eitaa logo
💗زندگی بانوی بهشتی
9هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
از کانال خوشتون اومد یه فاتحه برای همه اموات خلقت از ازل تا ابد بفرستید کانال ما به خاطر راحتی اعضا تبادل نداره و تبلیغات لازمه رشد کانال هست از صبوری شما متشکرم ادمین @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️جز خدا پناهی ندارد... چندی پیش پس از سخنرانی ... راهی محل استراحت بودم که جوان راننده از زندگی‌اش ‏برایم صحبت کرد. می‌گفت بعد از به مقصد رساندن شما می‌خواهم به همراه همسرم ‏برای سقط جنین به مطب دکتر برویم! وحشت‌زده پرسیدم: جدی می‌گویی؟ گفت: بله. ‏از او خواستم چند دقیقه توقف کند تا در خودرو با هم صحبت کنیم. او پذیرفت. اشک ‏در چشمانم حلقه زد. به او گفتم: چرا می‌خواهید بچه را سقط کنید؟ گفت: وضعیت ‏زندگی‌ام دلخواه نیست. با همسرم به این نتیجه رسیدیم که چند سالی صبر کنیم، بعد که ‏وضعمان بهتر شد، بچه‌دار شویم! گفتم: سن شما چقدر است؟ گفت: ۲۲ سال به او گفتم: با خودت فکر کن ۲۲ سال پیش، هنگامی که در رحم مادر بودی، اگر همین ‏تصمیم امروز شما را مادرت در مورد تو به‌کار گرفته بود، حالا چه سرنوشتی داشتی؟ در ‏آن صورت تو الان زنده نبودی ... خدا می‌دانست تو چقدر به حمایت ‏او نیازمندی. به همین خاطر به همه‌ی پدران و مادران، از جمله پدر و مادر تو دستور ‏داده بود که آدم‌کشی نکنند و از سقط جنین بپرهیزند. بر اثر پیروی آنها از دستور خدا، ‏تو زنده ماندی. اینک بچه‌ای که در رحم همسر توست همان حال ۲۲ سال پیش تو را ‏دارد. او جز خدا پناهی ندارد و اهل بیت علیهم السلام به ما سفارش کرده‌اند: بترس از ‏ستم به کسی که جز خدا پناهی ندارد.‏ ‏... تو برای نداشتن اندکی پول به انجام کاری رو می‌کنی که همه‌ی درهای رحمت خدا را ‏بر تو می‌بندد. مورد نفرین خدا و فرشتگان قرار می‌گیری. زندگی‌ات تلخ و ناگوار ‏می‌شود. گرفتاری‌های پیش‌بینی نشده، یکی پس از دیگری به سراغت می‌آید و نمی‌دانی ‏از چیست. هر کدام را که برطرف می‌کنی، گرفتاری دیگری به‌وجود می‌آید و همه از ‏نکبت این گناه است...‏ بگذار برایت ماجرایی نقل کنم:‏ چندی پیش زنی از شهرستان ... تماس گرفت و گفت: در جلسه سخنرانی شما حضور ‏داشته‌ام. می‌خواهم درباره‌ی سقط جنین حکایت زندگی‌ام را به شما نقل کنم. من دو ‏فرزند داشتم. سومی را سقط کردم. بعد از سقط بار دیگر حامله شدم. قصد داشتم این ‏را هم سقط کنم. بعضی از دوستانم گفتند: از این گناه بپرهیز. مبادا خدا به تو غضب کند ‏و یکی از بچه‌هایت یا شوهرت بمیرد! خندیدم و آنها را به مسخره گرفتم و دومین بچه‌ام ‏را هم سقط کردم. به خدا قسم هنوز از سقط فرزند دومم چند ماهی بیش نگذشته بود ‏که شوهرم بر اثر یک بیماری ساده، در زمانی کوتاه نحیف و ضعیف شد و در جوانی ‏مُرد.‏ از این ماجرا عبرت بگیر. هنگامی که بعدها شما دارای چند فرزند شوی، روزی همه‌ی ‏آنها خواهند دانست که شما در گذشته یک برادر یا خواهر آنها را کشته‌اید. آنها درباره ‏شما چه قضاوت می‌کنند؟ ... آنها شما را فردی خودخواه، ناامید از رحمت خدا، ناآشنا به ‏حقوق فرزندان و گناهکاری می‌شناسند که جرمش آدمکشی است!‏ آن جوان با شنیدن صحبت‌های من که به واقع دلسوزانه بود، دگرگون شد. بی‌درنگ به ‏همسرش تلفن کرد و گفت: به طور کلی از سقط بچه منصرف شدم. در هیچ صورت آن ‏را سقط نمی‌کنیم.‏ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۴۰۱ سال ۷۹ یکسال زودتر از سنم همزمان وارد دانشگاه و حوزه شدم. دانشگاه حضوری و حوزه غیر حضوری... بخاطر شرایط عالی خانوادگی، خیلی خواستگار داشتم. اکثرا در شرایط عالی که انتخاب رو سخت کرده بود. یکی از خواستگارها چند سال بود میومد و اتفاقا من اوایل بین اونهمه هیچ توجهی به ایشون نداشتم ولی پدرم خیلی قبولشون داشت. تا اینکه بعد از کلی ماجرا قبول کردم بیان خواستگاری تو حرفهایی که زدیم ایشون با تمام شروط من از جمله ادامه تحصیل و اشتغال و ... موافقت کردن و فقط برای من دو شرط گذاشتن اول احترام به خانواده شون و دوم تک فرزندی اونم بعد از ده سال. منم دیدم دور از ادبه که حالا که ایشون تمام شرایط من رو پذیرفتن من شرایط ایشون رو قبول نکنم و البته اون موقع از میزان لذت بچه و علاقه خودم کاملا بی خبر بودم و نمیدونستم چه چیز سختی از من میخوان... وقتی به دوستان شرط ازدواج ایشون رو می گفتم، باور نمیکردن. می گفتن مگه طلبه ای هم داریم که بچه زیاد دوست نداشته باشه. قرار شد سه سال عقد بمونیم تا دوره لیسانس من تموم بشه که این سال با تمام خاطرات شیرین لذت بخشش با یه خاطره تلخ تموم شد. که لذت تمام اون شیرینی ها رو گرفت و اونم بارداری ناخواسته و سقط خود خواسته که بلایی خانمان سوز شد به روح و جسم من، پیش خودم گفتم اگه قراره یه بچه داشته باشم باید تو بهترین شرایط باشه نه با متلک شروع بشه و... (هنوز هم خانواده های ما از این جریان بی اطلاعند) با درد بسیار روح و جسم، سقط کردم و چند ماه بعد، کمی زودتر از قرار قبلی، عروسی کردیم و وارد زندگی شدیم لیسانسم تموم شد. کمی از سطح دو مونده بود که دیگه حضوری کرده بودم که زودتر تموم بشه ولی با دیدن اطرافیان که قبل و بعد ما ازدواج کرده بودن و حالا بچه داشتن، احساس نیاز کردم. خیلی زودتر از ده سال کم آورده بودم، یعنی دوسال بعد ازدواج و چهار سال و نیم بعد آشنایی. همسرم با گریه های من راضی شد البته یه مشکلی که باعث عذاب روحیم بود که فکر می کردم سقط قبلی من با وجود توبه عواقب داره و شاید من راحت بچه دار نشم. هردوتامون خیلی دوست داشتیم بچه مون دختر باشه، من بیشتر به خاطر اینکه از تبعیض بین دختر و پسر در جامعه خیلی رنج می بردم، دوست داشتم خدا بهم یه دختر بده تا به همه نشون بدم چطور باید با یه دختر برخورد کنن که مایه افتخارشون بشه. همسرم همچنان روی تک فرزندی مُصر بود. تو بارداری مشکل برام پیش اومد دکترا گفتن بچه نمیمونه حتی نامه دادن برم سقط کنم ولی من یه گناه رو دوبار مرتکب نمی شدم هنوز عذاب وجدان قبلی همراهم بود و هست... گفتن شاید خودت هم زنده نمونی ولی مرغ من یه پا داشت، خیلی اذیت شدم تپش قلب فشار ۶ و خونریزیهای مکرر و ... آخرش هم ۸ ماهه دنیا اومد، گفتن نمی مونه ولی موند و شد همه زندگی ما و مایه تکمیل خوشبختی مون تابستون ۸۵ دنیا اومد برخلاف انتظارمون پسر بود ولی عاشقش شدیم سه روزه بود که بدون هیچ پولی واسه خونه دار شدن اقدام کردیم و دو ساله بود که بخاطر پسرم یکی از دوستان تو خرید ماشین ما رو کمک کرد. از دو ماهگی رفت مهد تا من بتونم به درس و اشتغالم برسم. نویسنده و پژوهشگر بودم و سرم به شدت شلوغ.. پسرم از همه جهت عالی بود نه بیخوابی نه دل درد و نه اذیت دندان و ... خلاصه نفهمیدیم چطور بزرگ شد و شاید بگم لذت بزرگ شدنش رو کامل درک نکردم زودتر از همه هم سنها راه افتاد، حرف زد با اینکه ۸ ماهه دنیا اومد، ضعیف نبود بلکه از نظر رشد فکری و حرکتی خیلی جلو بود. همه میگفتن خوش به حالت تو بچه نیاوردی، معجزه کردی... در کنار اشتغال و خونه داری و بچه تحصیلم رو هم ادامه دادم. دوتا لیسانس و دوتا ارشد شد ثمره اش، پسرم بزرگ شد، تدریس به کارهای قبلی اضافه شد ولی باز احساس نیاز به داشتن بچه دوباره از من اصرار ولی این بار از همسرم انکار تا اینکه پسرم هم با من همراه شد و به پدرش گله کرد از تنهایی با وجود امکانات زیادی که در اختیار داشت اعم از اتاق جدا و لب تاب و تبلت و دوچرخه و... کم کم همسرم نرم شد ولی انگار تقدیر جور دیگه رقم خورده بود ماه اول گذشت و ماههای بعد ولی خبری نبود برای من که دفعه اول همون اولین اقدام باردار شده بودم، همون ماه اول نگرانی شروع شد ولی همسرم نه. بعد چند ماه اصرار کردن اجازه داد برم دکتر تو آزمایشات اولیه هیچکدوم مشکلی نداشتیم. سال ۹۴ دکتر گفت برید مرکز ناباروری خیلی برام عجیب بود آخه ما که دفعه اول خیلی راحت بچه دار شده بودیم یادمه همه میگفتن اگه قصد داری دومی رو بیاری زودتر بیار دیر بشه بچه دار نمیشی، باور نمیکردم ولی شد. مرکز ناباروری گفتن ناباروری ثانویه، هم خودم به صورت ژنتیک داشتم یائسگی زودرس دچار می شدم و هم همسرم مشکل داشت. 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۵۶۳ حسابی گریه هامو کردمو نشستم به فکر کردن و گفتم نگهشون می‌دارم. ۳ روز گذشت و بعد از ۳روز دیدم واقعا نمیتونم با اون حجم افسردگی که داشتم، با اون عملی که کرده بودم، اگه بارداریم ادامه پیدا می‌کرد، عضلات شکم دوباره باز می‌شد، و مطمئنا دچار زایمان زودرس میشدمو هیچ کس حامی نبود و با ۲جفت دوقلو تو شرایط من زندگی واقعا سخت و اگه حمایت اطرافیان نباشه وحشتناک (خانواده ها بارها گوشزد کردن که اگه باز بچه بخواید، ما توان حمایت نداریم). دنبال دکتر گشتم برای سقط و خیلی راحت با یه سرچ کوچیک پیدا شد و روزی که می‌خواستم برم، یکسری از اطرافیان می‌دونستن. شاید ته دلم منتظر بودم کسی بگه، این کار رو نکن، کمکت می‌کنم، اما دریغ.... ولی خب من خودم بودمو خودم و باید رو پای خودم می‌بودم، پس تصمیممو گرفتم و خودمو سپردم به خانم دکتر برای سقط. پرسید مطمئنی؟ گفتم بله و آمپول بیهوشی رو زد. 😭😭😭😭 چشمامو که باز کردم، تو ماشین در راه برگشت بودیم و همه چیز تموم شده بود.😭😭😭😭 من موندم و یه عالمه عذاب وجدان و فکر گناه. همش با خودم فکر می‌کنم مگه میشه دوقلوهای اولو معجزه بدونم و دوقلوهای دومو بدبختی؟ چجوری انقدر عوض شدم؟چجوری دنیام انقدر تغییر کرد؟ نمی‌خوام گناهمو بندازم گردن بقیه ولی حمایت اطرافیان واقعا مهمه توروخدا اگه کسیو میبینید نیاز به حمایت داره حمایتش کنید. حمایت بعضی وقتا ۱بشقاب غذای گرم حمایت بعضی وقتا کسیه که بیاد و یک ساعت بچه هاتو نگه داره و تو فقط بخوابی فکر نکنم خیلی سخت باشه حمایت از زن تازه زایمان کرده که متاسفانه من نداشتم. اینم بگم بعد از سقطی که کردم از خدا خواستم منو ببخشه، در عوض هر زنی رو تو شرایط خودم دیدم، از سقط منصرفش کنم تا جایی که توان دارم حمایتش کنم. و تو فرصت مناسب که حال روحیم بهتر بشه حتما بچه دار بشم. در حال حاضر هم دارم به سلامتیم میرسم که تا سال دیگه اقدام کنم برای بارداری بعدی. امیدوارم خداوند گناهان همه بخصوص منو ببخشه و برای بار سوم منو لایق مادر شدن بدونه🙏 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌هیچ فرقی نمی کند... 💔 این را هم بدانید که سقط جنین هم قتل نفس است. سقط جنین با کشتن بچه‌ی زنده در دنیا هیچ فرقی ندارد. حالا [البته] مادری که بچه‌اش هنوز متولد نشده و در رحمش است، چندان محبتی به این بچه ندارد و برایش آسان‌تر است که این بچه را بکشد 💔 – وقتی دنیا آمد، چشمش به بچه افتاد، صدای بچه را شنید، حرکات بچه را دید، محبت بچه بیشتر در دلش زنده می‌شود و هرچه می‌گذرد بیشتر می‌شود – 💔 به صرف اینکه بچه در شکمش هست و در رحمش هست و هنوز دنیا نیامده، فرقی ایجاد نمی‌کند؛ کشتن بچه، کشتن است، چه در رحم، چه در بیرون رحم.... این هم یکی از محرمات کبیره است. 📚 بیان قرآن؛ تفسیر سوره‌ی ممتحنه کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075