eitaa logo
🏴سرای شعر محتشم🏴
364 دنبال‌کننده
4 عکس
1 ویدیو
11 فایل
📍کانال شعر حضرات معصومین علیهم صلوات الله ❤️امام صادق علیه السلام:❤️ ✍️ من قال فینا بیت شعر بنی الله له بیتا فی الجنه هر کس در راه ما و برای ما یک بیت شعر بسراید، خداوند برای او خانه ای در بهشت، بنا می کند. @stayashura99 📔وسائل الشیعه ۱۴۰۲/۰۳/۲۳
مشاهده در ایتا
دانلود
📍با کلیک روی هشتک های زیر مطلب خود را پیدا کنید: ( اشعار در کانال لزوما متناسب با ایام نیست و صرفا اشعار برگزیده و مناسب با هشتک مورد نظر بارگذاری می‌شود تا جامع شعر خوبی تنظیم شود برای عزیزان مداح) 📍عبد و معبود 📍امام زمان علیه السلام 📍امام حسن عسکری علیه السلام 📍امام هادی علیه السلام 📍امام جواد علیه السلام 📍امام رضا علیه السلام 📍امام کاظم علیه السلام 📍امام صادق علیه السلام 📍 امام باقر علیه السلام 📍امام سجاد علیه السلام 📍امام حسین علیه السلام 🔗حضرت رقیه سلام الله علیها 🔗حضرت ابالفضل 🔗حضرت علی اکبر علیه السلام 🔗حضرت علی اصغر علیه السلام 🔗حضرت زینب سلام الله علیها 🔗حضرت سکینه سلام الله علیها 🔗حضرت مسلم 🔗حضرت عبدالله بن الحسن 📍امام حسن مجتبی علیه السلام 📍امام علی علیه السلام 📍 حضرت زهرا سلام الله علیها 📍حضرت رسول صل الله علیه و آله وسلم (درحال تکمیل...) @stayashura1402
به سبک: رسیدم به جایی  که حس می کنم آخر ماجرامه یه جوری سوزوندن دلم رو که انگاری درمون نداره گمونم غمی که رو این سینه افتاده پایون نداره الهی کسی کار و بارش به کوفه نیفته الهی که هیشکی گذارش به کوفه نیفته اینا بیعتاشون کف روی آبه حسین جون نیا وضع این کوفه خیلی خرابه حسین جون مگه یادمون میره اینها اون آخر چه کردن مگه یادمون میره اینها با حیدر چه کردن همونان که عمری براشون علی آب و نون برد همونا که حیدر غم بچه هاشون و میخورد دارم خوب می فهمم غم کربلات و حسین جون به کوفه نیا و نیار بچه هات و حسین جون ######### من و توی کوفه   غریب و اسیر گیر آوردن، مهم نیس منِ بی پناه و       به شمشیر کینه سپردن، مهم نیس دلم خونه اینها برای سرت نقشه دارن دلم خونه این نیزه ها رو برا تو میارن یکی قول گهواره داده به اهل و عیالش شده کشتنت فکر روز و شب و ماه و سالش یکی گفته از اصغرت چشماش و برنداره یکی گفته داغ علی رو به سینه ت میذاره یکی توی خونه ش تنورش رو روشن گذاشته بمیرم یکی چشم از انگشترت بر نداشته برا کشتنت میرسه هرکی با هرچی داره یکی پیره اما عصای خودش رو میاره شاعر:محسن ناصحی   @stayashura1402
حضرت ماه نیا، شاه نیا، آه نیا سمت کوفه قدمی بیش دگر راه نیا بین این غمکده کفتار زیاد است زیاد منکِر حیدر کرار زیاد است زیاد از غریبی، شده ام در به در و سرگشته هیچ کس پشت سرم نیست، ورق برگشته کوفیانی که نوشتند مریدت هستند ریسمان دور دوتا دست سفیرت بستند وسط کوچه به نیرنگ، مرا سیر زدند بر لب و بر دهنم قبضه ی شمشیر زدند از کنارم، قدح آب خنک می بردند با لب تشنه مرا زیر کتک می بردند قسمت این بود که لب تشنه فدایت بشوم اولین تشنه لبِ بزم عزایت بشوم مسلمت لحظه ی جان کندن خود یاد شماست به خدا چشم ترم از غم اولاد شماست بگذر از من پسر فاطمه، نفسی بفداک از روی بام، تن بی سرم افتاد به خاک بشنو آقا کمی از این خبر تازه ی شهر نصب شد رأس سفیرت سر دروازه ی شهر پر شده گوش من از گریه ی مرغابی ها پیکرم رفت غریبانه به قصابی ها شرمسار و خجلم از روی آب آور تو از علی اکبر و از قاسم و از خواهر تو می شود خواهرت این جا به خدا آواره هم سخن می شود او با پسر بدکاره چه بگویم که ازین داغ، زبان می گیرد حرمله تیر سه شعبه به کمان می گیرد یک نفر هست که شخصیت تندی دارد تازه بر دور کمر، خنجر کندی دارد گرچه قسمت نشد و بر جگرم آب نخورد دور دستان کسی، موی سرم تاب نخورد نکند تشنه شوی، خسته و مضروب شوی نکند در ته گودال لگدکوب شوی به فدایت سر خونی من و هانی تو نگرانم بخورد سنگ به پیشانی تو مشکلی نیست مرا روی قناره ببرند ترس دارم ز تنت پیرهنت را بدرند محمد جواد شیرازی @stayashura313
برگرد تا در سینه ام ماتم نماند بر گونه ام رد نم و شبنم نماند یک دم تصور کن که زینب بی تو باشد! اکبر نباشد تازه سقا هم نماند برگرد تا زخم گلوی خشک اصغر تشنه برای جرعه ای مرهم نماند نزد رقیه باش تا آرام باشد در سینه اش یک ذره درد و غم نماند برگرد تا اینکه زبانم لال، زینب... وقت شلوغی بین نامحرم نماند انگشترت دستت نمی ماند، ردش کن تا ساربان در فکر این خاتم نماند آخر وصیت را به ابن سعد گفتم! یارب کسی اینگونه بی همدم نماند ای کوفه شاهد باش جسمم ریخت برهم تا جسم شاه و دلبرم درهم نماند بر من بزن هر قدر سنگ تیز داری یک سنگ، در این شهر می خواهم نماند خیلی تنم مبهم شده روی قناره تا جسم اربابم دگر مبهم نماند طفلان من نذر علی، ای کوفه بگذار پیش علی اکبر، قدِ او خم نماند لب تشنه جان دادم که آقای غریبم... هر طور شد، لب تشنه، دستِ کم نماند دلشوره دارم غارتش سازند این ها حتی لباس کهنه می ترسم نماند دلشوره دارم وقت تکفین امیرم غیر از حصیری بین این عالم نماند @stayashura313
کوفه چه شد که بوی غریبی به خود گرفت پیمان شکست و رنگ فریبی به خود گرفت ایمان خلق، حال عجیبی به خود گرفت بال فرازشان چه نشیبی به خود گرفت این حرف تلخ، سرخط اخبار کوفه شد مسلم غریب ماند و گرفتار کوفه شد هجده هزار نامه؟! کسی محضرش نماند بعد از نماز هیچ کسی در برش نماند نفرین به هرکه آمد و پشت سرش نماند اصلا چه شد که هیچ کسی یاورش نماند؟! این ها که لاف عشق علی می زدند و بس!!! حرف از جهاد پای ولی می زدند و بس!!! لعنت به هر کسی که به قولش وفا نکرد از غربت حسین و سفیرش حیا نکرد در را به روی مسلم آواره وا نکرد اجر سفیر خون خدا را ادا نکرد حتی کسی نخواست به او آب و نان دهد یک پیرزن مگر که به مسلم امان دهد فریاد یا علی زد و رو به سپاه کرد کوفه دوباره رزم علی را نگاه کرد هرکس رسید روبه رویش اشتباه کرد با زور بازویش همه را زابه راه کرد پیکار می کنند، حریفش نمی شوند هر کار می کنند، حریفش نمی شوند آخر به خدعه خسته و بی حال، اسیر شد در آن همه شلوغی و جنجال اسیر شد تشنه میان گودی گودال اسیر شد یاد رباب و زینب و اطفال اسیر شد این از تمام غُصه حکایت کند فقط باید به ابن سعد وصیت کند فقط خیره به سوی محمل ماه و ستاره بود گریان یار بر روی دارالعماره بود تا آخرین نفس پی یک راه چاره بود دلواپس رباب و غم شیرخواره بود جانم فدای آن لب و دندان خونی اش شد یاحسین زمزمه های درونی اش آمد تنش بدون سر از آسمان فرود پا می کشید روی زمین با همه وجود مثل حسین هیچ کسی محضرش نبود تا روز حشر بر بدنش رحمت و درود جسمش به روی خاک شکسته شکسته شد رأسش روی بلندی دروازه بسته شد با این همه کسی بدنش را نمی درید دیگر کسی محاسن او را نمی کشید بر سینه اش چه خوب که اسبی نمی دوید اصلا چه خوب شد به خدا دخترش ندید پای کسی به صورت او آشنا شود جسمش به روی خاک بیابان رها شود محمد جواد شیرازی @stayashura313
حسین من میخوانمت به اشک و شور و زمزمه حسین من کوفه میا تو را به حق فاطمه حسین من دلخسته سوی تو اشاره میکنم با اشک چشم سلامت از دارالعماره میکنم حسین من اهل جفا نشانی از ننگت زنند حسین من کوفه میا که روی نی سنگت زنند آقا ببین دندان من شکسته ظلمِ آن پلید تو هم شوی دندان شکسته از جنایت یزید حسین من پرپر شوند از غم گلان لاله ات کوفه میا سیلی خورد صورت سه ساله ات @stayashura313
سفیر نور به دار الاماره گفت حسین شد آسمان دلش پر ستاره‎، گفت حسین به رغم مصلحت اندیش‎های شهر فریب نداشت حاجت هیچ استخاره گفت حسین سرود شعر بلند حماسه و ایثار بدون پرده و بی استعاره گفت حسین اسیر بود ولی مثل شیر زد فریاد کشید از دلش آه و دوباره گفت حسین دو رکعت عشق به محراب وصل نیت کرد ز خون گرفت وضو بر مناره گفت حسین غروب بود و غریبانه، تشنه و زخمی دو دست بسته نفس پر شراره گفت حسین سرش جدا شد و از بام قصر شب افتاد نگاه آخر او با اشاره گفت حسین کمیل ، روضة مسلم چقدر جانسوز است شکست در غم او سنگ خاره گفت حسین کمیل کاشانی _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
در كوفه بجز سنگ دگر بار نيايد كاري ز درختش كه بجز دار نيايد بيهوده نگاهت بسوي كوفه نباشد از داخل اين شهر طرفدار نيايد اين عاقبت من كه عزيز آمده بودم اي كاش در اين شهر كسي خار نيايد من مردم و غم نيست اگر كوچه نشينم ناموس تو اي كاش به بازار نيايد پرسيده ام از سفره ي مهماني اين شهر جز بوي كتك موقع افطار نيايد _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
با قطره قطره خون، هوادار تو هستم تا آخرین لحظه گرفتار تو هستم این زندگانی را بدهکار تو هستم در کربلا باشم، علمدار تو هستم من نخلم و ترسی ز داسم نیست هرگز از فتنۀ کوفه هراسم نیست هرگز از پا نیفتم، گرچه غرق دردم آقا جان سپاهی را به لب آوردم آقا هر کار از دستم برآمد کردم آقا بر هم نریزم کوفه را، نامردم آقا سینه سپر، مرد نبرد هر بلایم من از برادر زاده‌های مرتضایم کوفه به جای عهد و پیمان، جنگ دارد کوفه هزاران خدعه و نیرنگ دارد ساز و دف و تنبور و ساز و چنگ دارد قد تمام کاروانت سنگ دارد خونم به جوش آمد، ولی دستم به بند است دیشب شنیدم قیمت خلخال چند است؟ تنها بیا بی ماه و خورشید و ستاره تنها بیا بی اکبر و بی شیرخواره آقا زبانم لال دختر! گوشواره! ظهر دهم، چادر! لباس پاره پاره! از من که گفتن بود، تیغ تیز دارند شرمنده‌ام، خیلی نگاه هیز دارند از خیر اهل کوفه بگذر، جان زهرا یا رحم کن بر حال خواهر، جان زهرا آقا قسم دادم تو را بر جان زهرا انگشترت را در بیاور، جان زهرا ای وای بر انگشتر و ‌ای وای، انگشت خنجر نبرد از جلو، ‌ای وای از پشت _______ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
هم‌خونه‌ی اشکم همسایه‌ی دردم توو کوچه های بیکسی تنها و شبگردم توو شهر اشباح الرجال دنبال یک مردم یادشون رفت اون همه نامه نیا حسین نامه هاشون نامه نیست دامه نیا حسین التماس اشک چشمامه نیا حسین دارم ازین غصه بمیرم زانوی غم بغل میگیرم تو چنگ تنهایی اسیرم بند2⃣ دلواپسی تا صبح منو هزار بار کشت رسمه آخه تو این دیار خنجر زدن از پشت فرقی نداره واسشون انگشتر و انگشت شمشیرا به خون تو تشنه است نیا حسین هنوز فرصت برگشتن هست نیا حسین هستی زینب میره از دست نیا حسین نیا حسین با خونوادت به کوفهٔ پر از حسادت بی حرمتیه اینجا عادت بند3⃣ منو رها از این فکرو خیالم کن آشفته حالم با دعات آسوده حالم کن به زینب از جانب من بگو حلالم کن واسه اینکه تنها میمونه حلال کنه دشمن خیمه ش رو میسوزونه حلال کنه میبرنش کنج ویرونه حلال کنه خواهشمو کاش بپذیری برام حلالیت بگیری اگه میره زینب اسیری شعر: رضا باقریان و احسان نوری (انجمن ادبی تکیه نوکری مشهد مقدس) ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
(زبان حال حضرت حمیده سلام الله علیها دختر حضرت مسلم علیه السلام) بند1⃣ دلشوره‌هام شدید شده دایی نگاهت چرا نا امید شده مثل یتیما رو سرم دست می‌کشی نکنه بابام شهید شده اگه خبر درسته، بگو چی اومده سرش اگه خبر درسته، الان کیه دور و برش اگه خبر درسته، بگو واسه چی کشتنش اگه خبر درسته، نگو رو خاکه بدنش توی کوفه هیچ کسی رو نداره پیکرش کجاس دلم بی قراره جای مردم بی‌احساس اون شهر کاشکی آسمون براش خون بباره بند2⃣ انا الیه راجعون می‌ریزه اشکام مثه برگای خزون روضه خونی نداره بابام دایی جون یکمی تو روضه‌شو بخون خیلی دلم میسوزه، باید براش کاری کنم خیلی دلم میسوزه، میخوام عزاداری کنم خیلی دلم میسوزه، میگن شکستن پرشو خیلی دلم میسوزه، میگن بریدن سرشو کوفه بابامو غریب گیر آورده فکر این بلا امونم رو برده اما قلب من از این غم میسوزه تشنه بود ولی میگن آب نخورده بند3⃣ با اینکه غرق خواهشم کنار تو باشم پر از آرامشم دیگه الان تویی بابای من ولی ترسم اینه باز یتیم بشم اگه که تو نباشی، کی میکشه دست رو سرم اگه که تو نباشی، آتیش میگیره جیگرم اگه که تو نباشی، دیگه باید چیکار کنم اگه که تو نباشی، باید کجا فرار کنم بی تو میشکنه دلم مثل شیشه کاش کنار من بمونی همیشه تازه این منم که بی تو میمیرم فکرشو بکن رقیه چی میشه شاعران: امیر آهمن، احسان نوری (انجمن تکیه نوکری مشهد مقدس) ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
مسلم دلاور بود مثل عمویش تیغ می‌چرخاند و صفدر بود وقتی رجز می‌خواند از پهلوان‌ها یک سر و گردن فراتر بود اصل‌ونسب یعنی او هم برادرزاده، هم داماد حیدر بود در خطبه‌خواندن هم با تیغ برّان زبان مثل پیمبر بود پایان هر بیعت در شهر کوفه ماجرای پشت‌وخنجر بود ای بی‌وفا کوفه! ای کاش از اول نمی‌گفتم بیا کوفه! ویران شود ای‌کاش یا که ببلعد مردمان خویش را کوفه با خانواده نه! مولای من حتی خودت تنها نیا کوفه خوش نیست پایانش وقتی‌که عهدش را شکست از ابتدا کوفه خیری در اینجا نیست می‌بارد از دیوار و درهایش بلا کوفه آواره شد مسلم در کوفه بین چاره‌ها بی‌چاره شد مسلم یاد حسین افتاد وقتی که بند از بند جانش پاره شد مسلم از نسل پاکان بود اما اسیر لشکری مِی‌خواره شد مسلم غربت همین بس که دل‌خوش به عهد کوفی بدکاره شد مسلم در آخرین لحظه مرثیه‌خوان کودک و گهواره شد مسلم از روی بام افتاد در پیش چشم پست‌ها، عالی‌مقام افتاد صدها حکایت داشت خونی که از لب‌های او در چشم جام افتاد گفتند باخنده زن‌های کوفه عاقبت پیک امام افتاد می‌دید ازآن بالا آتش به جان چادر اهل خیام افتاد... می‌دید از‌آن‌جا که زینب مسیرش با چه‌وضعی سمت شام افتاد شعر از گروه ادبی یاقوت سرخ ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313
مسلمم من ندارم به کوفه پناهی جز نم اشک و آهم ندارم سپاهی گشته ام اسیر جهل و سلسله دائما بود بر لب این زمزمــــه آه ، به کوفه میا ای حسین جان آه ، شکسته شده عهـد وپیمــان (( آه و واویلتا از غریبی )) دست بسته ،لب تشنه گشتم فدایت ای حسین جان بود هستی ام خاک پایت میدهم سلامی با قلب حزیـــــن برتو و عزیزانت ای بی قریـــــن در ره تو جدا شد سر من جان فدای تو ای دلبر من (( آه و واویلتا از غریبی )) شاعر : رسول میثمی ___________ ♦️کانال سرای شعر محتشم| خوش‌ آمدید ♦️ ♻️انتشار مطالب آزاد است♻️ @stayashura313