eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
439 دنبال‌کننده
5 عکس
4 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. @stayashura99 📔وسائل الشیعه ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
غروب بود که از سوز دل دعا کردم گریستم، طلب مرگ از خدا کردم به سینه ام چه گذشته که دختر خود را بغل گرفته و زود از خودم جدا کردم مدینه روز قیامت گواه باش که من به حفظ جان علی جان خود فدا کردم علی در آن همه دشمن مرا صدا می زد ولی من از پس در فضه را صدا کردم ز پا فتادم و قنفذ شکست دستم را ولی ز دست امامم طناب وا کردم  برای حفظ علی بین آن همه دشمن چهار کودک معصوم را رها کردم حاج غلامرضا سازگار
دارد نشانه از حرم بی نشانه ات تشییع مخفیانه و دفن شبانه ات باب تو باب وحی در رحمت خداست چون شد که قتلگاه تو شد آستانه ات نه در اُحد ، نه در دل صحرا ، نه در بقیع حتی تو حق گریه نـداری به خانه ات از خیمه هـای سوختـه ی کربـلا گذشت آن آتشی که سبز شد از آشیانه ات در پیش چشم فاتح بدر و احد زدند گه بـا غلاف تیغ و گهی تازیانه ات حق داشتی خمیده شوی چون هلال ماه ای کوه غصه های علی روی شانه ات صد بار جان فشاندی و در یاری علی دیدند بـاز جانب مسجـد ، روانه ات ای حامی علی که گمان داشت شوهرت با دست خـویش دفـن کنـد مخفیانه ات وقتی که دست خصم به رویت بلند شد افتــاد لرزه بـر بدن نازدانه ات میثم سراغ قبر تو را می‌گرفت و دید در قلب او بود حرم بی ‌نشانه ‌ات @stayashura313
بابا جوابمو کی میده چقدر سَرت رو بَد بُریده قِصّه‌ی من به سَر رسیده به کی بگم چشمام چی دیده؟ قَدم واسه چی شد خمیده قِصّه‌ی من به سر رسیده رفتم با سؤالای بی‌جوابم سَربارِ عمه زینب و ربابم باید شبو تو ویرونه بخوابم از ما که گذشت جلو یتیم صدا رو بالا نبرید از ما که گذشت یتیمو نیمه‌شب تو صحرا نزنید حرفم شده فقط اِشاره نمی‌شنوم با گوشِ پاره بچه یتیم زدن نداره هنوز کفِ پام پُره خاره یکی برام عصا بیاره بچه یتیم زدن نداره دختر جاش توی آغوشِ عموشه دختر اگه با آتیش روبه‌رو شه اَوّل چیزی که می‌سوزه موشه از ما که گذشت بی‌لَگد هم بچه می‌تونه راه بیاد از ما که گذشت موهای دختر زود به زود شونه می‌خواد راهم به کوچه بازار افتاد می‌بُردَنم با داد و فریاد از بی‌کسی اِی دادِ بی‌داد کاش یکی چادر به ما می‌داد مگه اَسیر معجر نمی‌خواد؟ از بی‌کسی اِی دادِ بی‌داد دورِ دستای ما همه طَناب بود جای ماها توی بَزمِ شراب بود اون‌که بَغَل گرفت سَر رو رباب بود از ما که گذشت دامنتون مَحاله دیگه پاک بشه از ما که گذشت خارجی هم باید یه جایی خاک بشه @stayashura313
زنی از خاک، ‌از خورشید، از دریا،‌ قدیمی‌تر زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی‌تر زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمی‌تر که قبل از قصۀ ‌«قالوا بلی» این زن بلی گفته‌ست نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به‌سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا چه می‌فهمم من از زهرا و ماأدراک ما زهرا! مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر که جبرائیل می‌بندد دخیل پر بر آن چادر ستون آسمان‌ها می‌گذارد سر بر آن چادر تیمّم می‌کند هر روز پیغمبر بر آن چادر همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ است کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده‌ است غمی در جان زهرا می‌شود تکرار در تکرار صدای گریه می‌آید به گوشش از در و دیوار تمام آسمان‌ها می‌شود روی سرش آوار که دارد در وجودش روضه می‌خواند کسی انگار برایش روضه می‌خواند صدایی در دل باران که یا أماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان خدا را ناگهان در جلوه‌ای دیگر نشان دادند که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند صدای گریه آمد، مادرم می‌سوخت در باران برای کودک خود پیرُهن می‌دوخت در باران وصیت کرد مادر، آسمان بی‌وقفه می‌بارید حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید! تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید جهان تشنه‌ است، بالای سر او آب بگذارید زمان رفتنش فرمود: می‌بخشید مادر را کفن‌هایم یکی کم بود، می‌بخشید مادر را بمیرم بسته می‌شد آن نگاه آهسته آهسته به‌چشم ما جهان می‌شد سیاه آهسته آهسته صدای روضه می‌افتد به راه آهسته آهسته زنی آمد به‌سوی قتلگاه آهسته آهسته بُنَّیَ تشنه‌ای مادر برایت آب آورده... @stayashura313
و خـداونـد اگر "وَاعتَصِمو" می‌گوید از کـرامـات نَـخِ چــادر او می‌گوید ✍
داده‌ست نام فاطمه، داور به زهرا داده لقب صدیقه اطهر به زهرا جنت همان توصیف اجمالی زهراست جنت به کوثر وصل شد، کوثر به زهرا امّ ابیهایی‌اش امّ‌الانبیایی است باید بگویند انبیا مادر به زهرا صبرش زبانزد بوده حتی قبل خلقت صبری که داده جلوه‌ای دیگر به زهرا به رشته‌های چادرش امّید دارند آنان که محتاجند در محشر به زهرا ماندم بگویم رفته زهرا به پیمبر یا که بگویم رفته پیغمبر به زهرا در سیر معراجی خود در آخر راه زهرا به حیدر می‌رسد حیدر به زهرا خدمت به مولا هم همان خدمت به زهراست در اصل خدمت می‌کند قنبر به زهرا یعنی همه محتاج زهرای بتولیم وقتی توسل می‌کند رهبر به زهرا زهرا برای ما همیشه مادری کرد خیلی بدهکار است این کشور به زهرا تا فیض از دامان معراجش بچیند سر می‌زند هر صبح پیغمبر به زهرا وقتی پیمبر بود در شهر مدینه عرض ادب می‌کرد حتی در به زهرا