eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
440 دنبال‌کننده
5 عکس
4 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. @stayashura99 📔وسائل الشیعه ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
ما گدایان خیل سلطانیم شهربند هوای جانانیم بنده را نام خویشتن نبود هر چه ما را لقب دهند آنیم گر برانند و گر ببخشایند ره به جای دگر نمی‌دانیم چون دلارام می‌زند شمشیر سر ببازیم و رخ نگردانیم دوستان در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم مر خداوند عقل و دانش را عیب ما گو مکن که نادانیم هر گلی نو که در جهان آید ما به عشقش هزاردستانیم تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم تو به سیمای شخص می‌نگری ما در آثار صنع حیرانیم هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم سعدیا بی وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیم ترک جان عزیز بتوان گفت ترک یار عزیز نتوانیم _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
ز آستـــان رضـایــــــم خـدا جـدا نکند من و جدائی از این آستان،خدا نکند به پیــش گنبد زرینــش آفتــــاب منیر ز رنــگ زردی خود دعـــوی بهــا نکند به صحن او نکند کس به دل هوای بهشت مگر کسی که ز روی رضا حیا نکند ز درگه کــرمش دست التــجا نکشم گدا که دامـن صاحب کـــرم رها نکند چه زائریسـت که گر بگـذرد ز درگه او مقیــــم آن نشـــود ترک ما سوا نکند به نـزد حق نبود هیــچ طاعتی مقبول از آن کسی که رضا را ز خود رضا نکند شها به زائر خود داده ای تو وعده لطف کجا به گفته خود چون توئی وفـــا نکند _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
حرم لبریز زائرها مسافرها مجاورها گروهی آذری ها و گروهی از شمالی ها یکی از پای قالی و یکی از بین شالی ها و حالا هر کدام آرام زبان واکرده در این ازدحام ، آرام : " ببین این دست پینه بسته را آقا ببین این شانه های خسته را آقا به بیخوابی دو چشم خویش را مجبور کردم من به زحمت پول مشهد آمدن را جور کردم من نشستم تا بگیرم دامن ایوان طلایی را به سمتت باز کردم دست خالی گدایی را" یکی درد دلش را با امام مهربان می گفت یکی بالای گلدسته اذان میگفت یکی بغض میان آه را میگفت یکی هم خستگیِ راه را میگفت جوان زائری در گریه هایش "آمدم ای شاه" را میگفت خلاصه عده ای اینجا و خیلی ها ز راه دور ، دلگیر حرم هستند همان هایی که جا ماندند و حالا پای تصویر حرم هستند... _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
این جاست کـه هر دلبر و دلداده بیاید هم شخص گرفتار هم آزاده بیاید در این حرم قدس که باغی ز بهشت است هـرکس به توّلای تو دل داده بیاید پُر نور شود آینۀ بود و نبودش آن کس که چو آئینه دلان ساده بیاید این جا میِ توحید به زوّار ببخشند هـر دل که بُوَد تشنۀ این باده بیاید پرواز ز خود تا به خدا از حرم توست از بهر سفر هرکه شد آماده بیاید این گنبد و گلدسته نشانی است که گوید هرکس که بهشتی است از این جاده بیاید بر سر در این کعبۀ امیّد نوشتند هرکس که به کارش گره افتاده بیاید از حق طلب جلب رضای تو نماید هرگاه «وفائی» سر سجّاده بیاید _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
می‌آید و بر سر عبایش را کشیده انگـــار رنگ صورت آقا پریده حالش مساعد نیست پاها نا ندارد می‌سوزد و دارد نفس‌هایی بریده در راه کوچه دست می‌گیرد به دیوار دستش به دیوار است با قدی خمیده یک بار دیگر کوچه و اولاد زهرا این طایفه از کوچه‌ها خیری ندیده آتش‌گرفتــه پیکرش از زهر انگار این شعله‌ها با جان او در هم تنیده دارد می‌آید حالتش تغییر کرده گویی که درد زهر تا جانش رسیده خواهد که تنها بین حجره بر روی خاک یادی کند از تشنه کامی سر بریده هر چند می‌پیچد به خود از درد اما دور و بر خود ناسزایی، کی شنیده؟ بر خاک می‌غلتد ز دردِ زهر و دارد می‌سوزد از گودال و یک جسم دریده صد شکر اینجا نیست گودال و ندارد نعل نو و اسبان بر پیکر دویده _______________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
نوکر خوبی نبودم ، خودمم می دونم آقا ولی من هرچی که باشم ، پای تو می مونم آقا دمِ غروب میگیره دلم نگو حرم که میره دلم همه رفیقام رفتن من موندم و آه به جون هرچی مَرده قسم اگه به کربلا برسم برا تو میمیرم تنها با یه نگاه میبینی آقا، شده گریه کار نوکرت شب و روز میبینی آقا، چقدر حرم ندیده مونده هنوز میبینی آقا... "حسین وای" شنیدم شبای جمعه ، حرمت داره چه حالی مادرت میرسه از راه ، دوباره جای ما خالی اگه بشم مسافر تو یه شب جمعه زائر تو دیگه دلم آرومِ آرومه آقا یه دل سیر نگات کنمو تو حرمت صدات کنمو دیگه نمیخام چیزی از تو به خدا می ترسم آقا، دم آخری نیای بالا سرمو می ترسم آقا، بمیرم نبینم آخرش حرمو میبینی آقا، شده گریه کار نوکرت شب و روز میبینی آقا، چقدر حرم ندیده مونده هنوز میبینی آقا... حسین.... به خدا غم یه دنیا ، میشینه میون سینم هردفعه یه جایی عکسِ ، حرم تو رو میبینم دیگه رسیده آخر خط دیگه برام تو موندی فقط آخه نمیتونم از تو دل بکنم منم و آرزوی حرم کجا رو دارم آخه برم چی میشه پایین پات سینه بزنم میشناسی منو، همونم که رو زدم به تو همیشه میشناسی منو، اگه من حرم برم آخه چی میشه میشناسی منو ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سبک : آه ریان https://eitaa.com/stayashura313/657 آه بابا یتیمی زوده برایِ ما آه بابا با دلت چه کرده این دنیا آه بابا ای غریبِ شهر سامرا داره میسوزه چو شمعی حاصلم ای وای دلم پدرم جون میده در مقابلم ای وای من به کی بگم چی اومد به سرم وای از جگرم لرزه افتاده به جسم پدرم وای از جگرم آه بابا بی تو من غریبم و تنها آه بابا یه سحر دیگه بمون با ما آه بابا غمت آتیش زده بر دلها تو شدی پرپر و من شکسته پر ای جان پدر اگه میشه با خودت منو ببر ای جان پدر رسید آتیش از جگر بر بدنت میلرزه تنت مثه مادر توی خونه کشتنت میلرزه تنت آه بابا بدنت نمونده رو خاکا آه بابا رو تنت نرفته مرکب ها آه بابا نزدی رو خاکا دست و پا حرمتت رو نیزه داری نشکست قلب ما شکست بی حیایی روی سینه ات ننشست قلب ما شکست لبِ خشکیده ی تو نخورده چوب خون شده قلوب ناموست نگشته یک صبح تا غروب خون شده قلوب میثم مؤمنی نژاد ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
در مناجات شب اخر خود افتادی پیش چشمان تر همسر خود افتادی گریه ی چشم ملک از قبل مهدی بود چقدر خوب سرت در بغل مهدی بود ناله کردی همه با مهر جوابت دادند تشنه بودی و سپس جرعه ای آبت دادند اهل خانه کفنی بر تن پاکت کردند بعد تشییع بلافاصله خاکت کردند پیکرت تابش سوزنده ی خورشید ندید بوریا جای کفن دور خودش دید ؟ ندید سامرا با سپر و سنگ و سنانت نزدند پیرمردان که عصایی به دهانت نزدند سامرا صحبتی از گودی گودال نشد سینه ات زیر سم اسب که پامال نشد سر انگشترت انگشت به غارت که نرفت آه… ناموس تو آقا به اسارت که نرفت علیرضا خاکساری ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
عجب به عهد رسول خدا وفا کردند فزون ز حد توان بر علی جفا کردند به جای لاله و گل بار هیزم آوردند شراره هدیه به ناموس کبریا کردند هزار مرتبه خشم خدا بر آن امت که قصد سوختن خانه ی خدا کردند به جای مزد رسالت زدند فاطمه را نه از خدا نه ز پیغمبرش حیا کردند غلاف تیغ گواهی دهد که سنگدلان چگونه فاطمه را از علی جدا کردند چهار کودک معصوم در دل دشمن به مادر و پدر از سوز دل دعا کردند خدا گواست که از بیم آه فاطمه بود اگر ز بازوی مولا طناب وا کردند چه اتفاق عظیمی به پشت در رخ داد چه شد که محسن شش ماهه را فدا کردند علی ولی خدا را که جان احمد بود پی رضایت شیطان دون رها کردند خدا گواست قلم شرم می کند میثم از اینکه شرح دهد با علی چه ها کردند ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
سینه زنی زمین گریه کرد و سما گریه کرد عزا گریه کرد سامرا گریه کرد بر آن دل که آتش گرفته چو شمع غریبانه زهر جفا گریه کرد امان ای امان یا امام زمان عزادار او حجت ابن الحسن شده نوحه خوان و شده سینه زن بشوید گلی با گلاب دو عین به خورشید عالم بپوشد کفن امان ای امان یا امام زمان مه آسمان کنج زندان کجا حصار ستم نور قرآن کجا کسی که جهانی به فرمان اوست به بستر کجا دست لرزان کجا امان ای امان یا امام زمان چو شمعی که در نیمه شب گریه کرد ز سوز غمش تاب و تب گریه کرد لب تشنه اش آب خورده ولی به یاد شه تشنه لب گریه کرد امان ای امان یا امام زمان ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313