهب یکی عزیز زینب
داره یه اباعبدالله حرم و شور اربعین
داره یه اباعبدالله یه مزار خاکی همین
غربت گریه و ناله آخره ماه شواله
روضه ی حضرت صادق یک گریزش به گوداله
غریب آقام
چه بی وفان این مردم، دوباره تاریخ انگار
برای تو شد تکرار
میسوخت خونه تو اما همسر تو سیلی نخورد
میسوخت خونه تو اما بچه ای پشت در نمرد
اما چند سال قبل اینجا، بین دیوار و در زهرا
ناله زد کشته شد محسن
وای من از دل مولا
غریب آقام
شهید زهر کینه، تشنه لب و تنهایی، به یاد عاشورایی
شمشیر رو سرت بود اما سر تو روی نی نرفت
شمشیر رو سرت بود اما خواهرت بزم می نرفت
نیمه شب چی کشیدی تو پشت مرکب دویدی تو
کی میدونه چه حرفا از یک یهودی شنیدی تو
غریب آقام
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_امام_صادق
#روضه_امام_حسین
نيمه شب زادهء مصباح هدى را بردند
بی عبا نور دل آل عبا را بردند
سر و سامان همه بر سرش عمامه نداشت
مهلتی خواست که عمامه گذارد نگذاشت
شان اورا همگی بهر خدا حفظ کنید
احترام پسر فاطمه را حفظ کنید
پیر مرد است به کوچه نکشانید او را
لااقل پای برهنه ندوانید او را
به زمین خورد و عجب روضه غمناکی شد
خاک عالم به سرم پیرهنش خاکی شد
بی عصا مانده کسی یار و هواخواهش نیست
پسرش حیف که در کوچه به همراهش نیست
به زمین خوردن او مرثیه زهرا بود
خانه سوخته هم ارثیه زهرا بود
ظلمت محض کجا ، نور علی نور کجا
حجة الله کجا ، مجلس منصور کجا
کوه از غصه اگر آب شود جا دارد
بی حیا با پسر فاطمه دعوا دارد
داد پیش که برم زین همه ظلم و بیداد
نسبت کذب به آن حجت صادق میداد
غضب آلود همان لحظه که شمشیر کشید
در جنان باز پیمبر جگرش تیر شد
آمد از راه پیمبر نگذارد این بار
که شود روضه گودال حسینش تکرار
آمد از راه نبی فاطمه گریان نشود
پسری دیگر از او بی سر و عریان نشود
تا ابد بر دل زهرا غم گودال بس است
روضه آن بدن زخمی و پامال بس است
دید زهرا به حسینش چقدر نیزه زدند
پیش چشمش سر او را روی سرنیزه زدند
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#مدح_امیرالمومنین
هر کسی هست گرفتارِ خط و خال کسی
از همه کار جهان من به علی مشغولم
دور او گشتم و میگردم و خواهم گردید
سالیانیست به شغل زُحلی مشغولم
خبری نیست در این دهر خبر نامِ علیست
غیر او من به امور بدلی مشغولم
از نجف آمده بودم به نجف خواهم رفت
من برای نجفم من به علی مشغولم
_______
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
🤲🤲 خدایا ، می شود دوباره آتش را بر #ابراهیم گلستان کنی ⁉️ 🤲🤲
#رئیسی
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#ولادت_امام_رضا 😍
تشنه بودیم که بارانِ نجف را دیدیم
اشک بودیم که دامانِ نجف را دیدیم
در نجف منقبت از شاهِ خراسان گفتیم
مشهدش آمده سلطانِ نجف را دیدیم
علت این است اگر ذکرِ علی میگوییم
ما در این خاک ، خراسانِ نجف را دیدیم
هرچه دادند به ما لطفِ علی بود علی
بر سرِ خوان رضا خوانِ نجف را دیدیم
بی سبب نیست در ایوانِ طلا میچرخیم
ما در ایوانِ تو ایوانِ نجف را دیدیم
ما رسیدیم که بر مَرمرتان رو بکشیم
یک علی گو که پس از نامِ شما هو بکشیم
با خودش جامِ تو مستانه شدن هم دارد
بردنِ نام تو دیوانه شدن هم دارد
دلِ ما کاش شود کاسهی سقاخانه
سنگ ظرفیتِ پیمانه شدن هم دارد
هر کبوتر که نشسته است دگر باز نَگشت
صحنِ تو خاصیتِ لانه شدن هم دارد
جایِ آئینه و کاشی به خودت غرقم کن
لطفِ تو از همه بیگانه شدن هم دارد
زائرانِ تو همه عینِ زیارت نامهاند
کششِ نورِ تو پروانه شدن هم دارد
وقتِ نقاره شده از تو خبر میگویند
ها علیٌ بشرٌ کَیفَ بشر میگویند
یک کلاغ آمده اینجا که کبوتر بشود
عُمرِ ما کاش فقط پیشِ رضا سر بشود
بگذارید همین دفعه طوافش بکنم
طاقتم نیست که هنگامهی محشر بشود
دامنش پُر شد و با دستِ پُر از اینجا رفت
پیش از آن لحظه که چشمانِ گدا تر بشود
به لبم نام جواد است و کَرَم میبارد
وای اگر وقتِ دعا نوبتِ مادر بشود
آمدنهای مرا ضرب در سه بکنید
چه شود دیدنِ تو چند برابر بشود
مرگ میچسبد اگر در نظرم میآیی
جای هربار سه دفعه به سرم میآیی
بارم اُفتاد زمین تا که شوم بارِ شما
بیشتر ساخت مرا عشق گرفتارِ شما
میبَرَد تا ابد از یاد پریدنها را
هر کبوتر که نشیند لبِ دیوارِ شما
کنج شش گوشه زدم بوسه به یاد حرمت
بوسهای در عوضِ آنهمه زوارِ شما
کربلا هم چقدر حسرت خادمهایی
که بیایند هرازگاه به دیدارِ شما
چارهی اینهمه بیچاره فقط چار علیست
چارده تَن همه دیدیم در این چارِ شما
شامِ میلاد تو هر چند زِ مشهد دورم
چشم بر راهم و سلمانیِ نیشابورم
باز در نیمهی شب چشمِ کسی بینا شد
کودکی گم شده در خوابِ خوشش پیدا شد
مادری آرزویش بچهیِ زیبایی بود
گفت جبریل به گوشش گرههایت وا شد
دستِ لرزانِ زنی پیر کمی بالا رفت
از شهیدش خبر آمد چقدر غوغا شد
باز در پیشِ ضریحِ تو مریضی اُفتاد
زیرِ لب گفت رضا گفت رضا تا پا شد
خادمی آینه کاریِ حرم را تا دید
گفت با بغض حسن گریه کُنَش زهرا شد
لطفِ آقاست اگر مستِ امام حسنیم
"ما حسینی شدهی دستِ امام حسنیم"
من اویسم نَفَست از قَرَن آورد مرا
تا تراشیده شوم از یَمن آورد مرا
مادرم بارِ نخستی که مرا با خود داشت
تا ضریحت برسم سینهزن آورد مرا
حاجت کرببلا داشت ، به ما بخشیدی
به هوایِ حرمِ بی کفن آورد مرا
شانهام اُنس گرفته است به درهایِ حرم
در کنار خودش آقای من آورد مرا
در گوهرشاد دلم رفت به بینالحرمین
باد تا بویی از آن پیرهن آورد مرا
وای از پیرهنش ، پیرهنش را بُردند
حیف انگشتر و سنگِ یمنش را بُردند
🔸شاعر :
#حسن_لطفی
_______
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
این ملت دردآشنا، دیروز
در شادی و غم انتخابت کرد
ای انتخاب مردم ایران!
حالا خدا هم انتخابت کرد
#شهید_جمهور
دست او در آسمان، دست شهادت را گرفت
بال در بال شهادت مزد خدمت را گرفت
از سر شب هی خبر میآمد از پرواز او
رفته رفته این خبر رنگ حقیقت را گرفت
میتوانست او نباشد در میان کوه و دشت
آسمان اما صدایش کرد، دعوت را گرفت
کار کرد و کار کرد و کار کرد و کار کرد
این دویدنها مسیر بی نهایت را گرفت
از علی بن ابی طالب (ع) نشان مِهر را
از حسین بن علی (ع) مُهر سیادت را گرفت
او دلش تنگ امام مهربان خویش بود
در شب میلاد او اذن زیارت را گرفت
✍ #محمد_رسولی
_______
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#سیدالشهدای_خدمت
#آیت_الله_رئیسی
رئیسی رهرو آل عبا بود
رئیسی خادم مولارضا بود
رئیسی رهرو پیر خمین بود
در عالم مقتدای او حسین بود
رئیسی در همه عمر حیدری بود
فدایی امام و رهبری بود
رئیسی ساده و افتاده بوده
بسان رهبری آزاده بوده
رئیسی مرد ایثار و عمل بود
برایش مرگ احلی من عسل بود
رئیسی داشت از مادر نشانه
میان خیل امت شد یگانه
چو جدش مرتضی او مهربان بود
چو رهبر یاور مستضعفان بود
میان خیل امت بیقرین بود
رئیس کشور ما بهترین بود
رئیسی خادم این انقلاب است
درخشنده به سان آفتاب است
رئیسی خادم خورشید هشتم
همیشه بوده او در فکر مردم
رئیسی مرد وحدت آفرین بود
برای مملکت فخرآفرین بود
همیشه بوده او مردی مقاوم
به فکر مردم خود بود دائم
همیشه کار او بوده توکل
به آل الله او کرده توسل
میان خیل امت بوده لایق
به مردم تا به آخر بوده صادق
به یاد مردمش پیوسته بوده
تمام عمر خود خدمت نموده
شهادت عاشقان زیبندهاش بود
ولایت مهر آن پروندهاش بود
رئیسی کرده خدمت خالصانه
لذا گشته شهید و جاودانه
تمام عمر بوده مرد میدان
فدایی شد به راه دین و قرآن
به امت داشت او لطف فراوان
که او پیوسته بر خیل شهیدان
رئیس جمهور شمع انجمن شد
ز داغش عالمی بیت الحزن شد
کنار یاورانش او شهید است
به نزد فاطمه او رو سپید است
رئیسی رفت و داغ او عظیم است
به جنت این عزیز ما مقیم است
چوکارش بوده او خدمتگزاری
ز داغش اشک امت گشته جاری
دوباره بین ما غم گشته افزون
همه دلها بود با یاد او خون
از این درد و غم و این رنج و ماتم
بریزد امت ما اشک از این غم
اگرچه خدمتش حتماً قبول است
ز داغش ملت ایران ملول است
(رضا)هستم ز لطف حی سرمد
شدم من خادم آل محمد(ص)
✍حاج رضا یعقوبیان
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313