📍با کلیک روی هشتک های زیر مطلب خود را پیدا کنید:
( اشعار در کانال لزوما متناسب با ایام نیست و صرفا اشعار برگزیده و مناسب با هشتک مورد نظر بارگذاری میشود تا جامع شعر خوبی تنظیم شود برای عزیزان مداح)
📍عبد و معبود
#مناجات_با_خدا
#روز_عرفه
#ماه_رمضان
#وداع_رمضان
📍امام زمان علیه السلام
#مناجات_امام_زمان
📍امام حسن عسکری علیه السلام
#روضه_امام_حسن_عسکری
📍امام هادی علیه السلام
📍امام جواد علیه السلام
#ولادت_امام_جواد
📍امام رضا علیه السلام
#ولادت_امام_رضا
#مناجات_امام_رضا
#روضه_امام_رضا
#مدح_امام_رضا
#شور_امام_رضا
#روضه_حضرت_معصومه
#مرثیه_حضرت_معصومه
#مدح_حضرت_معصومه
📍امام کاظم علیه السلام
#روضه_حضرت_کاظم
📍امام صادق علیه السلام
#روضه_امام_صادق
#مدح_امام_صادق
📍 امام باقر علیه السلام
#روضه_امام_باقر
📍امام سجاد علیه السلام
#روضه_حضرت_سجاد
📍امام حسین علیه السلام
#استقبال_محرم
#روضه_امام_حسین
#گودال
#مناجات_امام_حسین
#شب_جمعه
#مدح_امام_حسین
#عاشورا
#نوکر_امام_حسین
#روضه_اربعین
#مرثیه_امام_حسین
#شور_امام_حسین
#زمینه_امام_حسین
#تک_امام_حسین
#دیر_راهب
#مناجات_امام_حسین_ترکی
#ورود_به_کربلا
#پیشواز_محرم
#اربعین
🔗حضرت رقیه سلام الله علیها
#مقتل_حضرت_رقیه
#روضه_حضرت_رقیه
#مدح_حضرت_رقیه
#زمینه_حضرت_رقیه
#مناجات_حضرت_رقیه
#کاروان_حسینی
🔗حضرت ابالفضل
#روضه_حضرت_عباس
🔗حضرت علی اکبر علیه السلام
#مقتل_حضرت_علیاکبر
#روضه_حضرت_علیاکبر
🔗حضرت علی اصغر علیه السلام
#روضه_حضرت_علیاصغر
#روضه_حضرت_رباب
🔗حضرت زینب سلام الله علیها
#روضه_حضرت_زینب
#سینهزنی_حضرت_زینب
#شام
#مجلس_یزید
#مدح_حضرت_زینب
🔗حضرت سکینه سلام الله علیها
🔗حضرت مسلم
#روضه_حضرت_مسلم
🔗حضرت عبدالله بن الحسن
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_الحسن
📍امام حسن مجتبی علیه السلام
#مدح_امام_حسن
📍امام علی علیه السلام
#مدح_امیرالمومنین
#مدح_حضرت_علی
#سرود_حضرت_علی
#عید_غدیر
#شب_نوزدهم
#شب_بیست_و_یکم
#شب_بیست_و_سوم
📍 حضرت زهرا سلام الله علیها
#روضه_حضرت_زهرا
#مناجات_حضرت_زهرا
#مدح_حضرت_زهرا
#کوچه
📍حضرت رسول صل الله علیه و آله وسلم
#روضه_حضرت_خدیجه
#روضه_حضرت_حمزه
#آخر_سال
(درحال تکمیل...)
@stayashura1402
#روضه_حضرت_معصومه
قم کجا شام کجا؟ عزت ودشنام کجا؟
گل اکرام کجا؟ سنگ لب بام کجا؟
یاری یار کجا؟ بارش آزار کجا؟
لطف ایام کجا؟ رنجش و آلام کجا؟
من گرفتار شدم، عمه! گرفتار ولی
دل آرام کجا هلهله عام کجا؟
من اسیر غم یار، عمه اسیر غم یار
درک آلام کجا؟ خنده حکام کجا؟
من شدم ناقه نشین،عمه شده نارياله نشین
محمل بسته کجا؟ ناقه بی بام کجا؟
من چنان عمه خود داغ برادر دیدم
داغ اقوام کجا؟ تهمت بدنام کجا؟
فرصت آل کجا؟ کندن خلخال کجا؟
آل اسلام کجا؟ سیلی و دشنام کجا؟
عنبر و عود کجا؟ آتش نمرود کجا؟
تن تبدار کجا؟ شعله به اندام کجا؟
معجر پاره کجا؟ دختر آواره کجا؟
وحشت طفل کجا؟ حمله به ایتام کجا؟
سر کجا سنگ کجا؟ کوفه گلرنگ کجا؟
نیزه جنگ کجا؟ خنجر گلفام کجا؟
#روضه_حضرت_معصومه
روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
سال ها منتظر روی برادر بودم
روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
این همه راه بیایم، تو نیایی سخت است
یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم
سال ها می شود از پیرهنش بی خبرم
روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
با تن خسته و با قد خمیده رفتم
بنویسید همه دور و برم ریخته اند
چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند
چقدر مردم این شهر ولایی خوبند
که سرم را نشکستند خدایی خوبند
بنویسید در این شهر سرم سنگ نخورد
به خداوند قسم بال و پرم سنگ نخورد
چادرم دور و برم بود و به پایی نگرفت
معجرم روی سرم بود و به جایی نگرفت
...من کجا شام کجا زینب بی یار کجا؟
من کجا بام کجا کوچه و بازار کجا؟
بنویسید که عشّاق همه مال هم اند
هر کجا نیز که باشند به دنبال هم اند
گر زمانی به سوی شاه خراسان رفتید
من نبودم به سوی مرقد جانان رفتید...
روی قبرش بنویسید برادر بوده
سال ها منتظر دیدن خواهر بوده
روی قبرش بنویسید که عطشان نشده
بدنش پیش نگاه همه عریان نشده
بنویسید کفن بود، خدایا شکرت
هر چه هم بود بدن بود خدایا شکرت
یار هم آن قدری داشت که غارت نشود
در کنارش پسری داشت که غارت نشود
او کجا نیزه کجا گودی گودال کجا؟
او کجا نعل کجا پیکر پامال کجا؟
...
بنویسید سری بر سر نی جا می کرد
خواهری از جلوی خیمه تماشا می کرد
(علی اکبر لطیفیان)
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_حضرت_معصومه
گرچه از دوریِ برادرِ خود
ذره ذره مریضتر میشد
عوضش میهمانِ مردمِ قم
لحظه لحظه عزیزتر میشد
تا بیایی تبرکی ببرند
همه درهای خانهها وا بود
در میان اهالی این شهر
سرِ مهمانیِ تو دعوا بود
خوب شد پردههایِ محمل تو
هر کجا رفتهای حجابت شد
خوب شد با محارمت بودی
زانویی خَم شد و رکابت شد
آب پاشیدهاند و خاکِ مسیر
ذرهای رویِ چادرت ننشست
رد نشد ناقهیِ تو از بازار
محملِ چوبیات سرت نشکست
کوچهها ازدحام داشت اما
سرِ این شهر رو به پایین است
میروی کوچه کوچه میگویی
ضربِ شامی عجب سنگین است
میرسی و حواسِ مردم هست
آب هم در دلت تکان نخورد
از کنارِ خرابه رد نشوی
یا نگاهت به خیزران نخورد
دختری بود با شما یا نه؟
که اگر بود غصهای کم داشت
جایِ زنجیر و خار و نامحرم
گِردِ خود چند چشمِ مَحرم داشت
معجرت احترامِ خود دارد
چه خیالی اگر برادر نیست
رویِ سرهایشان طبق آمد
ولی اینبار رویِ آن سر نیست
آه بیماری و همه بیمار
شهر قم شد مریضِ روضهی تو
حرفِ دختر شد و دلت لرزید
شده وقت گریزِ روضهی تو
عمهاش گفت خوب شد خوابید
چند شب بود تا سحر بیدار
کُمَکَم کن رباب جای زمین
سرِ او را به دامنت بگذار
آمد از بِینِ بازوان سر را
تا که بردارد عمهاش ای داد
یک طرف دخترک سرش خم شد
یک طرف سر به روی خاک اُفتاد
حسن لطفی
_______
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#مرثیه_حضرت_معصومه
#روضه_حضرت_معصومه
تا کی به تو از دور سلامی برسانم
از تو خبری نیست برادر نگرانم
در می زند اینبار کسی...از هیجانم...
شاید که تو برگشته ای ، ای پاره جانم
یک روز به یعقوب اگر جامه رسیده
حالا به من از سوی رضا نامه رسیده...
ای کاش که از تو خبری داشته باشم
در آتش عشق تو پری داشته باشم
باید به خراسان سفری داشته باشم
در راه به قم هم نظری داشته باشم
با خاطر آسوده بمان چشم به راهم
یک قافله محرم به خدا هست سپاهم!
این جادّه ها چشم به راه قدم ماست
این که نرسد قافله تا طوس، غم ماست
انگار که این خاک عراق عجم ماست
حالا که به قول پدرم، قم حرم ماست...
شاید که فراموش کنم دلبر خود را
باید که بسازم حرم مادر خود را
باید نرسیدن به رضا را بپذیرم
حالا به شهادت برسم یا که بمیرم
وقتی که پریشانم و بیمار و اسیرم
خوب است که در حجره ی خود روضه بگیرم
با یاد غم فاطمه هق هق بنویسم
بر حاشیه ی برگ شقایق بنویسم...
با گریه ی من هیچ کسی کار ندارد
قم کار به مهمان عزادار ندارد
در کوچه دری هست که مسمار ندارد
معصومه ی تو دست به دیوار ندارد
اینجا به عیادت همگی آمده باشند
آنجا به شکایت همه زخمی زده باشند
بین نظر آن همه با این همه فرق است
بین همه در پشت در و همهمه فرق است
بین اثر هلهله با زمزمه فرق است
مابین غم فاطمه با فاطمه فرق است
نامحرم اگر هست در این کوچه غمی نیست
اینجا زدن فاطمه ها حرف کمی نیست...
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_حضرت_معصومه
روزگارم با گدایی از شما سر می شود
با زیارت حالِ من هر بار بهتر می شود
کیمیا گرد و غبارِ سنگفرشِ صحنِ توست
هرچه می آید در اینجا قیمتی تر می شود
خاک را گوشه نگاهی از شما زر می کند
یک کلاغِ رو سیاه اینجا کبوتر می شود
"من سگ آلوده ام اما پناهنده شدم"
سگ اگر در کهف تو آید مطهّر می شود
دور تا دور ضریحت سائلان صف بسته اند
رزق و روزی گدا اینجا مقدّر می شود
در حضور گنبدت خورشید سوسو میزند
آسمان با نورِ این گنبد منوّر می شود
زائرِ قبرِ کریمه زائرِ قبر رضاست
زائرِ قبرِ تو محبوبِ برادر می شود
می شود تسکین دردم عطرِ یاسِ این حرم
هر زمانی که دلم بی تابِ مادر می شود
گریه در گریه به یادِ آن مزارِ بی نشان
زائرِ تو زائرِ زهرای اطهر می شود
دم به دم در این حرم رزق مکرر می رسد
"فیض قبر مادری از قبر دختر می رسد"
آمدی با حضورت عاشقی آسان شده
قم به یُمنِ مَقدمِ تو وادی ایمان شده
چادرت را تا تکاندی مثلِ دریا شد کویر
روزیِ ما روز و شب از لطفِ تو باران شده
مهرِ تو سایه زده روی سرِ ما سالهاست
فخرِ ما همسایگی با خواهرِ سلطان شده
هر زمان که سینه ای پر درد آوردم حرم
دردهایم با سلامی محضرت درمان شده
دستِ خالی بر نمی گردد یقیناً از بهشت
زائری که آمده در محضرت مهمان شده
گرچه عمرِ تو شبیه فاطمه کوتاه بود
گرچه سهمِ تو از این دنیا فقط هجران شده
آمدی و بر سرِ تو اهل قم گل ریختند
ببین جمع عاشقانت ناقه ات پنهان شده
اذن روضه می دهی بانو؟! بگویم از غمت؟!
یادِ زینب کرده ای؛ چشمانِ تو گریان شده
دست بسته؛ در میان سایه ی نامحرمان
دختر خورشید کوچه کوچه سرگردان شده
جای گل از کربلا تا شام در هر کوی و بام
سنگ و خاکستر نثار قاری قرآن شده
*
بارها از کار قلب من گره وا کرده ای
رخصت کرب و بلایم را تو امضا کرده ای
محمد_صادق_ابراهیمی
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#مدح_حضرت_معصومه
#مرثیه_حضرت_معصومه
#روضه_حضرت_معصومه
عجب بارگاه عظیمی چه نوری
مَلَک چشم بر راهِ فیضِ حضوری
چه عِطرِ بهشتی چه وادیِّ طوری
زصدیقهی طاهره چه ظهوری
قدومش مُنوّر، حریمش مُطهّر
سلامٌ عَلیٰ بِنتِ موسیَ بن جعفر
همه سائل آستانش وَ من هم
همه در حرم میهمانش وَ من هم
همه عاشق خاندانش وَ من هم
همه اَمنْ در سایبانش وَ من هم…
…ندیدم از این سایبان جای بهتر
سلامُ علیٰ بنتِ موسیَ بنِ جعفر
به دنیا کریمه به عقبا شفیعة
کلامش بَلیغة ، مقامش رفیعة
بنازم به این جود و طبعِ مَنیعة
شفاعت کند دوستان را جمیعة
قیامت به پا میکند روز محشر
سلام علی بنت موسی بن جعفر
در اینجا نموده چه با آبروها
به یا فاطمه اِشفَعی آرزوها
چه زیباست در محضرش گفتگوها
به نَصِّ کلامِ «فداها اَبوها»…
در این رُتبه هم قُرب دارد به مادر
سلامٌ عَلیٰ بنتِ موسیَ بنَ جَعفر
مرا اُلفتی هست با خاکِ کویش
عجب نعمتی! من کجا، گفتگویش
قسم بر تَهَجُّد، به آب وضویش
دو رکعت نمازِ سحر پیشِ رویش
زِ لَذّاتِ دنیا و عُقباست بهتر
سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بنِ جعفر
به قم آمد و شهر شد میزبانش
چه حقی اَدا کرد از میهمانش
همه میگرفتند از هم نشانش
بمیرم برای دل عمه جانش
گرفتار شد بین اَنظار و مَعبَر
سلامٌ علیٰ بنتِ موسی بن جعفر
بمیرم که اورا سلامش نکردند
به شام آمد و احترامش نکردند
توجّه به اشکِ مُدامَش نکردند
ترحم در آن ازدحامش نکردند
جسارت کجا چادر دخت حیدر
سلامٌ علیٰ بنت موسی بن جعفر
کسی دیده او را گرفتار؟ هرگز
ز سنگ جفا دیده آزار؟ هرگز
کشیدند اورا به بازار؟ هرگز
به بزم مِی و جمعِ اغیار؟ هرگز
ندیده روی نیزه رأس برادر
سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر
غم دوری و هجر محبوب دیده
ستم از جفای زمانه کشیده
چرا رنگ از روی بی بی پریده؟
مگر حرف زشتِ کنیزی شنیده؟
مگر دختری برده در دامنش سر؟
سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر
غمی هجر یارش به سینه نهفته
اگرچه زغم گوهر از اشک سفته
سخن با کسی غیر محرم نگفته
و حتی شبی در خرابه نخفته
و نشنید او ناسزای مکرر
سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر
نه خون سرش بود بر رو نقابش
نه یک چادر پاره بوده حجابش
نه دادند با چشم مردم عذابش
نه بردند در بین بزم شرابش
ندیده جسارت به رأس برادر
سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر
نبوده به طشت طلایش نظاره
نکرده گریبان خود پاره پاره
نگفته نزن خیزران را دوباره
ندیده رباب و سر شیر خواره
سر طفل در طشت! بیچاره مادر
سلامٌ علیٰ بنتِ موسیَ بن جعفر
محمدعلی قاسمی خادم
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313
#روضه_حضرت_معصومه
قم شد مسیر آخرم الحمدلله
زخمی نشد بال و پرم الحمدلله
قم احترامم حفظ کرده تا که دیده
من دخترِ پیغمبرم، الحمدلله
در کوچهها راهِ عبورم را نبستند
مانند زهرا مادرم الحمدلله
باضربة سیلی میانِ کوچه ای تنگ
خونی نشد چشم ترم الحمدلله
بین در ودیوار با داغیِ مسمار
زخمی نگشته پیکرم الحمدلله
دعوا نشد،.برچادر من جایِ پا نیست
خاکی نگشته معجرم الحمدلله
ما خاطراتی تلخ از بازار داریم
باز است هرسو معبرم الحمدلله
تاچند منزل دورِ من نا محرمی نیست
ساکت بُوَد دور و برم الحمدلله
در کوچة تنگ یهودیها نرفتم
آتش نیفتاده سرم الحمدلله
بالای نیزه قاریِ قرآن ندیدم
محمل نگشته منبرم الحمدلله
حرفِ سنان و شمر و خولی نیست اینجا
دارم تمام ِ زیورم الحمدلله
کنج خرابه آبرویم را نبُردند
دشمن نگفته کافرم الحمدلله
دور از مدینه تشییعِ من دیدنی شد
قبرم همان دم شد حرم الحمدلله
مثلِ رقیه بی کفن دفنم نکردند
باشد تنِ من محترم الحمدلله
غسل تنم کاری ندارد چو به پنجه
مویم نپیچیده به هم الحمدلله
تاصبح زینب دورِ پیکر گریه میکرد
همراهِ سر از داغِ دختر گریه میکرد
___________
♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش آمدید ♦️
♻️انتشار مطالب آزاد است♻️
@stayashura313