فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیرین زبونی انتخاباتی سوگند خانم😂😘
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
15.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲بالاخره پسرخالم رو راضی کردم
رای بده ☺️
ارسالی مخاطبینمونه😇
📩 شما هم میتوانید جهت ارسال ایده و نظرات خود با ما در ارتباط باشید:
🆔 @mardom_ads
#راهبرد_طلایی
#ستاد_مردم_ایران
#مشارکت_حداکثری
🗳بزرگترین کانال (محتوایی) انتخاباتی فضای مجازی👇
🌐 @s_mardom_ir
#چالش_انتخابات
سلام. چند سال پیش که دانشجو بودم.
انتخابات شورای مجلس بود.
بعد ما از طرف بسیج دانشجویی یه مینیبوس🚌 دختر و پسر رفتیم ستاد یکی از کاندیداها که توی یه خونه شخصی بود
دخترا همه یجا نزدیک در آشپزخونه نشسته بودیم.
موقع پذیرایی به دوتا از دخترای ما گفتن که کمک کنن. پذیرایی هم 🍊پرتقال بود.
سینیهای بزرگ پر پرتقال.دخترای ما هم مودب جلو همه تمیز پذیرایی کردن.
موقع برگشت به آشپزخونه؛ اضافی سینیها رو بین ما خالی کردن.🙈😁شکر خدا کسی متوجه نشد. ما هم همه رو چپوندیم توی کیفامون.
یادش بخیر از اون شهر تا دانشگاهمون حدود ۴۰ دقیقه فاصله بود. کل مسیر رو کل اتوبوس فقط پرتقال خوردیم😋😋😋. پسرا هم میخوردن، هم میگفتن حرومه.😏ولی خداییش بخاطری که گناهی گردنمون نباشه. بهش رای دادیم.
رای🍊. البته از قبل تایید شده بود.
رای هم آورد. خیلی زحمت کشید. اشاءالله دوباره نمایندهمون بشه.
┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄
@t_banooo
💗زندگی بانوی بهشتی
💞بسم رب الشهداء والصدیقین 🌷ماجرای حقیقی معجزه ی دعای شهدا با سلام خدمت شما عزیزان که عاشقان و رهرو
قسمت دوم
به همراه همسرم از اتوبوس پیاده شدیم و همراه بسیجیان به سمت سنگر حرکت کردیم در مقابل درب ورودی سنگر با کمال احترام ایستادند و به من و همسرم تعارف کردند که وارد سنگر
شویم. درب ورودی سنگر کمی شیب دار بود وقتی وارد سنگر شدیم چیزی که خیلی برایم جالب بود بزرگی بیش از حد آن سنگر بود که دست راست آن به صورت مسجد بسیار بزرگی بود البته بدون فرش که تعداد زیادی رزمنده با سربند یا فاطمه زهراس بر روی زمین نشسته بودند و به شدت مشغول کار بودند. پرونده های زیادی در دست داشتند و در حال رسیدگی به پروندهها بودند چند نفر از آنان نیز بی سیم به دست داشتند و مرتباً با بی سیم صحبت میکردند حال و هوای بسیجیان خیلی مانند شبهای عملیاتی بود که در تلویزیون دیده بودم. در سمت چپ سنگر یک دروازه ای وجود داشت که سراسر نور بود و شدت نور آن به گونه ای بود که قادر به دیدن آن طرف نور نبودم. نور بسیار عجیبی بود و این بسیجیان همگی در داخل این نور وارد می شدند و بعد از مدتی با تعداد زیادی پرونده خارج می شدند تمام آنان سربند یا فاطمه زهراس بسته بودند. به قدری کار و تلاش و زحمت آنان زیاد بود که پیش خودم فکر میکردم چقدر انرژی بالایی دارن در این هنگام از داخل دروازه سراسر نور آقایی بسیار رشید و خوشرو و پر انرژی به سمت ما آمدند و احوالپرسی گرمی کردند و نام مرا به زبان جاری کرده و خوش آمد گفتند و بعد من و همسرم را به سمت صندلی که از گونیهای شنی ساخته شده بود راهنمایی کردند(. بسیجیان ایشان را حاج آقا یاسینی صدا میکردند.) این گونی های شنی نزدیک آن دروازه نورانی روی هم چیده شده بودند و به عنوان صندلی از آن استفاده می شد در این هنگام نوجوان بسیار خوش چهره و چابک از داخل نور بیرون آمد . نامش علی اصغر قلعه ای بود که آقای یاسینی به علی اصغر گفت آقای قلعه ای برای میهمانان ما وسایل پذیرایی بیاورید علی اصغر که نوجوان ۱۶ ساله خوش چهره و نورانی بود به سمت من و همسرم آمد و بعد از احوالپرسی بسیار گرمی از من پرسید آیا شربت میل دارید من که در حالت بهت و تعجب به سر می بردم با کمال خجالت گفتم اگر امکان داشته باشد میخورم . آقای یاسینی به علی اصغر گفتند برای خانم............ و همسرشان شربت بیاورید من به همسرم نگاه کردم و به او گفتم این ها اسمم را از کجا می دانند همسرم اشاره کرد که هیچ صحبتی نکن و فقط سکوت کن و گوش کن. علی اصغر به داخل نور رفت تا شربت بیاورد. مدتی طول کشید تا علی اصغر برگردد و در این مدت من به رفتارها و فعالیت رزمندگان به دقت نگاه میکردم . بسیار برایم عجیب بود آنها مرتباً پرونده ها را بررسی میکردند و بیسیم میزدند و از احوال مردم می پرسیدند مثلاً آقای یاسینی در همان زمان که کنار ما ایستاده بود به بی سیم چی گفت بیسیم بزن بپرس که مشکل پیرمرد در روستای فلان جا بر طرف شده یا خیر یا در یک پیام دیگری گفت بپرسید فلان بچه در بیمارستان مشکلش برطرف شده یا خیر و وقتی متوجه شدند که مشکل آن بچه برطرف شده، همه با هم صلوات قرائت کردند. حتی در جایی هم آقای یاسینی به رزمندگانی که مشغول بررسی پروندهها بودند گفتند ببینید چرا مشکل فلان فرد در فلان جا برطرف نشده بررسی کنید ببینید ایراد کار کجاست؟؟؟؟ جملات برایم بسیار عجیب بود و من متحیر و شگفتزده فقط به مکالمات، نوع رفتار و گفتار آنان نگاه می کردم و حتی توان صحبت کردن هم نداشتم تا علی اصغر قلعه ای از داخل نور با یک سینی بسیار زیبا که دو لیوان شربت در داخل آن بود به سمت ما آمد آقای یاسینی گفتن اول به خانم.......... شربت را بدهید شربت را که به سمت من گرفت دیدم شربت آلبالویی رنگ است یک لحظه به همسرم گفتم نکند این شربت شهادت باشد؟ ولی همسرم اشاره کرد که سکوت کنم من هم شربت رو برداشتم و وقتی آن را میل کردم بسیار خوش عطر و خوش طعم بود و با شربت هایی که تا به حال خورده بودم بسیار متفاوت بود آقای یاسینی از من پرسیدند خانم ............ شربت به جانتان نشست؟؟؟؟؟ گفتم بله بسیار خوشمزه بود ایشان گفتند این شربت شفاست، نوش جانتان. تمایل دارید لیوان دیگری شربت برایتان بیاوریم با اشتیاق زیاد گفتم بله محبت می کنید آقای یاسینی به علی اصغر گفتند آقای قلعه ای سریع برای خانم ......... شربت دیگری بیاورید علیاصغر قلعه ای مانند فرفره رفت داخل نور و بعد از مدتی با سینی دیگری از شربت که دو لیوان در داخل آن بود به سمت ما آمد این بار شربت پرتقالی رنگ بود که آن را نیز تا ته میل کردم و بسیار گوارا بود در این موقع آقای یاسینی از ما عذرخواهی کرد و گفت کاری برایم پیش آمده الان خدمت میرسم و ما را ترک کرد و داخل دروازه پر از نور شد و به علی اصغر گفت در خدمت خانم ...........و همسرشان باشید تا من برگردم
ادامه دارد
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak
سلام ستایش جان خوب هستین♥️🔮
خانمی که گفته بودن اعتماد به نفس ندارن😊
گلم شمابیاد ازنقاط ضعفتون وکارهای که به نظرتون بد هستن رو توی یع کاغذ بنویسید و سعی کنید روزی یه دونه از اون هارو از بین ببرید و از شوهرتون هم سوال کنید از کدوم رفتار شما بدشون میاد😊
از این رفتار هارو کنار بزارید😉
بعد از یه سال میشید یک ادم 365تغییره😻♥️
و سعی کنید کتاب زیاد بخونید♥️اشپزی ، تاریخ ، روانشناسی و...🍂
سعی کنید کتاب زیاد بخونید و به ظاهرتون برسید ولی به علم تون بیشتر ♥️😊مثلا سعی کنید هفته ی یه بار ماسک بزارید روی صورتتون ، لباس تمیز بپوشید هروز من نمیگم هی لباس بخیرید ها نه میتونید اگه 10تا لباس دارین روزی یه دونشون رو بپوشید و بشوریدش تا نوبتش بشه😹♥️ همیشه خوشبو باشید به تحقیر دیگران گوش ندیدن و بگید ♥️✨من همون طوری که هستم و خودمو دوست دارم و قبول کردم ولی اینکه شما من رو قبول نکردین مشکل من نیست✨♥️سعی کنید خودتون به خودتون و به زیبایتون به چیزایی که ازشون خوشحال هستین رو بگید و قربون صدقه ی خودتون برید😹😻من اینقدر از این کارا میکنم عمه ام بهم میگه یه روزی میایم میبینم این دیونه شده😹😹منم میگم عمه نگاه خدایی نگاه خدا از هرچیز بهترینش رو برام گذاشته همون لحظه هم فقط خداروشکر میکنم جلوشون😉قبلا بهم میگفتن 😹شرک 😹*ببخشید اگه متوجه نشدین چون من کلیبوردم بعضی چیزا منظورم علامت ها رو نداره♥️😽 *منم اصلا توجه به حرفشون نکردم به خودم میگفتم سیندرلا سفید برفی یا هرچیزی که به ذهنم میرسید😊😉 شاید بگید خیلی خودشیفته ام ولی اینطوری نیست فقط میخواستم عمه ام اینا بهم احترام بزارن و همین طوری هم شدن الان جلوی اسمم خانوم میزارن😌😻خلاصه میخوام بگم هرکسی اول از توی خونه ی خودش خراب میشه مثل دیدین یکی به بچه اش میگه ببخشید ها 🙈میگه غلط کردی یا ... خوردی و ...😕این خانم ها اگه بچشون کار اشتباهی کرد بهشون بگن من میدونم شما نمیخواستی این کارو بکنی ولی اشکال نداره میدونم دفعه ی بعدی تکرار نمیشه♥️😊هم بچه دیگه این کارو نمیکنه هم خودتون به بچتون احترام گذاشتین و هیچ کسی نمیتونه بی احترامی کنه بهش ولی اگه خودمون بهش احترام بزاریم همه بهمون احترام میزارن😊😉و کلاس های اموزشی زیاد برین که مدرک بگیرین😉😻و اگه شوهرتون گفت چرا غذا اینطوری چرا اونطوری فقط بگید ببخشید یا وای حواسم نبود یادم باشه دفعه ی بعدی بیشتر حواسمو جمع کنم😉یعنی از کلمات معجزه گر استفاده کنید ♥️✨( بخشید ، دیگه تکرار نمیشه،من نمیخواستم ناراحت بشی و ...)✨♥️
و گلم سعی کنید در کنار کار های روزانه به سلامتی خودتون اهمیت بدین هر روز صبح توی حیاط یا بیرون پیاده روی کنید یا ورزش کنید میتونید باشگاه هم برید😉😻 اگه همسرتون باز تحقیرتون کرد قهر نکنید سعی کنید بهش بگید که از تحقیر کردن بدتون میاد 😉و گلم همه ی ادم ها در یک سطح هستن شما یک خانم باهوش هستین ولی مثل اینکه خانواده تون با تحقیر هاشون باعث شدن شما اذیت و حتی در اینده دچاره مشکل بشین😉اگه میتونید ادامه تحصیل بدین و اگه هم نه که کلاس زیاد برین😊😉واینکه میگید دوستی ندارم عزیزم میتونید باخدا یاامام زمان دوست شین 😉 مثلا مامان من از وقتی ازدواج کرد تا الان اصلا دوستی نداره ولی همیشه با خدا حرف میزد البته بنده فالگوش وامیسادم🤓😹و میشنیدم خداروشکر این عادتت بد رو یه چند وقتی میشه ترک کردم مثلا میگفت وای خدا جونم با بغلم چشمایی من در میومد😹😉خودش الان همه ی این هارو میگه میگفت میدیدمت 😹😕خلاصه کلا میگم خدا و امام زمان دوستایی خوبی میتونن بشن😻♥️اگه گفتن بهتون تو سلیقه نداری بهشون بگید سلیقه ها متفاوته من سعی میکنم چیزایی متفاوت بردارم😉یا بگید هر کسی یه سلیقه ی داره شاید شما از سلیقه ی بنده خوشتون نیاد ولی شوهرم خوشش میاد 😊😉کلا یه خانم خوب بشید سعی کنید غذا های متفاوت درست کنید و سعی کنید غذا هاتون رو تزیین کنید 😊و اینکه فکر میکنید از شوهرتون چون سنش بیشترع خنگ هستین😕گلم شما یه خانم باهوش هستن و قرار از این به بعد یه خانم با سیاست بشید😉 مطمعا شما یه خانم باهوش هستین ولی خودتون هی میگید من باهوش نیستم کلی اینطوری نیست شما خیلی باهوش هستن 😻😽انشالله مشکل شما هم حل بشه😻♥️
#موفرفری
وزنتونو کم کنین چون چربی اضافه رخوت میاره ،حال بلند شدن ندارید نشاط ندارید.
#پاسخ
اول سرچ بعد سوال
┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄
@t_banooo
سلام ستایش چون من زیبا😔 هستم
من خاستگارای زیادی داشتم ودارم خدا روشکر🤲 ویه پسرخاله ناتنی دارم که از من یه سال بزرگه بیشتر موقع بهش فک میکنم آخه همه شیرایطی که من میگم ایشون دارم خیلی پسر مودب به تمام معنا هست منم شبیه اون هستم تغریبا شرایطمون عقایدمون یکیه 😔😔 دوتا مشکل هست ۱✅ ایشون فعلا قصد ازدواج ندارن ولی من دارم۲✅
من از خانوادشون مخصوصا از خواهرشان که خیلی مقرورا خوشم نمیاد ولی خودشو خیلی دوست دارم ✅
به کسی نمیتونم بگم دوسش دارم خودشم نمیتونم به کسی جز اون فک کنم نمیدونم اون هیچ به من فک میکنه یانه دعایی چیزیمیدونید که من بخونم یا که ایشون بیاد خواستگاریم یا کلا کنار بزارمش اگه ممکنه راهنماییم کنید ( من هم فرد مذهبی هستم ایشون هم ) این حرفم روهم نمیتونم به کسی بگم واسته بشن چون همه از خانوادشون میترسن چیکار کنم تو رو خدا برام دعاکنید این روزا خیلی احساس تنهایی میکنم التماس دعا یا علی
وزنتونو کم کنین چون چربی اضافه رخوت میاره ،حال بلند شدن ندارید نشاط ندارید.
#سوال
اول سرچ بعد سوال
┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄
@t_banooo
سلام ستایش خانم خوب هستین♥️🔮
یه خانمی قبلا گفته بودن که شوهرشون در انتخابشون شک داشت😊
گلم شما فقط محبت کنید هرچی هم سرد برخورد کنه شما محبت کنید بهشون😉سعی کنید یه خانم خوب و شیطون باشید☺️شما هم اگه میخواید سروش نصب کنید و برید قسمت سبک زندگی و هم اشپزی یاد بگیرین و هم زنانگی😉😊با سلیقه باشید وقتی شوهرتون خونه نیست از حال مادر و خواهرش باخبر بشین😉وقتی هم شوهرتون میاد از سرکار جایی غر زدن البته بنده نمیدونم شما غر میزنید یا نه🤷🏻♀ولی میتونید کیک درست کنید اگه بلدین درست کنید خودتون و اگه بلد نیستین بگید تا من دستورش رو بهتون بدم من بلدچند نوع درست کنم♥️ و وقتی شوهرتون میاد براشون درست کنید و با چایی میل کنید 😊مهم نیست که اون شما رو دوست داره یا نه مهم اینکه شما با رفتار هاتون میتونید عاشقشون کنید😉😻
یه ضربل مثل هست (نمیدونم ضربل مثل که نوشتم درسته یا نه🙈) البته فکر کنم همین باشع که میگم
محبت دل سنگ رو هم نرم میکنه چه برسع به ادم😊سعی کنید علاقتون رو شوهرتون نشون بدین با حرف یا با عمل💥 و کلا اینشالله شماهم خوشبخت بشین♥️
#موفرفری
وزنتونو کم کنین چون چربی اضافه رخوت میاره ،حال بلند شدن ندارید نشاط ندارید.
#پاسخ
اول سرچ بعد سوال
┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄
@t_banooo
#چالش_انتخابات
سلام، درباره چالش رای دادن، اولین بار که میخواستم رای به کاندید ریاست جمهور بودم، زمان آقای خاتمی، مسئول مهر زدن، مهر ریاست جمهور نزده بود، وقتی رفتم خونه متوجه شدم.
گفتم کاش زود فهمیده بودم رفته بودم دوباره رای به خاتمی داده بودم.
ولی خوب شد متوجه نشدم، چون تنها رای بود که اشتباه دادم. 😁😁😁
┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄
@t_banooo
#چالش_انتخابات
مردم عزیز باید بدونند که هر رأیی که در صندوق انداخته میشه میتونه در ساختن و یا ویرانی آینده کشور تاثیرگذار باشه
خیلی ها میگن واسه چی رای بدیم
اصلا این نظام به چه دردی میخوره
به این عده از هم میهنانمون میگم که یه نگاه به اطراف ایران بیندازید
ببینید وقتی دولتی مردمی نباشه غربیها چطور میان و دخالت میکنند
افغانستان رو نگاه کنید
عراق رو نگاه کنید
سوریه رو نگاه کنید
به والله این آمریکائیها خیرخواه ما نیستن
به والله به گفته خود هیلاری کلینتون داعش رو خودشون ساختن
اگر اینها مداخله کنند و خدای نکرده اتفاقی برای این نظام بیفته فکر نکنید یک کسی بهتر از سید علی میاد و حکومت میکنه
پای داعش به ایران برسه به مال و ناموس هیچکس رحم نمیکنه
چه اونی که تو انتخابات شرکت کرده و چه نکرده
┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄
@t_banooo
#ترک_ارتباط_بانامحرم😔
#عاقبت_بد_ارتباط_بانامحرم😔
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#قسمت_اول
دبیرستان وراهنمایی یه مدرسه مذهبی درس خوندم📚
درسخون نبودم ولی درسام هم بدنبود📙
اونموقع هااوج مشغله ذهنیم ،دوستام بودن ودرس وخونواده 👭👨👩👧👦
هیچوقت فکرنمیکردم یه روزی بشه که همه زندگیم بهم بریزه 😔😔اونم به خاطر چی؟بخاطرفضای مجازی📱
تااتمام درسم گوشی نداشتم.فضای مجازی دراختیارم نبود. کم وبیش گوشی مامانم دستم بودولی آزادی کامل خب نه....
بعد اتمام درسم یه آموزشگاه مذهبی درس خوندم. اواخرترم دوم بودکه واسم گوشی خریدن.📱
پدروبرادرم👨👦 خیلییییی بهم محبت میکردن🧡 وازلحاظ عاطفی غنی بودم
هیچ مشکل مالی هم نداشتیم💰
تااینکه کرونااومد😷وماههابیکاری به سراغم اومد
وقتموخیلی میذاشتم پای گوشی واینستاگرام آخه کاری نداشتم .🤷♀️
بیکاربودم🤦🏻♀️
نه میشدازخونه بیرون برم 🚶♀️نه درسی 📙بودنه کاری👩🔧
روزهاهمینطورمیگذشت
تااینکه یه روزدیدم توقسمت پیشنهادات یه پسری🧑 هست که باخواننده محبوبم👨🎤 سلفی انداخته وگذاشته پروفایلش
منم فقط فالوش کردم تابعداپستاشوببینم واگه خوب بودنگهش دارم واگه نبودآنفالو کنم
چندروزبعددیدم یه استوری گذاشته وبه شوخی🙃 یه سوالی درموردشهرمن پرسیده بود.
منم خیلی معمولی براش نوشتم سلام شمااهل ......نیستین؟🙄
اونم نوشت اصالتا......ام(یعنی همون شهرمن)😌 ولی تایک سال پیش تهران زندگی میکردم.
منم براش نوشتم پس حس وحال مارو درک نمیکنید😏
نوشت شماهم اهل......هستید؟
*بله
_خوشبختم🙂
*ممنون😊
وفکرکردم موضوع تموم شده وچت هاروپاک کردم
#ادامه_دارد...
┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄
@t_banooo