#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
#خاطرات_دوستان_شهید
✳️ مصطفی میگفت حوزه مثل اعتکافه، من نماز خوندنا و شوخی کردنای مصطفی رو توی اعتکاف دیدم.
🔷 خیلی مراقب مردم بود، کسی اذیت میکرد، میگفت اذیت نکنید...سلب توفیق میشید.
🔹یادم میاد یه بنده خدایی توی پایگاه کار میکرد، اذیت میکرد.
گفتم مصطفی چرا به این چیزی نمیگی؟ گفت اگه لیاقت نداشته باشه خدا میذارتش کنار. و همینم شد....
✅ مصطفی یه خاصیتی که داشت خیلی خوب میتونست به مردم روحیه بده، بمب روحیه بود.
ازش پرسیدم مصطفی تو توی سوریه چیکار میکنی؟
گفت همین کارایی که توی پایگاه نوجوان ها انجام میدم، مثلا بشین پاشو میدم و همین کارا رو انجام میدم. اگه فکر میکنی یکم عوض شده باشم، نشدم.....
➖➖➖➖
#شهید_مصطفی_صدرزاده ( با نام جهادی سید ابراهیم)
@syed213
1.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨برخورد عجیب پلیس عراق با زائرین✨
رابطه ما با برادرهای شیعهمون این طوریه ؛ بذارید اصلاحطلبا و نوچههاشون هر چقدر دوست دارن لجنپراکنی کنند.
@syed213
#کتاب_قرار_بی_قرار
#قسمت_بیست_و_شش
#فصل_دوم_کتاب
#چقدر_پدرشهیدشدن_به_شما_میآید
#از_زبان_پدر_بزرگوار_شهید
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✳️ مصطفی با بسیج میرفت ایست بازرسی و شبها دیر وقت به خانه میآمد. برای همین من و مادرش ناراحت بودیم😔 و تلاش میکردیم جلویش را بگیریم تا برایش اتفاقی نیفتد. مدام به او میگفتم که «اینا کار نیروی انتظامیه».
✳️ یک شب که خیلی دیر برگشت با او به شدت برخورد کردم.😠 تا ناراحتی و عصبانیم را دید بغلم کرد و دستم را بوسید 💕 و گفت: «هر چی بگید حق دارید، اما منم جوونم و جوونا باید یه جوری انرژیشون رو خالی کنن. هر جور شما بگید. من میتونم توی هیئت و بسیج انرژی خالی کنم یا توی پارتی؟» مات و مبهوت ماندم،😳 مجبور شدم به رفتنش رضایت بدم.
✳️ یک شب کلی منتظرش ماندیم. خیلی دیر برگشت. بهش گفتم: «کجا بودی؟»⁉️ سرش را خاراند و با منومن گفت: «چندتا از بچهها هستن که پدر و مادراشون خیلی به فکرشون نیستن. باهاشون رفتم سینما!»👏 بعدا متوجه شدم که با هزینهی خودش آنها را برده سینما تا بتواند در دلشان جا باز کند و جذب بسیج کند.👏
✳️ در یکی از گشتها در شهریار چندتا از بچهها را حین قماربازی میگیرند. مصطفی یکی از بچهها را که پایهای در قمار بود، گوشهای میبرد و میپرسد: «چرا قماربازی میکنی؟»❓ پسر هم با ناراحتی میگوید: «از این راه کسب درآمد میکنم!» از پسر پرسوجو میکند و پدر طرف را پیدا میکند. بعد هم میرود مغازهاش و میگوید: «تو که پدرشی، اونقدر کار توی دمودستگاهت نداری که پسرت مجبور به قماربازی و درآمد حرام میشه؟!»⁉️ بالاخره پدر را متقاعد میکند که دست پسرش را در مغازه بند کند.👏
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴 ادامه دارد...
📚 منبع: کتاب قرار بی قرار _ مجموعه مدافعان حرم _ انتشارات روایت فتح
@syed213
ارسالی از کاربران عزیز:
👇👇👇
در حال درست کردن گلدون و
بسته فرهنگی برای میلاد و یادواره شهید سید ابراهیم🌺
✅قبول باشه
🌹التماس دعا
💠🌾💠🌾💠
#اطلاع_رسانی
خدمت اعضای محترم....
شهدارا یاد کنید و گرامی بدارید....
#منتظرتون_هستیم
🌺🌺🌺🌺
#التماس دعا
✨ امام علی (ع) ✨
سخت ترین گناهان...
گناهی است که انجام دهنده ی آن
آن را ناچیز بشمارد...🌺
@syed213