eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
364 دنبال‌کننده
4 عکس
1 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. @stayashura99 📔وسائل الشیعه ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر که عمر زیادم دهد خدای حسین هزار سال بسوزم فقط برای حسین حسینی ام !به دو عالم چه کار دارم من ! گذشته ام ز دو عالم به اتکای حسین حسین روح‌ نماز است و پنج‌ نوبت را … سر نماز می افتم به دست و پای حسین براش سینه زدم سینه ام حسینیه شد نوشته روی دلم مجلس عزای حسین ! همیشه مادر دلخسته ام به من‌ می گفت مباد خرده بگیری به روضه های حسین ! رفیق ! کرببلا دعوتی ست ! پولی نیست ! برات کرببلا چیست ؟ یک دعای حسین نیابتاً ز حسن کربلا برو امسال ببر سلام حسن را به کربلای حسین هنوز فاطمه در عرش روضه می خواند تنور خانه ی خولی نبود جای حسین سید پوریا هاشمی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
برگرد تا در سینه ام ماتم نماند بر گونه ام رد نم و شبنم نماند یک دم تصور کن که زینب بی تو باشد! اکبر نباشد تازه سقا هم نماند برگرد تا زخم گلوی خشک اصغر تشنه برای جرعه ای مرهم نماند نزد رقیه باش تا آرام باشد در سینه اش یک ذره درد و غم نماند برگرد تا اینکه زبانم لال، زینب... وقت شلوغی بین نامحرم نماند انگشترت دستت نمی ماند، ردش کن تا ساربان در فکر این خاتم نماند آخر وصیت را به ابن سعد گفتم! یارب کسی اینگونه بی همدم نماند ای کوفه شاهد باش جسمم ریخت برهم تا جسم شاه و دلبرم درهم نماند بر من بزن هر قدر سنگ تیز داری یک سنگ، در این شهر می خواهم نماند خیلی تنم مبهم شده روی قناره تا جسم اربابم دگر مبهم نماند طفلان من نذر علی، ای کوفه بگذار پیش علی اکبر، قدِ او خم نماند لب تشنه جان دادم که آقای غریبم... هر طور شد، لب تشنه، دستِ کم نماند دلشوره دارم غارتش سازند این ها حتی لباس کهنه می ترسم نماند دلشوره دارم وقت تکفین امیرم غیر از حصیری بین این عالم نماند محمد جواد شیرازی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
توحید ما شروعش، از دعوت حسین است تکمیل هر عبادت، معرفت حسین است یُعطی الکَثیر یعنی محدودیت ندارد رزق تمام عالم از برکت حسین است رحمت بدون منت، بخشش بدون علت حیرت نکن عزیزم، این عادت حسین است گفتند کار ما نیست معراج رفتن اما معراج سینه زن ها در هیئت حسین است فرموده حاج قاسم ما ملت حسینیم قطعا دعای زهرا با ملت حسین است با چشم خویش دیدیم این حرفِ مستند را تنها شفای هر درد، در تربت حسین است شرط کمال تکبیر در هفتمینِ آن است این شیوه، اقتدا بر قدقامت حسین است هل مِن مُعینِ مولا، شرح ألَستُ... باشد قالوا بلای عشاق بر نصرت حسین است گریان نمی شود در گرمای روز محشر هر کس که اهل گریه بر غربت حسین است وای از لباس کهنه، وای از تنی برهنه چشم تمام لشگر، بر غارت حسین است بهتر ندید آقا، حمله به خیمه اش را این روضه و مصیبت، حیثیت حسین است محمد جواد شیرازی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
یابن الشبیب ! گریه فقط بر غم حسین یابن الشبیب ! گریه فقط بهر كربلا یابن الشبیب درد حسین درد جان فزاست یابن الشبیب ! روضه ی ما داغ پر بلا است یابن الشبیب ! درد حسین درد بی کسی است یعنی عزیز فاطمه شبگرد بی کسی است یابن الشبیب ! عمه ی ما را کتک زدند آتش هزار بار به باغ فدک زدند یابن الشبیب ! کوچه به دل غم نشانده است یعنی هنوز دست علی بسته مانده است یابن الشبیب ! خنده مرا ترك می كند خد التریب را چه كسی درك می كند یابن الشبیب ! غصه دلم را كباب كرد شیب الخضیب دیده ی ما را پر آب كرد یابن الشبیب ! جرم یتیم سه ساله چیست ؟ دیگر پس از امام کشی آه و ناله نیست یابن الشبیب ! قصه ی معجر نگفتنی است جریان حنجر و دم خنجر شنفتنی است یابن الشبیب ! غارت خیمه عجیب بود در شعله ها سلاله ی حیدر غریب بود یابن الشبیب ! دختر ترسیده دیده ای ؟ در زیر خار طفلک خوابیده دیده ای یابن الشبیب ! جد مرا سر بریده اند پیش نگاه عمه ی ما سر بریده اند ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
ای شاه بی لشگر بگو پس لشگرت کو گر تو سلیمانی بگو انگشترت کو ظرف دو ساعت این همه نیزه شکسته بوی تو می آید بگو پس پیکرت کو با ناله های فاطمه اینجا دویدن گر تو حسین مادری پس مادرت کو یک جای بوسه در تنت باقی نمانده خاک دو عالم برسرم موی سرت کو آقای من پیراهنت کو خاتمت کو سیمرغ قاف عاشقی بال و پرت کو گیرم سرت را از قفا آقا بریدن آن بوسه ای که داده ام بر حنجرت کو ای شاه بی لشگر بگو پس لشگرت کو گر تو سلیمانی بگو انگشترت کو از تو توقع دارم ای تندیس غیرت برخیزی از زینب بپرسی معجرت کو این دشت دشت چشمه های خیره سر شد آقا کمک کن خواهرت را دخترت کو ای شاه بی لشگر بگو پس لشگرت کو گر تو سلیمانی بگو انگشترت کو ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
مانند مادرم چقدر ميخورم زمين تو خورده اي زمين، من اگرميخورم زمين تو بي كسم شدي و منم بي كست شدم از تل تو را نديدم و دلواپست شدم مانند دختران تو طاقت نداشتم گفتي نيا به جان تو طاقت نداشتم بي سر نباش و بي سروسامان نكن مرا حالا كه آمدم تو پشيمان نكن مرا با ديدن تو چنگ به مويم زدم حسين بالا سر ِ تو كاش نمي آمدم حسين پنجاه سال خواهري ام را چه ميكني؟ احساس هاي مادري ام را چه ميكني؟ وقتي كه پيكر تو زمين گير ِ نيزه هاست زينب تمام زندگي اش زير ِ نيزه هاست خواهر بميرد آه دگر دست و پا نزن تنگ است جات مادرمان را صدا نزن ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
از حرم تا قتلگه زینب صدا می‌زد حسین دست و پا می‌زد حسین زینب صدا می‌زد حسین سوی دشمن عصمتِ کبرا هراسان آمده پا برهنه وا اَخا گویان به میدان آمده زینب بی خانمان با چشمِ گریان آمده از بَرای دیدن شاهِ شهیدان آمده دید در دریای خونین دست و پا می‌زد حسین دست و پا می‌زد حسین زینب صدا می‌زد حسین اَمر بر آن دختر زهرا چنین دشوار شد در میانِ معرکه بی یار و بی غمخوار شد چاره ی دیگر ندیده عاقبت ناچار شد مُلتجی بر ابنِ سعدِ کافرِ غدّار شد دید در دریای خونین دست و پا می‌زد حسین دست و پا می‌زد حسین زینب صدا می‌زد حسین دستها بر سر بزد با ناله و فریاد و آه گفت زینب ای عُمر سعدِ لَعین و رُو سیاه می‌کُشند این قوم حسینم را تو می‌نمائی نگاه یک مسلمان نیست آیا در میانِ اِین سپاه دید در دریای خونین دست و پا می‌زد حسین دست و پا می‌زد حسین زینب صدا می‌زد حسین صوتِ زینب را شنیده چشمِ خونین کرد وا بر تَکَلّم آمده گفتا غریبِ کربلا تو مکن اینجا توَقُف رُو بِه خیمِه خواهرا از بَرای قتلِ من می‌آید آن شمرِ دَغا دید در دریای خونین دست و پا می‌زد حسین دست و پا می‌زد حسین زینب صدا می‌زد حسین مُنتظر برگشت آن غمخواره بر سوی خیام جمع می‌کرد آلِ طاها را به یک خیمه تمام شد بلند آوازِ تکبیر صدای اهل شام بانگ زد از آسمان رُوح الاَمین قُتِل الاِمام دید در دریای خونین دست و پا می‌زد حسین دست و پا می‌زد حسین زینب صدا می‌زد حسین (( غمگینا )) زِین مُحنَتِ غم جمله ذَرّاتِ جهان ضَجِه و نالِه کُنان بوده همه قُدُوسیان فاطمه بر سر بزد آمد به فریاد و فغان گفت یا جَدّا بِبین آیا چه کرده است اُمّتان دید در دریای خونین دست و پا می‌زد حسین دست و پا می‌زد حسین زینب صدا می‌زد حسین * ملاعبدالله غمگین اردبیلی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
عاشق به اینجا آمدم، عاشق ازاینجا میروم نوکر به دنیا آمدم، نوکر ز دنیا میروم قبل از تمام نوکران، زهرا به هیئت می‌رود وقتی به روضه می‌روم، دیدار زهرا می‌روم من دوست دارم‌ روضه را، چون خانه‌ی امن من است غمهام یادم می‌رود تا پیش آقا می‌روم این کوچه آن کوچه حسین، این خانه آن خانه حسین مجنونم و دنبال او، صحرا به صحرا می‌روم صدسال عارف هرچه کرد، آخر نشد کارش درست من این مسیر سخت را، با گریه حالا می‌روم وقتی‌که چشمم بسته شد، ارباب خاکم می‌کند تا خانه‌ی قبر خودم، کی گفته تنها می‌روم؟! یک چند وقتی می‌شود راهم نداده کربلا از برکت نام حسن، امسال اما می‌روم زینب صدا می‌زد: حسین خون گریه کن برحال من دارم کنار قاتلت، تنهای تنها می‌روم سیدپوریا_هاشمی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
برای دلخوشی نوکران این درگاه دروغ روضه بخوانم دروغ بسم الله دروغ روضه بخوانیم شمر آبش داد سنان رسید ولی با ادب جوابش داد دروغ روضه بخوانیم دست و پا نزده حسین فاطمه را تشنه لب صدا نزده دروغ روضه بخوانیم سر بریده نشد محاسنش به روی خاکها کشیده نشد دروغ روضه بخوانیم سر جدا نشده تنش سه روز روی خاکها رها نشده دروغ روضه بخوانیم پیروهن دارد که گفته است که عریان شده کفن دارد دروغ روضه بخوانیم غصه او را کشت نه ساربان آمد نه بریده شد انگشت دروغ روضه بخوانیم حرف بد نزدند شبیه فاطمه اصلاً به او لگد نزدند دروغ روضه بخوانیم علم نیفتاده نگاه شمر به سمت حرم نیفتاده دروغ روضه بخوانم برای نوکرها نرفت دست حرامی به سمت معجرها دروغ روضه بخوانم سری نیفتاده ز ناقه نیمه ی شب دختری نیفتاده ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
هرکسی که خویشتن را مستمندش میکند گر زمین خورده ست آقایم بلندش میکند تلخ کامی های دنیا را چو قندش میکند از جهان آزاد و بر این خانه بندش میکند خوشبحال آنکه جز سائلان این در است خوشبحال آنکه از این سفره برکت میبرد بخل هم از این کرمخانه سخاوت میبرد هرکسی که آمده از سفره راحت میبرد شاه اینجا هدیه ها را سوی رعیت میبرد این سخاوتمندی از ارثیه های مادر است بد به حال آنکه در قلبش محبت نیست نیست بین او با صاحب خانه رفاقت نیست نیست کار دنیا راحت و عقبا که راحت نیست نیست با حسین بن علی ترس از قیامت نیست نیست صبح محشر کار دست بچه های حیدر است هرکه پرسد اعتبارت را بگو داده حسین خوشبحال آنکه عشقش را به او داده حسین خوب و بد درهم خریده آبرو داده حسین جان به قربانش که فرصت به عدو داده حسین گر نباشد او خدا،قطعا خدا را مظهر است یک شب جمعه شد و قلب همه دنیا گرفت هر ملک یک گوشه از شش گوشه اش ماوا گرفت روضه با حال عجیبی در حریمش پا گرفت قلب عالم سوخت تا این نغمه را زهرا گرفت اهل عالم این حسین من غریب مادر است خواهرش از روی تل شاه شهیدان را که دید ناله های آب آب شاه عطشان را که دید رد نعل اسبها بر جسم عریان را که دید چکمه های شمر بر آن جسم بی جان را که دید گفت شرمت باد که او زینت پیغمبر است آسمان نیلی و شد و مهتاب میریزد زمین مثل تسبیحی که در محراب میریزد زمین آیه آیه پیکر ارباب میریزد زمین نانجیبی پیش چشمش آب میریزد زمین طعنه و زخم زبان از زخم پیکر بدتر است یکنفر عمامه،یک تن پیروهن را میکشید آن طرف تر یک نفر خلخال زن را میکشید یک نفر با زور نیزه هی بدن را میکشید نانجیبی گیسوی ارباب من را میکشید این وسط هم ساربان در فکر یک انگشتر است پاره پاره پیکر بی جان به روی خاک ریخت آیه آیه سوره ی قرآن به روی خاک ریخت کفر زد با خنجر و ایمان به روی خاک ریخت هی سنان زد با سنان دندان به روی خاک ریخت شاه زیر نیزه ها چشمش به سمت خواهر است وای ده تا اسب حالا وارد گودال شد با چهل تا نعل جسم پور حیدر چال شد وای زینب وقت غارت کردن اموال شد زینبش بر سرزنان بالای تل بی حال شد روضه خوان بس کن که قلب مادر او مضطر است سید حسین صمدی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
فی سبیل الله تو رو کشتنت غریب ابی عبدالله یه سپاه نانجیب ابی عبدالله هتک حرمت کردن وقتی که پیروهن پارتو غارت کردن هتک حرمت کردن همونا که نامه دادن تو رو دعوت کردن هتک حرمت کردن **** فی امان الله به خدا سپردمت ابی عبدالله منو میکُشه غمت ابی عبدالله هتک حرمت کردن شمر و خولی و سنان یک دفعه دورت کردن هتک حرمت کردن برای بریدن سرت رقابت کردن هتک حرمت کردن بی مروتا با خون تو تجارت کردن هتک حرمت کردن چقدر به اهل بیت تو جسارت کردن هتک حرمت کردن به قد و قامت عباس حسادت کردن هتک حرمت کردن ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
از ابتدا بزرگتر ما حسین بود یک سایه بود روی سر ما حسین بود گفتی بهشت چیست نوشتیم کربلا اصلاً بهشت در نظر ما حسین بود هر کس در این جهان اثری از خودش گذاشت گفتیم یا حسین، اثر ما حسین بود هر چند والدین عزیزند نزد ما از والدین عزیزتر ما حسین بود دنیا بدون روضه چه دارد به غیر درد در تلخی جهان شکر ما حسین بود تسبیح صبح تا شب ما یا حسن شد و تسبیح شام تا سحر ما حسین بود افتاد زیر پا و گدایش عزیز شد شرمنده ایم ما، سپر ما حسین بود امسال هم بَرات حرم میدهند به ما هر سال بانی سفر ما حسین بود چشم به خیمه گاه و تنش زیر سم اسب شاه شهید خون جگر ما حسین بود ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
کشته ما را کشتهٔ دور از وطن یابن الشبیب روضه خوانی کن برای جدّ من یابن الشبیب اشک میریزم برای لحظه ای که مانده بود سر به روی نیزه، رویِ خاک؛ تن یابن الشبیب تا که غارت شد عقیقش، شک ندارم میرسید- ناله هایِ "وا حسینا" از یمن یابن الشبیب با خبر بود از چنین داغی که وقتِ احتضار گفت: "لا یومَ کیومکْ" را حسن(ع) یابن الشبیب ضربهٔ شمشیر می آمد پس از زخم ِ زبان بعد از آن دشنام و حرف بد زدن یابن الشبیب ابتدا "خدّ التریب" و انتها "شیبُ الخضیب" دُور تا دُورش ملائک لطمه-زن یابن الشبیب تار و پودش سخت نیزه خورد و در گودال شد- وقتِ غارت؛ پاره پاره پیرهن یابن الشبیب نعلِ تازه پایِ مرکَب را قویتر میکند نامرتّب شد سراپایِ بدن یابن الشبیب مهربان بود و پذیرایِ هزاران زخم شد پیکرش شد عاقبت با خون کفن یابن الشبیب عمه جانم رفت و از داغ اسارت سالهاست کاملا سربسته میگویم سخن یابن الشبیب بی برادر، بی پسرها، بی برادرزاده ها پیر شد از یک شبه تنها شدن...یابن الشبیب رفت با داغِ عزیزانش پس از کوفه به شام سخت بود اینگونه ماندن در وطن یابن الشبیب! مرضیه_عاطفی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
دید از دور مسیحا نفسی می‌آید دید با قافله فریادرسی می‌آید صحنه‌ای دید در آن قافله اما جانکاه بر سر نیزه سری دید، سری همچون ماه این سر کیست که اینقدر تماشا دارد؟ صوت داوودی و انفاس مسیحا دارد؟ از سر هر مژه‌اش معجزه بر می‌خیزد با طنینش همه آفاق به هم می‌ریزد با نسیم از غم دل گفت به صد شیون و آه به ادب نافه‌گشایی کن از آن زلف سیاه گرچه این شیوۀ رندان بلاکش باشد حیف از این زلف که بر نیزه مشوش باشد با دلی سوخته آمد به طواف سر ماه پاره پاره دلش از داغ لب پرپر ماه گفت ای جان جهان نذر غمت! جانم باش امشبی را ز سر لطف تو مهمانم باش ماه را همره خود با دلِ بی‌تاب آورد نذر لب‌های ترک خورده کمی آب آورد خون از آن چهره که می‌شُست، دلش خون می‌شد حال او منقلب و دیده دگرگون می‌شد اشک در چشم پر از شیون راهب می‌خواند روضه می‌خواند از آن اوج مصائب می‌خواند روضه می‌خواند: همه عمر در این چرخ کبود بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند آه از سوز و گدازی که در آن محفل بود عشق می‌گفت به شرح، آن‌چه بر او مشکل بود گفت: عالم شده حیرانِ پریشانی تو! کیستی تو؟ به فدای سر نورانی تو! ناگهان ماه،‌ چه جانکاه دمی لب وا کرد محشری در دل آن سوخته‌دل، برپا کرد گفت: من کشتۀ لب‌تشنۀ عاشورایم زینت دوش محمد، پسر زهرایم دید راهب به دلش شعله و شور افتاده‌ست شعلۀ‌ آتشی از نخلۀ طور افتاده‌ست تشنۀ عشق شد از غصه نجاتش دادند ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند صورتش را به روی صورت خونین حسین... و مُشَرَّف شد از آن لحظه به آیین حسین... ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
بعد شهر بعلبک آل زیاد راهشان در دیر راهب اوفتاد کهنه دیری در درونش راهبی شعله های طور دل را طالبی دیر نه، نه، یک جهان دریای نور او چو موسی بر فراز کوه طور ترک دنیا گفته ای در کنج دیر همچو عیسی آسمان را کرده سیر لحظه لحظه سال ها در انتظار تا شود دیرش زیارتگاه یار بی خبر خود رازها در پرده داشت در تمام عمر یک گم کرده داشت پیر دیری در نوا چون بلبلی چشم جانش در ره خونین گلی با گل نادیده اش می کرد حال تا شبی بگرفت دامان وصال دید در پایین دیر خود شبی هر طرف تابیده ماه و کوکبی گفت الله کس ندیده این چنین  هیجده خورشید، یک شب بر زمین این زنان مو پریشان کیستند گوئیا از جنس انسان نیستند لاله ی حمرا کجا و آبله بازوی حورا کجا و سلسله چیستند این عقده های گوهری یاس های کوچک نیلوفری آمده از طور، موسای دگر در غل و زنجیر، عیسای دگر سر به نوک نیزه می گوید سخن یا سر یحیی است پیش روی من گشته نیلی ماه روی کودکی بسته دست نونهال کوچکی طفل دیگر بسته با معبود عهد یا سر عیسی جدا گشته به مهد کرد نصرانی نزول از بام دیر گرد سرها روح او سرگرم سیر دیده بر شمع ولایت دوخته چون پر پروانه جانش سوخته راهب پیر و سر خونین شاه رازها گفتند با هم با نگاه شد فراق عاشق و معشوق طی این به پای نیزه او بالای نی ناگهان زد بانگ بر فوج سپاه کای جنایت پیشگان رو سیاه کیست این سر؟کاین چنین خواند فصیح وای من داوود باشد یا مسیح یا شده ایجاد صفین دگر گشته قرآن بر سر نی جلوه گر پاسخش گفتند مقصود تو چیست؟ این سر خونین، سر یک خارجیست کرده سر پیچی ز فرمان امیر خود شهید و عترتش گشته اسیر بود هفتاد و دو داغش بر جگر تشنه لب از او جدا کردیم سر لرزه بر هفت آسمان انداختیم اسب ها را بر تن او تاختیم شعله ها از هر طرف افروختیم خیمه هایش را سرارسر سوختیم هر یتیمش از درون خیمه گاه برد زیر بوته خاری بی پناه ریخت نصرانی به دامن خون دل گشت سرتا پا وجودش مشتعل بر کشید از سینه چون دریا خروش گفت ای دون فطرتان دین فروش ثروت من هست چندین بدره زر در جوانی ارث بردم از پدر در بهای این همه سیم و زرم امشب این سر را امانت می برم می کنم تا صبح با او گفتگو کز دهانش بشنوم سری مگو شمر را چون دیده بر زر اوفتاد عشق سیمش باز در سر اوفتاد داد، سر را و ز راهب زر گرفت راهب آن سر را چون جان در بر گرفت برد سوی دیر سر را با شتاب کرد ناگه هاتفی او را خطاب راهب از اسرار، آگه نیستی هیچ دانی میزبان کیستی؟ میهمانت میزبان عالم است هر چه گیری احترامش را کم است این که لب هایش به هم خشکیده است بحر رحمت از دمش جوشیده است اینکه زخمش را شمردن مشکل است زخم هفتاد و دو داغش بر دل است گوش شو کآوای جانان بشنوی از دهانش صوت قرآن بشنوی گرد ره با اشک، از این سر بشوی با گلاب و مشک، خاکستر بشوی برد راهب عاقبت سر را به دیر تا خدا در دیر خود می کرد سیر شد چراغ دیر آن سر تا سحر دیگر این جا دیر راهب بود و سر خشت خشت دیر را بود این سلام کای چراغ دیر و مطبخ السلام ناگهان آمد صدای یا حسین واحسینا واحسینا وا حسین آن یکی می گفت حوا آمده دیگری می گفت سارا آمده هاجر از یک سو پریشان کرده مو مریم از سو زند سیلی به رو آسیه رخت سیه کرده به بر گه به صورت می زند گاهی به سر ناگهان راهب شنید این زمزمه ادخلی یا فاطمه یا فاطمه آه راهب دیده بر بند از نگاه مادر سادات می آید ز راه بست راهب دیده اما با دو گوش ناله ای بشنید با سوز و خروش کای قتیل نیزه و خنجر حسین ای فروغ دیده ی مادر حسین ای سر آغشته با خون و تراب کی تو را شسته است با خون و گلاب؟ بر فراز نی کنم گرد تو سیر یا به مطبخ یا به مقتل یه به دیر؟ امشب ای سر چون گل از هم واشدی بیشتر از پیشتر زیبا شدی ای نصاری مرحبا بر یاری ات فاطمه ممنون مهمان داری ات هر کجا این سر دم از محبوب زد دشمنش یا سنگ یا چوب زد تو نبوی، گرد این سر صف زدند پیش چشم دخترانش کف زدند پیش از آن کافتد در این دیرش عبور من زیارت کردم او را در تنور راهب اول پای تا سر گوش شد   ناله ای از دل زد و بی هوش شد چون به هوش آمد به سوی سر شتافت سینه ی تنگش ز تیر غم شکافت گفت ای سر تو محمد نیستی گر محمد نیستی پس کیستی ناگهان سر، غنچه ی لب باز کرد با نصاری درد دل ابراز کرد گفت کای داده ز کف صبر و شکیب من غریبم من غریبم من غریب گفت می دانم غریب و بی کسی گشته ثابت غربتت بر من بسی تو غریبی که به همرا سرت هره آید دست بسته خواهرت باز اعجازی کن ای شیرین سخن لب گشا و نام خود را گو به من آن امیر المومنین را نور عین گفت راهب من حسینم من حسین من که با تو هم سخن گشته سرم نجل زهرا زاده ی پیغمبرم دیده این سر از عدو آزارها خوانده قرآن بر سر بازارها اشک راهب گشت جاری از بصر گفت ای ریحانه ی خیر البشر از تو خواهم ای عزیز مرتضی شافع راهب شوی روز جزا
مادر مادر چشمت روز بد نبینه درد زینبت همینه دیدم که نشسته قاتل با خنجر به روی سینه مادر مادر چشمت روز بد نبینه زینب میزنه به سینه دیدم رد نعل اسبو روی استخوان سینه مادر مادر چشمت روز بد نبینه شد کرببلا مدینه دیدم که تن داداشم با صورت روی زمینه ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
به کربلا کفن مگر بغیر بوریا نبود مگر حسین فاطمه عزیز مصطفی نبود مگر کسی که کشته شد تنش برهنه میکنند مگر که پاره پیروهن به پیکرش روا نبود سرش به نوک نیزه ها تنش به خاک کربلا کفن برای او بجز شکسته نیزه ها نبود تشنه جگر شهید شد ز ظلم دشمنان مگر؟ فرات مهر مادرش سیده النساء نبود گر از بدن بریده شد سر عزیز مصطفی دگر به نوک نیزه ها نهادنش سزا نبود ------ به سوی شام و کوفه ات چه ظالمانه می برن نمی روم ولی مرا به تازیانه می برن سر تو را به روی نی زدند این ستمگران نمی روم ولی مرا به این بهانه می برن ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
می رسد روضه به یک طشت خدا رحم کند خیزران کاش به زخم دل ما رحم کند چند جای لبت از چوب ترک خورده حسین زخم چشمان ترت باز نمک خورده حسین با سرت خنده کنان حرمله بازی می کرد خیزران با دل یک قافله بازی می کرد مگر از خاطره ام می رود آن بزم عذاب می چکید از لب آن مردک سرمست شراب خواهرت می رسد از راه طنابی بر دست دشمنت دور سرت پیک شرابی در دست مست بود و به دهانش غزلی کفر آمیز تکیه می کرد به ضرب المثلی کفر آمیز دخترت خواست روی پنجه ی پا برخیزد به تماشای تو در طشت طلا برخیزد هر چه کردم نگذارم به تو سوگند نشد خیزران از لب و دندان تو دل کند نشد حسن_کردی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
آه ریان - بعد اسمش بنویس عطشان آه ریان - جد ما رو خاک و خون غلتان آه ریان - بگو برگه برگه شد قرآن شیب گوداله و شاه بی ردا / وا محمدا وا محمدا عمه جان رو به مدینه زد صدا / وا محمدا وا محمدا ۲ آه ریان - ناله میزنم براش از جان آه ریان - حتی از شریعه خورد حیوان آه ریان - جلو چشمامه همین الان میزنه سنان جدا شمر جدا / وا محمدا وا محمدا برسه اگه صدایی به صدا / وا محمدا وا محمدا ۲ شیب گوداله و شاه بی ردا / وا محمدا وا محمدا عمه جان رو به مدینه زد صدا / وا محمدا وا محمدا ۲ آه ریان - کشته ی قتال در میدان آه ریان - حق دارن بهش بگن عریان آه ریان - جلو چشمامه همین الان لااقل صیدتو رو به قبله کن / شمر حوصله کن ۲ اول بکش، بعد هلهله کن / شمر حوصله کن۲ - ۲ آه ریان - دم‌ قتلگاه همه طفلان آه ریان - اولیا مخدره گریان آه ریان - حمله شد به حرم سلطان برید از خیمه ی ناموس خدا / وا محمدا وا محمدا روی خاک تنِ پاک شهدا / وامحمدا وامحمدا ۲ میزنه سنان جدا شمر جدا / وا محمدا وا محمدا برسه اگه صدایی به صدا / وا محمدا وا محمدا ۲ _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
مهمون اومده خواب دیدم کربلا بارون اومده زینبت با چشم گریون اومده مهمون اومده زوار اومده کاروان بی علمدار اومده زینبت اینبار از بازار اومده زوار اومده حبیب کجایی آقا شد غریب کجایی حسین کشتن چندتا نانجیب کجایی وهب کجایی داره میشه شب کجایی عزیز زهرا جونش شد به لب کجایی اقا السلام ای کشته جهل دنیا السلام زخمی روز عاشورا السلام آه از اربعین عطر تن تو میده این سرزمین السلام علی مقطوع الوتین آه از اربعین ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
دربساط عشق هرکس زحمتش بالاتراست.. پیش زهرا مادرت شخصیتش بالاتراست! هرکه محض احترامت معصیت کمتر کند روزی اشک میان هیئتش بالاتراست.. احترام پیرها هرچند برما واجب است.. پیرمرد روضه تو حرمتش بالاتراست. قول دادی روز محشر لنگ نگذاری مرا ساکن بیت الحسین امنیتش بالاتراست خیمه ی تو جای کبر و کینه و منصب که نیست هرکسی خاکی تر آمد عزتش بالاتراست. نقص های هر نمازش زود کامل میشود.. هرکه انس سجده روی تربتش بالاتراست کربلا رفتن کجا؟از کربلا گفتن کجا؟ دیدن شش گوشه ات از صحبتش بالاتر است داغِ تو دیده به فکر غصه دنیا که نیست مبتلای اشک تو ظرفیتش بالاتراست از شهیدان تو فهمیدم که پای عشق تو هرکسی گمنام تر شد شهرتش بالاتراست گریه در هیئت تفاوت میکند باهرکجا گریه دسته جمع باشد قیمتش بالاتراست وسع ما این‌است! اما خوب میدانیم ما.. خیلی از این نوکریها ساحتش بالاتراست تشنگی، زخم زبان،داغ جوان، هتک حرم از تمام این مصائب غربتش بالاتر است آب مهر مادرت بود و به رویت بسته شد حجم نیزه آمد و راه گلویت بسته شد. سید پوریا هاشمی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
ذکر شریف ارباب تسبیح مستجاب است پس یا حسین گفتن اصلی‌ترین ثواب است یک قطره اشک ما را هفتاد حج نوشتند ارباب دست و دل باز از بس که خوش حساب است یک بیت گریه کردیم صد جلد معرفت شد شوری اشک هیأت شیرین‌ترین کتاب است جون حسین باشی بوی بهشت داری عطر لباس نوکر خوشبوتر از گلاب است این منسبی که داریم با انتخاب زهراست مادر برای فرزند دنبال انتساب است ذکر مصیبت او تضمین خانۀ ماست کاخ بدون روضه کاشانه‌ای خراب است هربار گیر کردیم گفتیم یا رقیه این نازدانه نامش در هر زمان جواب است دوری وبالمان شد زخمی به بالمان شد یک سال بی زیارت بالاترین عذاب است خرجیِ کربلا را پای نجف نوشتند بانیِ اربعینش شخص ابوتراب است ارباب آب‌ها را لب تشنه سر بریدند از داغ حنجر او دل‌هایمان کباب است زینب میان کوفه جانش به لب رسیده سر آستین پاره آخر کجا حجاب است آزار پشت آزار بازار پشت بازار آل علی گرفتار دست همه طناب است آن بانویی که گریان دنبال نیزه‌داران هی می‌دود پریشان حس می‌کنم رباب است ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
بارون نبارید آسمون بادی بهت نزد خورشید مراعاتت نکرد سوخته تنت چقد با احترام خاکت نکرد آخر بنی اسد از بس که مونده بود تو سینه آه تو عمدا عبورمون دادن از قتلگاه تو این بی تفاوت بودن زینبتو دق داده انگار نه انگار اینجا یه بی کفن افتاده ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
(زبان حال مادر) اِی‌وای پُر از زخمی، اِی‌وای پُر ازخونی عطشان اگه بودی، عُریان نمی‌مونی نترس اگه غارت شده پیراهنت چادرمو می‌ندازم رو بدنت من هم شَبیهِ خِیمه‌هات می‌سوختم کاشکی خودم برات کَفَن می‌دوختم خدای من خدای من عُریانه بچه‌ی باحیای من خدای من خدای من ببین چقدر تَنهان بچه‌های من (بُنَیَّ، بُنَیَّ، لَعَنَ اللهُ بَنی‌اُمَیّه) دیدم توی مَقتَل، سینه‌ت پُر از تیره شمر از سَنان داره، خنجر رو می‌گیره تیر رو از سینه‌ت بیرون می‌کشه می‌شینه روی سینه تا آماده شه باخنجرش ضربه‌ی محکم می‌زنه رَگ‌های نامُرتّبت سَهمِ منه خدای من خدای من کشتن بچمو جلو چشای من خدای من خدای من به هیچ‌کسی نمی‌رسه صدای من (بُنَیَّ، بُنَیَّ، لَعَنَ اللهُ بَنی‌اُمَیّه) گودال پُر از خونه، خِیمه تو آتیشه رفتین تو و عباس، زینب غریب میشه با این‌که ریختن سَرِ تو قبیله‌ای ولی تو فکرِ خواهرت عقیله‌ای زَجر که دخترا رو هر بار می‌زنه سَرِ تو از رو نیزه‌ها زار می‌زنه خدای من خدای من سَر بُریدن بچمو رو پاهای من خدای من خدای من قَهقَهه می‌زنن به ناله‌های من (بُنَیَّ، بُنَیَّ، لَعَنَ اللهُ بَنی‌اُمَیّه) ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی شیعه هرگه آب نوشی از لب من یاد آرید یا شنیدید از شهید و کشته ای بر من بزارید فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی منم آن سبط رسولی که رگ حلقم گشودند وبه سم اسب بعد از کشته گشتن جسم سودند لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی کَیْفَ اَسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی کاشکی در روز عاشورا همه بودید و آنجا که چگونه بهر طفلم آب می جُستم ز اعدا وَ سَقُوهُ سَهمِ بَغــــیٍ عِوَضِ الماءِ المَعِین یا لِرِزءٍ وَ مَصابٍ هَدَّ اَرکانِ الحَجُون رحم ننمودند و تیر از عوض آبش بدادند وای از این ماتم که خون از دیده عالم گشادند وَیلَهُم قَد جَرَحُوا قَلبٍ، لِرَسُولِ الثَّقَلَین فَالعَنُوا هُم مَاستَطَعتُم شِیعَتِی فِی­کُلِّ حِین وای بر آنها که قلب مصطفی خَستند از این غم تاتوانی لعن بنما شیعه بر ایشان دمادم ای قضایی نوحه خوان شو بر شهیدان بلا را شافعت گردد حسین بن علی روز جزا را ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313