eitaa logo
💗زندگی بانوی بهشتی
9.8هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
از کانال خوشتون اومد یه فاتحه برای همه اموات خلقت از ازل تا ابد بفرستید کانال ما به خاطر راحتی اعضا تبادل نداره و تبلیغات لازمه رشد کانال هست از صبوری شما متشکرم ادمین @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
✨اطلاعیه مهم✨ ▪️ فراخوان حضور سراسری آحاد ملت بزرگ ایران در راهپیمایی دشمن‌شکن بعد از نماز جمعۀ این هفته در سراسر کشور 🔹️ تلاش امپراطوری رسانه‌ای شیطان برای تحمیل روایت مخدوش و ایجاد شبهۀ مردمی و عمومی بودن اقدامات خرابکارانه، هنجارشکن و ضدامنیتی عناصر سازمان‌یافته و آموزش‌دیدۀ ضدانقلاب طی روزهای اخیر، اقتضاء می‌کند فردا شاهد شکوه حضور مردمی و تجلی وحدت میان همه گروه‌ها و سلایق مردم شریف در نمازجمعه و راهپیمایی دشمن‌شکن و انسجام‌آفرین، با هدف محکومیت توطئه جبهه معاند خارج‌نشین، پس از رویداد نمازجمعه باشیم. 🔷 نمازجمعه اول مهر ۱۴۰۱ شاهد حضور همه مردم شریف و هم‌وطنان متدین از همه گروه‌ها، اقشار و سلایق خواهد بود. ✳️ در راهپیمایی پس از از امنیت و انسجام ملی یکپارچه دفاع خواهیم کرد. #⃣ |
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیشب یزید مسلک ها مدافع امنیت رو غریب گیر آوردن، سر صبر و با زجر به شهادت رسوندن.. همه کسانی که این بیرون نشستن و براشون کف زدن یا از سر ملامت سر تکون دادن هم در ریختن خون این شهدا شریک هستید 🗣آرمــا⅛ پ.ن لعنتت بهتون خدا نسل وحوشی که میگن پلیس چرا دخترا رو میزنه بعد خودشون عین یه گله بوفالو میریزن سر پلیس مملکت به این شکل با ضربات فجیع به شهادت میرسونه رو نابود کنه خدا همه اونهایی رو که پشت پرده و روی پرده بالای پرده و زیر پرده دارن از این وحوش حمایت میکنن هدایت کن قابل هدایت نیستن نابود بگردان خدا نسل کثیف این وحوش رو که معلوم نیست چه لقمه هایی رو سق زدن نابود کنه فقط اراجیف اونایی که گفتن ارشاد میزنه بعد خودشون ریختن زدن و زدن کشتن و بولهوسی کردن تو خیابونا دین شماها چیه من نمیفهمتون خدا همه دشمنان اسلامو نابود کنه فیلمشو نمیزنم چون دل هر انسانی رو بدرد میاره فقط اخرش که میگن تمومش کن اخ خدا .....😭 اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅❅📀🖥📀❅┅┅ @BaSELEBRTY
هدایت شده از مخزن سوالات و جوابهای تجربه#بانو
✨مثل ملائکه... 🦋 بنده دیده‌ام که وقتی در خانواده اختلاف می‌شود، بچه‌ها مثل جوجه دور پدر و مادر خود می‌گردند. گاهی به مادر می‌گویند: ‏تو چیزی نگو و گاهی به پدر؛ مثل یک ناصح بزرگ... بعضی اوقات هم رحمت پدر و مادر طلوع می‌کند و به واسطه‌ی این ‏بچه‌ها ساکت می‌شوند و این نزاع می‌خوابد.‏ 🦋 در روایت هم آمده‌است که وقتی نزاع می‌شود، ملائکه سراغ کسی که هنوز حرفی نزده ‌است می‌روند و از او می‌خواهند که ‏چیزی نگوید. اگر گوش نکرد او را رها می‌کنند و به سراغ دیگری می‌روند. ‏ 🦋 بچه‌ها هم همین‌طورند؛ مثل ملائکه، خیلی لطیف و معصوم. خیلی به پدر و مادر التماس می‌کنند که ساکت باشند. اگر کسی ‏آنها را در آن حال ببیند می‌گوید: «فَتَبارَکَ اللهُ اَحسَنُ الخالِقین!»‏ 📚 طوبای محبت ١ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
هدایت شده از واریزی موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فکر کردی یه پنج دقیقه ای میکشی لباساتم لباسشویی شدی خانوم خونه دار 😒 نه جانم بیا تواین کانال کد بانو شو پر از ایده خلاقیت 🤭 👇ببین داری یعنی چی🤗 http://eitaa.com/joinchat/2866544651C516c97c5c7 http://eitaa.com/joinchat/2866544651C516c97c5c7 تمیزکاری هر چیزی قلق داره 🧐 نگی نگفتما 🙄 بیا تو کانال شو👌‌
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
🔴ایده های شیک باورنکردنی👌🏻🙈 💥عید پارسال رفتیم خونه خواهرم از در حیاط خونش گرفته تا اتاق خواب، پذیرایی، آشپزخونه، سرویس بهداشتی، باغچه، پله، پشت بوم و... خونشو کرده بود دسته گل میگفت هرکس میاد مدام به اطراف خونه نگاه میکنه و ازم تعریف میکنه خیلی خوش سلیقه ای و... هرچقدر پرسیدن از کجا یاد گرفتی بهشون نگفتم. بلاخره بعد کلی اصرار از خواهر جون آدرس «» رو ازش گرفتم. ✅کانالش خیلی 😍محشره😍 آدم ذوق میکنه عکساشو نگاه کنه پیشنهاد میکنم برای یه بارم که شده عضو بشین و با چشمای خودتون ببینید قول میدم عاشقش بشین😍👇🏻👇🏻 http://eitaa.com/joinchat/2866544651C516c97c5c7
🔴 اطلاعیه مهم به دنبال اغتشاشات اخیر در کشور، تازه‌ترین اخبار مهم کشور را در کانال خبربان دنبال کنید 👇 https://eitaa.com/joinchat/344457220Cd149edaa91 همه اخبار و حواشی را اینجا ببینید 👆
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
🔴 فوری و مهم به دنبال قطع شدن تلگرام و اینستاگرام، کانال خبری خبربان در ایتا افتتاح شد😍 آخرین اخبار را اینجا دنبال کنید 😍👇 https://eitaa.com/joinchat/344457220Cd149edaa91 تمام اخبار تلگرام و اینستاگرام را اینجا دنبال کنید 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ba2155cd-8603-4b51-8cce-36e972fe4453.mp3
12.08M
وای اگر خامنه‌ای حکم جهادم دهد اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅┅❅⏰📺⏰❅┅┅┄ @BaSELEBRTY
Hamed Zamani - Sobhe Omid[TikTaraneh].mp3
10.35M
سلام امام زمانم... اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅┅❅⏰📺⏰❅┅┅┄ @BaSELEBRTY
به کوری چشم دشمنان همه میاییم میجنگیم میمیریم ذلت نمیپذیریم✊👊 اخبار داغ سلبریتی ها ┄┅┅❅⏰📺⏰❅┅┅┄ @BaSELEBRTY
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام دختری ۳۴ ساله هستم با آقای ۳۲ ساله عقد کردم و در دوره عقد هستیم از بعضی رفتارهای نامزدم واقعا اذیت میشم مثل آداب غذا خوردنش و طرز نشستن که بعضی مواقع مودبانه نیست و هرچقدر به ایشون تذکر میدم تاثیر نداره و اینکه ادبیات صحبت کردنش دوست ندارم واینکه در موقع رانندگی کمی عصبی میشه و فش میده و بین خانوادشون به شوخی فش میده و میگم که تغییر بده ولی میگن که عادت کردم نمیشه تغییرش بدم بعضی مواقع ام پاشُ زیاد تکان میده واین رو هم میگه عادت کردم و اینکه سطح اطلاعات عمومی پایینی دارن و بعضی مواقع بیش اندازه ساده و رفتار بچه گانه دارن نمیدونم آدم چشم چرانی هست یا نه ولی طرز نگاهش به خانم های نامحرم دوست ندارم ، و خیلی وابسته من شدن، ولی من علاقه م بهشون کم شده و نمیدونم این رابطه ادامه بدم یا نه ؟؟؟؟ خیلی نگران و دلهره دارم لطفا راهنمایی بفرمایید ممنون 🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob
ستارخان در خاطراتش می گوید: من هیچوقت گریه نکردم، چون اگر گریه می کردم آذربایجان شکست می خورد و اگر آذربایجان شکست می خورد ایران شکست می خورد. اما در زمان مشروطه یک بار گریستم. و آن زمانی بود که 9 ماه در محاصره بودیم بدون آب و بدون غذا. از قرارگاه آمدم بیرون، مادری را دیدم با کودکی در بغل، کودک از فرط گرسنگی به سمت بوته علفی رفت و بدلیل ضعف شدید بوته را با خاک ریشه می خورد، با خودم گفتم الان مادر کودک مرا فحش می دهد و می گوید لعنت به ستارخان. اما مادر، فرزند را در آغوش گرفت و گفت: "اشکالی ندارد فرزندم، خاک می خوریم، اما خاک نمی دهیم." آنجا بود که اشک از چشمانم سرازیر شد ... زنده و جاویدان باد نام کسانی که بخاطر عزت این مملکت و آب و خاک، جانانه ایستادند ... 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
سلام‌ستایش عزیز میخوام این پیام من تو کانال بزارید((خواهرای عزیزم اگه در شرف ازدواج هستین حتما حتما حتما با هم شان خانوادتون ازدواج کنید تا مثل من تو آینده خجالت زده نشید)))من زود تصمیم گرفتم و ۱۰سال پشیمونم که هیچ سودی نداره خانواده همسرم اصلا هم شان من نبودن تو همه زمینه ها ؛؛؛و الان خیلی دارم اذیت میشم)) قربانی هر گونه اعتماد زدایی از نیروهای مسلح خود ما خواهیم بود. تحریم صداوسیما توسط مهران مدیری😡👇 http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
سلام. من ۱۷ سالمه تا الان سعی کردم خوب باشم و خوب بمونم. حدود یکی دوماه پیش توی تلگرام به اصرار و تعریف دوستم توی ناشناس به نامحرم وصل میشدم ولی فقط حرف عادی میزدم کم کم برام تبدیل به یه عادت شد و از خودم متنفر میشدم:) ادامه دار شد و من از وضعیتم خسته شدم تصمیم گرفتم برنامه اشو پاک کنم برای همیشه و الان دو هفته ای میشه که اون کار و نکردم. ولی برای چندتا از دوستام عین درددل گفتم براشون همش میترسم و استرس دارم که بعدا که ازدواج کردم بیان و من و جلوی خانواده ام خراب کنن این اولین باری بود که این کار و انجام می‌دادم و واقعا پشیمونم همش افکار و حس گناه میاد سراغم یا برای مثال حس میکنم پسرایی که باهاشون حرف زدم میان و من و پیدا کنن در حالی که اینا همش فکر باطل خودمه ولی واقعا حالم بده و نمیتونم بروز بدم با خودم عهد کردم دیگه سمت اینطور گناها نرم ولی همش حس بدی دارم فکر بد همشحس میکنم میخواد آبروم بره شبا خواب بد میبینم و نمیتونم به کسی بگم چون فقط سرزنش و نصیحت میکنن من میدونم اشتباه کردم و قبول دارم ولی میخوام جبران کنم. از شما میخوام اگه راهی دارین جلوی پام بزارید تا عین قبل به آرامش برسم. خداخیرتون‌بده (نکته ای که وجود داره اینه که ا کسایی که باهاشون حرف زدم هیچی مثل شماره یا ... از من نداشتن ولی چون خیلی وقت بود احساس تنهایی میکردم و با اون ادما درددل میکردم🚶‍♀💔 حس میکنم از اون اطلاعات میان و من و پیدام میکنن چند روز پیش یه شماره ناشناس از یه شهر دیگه بهم زنگ زده بود و من از ترس اصلا جواب ندادم و شماره هه رو بلاک کردم و پاکش کردم به کل من حقیقتا هیچ حرف خاصی نمیزدم ولی خیلی میترسم) قربانی هر گونه اعتماد زدایی از نیروهای مسلح خود ما خواهیم بود. تحریم صداوسیما توسط مهران مدیری😡👇 http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
سال ۷۴ ازدواج کردم با پسر خاله مادرم، من از یه خانواده پرجمعیت ۴ خواهر و ۳ برادر اما ایشون فقط یک خواهر داشتن... ایشون اون موقع دانشجو بودن و وضعیت مالی خوبی نداشتن... چون یه دونه پسر خانواده بود پدر و مادرش خیلی اصرار داشتن ما زود بچه دار بشیم اما چون ما تو یکی از اتاقهای پدر و مادر خودم، زندگی میکردیم به شوهرم میگفتم اول یه جا اجاره کنیم بعد بچه دار بشیم که با حالت تهوع های گاه و بیگاه من مادرم فهمید باردارم و نذاشت ما بریم و همونجا موندگار شدیم تا بچه اولم آقا محمد به دنیا اومد و شد نوه اول و عزیز دل هر دو خانواده ... بعد از دو ماه یه جای خیلی کوچک و جمع و جور پیدا کردیم و اولین طعم مستاجری رو چشیدیم محمدم چهار ماهه بود که دوباره اون حالت تهوع ها به سراغم اومد و من که یک درصد هم احتمال حاملگی نمی‌دادم، رفتم دکتر و گفت بارداری... یعنی باورم نمیشدبا یه بچه چهار ماهه که شیر خودم رو میخورد دوباره بارداری... واقعا خیلی سخت بود و از اون سخت‌تر گفتنش به دیگران، که خدارو شکر همه مراحل به هر سختی بود طی شد گفتنش به دیگران، شیر خشکی شدن بچه، نه ماه بارداری و بدنیا اومدن پسر دومم علی اقا. یعنی یکماه بعد از جشن تولد یکسالگی پسر اولم. پسر دوم بدنیا اومد و اینو هم بگم آقامون همون جا بهم گوشزد کرد که همین دوتا کافیه ها دختر و پسر نداره، بچه فقط دوتا ، ما هم چشمی گفتیم و... چون کمک داشتم، مادرم، خواهرامو مادرشوهرم که دوره ای به کمکم میومدن خیلی سخت نبود تا اینکه بعد از شش ماه شوهرم که آزمون استخدامی داده بود تو یه شهر دیگه و استان دیگه قبول شد، مصیبت من از همون موقع شروع شد چون شوهرم نه می‌تونست تنها بره و هم اینکه برای من خیلی سخت بود با دوتا بچه کوچک و دوری از خانواده، ولی به هرحال مجبور شدیم بریم یه خونه کوچک یک خوابه تو حومه شهر اجاره کردیم و زندگی در غربت رو بدون هیچ پشتوانه مالی شروع کردیم. بماند که هر دو خانواده چقدر پشت سر ما گریه کردند و ناراحتی کشیدن و خودم هم با دو بچه کوچک بدون هیچ کمکی واقعا روزگار سختی رو گذروندیم اما شیرینیش اون موقع بود که باهم بزرگ شدن، هوای همدیگه رو داشتن و همبازی بودن و زیاد احساس تنهایی نمیکردن. بعداز پنج سال نی نی کوچولوها رو که می‌دیدم دلم ضعف می‌رفت براشون، اولش با ترس و لرز به آقامون گفتم خوبه یه بچه دیگه داشته باشیم حالا یا دختر یا پسر، بچه کوچک شیرینه و از این حرفا اما ایشون گفتن قولت یادت رفته فقط دوتا، روزها می‌گذشت و از من اصرار و از ایشون انکار، دیدم حریفش نمیشم اول مادرش و بعدهم پدرش رو واسطه کردم باهاش صحبت کنن اما ایشون، اون بنده های خدارو هم قانع کرد... منم دیدم راضی نمیشه بهونه آوردم گفتم یا بچه یا رفتن به شهر خودمون. که دومی رو انتخاب کرد و افتاد دنبال انتقالی‌ با وجود که خیلی سخت بود یکی دو سال طول کشید تا موافقت کردن و ما به شهر خودمون برگشتیم. و چقدر همه خوشحال شدن و بچه هام واقعا روحیه گرفتن و همه شاد و خوشحال... اما این شادی‌ها دوام نیاورد چون یکسال از اومدنمون می‌گذشت که دچار یکنوع بیماری ناشناخته شدم. هرشب طی ساعت خاصی تب و لرز و بدن درد شدید و حالت تهوع و بعد هم بیهوشی... 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
💗زندگی بانوی بهشتی
#تجربه_من #فرزندآوری #بارداری_بعداز_35_سالگی #قسمت_اول سال ۷۴ ازدواج کردم با پسر خاله مادرم، من
هرچه دکتر و بیمارستان و متخصص و فوق تخصص و درمانگاه و آزمایشات فراوان و ام ار ای و سی تی اسکن و ازمایش مغز استخوان و .. انجام دادیم بیماری مشخص نمیشد که نمیشد. خلاصه این بیماری ۸ سال طول کشید و من حسابی ضعیف و لاغر و پژمرده شدم و قوای جسمیم تحلیل رفت و در آخر در یکی از بیمارستانهای معروف شهرمون با همکاری و لطف رییس بیمارستان، یه کمیسیون پزشکی تشکیل شد و ۱۵ پزشک متخصص در رشته های مختلف پزشکی با دیدن همه مدارک پزشکی بیماری من رو یک بیماری خود ایمنی تشخیص دادن و از روی همون آزمایشات و مدارک گفتن که شما تخمدانتون از بین رفته و رحم خشک شده و بعد کورتون های قوی رو شروع کردن تا شش ماه و بعد ماه به ماه کمترش میکردن... خدا رو شکر رفته رفته حالم بهتر میشد تا اینکه چند ماه بعد دوباره حالت تهوع اومد سراغم، همه دوباره ترسیدن و گفتن بیماری عود کرده ولی خودم به چیز دیگه شک کرده بودم درمانگاه که بردنم ازشون خواهش کردم یه تست بارداری ازم بگیرن و نتیجه رو فقط به خودم بگن و در کمال تعجب نتیجه مثبت بود، من در سن ۴۱ سالگی بعد از ۱۷ سال با بیماری مزمن ناشناخته، یائسگی زودرس، تنی نحیف ، مصرف کورتون و با دوپسر ۱۷و۱۸ ساله باردار شدم!! فقط میتونم بگم لطف خدا بود و بس. عجیب تر اینکه همه فامیل (البته غیر از شوهرم که ایشون هم بخاطر خودم نگران بود) خوشحال شدن و تبریک میگفتن و شکر خدارو بجا میاوردن، از هیچکس طعنه و سرزنش و حرفایی که تو این شرایط به همه میزنن نشنیدم البته غیر از غریبه ها که از هیچی خبر نداشتن و دکترا، و همین روحیه م رو بالا میبرد. پسرام از خوشحالی پر درآورده بودن... دیگه پسر و دختر بودنش اصلا مهم نبود چه برا خودم چه دیگران... بخاطر ضعیف بودن بدنم پسرم سه هفته زودتر از موعد بدنیا اومد با وزن دوکیلو، اسمش رو گذاشتم امیر حسین، چون میدونستم فقط لطف خدا و مدد آقا امام حسینه... با بدنیا اومدن امیرحسیینم همه مریضیهای من دود شد رفت هوا... سالم سالم شدم بطوری که الان هیچ دارویی استفاده نمیکنم و الان پسرم سالشه، هنوز پیش دکترم که تحت نظرش بودم هم نرفتم ... شده تمام زندگیمون شیطنتاش، بازیگوشیاش، خنده هاش، ورجه وورجه هاش، قند تو دلمون آب می‌کنه... باباش میگه اگه میدونستم اینقدر بچه شیرینه مخالفت نمی‌کردم و چه حیف وصد حیف که دیگه فرصت فرزندآوری رو نداریم سنمون بالا رفته و دیر شده، اگه مریضی به سراغم نمیومد و شوهرم هم مخالفت نمی‌کرد حالا لااقل هفت هشت تا بچه داشتم. توصیه من به همه مخصوصا ااعضای کانال اینه : «نگذارید دیر بشه انسان از آینده خبر نداره، هزاران هزار اتفاق و مسأله ممکنه بیفته که شما حتا یک درصدش رو هم پیش بینی نمی‌تونید بکنید. حالا چند سال دیگه، تا خونه دار بشیم، تا ماشین بخریم، تا بریم شهرمون، تا پولدار بشیم، تا فلان مدرک رو بگیریم، تا فلان شغل رو پیدا کنیم وووواینارو بهونه نکنید ( چون خیلی زود دیر میشه) پشت سر هم بچه بیارید وبزرگ کنید خدا خودش از همه نظر کمک می‌کنه، مطمئن باشید ... من خودم عاشق بچه هستم و حوصله بچه رو هم خیلی زیاد دارم، بماند هرجا با امیر حسین میرم میگن نوه ات هست منم با افتخار میگم نه بچه خودمه و چشما گرد میشه از تعجب، و نگاه ها عمیقتر، و من شادتر... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۴۶۵ من در سن ۳۰ سالگی ازدواج کردم و الان که ۳۸ سالمه، به لطف خدا سه تا بچه قد و نیم قد دارم( ۷ ساله و ۴ ساله و ۱ ساله) قصدم از نوشتن این مطالب که در ادامه میگم اینه که به همه مامانهایی که از آوردن بچه سوم میترسند،بگم: من وااااقعاً واااااقعاً، شیرینی و لذت بچه داری رو در فرزند سوم چشیدم.😍😍 البته قبلش این رو هم بگم که فرزند سوم ما خدایی شد و ما جداً غافلگیر شدیم و من وقتی متوجه شدم، تا مدتها نمیتونستم و نمیخواستم قبول کنم و مداااام گریه میکردم و میگفتم که من آمادگی ندارم، خیلی خسته ام و بچه نمیخوام. چون بلافاصله بعد از عروسیم، باردار شده بودم و از اون موقع همش در بارداری و شیر دهی و بی خوابی های شبانه و دردسرها و اذیتهای دو تا بچه کوچیک پشت سر هم و .....بودم. خلاصه اینکه خیلی خسته بودم و دلم‌ میخواست که تا حدی آزاد باشم و کارهایی که دوست دارم رو انجام بدم. وقتی متوجه بارداری سوم شدم، تماااام این مراحل بارداری و شیر دهی و سختی هایی که کشیده بودم، مثل فیلم از جلوی چشمام حرکت میکرد و مدام گریه میکردم و ناراحت بودم. البته این رو هم بگم که همسرم بسسسیار مشتاق فرزند بود و همیشه میگفت ماها که تا حدی اعتقاداتمون قوی هست، باید فرزند زیاد بیاریم و سعی کنیم بچه های خوب تربیت کنیم و بتونیم نسل شیعه رو زیاد کنیم. ولی هیچوقت نتونسته بود من رو راضی به آوردن بچه سوم بکنه و من به هیییچ عنوان بچه نمیخواستم و به شدت مواظب بودم که بچه دار نشم. ولی دوستان گلم از زمانی که دیگه به ناچار، وجود بچه سوم رو پذیرفتم، بقدری خدای مهربون در تماااام مراحل بارداری(با وجود دو تا بچه کوچیک که مدام در حال برآوردن خواسته ها و نیازها و بهونه هاشون بودم) کمکم کرد که از قبل، باورش برام غیر ممکن بود و به جرات میتونم بگم بهترین و آرام ترین و شیرینترین دوره بارداریم بود. بعد هم بدنیا اومدن و تمااااام مشکلات و سختی های داشتن سه تا بچه کوچیک که درک زیادی از مسائل اطراف رو نداشتند. و من در تمام این مراحل، از ابتدای بارداری اول تا الان، تنهای تنها و بدون هیییچ کمکی بودم و حتی همسرم هم بدلیل مشغله زیاد کاری از صبح تا ۱۰-۱۱ شب بیرون هستند. الان که پسر عزیزم یک سالش هست خدا به شدت کمکم کرده و سختی ها رو برام هموار کرده و تمام چیزهایی که برام دغدغه بوده، به آسانی تمام سپری شده. الان که فکرش رو میکنم و برام یادآوری میشه، تعجب میکنم چرا اینقدر از بارداری و بچه داری مجدد میترسیدم. باور کنید از تمام مراحل بارداری و بعد هم بچه داری سه تا بچه کوچیک بصورت همزمان با "جزء جزء" وجودم لذت بردم و فقط زیبایی و شیرینی در این مسیر را به یاد دارم و این فقط و فقط عنایت و لطف ویژه خداوند بوده.❤️❤️❤️ به عنوان مثال من در همین حین که باردار بودم، دختر بزرگترم که ۵ سالش بود رو در کلاس حفظ قرآن گذاشتم و تا قبل از اینکه وارد مدرسه بشه و بتونه خوندن و نوشتن یاد بگیره، تونست جزء ۳۰ قرآن رو حفظ کنه. با اینکه مسیر کلاسش دور بود ولی من با دختر دو سالم همیشه همراهیش میکردیم. هم در رفت و آمد و هم در تمرینهای حفظش در منزل که همین باعث شد که بیشتر وقت های اضافه ما در منزل، به خواندن و حفظ قرآن سپری بشه که برای همگی ما بسیار دلنشین بود. و این موضوع تا همین الان بسیار در تربیت و آرامش بچه ها نقش داشته. طوری که الان هر دو تا دخترهام به خوندن و حفظ قرآن علاقه دارند و از من میخوان که باهاشون تمرین کنم و واااقعا چی میتونه بهتر از این باشه در تربیت بچه ها که در پناه قرآن و با عشق به قرآن بزرگ بشن و این رو فقط و فقط از برکات فرزند سوم و توجه ویژه خداوند میدونم که در این مسیر خیلی کمکمون کرد.🙏🌹🙏 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1