هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
❌🔥 📵
داشتماز مدرسه برمیگشتم خونه که چشمم به بستنیای دست بچه ها افتاد. بابام یه کارگر ساختمونی ساده بود و به زور میتونست خرج من و دو تا داداشمو در بیاره. تو فکر این بودم چی می شد منم بتونم هرروز بستنی بخورم و داشتم بچه ها رو نگاه میکردم که یهو خوردم به یه نفر. سرمو بالا آوردم دیدم پسرعموم داره با نیش باز نگام میکنه گفت : بیا بریم تا برات #بستنی بخرم ولی به یه شرط! 😱 از خوشحالی میخواستم بال در بیارم گفتم چه #شرطی؟ یه نگاه #عجیب بهم انداخت و گفت: به شرط اینکه...📵 https://eitaa.com/joinchat/2402156835Cec5d443dce
هدایت شده از 👇🏻 تبلیغات گسترده ونوس 👇🏻
داشتم از مدرسه برمیگشتم خونه که...
چشمم به بستنیای دست بچه ها افتاد. بابام یه کارگر ساختمونی ساده بود و به زور میتونست خرج من و دو تا داداشمو در بیاره. تو فکر این بودم چی می شد منم بتونم هرروز بستنی بخورم و داشتم بچه ها رو نگاه میکردم که یهو خوردم به یه نفر. سرمو بالا آوردم دیدم پسرعموم داره با نیش باز نگام میکنه
گفت بیا بریم تا برات #بستنی بخرم ولی به یه شرط! از خوشحالی میخواستم بال در بیارم گفتم چه #شرطی؟ 😰. یه نگاه #عجیب بهم انداخت و گفت به شرط اینکه...😱 😰❌
https://eitaa.com/joinchat/2402156835Cec5d443dce
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
داشتم از مدرسه برمیگشتم خونه که...
چشمم به بستنیای دست بچه ها افتاد، بابام یه کارگر ساختمونی ساده بود و به زور میتونست خرج من و داداش هام رو بده، یهو خوردم به یه نفر. دیدم پسرعموم داره با نیش باز نگام میکنه
گفت بیا بریم تا برات #بستنی بخرم ولی به یه شرط! با هیجان گفتم چه #شرطی؟ یه نگاه #عجیب بهم انداخت و گفت به شرط اینکه.......
https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf
هدایت شده از تبلیغات موقت طب الزهرا (س) ⚘
داشتم از مدرسه برمیگشتم خونه که...
چشمم به بستنیای دست بچه ها افتاد، بابام یه کارگر ساختمونی ساده بود و به زور میتونست خرج من و داداش هام رو بده، یهو خوردم به یه نفر. دیدم پسرعموم داره با نیش باز نگام میکنه
گفت بیا بریم تا برات #بستنی بخرم ولی به یه شرط! با هیجان گفتم چه #شرطی؟ یه نگاه #عجیب بهم انداخت و گفت به شرط اینکه...
https://eitaa.com/joinchat/3556245875C0db195ffbf