eitaa logo
💗زندگی بانوی بهشتی
9.8هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
از کانال خوشتون اومد یه فاتحه برای همه اموات خلقت از ازل تا ابد بفرستید کانال ما به خاطر راحتی اعضا تبادل نداره و تبلیغات لازمه رشد کانال هست از صبوری شما متشکرم ادمین @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞بسم رب الشهداء والصدیقین 🌷ماجرای حقیقی معجزه ی دعای شهدا با سلام خدمت شما عزیزان که عاشقان و رهروان راه شهدا هستید من دبیر زبان در یکی از مدارس تهران و فردی بسیااار شاداب و پرانرژی و سرشار از شور و شادی بودم. حدودا شانزده یا هفده سال پیش بود که بطور ناگهانی احساس کردم موقع پیاده روی استخوانهام از داخل شروع به لرزیدن میکنن تا حدی که مجبور میشدم بنشینم و محکم خودم رو به آغوش بگیرم تا شاید کمی از شدت لرزش استخوانهام کمتر بشه‌. کسی از بیرون چیزی متوجه نمیشد ولی در درونم این رو حس میکردم. این مسئله ادامه پیدا کرد تا متوجه شدم میلم به غذا کاهش یافته و شروع کردم به کاهش وزن، به پزشک داخلی مراجعه کردم و سوال و جوابهایی کرد و منو ارجاع داد به پزشک متخصص اعصاب، با کمال تعجب متخصص اعصاب گفت که افسردگی شدید به میزان ۶۰ تا ۷۰ درصد دارید😳 با همسرم در مطب کلی خندیدیم و همسرم به پزشک گفت که ایشون بقدری شاداب و پرانرژی هست که اصلا صحبت شما قابل قبول نیست ولی پزشک گفت اگر داروها رو استفاده نکنه دچار مشکل جدی میشه.😔 یک نایلون بزرگ داروهای اعصاب که روز به روز حالمو بدتر میکرد. کم کم خواب شدید و خواب رفتن ذهنم به علائم افسردگی اضافه شد. شرایط بسیاااار سخت شده بود بخصوص اینکه دو فرزند کوچک هم داشتم که نیاز به رسیدگی داشتن و من هیچ توانی برای رسیدگی به فرزندانم نداشتم. حتی ساعتها بدون غذا و گرسنه می موندن ولی من نه تنها توان بلکه اصلا به فکرمم نمی رسید که باید بهشون غذا داده بشه.😔 چندین دکتر و آزمایشات مختلف و پزشکهای حاذق ولی.......... اصلا تاثیری در اوضاعم نداشت. این شرایط بیش از شش ماه طول کشید و حدود سی و پنج کیلو وزن کم کردم و واقعا شرایط خسته ام کرده بود. از آنجا که با آقا علی ابن موسی الرضاع💖 ارتباط قلبی خاصی داشتم از همسرم درخواست کردم که بریم پابوس امام رضاع برای متوسل شدن و انشاالله شفا گرفتن. بارها شده بود که در سختیها با سفر به مشهد و توسل به آقا، مشکل برطرف شده بود ولی این بار با وجود اینکه هشت روز در مشهد بودیم و من تماما در حرم آقا بودم ولی با کمال تعجب هیج اتفاق خاصی نیفتاد و بسیاااار ناراحت و ناامید از همه جا برگشتیم تهران و بقدری بهم ریخته بودم و احوالم نامناسب بود که برای گلایه از اینکه چرا آقا امام رضاع این بار دست خالی منو از حرمش راهی منزل کرده، یک سفر کوتاه به قم و حرم خانم‌حضرت معصومه س رفتم. بسیااار گریه کردم و از برادرشون پیش خواهر عزیزشون گلایه کردم ولی باز هم هیچ فرجی اتفاق نیفتاد. تا اینکه یک روز ظهر که خوابیده بودم،( تلویزیون همیشه خاموش بود چون بچه هام علاقه ای به دیدن برنامه های اون ساعت نداشتن و واقعا نمیدونم چه کسی تلویزیون رو روشن کرده بود و روی برنامه ی آفتاب شرقی بود که خانم دباغ داشتن صحبت میکردن و در مورد برآورده شدن حاجات میگفتن.) ایشون گفتن که خیلی زمانها پیش میاد که بیماری یا مشکل خاصی براتون پیش میاد ولی هر چه توسل به ائمه اطهار دارید باز هم مشکل برطرف نمیشه. اینجاست که ائمه دارن شما رو ارجاع میدن به دعای شهدا. باید چله ی شهدا بگیرید به این شکل که اسم چهل شهید رو روی کاغذی بنویسید و نیت کنید برای سلامتی و فرج امام زمان عج صلوات بفرستید و صوابش رو هدیه کنید به روح پاک و مطهر شهید همانروز . روز اول شهید اول روز دوم شهید دوم و الی آخر تا روز چهلم برای شهید چهلم صد صلوات بفرستید. توان بلند شدن نداشتم ولی واقعا گویا کسی کمکم کرد که بلند شوم و کاغذ و خودکاری دستم گرفتم و گوشی تلفن رو برداشتم و از پدر و خواهرم کمک گرفتم و اسم چهل شهید رو نوشتم. و شروع کردم به صلوات فرستادن. چهار روز صلوات فرستادم و بقدری حالم بد بود که وسط صلوات فرستادن خوابم می برد و ساعتها میخوابیدم . وقتی بیدار میشدم میدیدم تسبیح از دستم افتاده. روز چهارم ساعت دو بعد از ظهر وقتی روی تخت دراز کشیده بودم تسبیح رو برداشتم و نوبت شهید علی اصغر قلعه ای بود و نیت کردم و گفتم شهدا قربونتون برم این صلواتهای من چه به درد شما میخوره. من که چندتا بیشتر نمیتونم صلوات بفرستم و بعدش خوابم می بره. قربونتون برم که اینجوری دارم....... خوابم برد و طولانی ترین خواب رو اون روز داشتم. در خواب یا شاید بیداری بوده واقعا نمیتونم بگم خواب بود. دیدم که با همسرم همراه با کاروان داریم از مرز مهران میریم کربلا. در مرز مهران جلوی اتوبوس مون رو چندتا بسیجی گرفتن که سربند (سبز رنگ ) یا فاطمه زهراس ، به سرشون بسته بودن، و اومدن بالا . به من اشاره کردن و اسمم رو گفتن و گفتن همراه همسرتون برای استراحت پیاده بشید. بقیه ی همسفرها گفتن ما هم خسته هستیم پیاده بشیم . گفتن نه فقط ایشون و همسرشون ‌ادامه دارد.. ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
سلام بنده خدا میگه اگه میگین انتخابمون اشتباه بوده پس چرا استیضاحش نکردن؟ حالا استیضاحش میکردن میگفتین نمیذارن چنااان روغن اقتصادی ایجاد کنه خخخخ دیگه بچه تو قنداقم فهمید دولت روحانی ۸ سال چه تپه هایی رو خراب کرد اما بعضیا میزانشون استیضاح کردن و نکردنه ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
سلام ستایش جون ممنون از کانال خوبتون😍😍من ۲۵سالمه ۱۰ساله مدام جوش میزنم جوش های چرکی که معمولا در اطراف چانم هست خیلی اذیت میشم صورتم کلا داغون شده دکتر میرم خوب میشه همین که دارو هامو قطع میکنم برمیگرده😔😔طب سنتی هم رفتم یه مدت خوب بود دوباره برگشت نمیدونم چیکار کنم کلافه شدم تو رو خدا کمکم کنید تا از شرشون خلاص بشم درضمن من ایودی دارم یعنی ممکنه از ایودیم باشه ممنونم میشم اگه جواب بدین🙏🙏🙏🙏❤❤ هر کاری در منزل میکنید به نیت انجام دهید مثلا: من دارم لذت همسرمو فراهم میکنم ،یا احترام به پدر مادرم میذارم به نیت جاری شدن رحمت الهی در منزلم اونوقت همه کارهای شما مفیده و اجر داره(خانم پرتو اعلم) اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
اصلا این نظام بره کی میتونه این کشور رو مدیریت کنه حسن روحانی؟؟ ؟؟ که تپه گلکاری نشده ای تو کشور نگذاشته یا رضا ربع پهلوی بدبخت که ننه پیرش پول تو جیبی میگیره یا آمریکایی که چهل و دو ساله تحریممون کرده یا اسرائیلی که تشنه خون ماست یا داعش که بغیر از سربریدن مردا و تجاوز به زنها کاری نمیکنه و آرزوشون اینه که پاشون به ایران برسه یکی از داعش ها در بازجوییش میگفت که ما آرزومونه که پامون برسه تو ایران هم زنها ون رو به کنیزی می‌بریم و هم مردانتون رو سر می‌بریم رفقا هموطنا حتی اگر از دست بی لیاقتی های حسن روحانی دلتون خونه حتی اگر از تایید صلاحیت‌های شورای نگهبان هم راضی نیستید بیایید و نگذارید دشمن شاد بشیم اختلاف درون خانواده رو نگذاریم بیرون بره از بین همین گزینه ها به یکی رای بدیم که غم و درد مردم رو حس کرده باشه و ب اش برنامه داشته باشه نگاهش به داخل باشه وبه جوانان مملکت خودمون اعتماد کنه دستش پیش دشمن دراز نباشه به والله اونی که میگه من تو انتخابات شرکت نمیکنم و این انتخابات رو قبول ندارم خیرخواه مملکت نیست به فکر میز ریاست خودشه دنبال اینه که به قدرت برسه تا پدر اونهایی که توی این مدت باهاش خصومت داشتن رو دربیاره ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
📵 میان کلام یه نکته بگم : دقت کردین شیطون چه داره ؟؟؟ پله به پله یواش یواش هفته به هفته شااااید یه آجر الان بزاره و آجر دوم رو چند هفته یا چند ماه بعد 💟 همون دختری که جواب پسرا رو نمیداد الان شب و روزش شده یک پسر مجازی 🆘 اینا یکدفعه اتفاق نمی افته ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
سلام علیکم خاطره ی بنده از انتخابات ریاست جمهوری قبل(سال۹۶)👇🏻 من هنوز به سن رای دادن نرسیدم.سال ۹۶ ما برای آقای رئیسی خیلی تبلیغ می کردیم یعنی کلا صبح تا شب تو ستاد بودیم از داداشم و پسر خالم که ۵_۶ ساله بودن تا مامان و بابام و.... داداشم اینا عکس های آقای رئیسی را می بردن و تو پاساژ و بازار پخش می کردن و بزرگ تر ها سخنران دعوت می کردن وکار های دیگر. حالا زمانی که قرار بود نتایج را اعلام کنند خیالی استرس داشتیم همه،چون که من مامان و بابام ناظر مسئول بودند هی زنگ می زدن و از ما می خواستن که ببینم تو کانال ها و گروه ها در مورد نتایج چه مطالباتی گذاشتن و ما هم هرچی این کانال و اون کال می گشتیم چیزی در این مورد نبود و تلویزیون هم اعلام کنی کرد ما از ساعت ۲_۳ نصفه شب جلوی تلویزیون نشسته بودیم تا صبح ساعت ۶_۷ که نتایج را اعلام کنند و لی انگار قصد نداشتن. اماراتی اعلام کردن که آقای روحانی رای آوردن: داداشم و پسر خالم یه نگاهی به هم کردن و زدن زیر گریه و من و خالم و مامان بزرگم هم یه نگاهی به هم کردیم و همه زدیم زیر گریه 😭😭😭😭😭 ✅مردم عزیز خواهش می کنم امسال و بدید جون امسال حساس ترین انتخابات است و دشمنان دارند تمام سعی و تلاششون را می کنند تا ما رای ندیم و اگر دادیم به کسی که خودشون دوست دارن رای بدیم. ببخشید طولانی شد🙏🏻 ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
سلام دوستان خسته نباشید من زهرا بانو هستم💚 من انتخابات قبلی رای اولی بودم و کلییی ذوق داشتم😍 اگر یادتون باشه دو روز قبل انتخابات مجلس اعلام کردن که کرونا وارد کشور شده خوب بگذریم😂 وقتی من رفتم رای بدم ظهر بود و توی اون سالن بجز چندنفری که کارای رای دادن رو انجام میدادن(مثل ثبت کردن شماره ملی و دادن برگه و مهر کردن شناسنامه و...) فقط من بودم و دو نفر دیگه که اکثرا هم آقا بودن👀🙆‍♀ من رای ام رو نوشتم علامت پیروزی (✌️) هم کنار برگه رای هم گرفتم و با گوشیم عکس گرفتم که یهووو گوشیم فلش زد😥(فکر میکردم خاموشه) و با صدای زیادی گفت چـــیـــــــک😐🤧 نگاه همه برگشت سمت من و منم سریع برگه رو انداختم توی صندق و الفرااااار😂 ولی تو خیابون با شناسنامه ام و انگشت جوهری یه عکسی گرفتم🙂😎😎✌️✌️ ان شاءالله این انتخابات پیش رو هم تمام تلاشمون رو بکنیم که اصلح رو انتخاب کنیم💚 و اینکه حتماااا پای صندق ها حاضر بشیم و بهونه دست دشمنامون ندیم🙂 التماس تفکر و التماس دعای فرج💚 یاعلی💚 ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
سلام در جواب دوستی که سنگ صفرا دارند میخواستم بگم توی اطرافیان من ۳نفرشون سنگ صفرا داشتن و هرسه عمل کردند و خدا روشکر مشکلی هم براشون پیش نیومد و عمل سختی هم نیست فقط ۲تا سوراخ کوچیک روی شکمشون ایجاد کردند.به نظر من طب سنتی سنگ رو از بین نمیبره و اگه جدی نگیرید ممکنه خدایی نکرده یه دفعه صفرا تون پاره بشه و خطرناکه. بعد از عمل هم باید چربی کمتر مصرف کنید ولی بازهم شرایط زندگی رو خیلی تحت تاثیر قرار نمیده. امیدوارم که سلامت باشید و حالتون خوب بشه.🌹🌹🌹🌹🌹 وزنتونو کم کنین چون چربی اضافه رخوت میاره ،حال بلند شدن ندارید نشاط ندارید. اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانومها حتما ببینید کاشت ناخن، کاشت مژه و .... نابودی خانواده ها پیشنهاد دانلود 👆🏼 اشتراک گذاری واجب ☝️🏼✅ 💠گنجینه طب اسلامی💠 💠 @Ganjineyetebeeslami ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیرین زبونی انتخاباتی سوگند خانم😂😘 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲بالاخره پسرخالم رو راضی کردم رای بده ☺️ ارسالی مخاطبینمونه😇 📩 شما هم می‌توانید جهت ارسال ایده و نظرات خود با ما در ارتباط باشید: 🆔 @mardom_ads 🗳بزرگترین کانال (محتوایی) انتخاباتی فضای مجازی👇 🌐 @s_mardom_ir
سلام. چند سال پیش که دانشجو بودم. انتخابات شورای مجلس بود. بعد ما از طرف بسیج دانشجویی یه مینی‌بوس🚌 دختر و پسر رفتیم ستاد یکی از کاندیداها که توی یه خونه شخصی بود دخترا همه یجا نزدیک در آشپزخونه نشسته بودیم. موقع پذیرایی به دوتا از دخترای ما گفتن که کمک کنن. پذیرایی هم 🍊پرتقال بود. سینی‌های بزرگ پر پرتقال.دخترای ما هم مودب جلو همه تمیز پذیرایی کردن. موقع برگشت به آشپزخونه؛ اضافی سینی‌ها رو بین ما خالی کردن.🙈😁شکر خدا کسی متوجه نشد. ما هم همه رو چپوندیم توی کیفامون. یادش بخیر از اون شهر تا دانشگاهمون حدود ۴۰ دقیقه فاصله بود. کل مسیر رو کل اتوبوس فقط پرتقال خوردیم😋😋😋. پسرا هم میخوردن، هم میگفتن حرومه.😏ولی خداییش بخاطری که گناهی گردنمون نباشه. بهش رای دادیم. رای🍊. البته از قبل تایید شده بود. رای هم آورد. خیلی زحمت کشید. اشاءالله دوباره نماینده‌مون بشه. ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
💗زندگی بانوی بهشتی
💞بسم رب الشهداء والصدیقین 🌷ماجرای حقیقی معجزه ی دعای شهدا با سلام خدمت شما عزیزان که عاشقان و رهرو
قسمت دوم ‌به همراه همسرم از اتوبوس پیاده شدیم و همراه بسیجیان به سمت سنگر حرکت کردیم در مقابل درب ورودی سنگر با کمال احترام ایستادند و به من و همسرم تعارف کردند که وارد سنگر شویم. درب ورودی سنگر کمی شیب دار بود وقتی وارد سنگر شدیم چیزی که خیلی برایم جالب بود بزرگی بیش از حد آن سنگر بود که دست راست آن به صورت مسجد بسیار بزرگی بود البته بدون فرش که تعداد زیادی رزمنده با سربند یا فاطمه زهراس بر روی زمین نشسته بودند و به شدت مشغول کار بودند. پرونده های زیادی در دست داشتند و در حال رسیدگی به پرونده‌ها بودند چند نفر از آنان نیز بی سیم به دست داشتند و مرتباً با بی سیم صحبت می‌کردند حال و هوای بسیجیان خیلی مانند شب‌های عملیاتی بود که در تلویزیون دیده بودم. در سمت چپ سنگر یک دروازه ای وجود داشت که سراسر نور بود و شدت نور آن به گونه ای بود که قادر به دیدن آن طرف نور نبودم. نور بسیار عجیبی بود و این بسیجیان همگی در داخل این نور وارد می شدند و بعد از مدتی با تعداد زیادی پرونده خارج می شدند تمام آنان سربند یا فاطمه زهراس بسته بودند. به قدری کار و تلاش و زحمت آنان زیاد بود که پیش خودم فکر میکردم چقدر انرژی بالایی دارن در این هنگام از داخل دروازه سراسر نور آقایی بسیار رشید و خوشرو و پر انرژی به سمت ما آمدند و احوالپرسی گرمی کردند و نام مرا به زبان جاری کرده و خوش آمد گفتند و بعد من و همسرم را به سمت صندلی که از گونی‌های شنی ساخته شده بود راهنمایی کردند(. بسیجیان ایشان را حاج آقا یاسینی صدا میکردند.) این گونی های شنی نزدیک آن دروازه نورانی روی هم چیده شده بودند و به عنوان صندلی از آن استفاده می شد در این هنگام نوجوان بسیار خوش چهره و چابک از داخل نور بیرون آمد . نامش علی اصغر قلعه ای بود که آقای یاسینی به علی اصغر گفت آقای قلعه ای برای میهمانان ما وسایل پذیرایی بیاورید علی اصغر که نوجوان ۱۶ ساله خوش چهره و نورانی بود به سمت من و همسرم آمد و بعد از احوالپرسی بسیار گرمی از من پرسید آیا شربت میل دارید من که در حالت بهت و تعجب به سر می بردم با کمال خجالت گفتم اگر امکان داشته باشد میخورم . آقای یاسینی به علی اصغر گفتند برای خانم............ و همسرشان شربت بیاورید من به همسرم نگاه کردم و به او گفتم این ها اسمم را از کجا می دانند همسرم اشاره کرد که هیچ صحبتی نکن و فقط سکوت کن و گوش کن. علی اصغر به داخل نور رفت تا شربت بیاورد. مدتی طول کشید تا علی اصغر برگردد و در این مدت من به رفتارها و فعالیت رزمندگان به دقت نگاه میکردم . بسیار برایم عجیب بود آنها مرتباً پرونده ها را بررسی می‌کردند و بی‌سیم می‌زدند و از احوال مردم می پرسیدند مثلاً آقای یاسینی در همان زمان که کنار ما ایستاده بود به بی سیم چی گفت بیسیم بزن بپرس که مشکل پیرمرد در روستای فلان جا بر طرف شده یا خیر یا در یک پیام دیگری گفت بپرسید فلان بچه در بیمارستان مشکلش برطرف شده یا خیر و وقتی متوجه شدند که مشکل آن بچه برطرف شده، همه با هم صلوات قرائت کردند. حتی در جایی هم آقای یاسینی به رزمندگانی که مشغول بررسی پرونده‌ها بودند گفتند ببینید چرا مشکل فلان فرد در فلان جا برطرف نشده بررسی کنید ببینید ایراد کار کجاست؟؟؟؟ جملات برایم بسیار عجیب بود و من متحیر و شگفت‌زده فقط به مکالمات، نوع رفتار و گفتار آنان نگاه می کردم و حتی توان صحبت کردن هم نداشتم تا علی اصغر قلعه ای از داخل نور با یک سینی بسیار زیبا که دو لیوان شربت در داخل آن بود به سمت ما آمد آقای یاسینی گفتن اول به خانم.......... شربت را بدهید شربت را که به سمت من گرفت دیدم شربت آلبالویی رنگ است یک لحظه به همسرم گفتم نکند این شربت شهادت باشد؟ ولی همسرم اشاره کرد که سکوت کنم من هم شربت رو برداشتم و وقتی آن را میل کردم بسیار خوش عطر و خوش طعم بود و با شربت هایی که تا به حال خورده بودم بسیار متفاوت بود آقای یاسینی از من پرسیدند خانم ............ شربت به جانتان نشست؟؟؟؟؟ گفتم بله بسیار خوشمزه بود ایشان گفتند این شربت شفاست، نوش جانتان. تمایل دارید لیوان دیگری شربت برایتان بیاوریم با اشتیاق زیاد گفتم بله محبت می کنید آقای یاسینی به علی اصغر گفتند آقای قلعه ای سریع برای خانم ......... شربت دیگری بیاورید علی‌اصغر قلعه ای مانند فرفره رفت داخل نور و بعد از مدتی با سینی دیگری از شربت که دو لیوان در داخل آن بود به سمت ما آمد این بار شربت پرتقالی رنگ بود که آن را نیز تا ته میل کردم و بسیار گوارا بود در این موقع آقای یاسینی از ما عذرخواهی کرد و گفت کاری برایم پیش آمده الان خدمت میرسم و ما را ترک کرد و داخل دروازه پر از نور شد و به علی اصغر گفت در خدمت خانم ...........و همسرشان باشید تا من برگردم ادامه دارد ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak
سلام ستایش جان خوب هستین♥️🔮 خانمی که گفته بودن اعتماد به نفس ندارن😊 گلم شمابیاد ازنقاط ضعفتون وکارهای که به نظرتون بد هستن رو توی یع کاغذ بنویسید و سعی کنید روزی یه دونه از اون هارو از بین ببرید و از شوهرتون هم سوال کنید از کدوم رفتار شما بدشون میاد😊 از این رفتار هارو کنار بزارید😉 بعد از یه سال میشید یک ادم 365تغییره😻♥️ و سعی کنید کتاب زیاد بخونید♥️اشپزی ، تاریخ ، روانشناسی و...🍂 سعی کنید کتاب زیاد بخونید و به ظاهرتون برسید ولی به علم تون بیشتر ♥️😊مثلا سعی کنید هفته ی یه بار ماسک بزارید روی صورتتون ، لباس تمیز بپوشید هروز من نمیگم هی لباس بخیرید ها نه میتونید اگه 10تا لباس دارین روزی یه دونشون رو بپوشید و بشوریدش تا نوبتش بشه😹♥️ همیشه خوشبو باشید به تحقیر دیگران گوش ندیدن و بگید ♥️✨من همون طوری که هستم و خودمو دوست دارم و قبول کردم ولی اینکه شما من رو قبول نکردین مشکل من نیست✨♥️سعی کنید خودتون به خودتون و به زیبایتون به چیزایی که ازشون خوشحال هستین رو بگید و قربون صدقه ی خودتون برید😹😻من اینقدر از این کارا میکنم عمه ام بهم میگه یه روزی میایم میبینم این دیونه شده😹😹منم میگم عمه نگاه خدایی نگاه خدا از هرچیز بهترینش رو برام گذاشته همون لحظه هم فقط خداروشکر میکنم جلوشون😉قبلا بهم میگفتن 😹شرک 😹*ببخشید اگه متوجه نشدین چون من کلیبوردم بعضی چیزا منظورم علامت ها رو نداره♥️😽 *منم اصلا توجه به حرفشون نکردم به خودم میگفتم سیندرلا سفید برفی یا هرچیزی که به ذهنم میرسید😊😉 شاید بگید خیلی خودشیفته ام ولی اینطوری نیست فقط میخواستم عمه ام اینا بهم احترام بزارن و همین طوری هم شدن الان جلوی اسمم خانوم میزارن😌😻خلاصه میخوام بگم هرکسی اول از توی خونه ی خودش خراب میشه مثل دیدین یکی به بچه اش میگه ببخشید ها 🙈میگه غلط کردی یا ... خوردی و ...😕این خانم ها اگه بچشون کار اشتباهی کرد بهشون بگن من میدونم شما نمیخواستی این کارو بکنی ولی اشکال نداره میدونم دفعه ی بعدی تکرار نمیشه♥️😊هم بچه دیگه این کارو نمیکنه هم خودتون به بچتون احترام گذاشتین و هیچ کسی نمیتونه بی احترامی کنه بهش ولی اگه خودمون بهش احترام بزاریم همه بهمون احترام میزارن😊😉و کلاس های اموزشی زیاد برین که مدرک بگیرین😉😻و اگه شوهرتون گفت چرا غذا اینطوری چرا اونطوری فقط بگید ببخشید یا وای حواسم نبود یادم باشه دفعه ی بعدی بیشتر حواسمو جمع کنم😉یعنی از کلمات معجزه گر استفاده کنید ♥️✨( بخشید ، دیگه تکرار نمیشه،من نمیخواستم ناراحت بشی و ...)✨♥️ و گلم سعی کنید در کنار کار های روزانه به سلامتی خودتون اهمیت بدین هر روز صبح توی حیاط یا بیرون پیاده روی کنید یا ورزش کنید میتونید باشگاه هم برید😉😻 اگه همسرتون باز تحقیرتون کرد قهر نکنید سعی کنید بهش بگید که از تحقیر کردن بدتون میاد 😉و گلم همه ی ادم ها در یک سطح هستن شما یک خانم باهوش هستین ولی مثل اینکه خانواده تون با تحقیر هاشون باعث شدن شما اذیت و حتی در اینده دچاره مشکل بشین😉اگه میتونید ادامه تحصیل بدین و اگه هم نه که کلاس زیاد برین😊😉واینکه میگید دوستی ندارم عزیزم میتونید باخدا یاامام زمان دوست شین 😉 مثلا مامان من از وقتی ازدواج کرد تا الان اصلا دوستی نداره ولی همیشه با خدا حرف میزد البته بنده فالگوش وامیسادم🤓😹و میشنیدم خداروشکر این عادتت بد رو یه چند وقتی میشه ترک کردم مثلا میگفت وای خدا جونم با بغلم چشمایی من در میومد😹😉خودش الان همه ی این هارو میگه میگفت میدیدمت 😹😕خلاصه کلا میگم خدا و امام زمان دوستایی خوبی میتونن بشن😻♥️اگه گفتن بهتون تو سلیقه نداری بهشون بگید سلیقه ها متفاوته من سعی میکنم چیزایی متفاوت بردارم😉یا بگید هر کسی یه سلیقه ی داره شاید شما از سلیقه ی بنده خوشتون نیاد ولی شوهرم خوشش میاد 😊😉کلا یه خانم خوب بشید سعی کنید غذا های متفاوت درست کنید و سعی کنید غذا هاتون رو تزیین کنید 😊و اینکه فکر میکنید از شوهرتون چون سنش بیشترع خنگ هستین😕گلم شما یه خانم باهوش هستن و قرار از این به بعد یه خانم با سیاست بشید😉 مطمعا شما یه خانم باهوش هستین ولی خودتون هی میگید من باهوش نیستم کلی اینطوری نیست شما خیلی باهوش هستن 😻😽انشالله مشکل شما هم حل بشه😻♥️ وزنتونو کم کنین چون چربی اضافه رخوت میاره ،حال بلند شدن ندارید نشاط ندارید. اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
سلام ستایش چون من زیبا😔 هستم من خاستگارای زیادی داشتم ودارم خدا روشکر🤲 ویه پسرخاله ناتنی دارم که از من یه سال بزرگه بیشتر موقع بهش فک میکنم آخه همه شیرایطی که من میگم ایشون دارم خیلی پسر مودب به تمام معنا هست منم شبیه اون هستم تغریبا شرایطمون عقایدمون یکیه 😔😔 دوتا مشکل هست ۱✅ ایشون فعلا قصد ازدواج ندارن ولی من دارم۲✅ من از خانوادشون مخصوصا از خواهرشان که خیلی مقرورا خوشم نمیاد ولی خودشو خیلی دوست دارم ✅ به کسی نمیتونم بگم دوسش دارم خودشم نمیتونم به کسی جز اون فک کنم نمیدونم اون هیچ به من فک میکنه یانه دعایی چیزیمیدونید که من بخونم یا که ایشون بیاد خواستگاریم یا کلا کنار بزارمش اگه ممکنه راهنماییم کنید ( من هم فرد مذهبی هستم ایشون هم ) این حرفم روهم نمیتونم به کسی بگم واسته بشن چون همه از خانوادشون میترسن چیکار کنم تو رو خدا برام دعاکنید این روزا خیلی احساس تنهایی میکنم التماس دعا یا علی وزنتونو کم کنین چون چربی اضافه رخوت میاره ،حال بلند شدن ندارید نشاط ندارید. اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
سلام ستایش خانم خوب هستین♥️🔮 یه خانمی قبلا گفته بودن که شوهرشون در انتخابشون شک داشت😊 گلم شما فقط محبت کنید هرچی هم سرد برخورد کنه شما محبت کنید بهشون😉سعی کنید یه خانم خوب و شیطون باشید☺️شما هم اگه میخواید سروش نصب کنید و برید قسمت سبک زندگی و هم اشپزی یاد بگیرین و هم زنانگی😉😊با سلیقه باشید وقتی شوهرتون خونه نیست از حال مادر و خواهرش باخبر بشین😉وقتی هم شوهرتون میاد از سرکار جایی غر زدن البته بنده نمیدونم شما غر میزنید یا نه🤷🏻‍♀ولی میتونید کیک درست کنید اگه بلدین درست کنید خودتون و اگه بلد نیستین بگید تا من دستورش رو بهتون بدم من بلدچند نوع درست کنم♥️ و وقتی شوهرتون میاد براشون درست کنید و با چایی میل کنید 😊مهم نیست که اون شما رو دوست داره یا نه مهم اینکه شما با رفتار هاتون میتونید عاشقشون کنید😉😻 یه ضربل مثل هست (نمیدونم ضربل مثل که نوشتم درسته یا نه🙈) البته فکر کنم همین باشع که میگم محبت دل سنگ رو هم نرم میکنه چه برسع به ادم😊سعی کنید علاقتون رو شوهرتون نشون بدین با حرف یا با عمل💥 و کلا اینشالله شماهم خوشبخت بشین♥️ وزنتونو کم کنین چون چربی اضافه رخوت میاره ،حال بلند شدن ندارید نشاط ندارید. اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
سلام، درباره چالش رای دادن، اولین بار که میخواستم رای به کاندید ریاست جمهور بودم، زمان آقای خاتمی، مسئول مهر زدن، مهر ریاست جمهور نزده بود، وقتی رفتم خونه متوجه شدم. گفتم کاش زود فهمیده بودم رفته بودم دوباره رای به خاتمی داده بودم. ولی خوب شد متوجه نشدم، چون تنها رای بود که اشتباه دادم. 😁😁😁 ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
مردم عزیز باید بدونند که هر رأیی که در صندوق انداخته میشه میتونه در ساختن و یا ویرانی آینده کشور تاثیرگذار باشه خیلی ها میگن واسه چی رای بدیم اصلا این نظام به چه دردی میخوره به این عده از هم میهنانمون میگم که یه نگاه به اطراف ایران بیندازید ببینید وقتی دولتی مردمی نباشه غربی‌ها چطور میان و دخالت میکنند افغانستان رو نگاه کنید عراق رو نگاه کنید سوریه رو نگاه کنید به والله این آمریکائی‌ها خیرخواه ما نیستن به والله به گفته خود هیلاری کلینتون داعش رو خودشون ساختن اگر اینها مداخله کنند و خدای نکرده اتفاقی برای این نظام بیفته فکر نکنید یک کسی بهتر از سید علی میاد و حکومت میکنه پای داعش به ایران برسه به مال و ناموس هیچکس رحم نمیکنه چه اونی که تو انتخابات شرکت کرده و چه نکرده ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
😔 😔 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 دبیرستان وراهنمایی یه مدرسه مذهبی درس خوندم📚 درسخون نبودم ولی درسام هم بدنبود📙 اونموقع هااوج مشغله ذهنیم ،دوستام بودن ودرس وخونواده 👭👨‍👩‍👧‍👦 هیچوقت فکرنمیکردم یه روزی بشه که همه زندگیم بهم بریزه 😔😔اونم به خاطر چی؟بخاطرفضای مجازی📱 تااتمام درسم گوشی نداشتم.فضای مجازی دراختیارم نبود. کم وبیش گوشی مامانم دستم بودولی آزادی کامل خب نه.... بعد اتمام درسم یه آموزشگاه مذهبی درس خوندم. اواخرترم دوم بودکه واسم گوشی خریدن.📱 پدروبرادرم👨‍👦 خیلییییی بهم محبت میکردن🧡 وازلحاظ عاطفی غنی بودم هیچ مشکل مالی هم نداشتیم💰 تااینکه کرونااومد😷وماههابیکاری به سراغم اومد وقتموخیلی میذاشتم پای گوشی واینستاگرام آخه کاری نداشتم .🤷‍♀️ بیکاربودم🤦🏻‍♀️ نه میشدازخونه بیرون برم 🚶‍♀️نه درسی 📙بودنه کاری👩‍🔧 روزهاهمینطورمیگذشت تااینکه یه روزدیدم توقسمت پیشنهادات یه پسری🧑 هست که باخواننده محبوبم👨‍🎤 سلفی انداخته وگذاشته پروفایلش منم فقط فالوش کردم تابعداپستاشوببینم واگه خوب بودنگهش دارم واگه نبودآنفالو کنم چندروزبعددیدم یه استوری گذاشته وبه شوخی🙃 یه سوالی درموردشهرمن پرسیده بود. منم خیلی معمولی براش نوشتم سلام شمااهل ......نیستین؟🙄 اونم نوشت اصالتا......ام(یعنی همون شهرمن)😌 ولی تایک سال پیش تهران زندگی میکردم. منم براش نوشتم پس حس وحال مارو درک نمیکنید😏 نوشت شماهم اهل......هستید؟ *بله _خوشبختم🙂 *ممنون😊 وفکرکردم موضوع تموم شده وچت هاروپاک کردم ... ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💗زندگی بانوی بهشتی
#ترک_ارتباط_بانامحرم😔 #عاقبت_بد_ارتباط_بانامحرم😔 👇👇👇👇👇👇👇👇👇 #قسمت_اول دبیرستان وراهنمایی یه مدرسه
چنددقیقه بعددیدم پیام داد _کجارفتین؟🤔 *بله؟😐 _هستین؟ *بله😐 _اهل کارفرهنگی هستین آبجی؟🤔 *بله اگه شرایطم جورباشه و بتونم اره _بامرکز.......آشنایی دارین *اره چندباری به گوشم خورده اسمش ولی شناخت زیادی ندارم _من اسمم سبحان(اسامی غیرواقعی)🙂 مسئول جذب این مرکزم‌.میخوایدیه توضیحی بدم تااگه علاقه داشتیدعضوبشید؟ . بنظرم اومد یه توضیح ساده ومعمولی که اشکال نداره در ضمن ماکه حرف خاصی نمیزنیم پس شروع کردبه توضیح دادن...... دراین بین ازم اسم وسن وتحصیلاتموپرسید نمیخواستم بگم ولی دیدم کاری نمیتونه بکنه که. حالااسم وفامیل وسن که چیزی نیست پس گفتم:(رضوانه۲۰سالمه و......درس میخونم)😶 تاسن ورشته موگفتم برام نوشت _چه جالب 😃منم همسن شماهستم وهمین رشته وخلاصه گفتگوی ما ازهمین جملات شروع شد ازدرس📙 وکارش 👨‍🔧پرسیدم ازدرس📕 وفضای کارم👩‍🔧 پرسید منی که هرپسری👦 بهم ریکوئست میداد،ندیده ونخونده طرف روبلاک🚫 می کردم، حالاداشتم بایه پسرصحبت میکردم. . وسط صحبت هامون ازش پرسیدم برنامه ت واسه آیندت چیه؟ گفت میخوام ازدواج کنم👰🏻🤵🏻 گفتم چیییییییی😳😳😯؟؟؟؟تواین سن😮؟ _اره مگه چیه؟شماکه مذهبی هستین چرافکرمیکنین تواین سن ازدواج کردن زوده؟ *به نظرمن ۲۰سال واسه یه پسرکمه که بخوادتواین سن ازدواج کنه.مگه اینکه یه دختر۱۵،۱۶ساله روبگیره _ یعنی شماکه۲۰سالته بایه پسر همسن خودتون ازدواج نمیکنی؟ قاطع گفتم نه... . تقریبایکی دوساعت صحبتمون طول کشیدوخیلی چیزادرموردکارش ودرسش وهمون مرکزبهم گفت منم درموردخونوادم،کارم،درسم و..... براش توضیح دادم. بعداین مدت دیگه خداحافظی کردم وباخودم گفتم خب دیگه تموم شد.ولی نمیدونم چرادستم نمیرفت سمت بلاک🚫 رفتم دیدم چقدرررررر باهم حرف زدیم چت هاروبالاوپایین کردم،بعضیاروخوندم،بعضیاروپاک کردم باخودم گفتم من چرابایدبایه نامحرم حرف بزنم؟؟؟؟؟😭 وخیلی شدیدپشیمون شدمواحساس گناه کردم 🥺😦 شب خیلی حالم گرفته بود😰 حس بدی داشتم😢 تانیمه شب بیداربودم وباهزاربدبختی خوابم برد ... ┄┅┅❅🟤🟢🔴🟣❅┅┅┄ @t_banooo