eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
754 دنبال‌کننده
11 عکس
29 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. 📔وسائل الشیعه خادم: @stayashura99 ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
📍با کلیک روی هشتک های زیر مطلب خود را پیدا کنید: ( اشعار در کانال لزوما متناسب با ایام نیست و صرفا اشعار برگزیده و مناسب با هشتک مورد نظر بارگذاری می‌شود تا جامع شعر خوبی تنظیم شود برای عزیزان مداح) 📍عبد و معبود 📍امام زمان علیه السلام 📍امام حسن عسکری علیه السلام 📍امام هادی علیه السلام 📍امام جواد علیه السلام 📍امام رضا علیه السلام 📍امام کاظم علیه السلام 📍امام صادق علیه السلام 📍 امام باقر علیه السلام 📍امام سجاد علیه السلام 📍امام حسین علیه السلام 🔗حضرت عبدالله بن الحسن 🔗حضرت رقیه سلام الله علیها 🔗حضرت ابالفضل 🔗حضرت علی اکبر علیه السلام 🔗حضرت علی اصغر علیه السلام 🔗حضرت زینب سلام الله علیها 🔗حضرت سکینه سلام الله علیها 🔗حضرت مسلم 🔗حضرت عبدالله بن الحسن 📍امام حسن مجتبی علیه السلام 📍امام علی علیه السلام 📍 حضرت زهرا سلام الله علیها 📍حضرت رسول صل الله علیه و آله وسلم ( نکات ناب درمورد مداحی و نوکری اهلبیت علیهم صلوات الله) (درحال تکمیل...) @stayashura313
دلم رو زدم ، به نام رضا منم عاشق ، امام رضا امام رضا همونکه دل من رو داده صفا نرفت از خونش دست خالی گدا منو اربعین برده کرب و بلا رضا یا رضا 4 ............. ز زهر جفا ، می سوخت پیکرش بازم شکر حق ، ندید خواهرش ندید خواهرش برادر تو حجره رو خاکه سرش داره دست و پا می زنه دلبرش شکسته شد از کینه بال و پرش رضا یا رضا4 .............. می سوزه دلش ، برای حسین میگه زیر لب ، فدای حسین فدای حسین فدای غم و غصه های حسین جلو چشمای خواهرای حسین می زد چوب و روی لبای حسین رضا یا رضا 4 .............. تو راه وقتی که ، روی خاک نشست غم مادرش ، دلش رو شکست دلش رو شکست اونیکه توی کوچه راهش رو بست رسید و فدک رو گرفت مرد پست چنان زد که گوشوار مادر شکست @stayashura1402
جگرم یاد حسین ریخت بهم یا بن شبیب زخم شد ؛از غم او پلکِ ترم یا بن شبیب تهِ گودال که جای پسرِ زهرا نیست جای قرآن که به زیر سم ِ مرکب ها نیست پیرُهن از تن ِ بیسر شده در آوردند بی کفن در وسط دشت رهایش کردند حرمت مهریه مادر ِ سادات شکست آب می خواست ولی نیزه دهانش را بست جد مظلوم مرا با لب عطشان کشتند مادرش دید و به گیسوی پریشان کشتند ناله زد مادر ما دست به مویش نزنید با تَهِ خنجر خود ضربه به رویش نزنید خبر از حرمت بوسیدن مادر دارید؟؟ پای خود را زلبان پسرم بر دارید @stayashura313
چه غریبانه غریب الغربا را کشتند با دل زار معین الضعفا را کشتند آه ای اهل خراسان همه خون گریه کنید که ولی نعمت و مهمان شما را کشتند این خبر را به مدینه ببر ای باد صبا هشتمین بضعه پیغمبر ما را کشتند خواهرش زنده اگر بود از این غم میمرد بین یک حجره در بسته رضا را کشتند از عبایی که سرش بود غلامش فهمید آخر آن نور دل آل عبا را کشتند مثل یک مار گزیده به خودش میپیچید با چه زهری مگر آن  نور هدا را کشتند صورتش را به روی خاک نهاد و می گفت چه غریبانه شه کرببلا را کشتند جگر سوخته اش روضه برایش میخواند با لب تشنه چرا خون خدا را کشتند ته گودال که با نیزه به پهلوش زدند روی تل عمه مظلومه مارا کشتند پای راس شهدا بسکه کف و سوت زدند سربازارچه ی شام اسرا را کشتند 🔸شاعر: ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
از قصر بيرون زد، عبا روى سرش بود در احتضار انگار جسم مضطرش بود دور و برش "گريه كنى" اصلاً نيامد اى كاش پيش اين برادر، خواهرش بود ازبس زمين افتاد و ازبس غَلت مى‌خورد وقت گذر خاكىِ خاكى پيكرش بود دستش به پهلو بود و مشكل راه مى‌رفت خيلى در اين ساعات، يادِ مادرش بود با اينكه دربِ حجره‌اش را بست اَباصَلْت امّا جوادش آمد و دور و برش بود شكرخدا سر روى دامان پسر داشت وقت سفر گريانِ جدّ اطهرش بود وقتى حسين از روى اسب افتاد بر خاک وقتى كه با زانو كنار اكبرش بود در بين مقتل يك على افتاد، اما... حالا صد و ده تا على دور و برش بود شاعر: سید_پوریا_هاشمی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
می‌آید و بر سر عبایش را کشیده انگـــار رنگ صورت آقا پریده حالش مساعد نیست پاها نا ندارد می‌سوزد و دارد نفس‌هایی بریده در راه کوچه دست می‌گیرد به دیوار دستش به دیوار است با قدی خمیده یک بار دیگر کوچه و اولاد زهرا این طایفه از کوچه‌ها خیری ندیده آتش‌گرفتــه پیکرش از زهر انگار این شعله‌ها با جان او در هم تنیده دارد می‌آید حالتش تغییر کرده گویی که درد زهر تا جانش رسیده خواهد که تنها بین حجره بر روی خاک یادی کند از تشنه کامی سر بریده هر چند می‌پیچد به خود از درد اما دور و بر خود ناسزایی، کی شنیده؟ بر خاک می‌غلتد ز دردِ زهر و دارد می‌سوزد از گودال و یک جسم دریده صد شکر اینجا نیست گودال و ندارد نعل نو و اسبان بر پیکر دویده _______________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313