فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀خود را از کسی برتر ندانیم
🎙استادعالی
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
ﮐﻼﻍ ﻭ ﻃﻮﻃﯽ ﻫﺮﺩﻭ ﺯﺷﺖ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ. ﻃﻮﻃﯽ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪ ﺍﻣﺎ ﮐﻼﻍ ﺭﺍﺿﯽ ﺑﻮﺩ.
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻃﻮﻃﯽ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮐﻼﻍ ﺁﺯﺍﺩ..
ﭘﺸﺖ ﻫﺮ ﺣﺎﺩﺛﻪ،ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﺮﮔﺰ ما ندانیم👌🙂
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✳️ تا حالا تو زندگیت پول زور به کسی دادی؟🤔
#واقعیت_غرب
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 #استاد_شجاعی
من میخوام پولدار بشم!
من میخوام هنرمند بشم!
من میخوام قهرمان بشم!
من میخوام دانشمند بشم!
من میخوام "انسان" بشم!
حتماً میتونی!
✘ اما راز همهی اینا، فقط یه فرموله!
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
سلامٌعلىأرواحٍطاهرةٍأبتالموت
إلاشرفاًفاستُشهِدت ..
سلامبرروحوجانهایپاكیكه
چيزیجزشرفازمرگنخواستند
وشهیدشدند ...
#جان_فدا
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان حاج قاسم سلیمانی در رابطه با شهید حسین قمی، یکی از فرماندهان جبهه مقاومت
انتشار بهمناسبت سالروز شهادت شهید حسین قمی
#جان_فدا
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
سرلشکر شده بود اما خیلیها به همان اسم حاج قاسم میشناختنش. با همین نام هم صدایش میزدند.
حاجی اما متواضع تر از این ها بود. میگفت:« اگر به من قاسم بگن از حاج قاسم راحت ترم. به من سردار نگید، قاسم صدام بزنید. من چوپان بودم، بچه عشایری ،بودم یادم نره...»
یک جایی سخنرانی کرده بود و گفته بود:« این لباسی که در تن من است همان لباس دیروز است، تنها بدون محاسن سفید که در قامت یک فرد ۲۱ ساله بدون هیچ لقب و پسوندی به جز .برادر من باز همان برادر. قاسم دیروز هستم.»
منابع: صوت سخنرانی حجت الاسلام کاظمی کیاسری در نشست لاله پژوهی مؤسسه روایت سیره شهدا برادر قاسم ابو ذر مهروان ،فر انتشارات مهر امیرالمؤمنین (ع)
#خاطراتۍازحـاجۍ
#جان_فدا
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فراق حبیب
#جان_فدا
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
خیال تو بزرگه
یا دل مُو خیلی جاش تنگه...
#جان_فدا
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
✨📚✨﷽✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨
📚✨
✨
صلوات و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان
📖روایت «#دردانه_کرمان»
🔸خاطراتی از سردارشهید حسین بادپا
🔹فصل : سوم
🔸صفحه: ۱۳۲-۱۳۳-۱۳۴
🔻ادامه قسمت: ۷۰
زیر بغلش را گرفتم.
آوردمش داخل اتوبوس.
محمدرضا را کنار حسین خواباندم؛ طوری که سرحسین و محمدرضا، کنارهم قرار گرفت.
همین که کنارهم قرار گرفتند، حسین یوسف الهی، دستش را روی صورت محمدرضا گذاشت.
محمدرضا هم دستش را گذاشت روی سینه ی حسین.
دوتایی آرام آرام با هم حرف می زدند و گریه می کردند.
حالم خیلی بدشده بود.
صحنه ی غریبی بود.
بی اختیار اشکم درآمد.
می بایست می رفتم بقیه ی بچّه ها را می آوردم داخل اتوبوس.
همین که خواستم از اتوبوس پیاده شوم ،حسین یوسف الهی گفت «آقای نژاد ،سلام من رو به همه ی بچّه ها برسون.
بگوممکنه دراین مدّت اذیّت شون کرده باشم؛ ناراحتی پیش اومده باشه؛ من رو عفو کنند.».
بغض، طوری گلویم را گرفته بود که قادر نبودم چیز دیگری بگویم.
فقط گفتم «چشم. ».
رفتم داخل سالن.
حسین بادپا، مهدی زینلی و دیگر بچّه ها را کمک کردم و یکی یکی داخل اتوبوس بردم.
بچّه ها را اعزام کردند به بیمارستان لبافی نژاد تهران.
مدّتی در آنجا بستری بودند.
محمدرضا کاظمی و حسین یوسف الهی ، هردو به علت مصدومیت شیمیایی شهید شدند.
قسمت : ۷۱
همرزم شهید: مرتضی حاج باقری
حسین شیمیایی شده و از ناحیه ی چشم آسیب شدیدی دیده بود.
سرو گردنش هم جراحت هایی برداشته بود.
حسین را منتقل کرده بودند به یکی از بیمارستان های تهران.
یک ماه، نه جایی را می دیده، نه قدرت تکلّم داشته.
بعد از یک ماه که تقریباً رو به بهبود بوده، یکی از پرستارها می آید بالای سرحسین.
ازش می خواهد که نشانی خانواده اش را بدهد تا آن ها را از وضعیتش باخبر کنند.
حسین چون حرف زدن برایش سخت بوده، یک کاغذ و خودکار می گیرد وشماره ی تلفن و اسم و فامیل دایی اش را که کارمند بیمارستان رفسنجان بوده، روی کاغذ می نویسد.
خلاصه، خانواده ی حسین، بعد از یک ماه، از سلامت پسرشان باخبر می شوند و می آیند تهران.
بعد از چند روز، حسین را مرخص می کنند و انتقال می دهند به بیمارستان رفسنجان.
در این مدّت که در بیمارستان بستری بوده، هروقت مادرش را می بیند، می گوید «مادر، ازت دلگیرم! چرا دعا کردی که من شهید نشم؟ من از همه ی رفقام جاموندم.
همه رفتند.
من رو تنها گذاشتند…».
مادرش می گوید «هنوز تو خیلی کار داری. شاید مصلحت تو این بوده بمونی.
نگران نباش. ».
#قسمت_اول👇
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
✨
📚✨
✨📚✨
📚✨📚✨
✨📚✨📚✨📚✨
🌸 #نماز_شب 🌸
✨همیشه نمازهای شبش را با گریه میخواند، در مأموریت و پادگان هم که مسئول شب بود نماز شبش را میخواند، هیچ موقع ندیدم نماز شبش ترک شود، همیشه با وضو بود، به من هم میگفت داری دستت را میشوری وضو بگیر و همیشه با وضو باش، آب وضویش را خشک نمیکرد، در کمک کردن به دیگران هم نمونه بود، حتی اگر دستش خیلی خالی بود و به او رو میزدند نه نمیگفت.
✨گاهی اوقات نمیگذاشت من متوجه کمکهایش شوم ولی به فکر همه بود، احترام زیادی به خانواده و پدر و مادرش میگذاشت، پدر و مادر خودش با پدر و مادر من از لحاظ احترام گذاشتن برایش یکی بودند، شدت احترام گذاشتن به من و دخترمان به حدی بود که در جمعهای خانوادگی میگفتند مسلم خیلی به زن و بچهاش میرسد، اگر مبینا گریه میکرد تا نیمه شب بغلش میکرد و راه میرفت تا خوابش ببرد، هیچ موقع نمیگفت من خسته هستم، خیلی صبور بود.
🌷شهید مسلم نصر
💬به روایت همسر شهید
♥️اَلَّلهُمـّ؏جِّل لِوَلیــِـــڪَ الفَـرَجــــ
🌹🍃🌹🍃
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
✍سلام بر شهیدی که می گفت:
بسیجی از مسجد به جبهه آوردن هنر نیست، از کوچه و خیابان به جبهه آوردن هنر است.
سردار
#شهید_آقا_مرتضی_زارع...🌷🕊
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
✍مادر است دیگر...
تنها پسرش بود که تقدیم خدا شد...
حال و روز مادر مدافع امنیت #شهید_سینا_آراسته
که شبها تا صبح کنار قبر فرزند شهیدش میخوابد...😭
امنیت چنین بهای سنگینی دارد...
#امنیت_اتفاقی_نیست
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴
✍_عاشق محرم و سینهزنی بود، مخصوصاً که لشکر او به نام مقدس امام حسین علیه سلام بود، ایام محرم شور و حال دیگری در آن پیدا میشد و گردانها به روش سنتی عزاداری میکردند.
بعضی وقتها که دوستان نزدیک در سنگر جمع میشدند، حسین با بازوی قطع شده دستش سینهزنی میکرد.
حاجحسین تا نامی از سیدالشهدا علیه سلام میآمد، به پهنای صورت اشک میریخت و از شدت گریه شانههایش میلرزید.
#شهید_حسین_خرازی...🌷🕊
#عاقبتتان_شهدایی
☫سیاست دشمنان مهدویت
@syasatmahdaviyat
🌴🕊️🥀🕯️🥀🕊️🌴