هدایت شده از خط روایت
آزادیِ زندگیِ زن
صبح، شالش را آتش زده، موهایش را افشان کرده و وسط جمعیت رقصیده بود؛ به آرزویش رسیده بود!
شب، نشسته بود روی بالکن. از پنجرهی روبهرو صدای خنده و شادی بچهها و مادرشان قطع نمیشد. دود سیگار را محکم بیرون داد. به آرزویش رسیده بود؟!
✍ صفدری
📝 متن ۴۸_۰۲
#خط_روایت
#روایت_مردمی
#روایت_فتنه
#زن_زندگی_آزادی
@khatterevayat