eitaa logo
💗زندگی بانوی بهشتی
9.8هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
37 فایل
از کانال خوشتون اومد یه فاتحه برای همه اموات خلقت از ازل تا ابد بفرستید کانال ما به خاطر راحتی اعضا تبادل نداره و تبلیغات لازمه رشد کانال هست از صبوری شما متشکرم ادمین @Yaasnabi
مشاهده در ایتا
دانلود
💗زندگی بانوی بهشتی
سلام روز بخیر عیدتون مبارک دوستان در رابطه با پیامی که ریپلای کردم و پیامی که الان فرستادم در رابطه
حالا اینقد از بجه و بارداری میگین اصلا کو شوهر ؟ کو شوهری که سرش به تنش بی ارزه ؟ والا دغدغه بانوان فعلا شوهر اونم شوهر خوب هست بعد بچه . اخه بچه ی خب از پدر خوبه ....همینو بس
💗زندگی بانوی بهشتی
حالا اینقد از بجه و بارداری میگین اصلا کو شوهر ؟ کو شوهری که سرش به تنش بی ارزه ؟ والا دغدغه بانوا
🤦‍♀😁این نظر دوستمون هم قابل تامله دیروز بعضیها چنان به بنده هجوم میاوردن گویا بنده اجاره خونه شونو بالا بردم یا گفتم ۳ تا بچه دارید بلند شید از اینجا یا من حقوقشونو بالا نبردم 😂 کلا همه رنگ کم و کاستی بود تا این دوستمون کمبود بابا و شوهر خوبو مطرح کردن فکم افتاد😅🤦‍♀🤦‍♀ برای بچه اینده مون میگیم بعلت دیر پیدا شدن یک بابای خوب و سالم تو دیر اومدی به این دنیا 😜 اینکه حالا مزاح بود بگذریم
💗زندگی بانوی بهشتی
🔻داستان خانه مریم و سعید 🔹 قسمت ١ اولین روز اسفندماه است؛ مریم خیلی آروم و بی صدا لای در اتاقو باز
🔻داستان خانه مریم و سعید 🔹 قسمت ٢ سعید، علی و فاطمه نشستند سر سفره. مامان داشت چای می ریخت که تلفن زنگ خورد. نگاه مریم و سعید برگشت سمت هم. نگاهی سرشار از تعجب و تا حدودی نگرانی. یعنی کی این موقع صبح زنگ زده؟ سعید گوشی رو برداشت. مادرش پشت خط بود. _ سلام سعیدجان؛ عزیز حالش بد شده. زود خودتو برسون. _سلام مامان. شما خوبید الحمدلله؟ نمی‌ خواست بچه ها قضیه رو بفهمن و نگران بشن. برای همین رفت توی اتاق. _ چشم تا چند دقیقه دیگه میام. عزیز، مادربزرگ مادری سعید هست. چند سالی میشه که دیابت داره. سعید رابطه ی عاطفی عمیق و خیلی صمیمی با مادربزرگش داره. هرکاری از دستش بر بیاد براشون دریغ نمی کنه. سعید خداحافظی کرد و گوشی رو قطع کرد و رو به مریم و بچه ها گفت: _ مامان یه کاری داره. میرم پیشش. اما مریم مات و مبهوت و با چشمانی سرشار از نگرانی داشت سعید رو نگاه می‌کرد. سعید از در خونه که اومد بیرون، سریع یه پیام فرستاد برای مریم: _عزیز حالش بد شده. میرم ببرمش دکتر. این یکی از قرارهاییه که سعید و مریم با هم گذاشتن. اینکه نذارن بچه هاشون بی جهت دچار اضطراب و نگرانی بشن. حتی موقع گوش دادن به اخبار وقتی خبری از قتل و آزار و شبیه اون پخش میشه، شبکه رو عوض می کنند. سریال های خشن و نامناسب هم همین طور. نمیخوان شور و نشاط و لطافت کودکی بچه هاشون از بین بره. امنیت روانی یعنی همه چیز کودکی. بچه ها صبحانه شون رو خوردند. مریم برای میان وعده مدرسه بچه ها نون و پنیر و سبزی آماده کرد. فاطمه که امسال میرفت کلاس اول داشت دست و پاشکسته مانتوش رو اتو میکرد کرد و مامان زیرچشمی حواسش بود یه وقت دستش رو نسوزونه. مریم یه سری کارها رو از همون خردسالی به عهده بچه ها گذاشته. کارهای شخصی مثل شستن جوراب و جارو کشیدن نوبتی اتاق یا کارهای عمومی خونه مثل آب دادن گل ها. بعد از رفتن بچه ها، مامان مبلغی صدقه کنار گذاشت. بلند شد رفت آشپزخونه. نگاهی به برنامه غذایی کرد. نوبت املت بود. یادش اومد تو یخچال گوجه نمونده. موقعی که سعید درگیر کاریه، مریم اول بهش پیام میده که اگه موقعیتش بود خودش زنگ بزنه و سعی میکنه وقتی خیلی درگیر کاره وقتش رو نگیره. به سعید پیام داد: _ سلام آقاااااااااااا. بی‌زحمت داشتی میومدی گوجه بگیر برای املت لازم داریم. ممنون عزیزم. مریم احترام زیادی برای سعید قائله. احترامی سرشار از محبت. بدون آقا و عزیزم صداش نمی کنه. بلافاصله سعید پیام داد: سلام خوشگلم. شاید کارم طول بکشه تا ظهر نرسم. یه شکلک بوس گذاشت. بعدش نوشت به جای املت، نیمرو بخوریم با اون ترشی سیرهای دست ساز خوشگل خانوم.یک شکلک چشمک گذاشت. چطوره؟ _ راستی حال عزیز چطوره؟ _ الحمدلله بهتره. پیریه دیگه. چند وقت دیگه هم نوبت خودمونه. خدا ان شاءالله از دست و پا نندازمون _ مریم بهش گفت مامان هم باهاتون اومدن دکتر؟ _ نه نیومد. البته میخواست بیاد اما چون پاش درد میکرد گفتم شما نیا من خودم عزیز رو میبرم دکتر. _ کار خوبی کردی. حالا زنگ زدی به مامان بگی عزیز بهتره و خدارو شکر چیزی نبوده؟ _ نه هنوز، اما زنگ میزنم _ آقا سعید چرا زنگ نزدی؟! بنده خدا مامان از نگرانی و استرس حسابی اذیت شده. زودتر به مامان زنگ بزن تا نگران نباشن... _ باشه الان بهشون زنگ میزنم. کاری نداری فعلا؟ _ نه، یاعلی _ یاعلی سعید تو دلش احساس رضایتمندی و آرامش خاصی داره چون میدونه مریم برای خانوادش و خصوصا مادرش احترام ویژه قائله. اصلا انگار مادر خودشه. همین موضوع، خیلی در برقراری رابطه عاطفی خوبِ سعید و مریم موثر بوده. ❤️ ادامه‌ دارد... نویسنده: محسن پوراحمد خمینی 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
💗زندگی بانوی بهشتی
سلام روز بخیر عیدتون مبارک دوستان در رابطه با پیامی که ریپلای کردم و پیامی که الان فرستادم در رابطه
سلام و خدا قوت در خصوص پیام فرزند اوریتون جدایه از هزینه خوراک و پوشاک(ک فقط در حد نیازشون رفع بشه خرج میشه چون باحقوق کارگر ۵الی ۶ تومن بیشتر هم نمیشه ) و صاحبخونه هایی ک ببینن بچه داری خونه بهت نمیدن و اجاره هایی ک سر ب فلک میکشه و هیچ نظارتی نیس و هر کی هرچقد دووووس داره خونشو میده بدون هیچ رحمی، و وعده های دولت ک با قرعه کشیه و هیچی دست ادم و نمیگیره؛ باید ب فکر تربیتش هم بود ب نظر من بااین وضع مملکت ک از حجاب و بی بند وباری ک روز ب روز زیادتر میشه ک واقعا جای گریه داده(الان زمستونه اینه اوضاع واااای ب تابستون 😔)تا فیلم هایی ک ساخته میشه و هیچ نظارتی بهش نیس و یا فیلم و کلیپ های مبتذل ک خیلی راحت تو مدارس دست ب دست میشه و خیلی چیز های دیگ... جانم فدای حضرت اقا ولی باحرف فقط درست نمیشه 😔😔😔😔
💗زندگی بانوی بهشتی
سلام و خدا قوت در خصوص پیام فرزند اوریتون جدایه از هزینه خوراک و پوشاک(ک فقط در حد نیازشون رفع بشه خ
دوستان در خصوص این دست صحبتها نظرتون چیه؟ رهبری ک دارن به ملت میگن فرزنداوری فرزنداوری فرزنداوری طی این چند ساله بالغ بر ۶۰ بار سخنرانی داشتن درباره فرزنداوری رهبری از اوضاع کشور ندارن که دارن مرتب میگن فرزنداوری؟ این دست صحبتها نمیدونم چرا داره ریز میگه ما متوجه هستیم ما دغدغه داریم رهبر دغدغه ندارن😔 در اینمورد نظر بدید دوستان
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تیکه سنگین کمدین افغانستانی ساکن آمریکا .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak
⁉️چه قدر از خرجهایی که در مراسم عقد و عروسی میشود برای این نیست که مردم پشت سرمان حرفی نزنند؟ ⁉️چه قدر برای این نیست که در مقابل دیگران فخرفروشی کنیم؟ ⁉️واقعاً هزینه ای که برای این مراسمها میشود چه قدر عاقلانه است؟ ⁉️ آیا نمیشود مراسم عقد و عروسی را ساده تر از این برگزار کرد؟ 🌐http://ketabefetrat.com @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞| 🔆رهنمودهای رهبر انقلاب در مراسم جشن تکلیف: ➖درس بخوانید ➖درسهایتان را باید خوب بخوانید ➖تکالیف درسی را باید خوب انجام بدهید ➖ کار کنید ➖فکر کنید ➖کتاب بخوانید تا ان‌شاءالله در آینده جزو زنهای بزرگ بشوید. 💗 امیدوارم که خدای متعال همه‌ی شما را موفّق بدارد. @abbasivaladi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این پیام و تجربه دوستمون از سقط بچه شون و بستن لوله های همسرشون رو بخونید قابل تامله👇
سلام خسته نباشید ،والله من متولد ۶۳ هستم دوتا فرزند داشتم سومی باردار شدم مادرم باعث سقط فرزند خدا خواسته ،بنده ناخواسته شد ،ازبس اصرار کرد رفتم سقطش کردم وشوهرم به زور فرستادم وازکتومی ، بعداز مدتی خواب وخوراک ازم گرفته شد نه روز داشتم نه شب ،با خودم گفتم آیا سعادت حاملگی نصیبم میشه دیگه ،چرا عضو بدن کسی دیگه رو ناقص کردم مگه من خدا هستم ،چرا از مادرم گوش کردم وفرزند پاکم رو سقط کردم ،انگار خوره افتاده بود به جانم ،با اصرار شوهر جان بیچاره که انگار عروسک خیمه شب بازی من شده بود رو فرستادم باز کردن ،وگذشت وبعداز دوسال من صاحب دختری شدم الانم در حسرت بچه های بعدی ،شمارو نمی دونم که فرزند آوری رو با پول وامکانات مقایسه میکنی اما من با داشتن سه فرزند وخودم وشوهر کارگرم ،درد به زندگیمان خورد وقدر نعمت ندانستیم ما کی باشیم که جلو رزق مادی فرزند ومعنوی ورزق زندگی تصمیم بگیریم ،والله هرچه رزق است ازآن خود بچه هاست خواه باور کنین خواه نه ،به عینه دیدم ،در زندگیم با ماهی ۵،۶ میلیون حقوق شوهر جان وخودم خانه دار ولی برکت هست خداروشکر ،خوب بود یک یا دو بچه داشتیم همش مریض وپولمان خرج دوا ودکتر میشد من که راضیم به رضای خدا وگوش به امر ولی مسلمین ،الان که رحم سالم داریم فرصت فرزند آوری هست ممکنه هرزمان دلت خواست نشه ،ودیگه پشیمانی سودی نداره ،برا منم دعا کنین خداوند فرزندانی پسر به من عطا کند که بشن داداش برا دخترام 🙏اینم بگم تربیت در خانه صورت میگیره نه در جامعه بی بند وبار پایه تربیت که محکم باشه بچه خوب تربیت میشه وبه شما نگاه میکنه آیا سردار سلیمانی در کوچه خیابان ومدرسه تربیت شد یا در خانه مطمئن وتربیت درست ❤️ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
سلام اقای پوراحمد وقتتون بخیر و ممنون به خاطر کانال خوبتون. اقای پوراحمد من یه پسر 14 ساله دارم که به تازگی متوجه شدم تو تلگرام با دختری صحبت میکنه، یه حرفایی بهش زده بود که اصلا صحت نداره و کلی دروغ برای دختره گفته بود. نمیدونم برای جلب توجه این حرف هارو زده یا دلیل دیگه ای داره. مثلا یکی از چیزایی که گفته بود این بود که خودکشی کردم و حتی یه عکس هم فرستاده بود عکس یه دست که از چند جا بریده شده بود و خونی بود و مساله دیگه اینکه با یه پسر هم حرف زده بود و خودش رو دختر معرفی کرده بود، حرف های خوبی نزده بودن، اقای پوراحمد نمیدونم چیکار کنم خیلی نگرانشم. واقعا نمیدونم چکار درسته که انجام بدم. من حتی به خودشم در مورد اینکه متوجه شدم چیزی نگفتم نمیدونم کارم درست بوده یا نه. اما اون موقع فکر کردم این کار بهتره. 🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه آمار وحشتناک 😔 چرا آخه ؟؟؟ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
💗زندگی بانوی بهشتی
یه آمار وحشتناک 😔 چرا آخه ؟؟؟ ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄                  @farzandbano
خانوما همت کنید واقعا بحران جمعیتی خیلی جدیه ها همه سعی کنید اطرافیانتونو مجاب کنید تا اماده فرزنداوری بشن خودتون میتونید جهاد کنید بسم الله. خودتون نمیتونید تبلیغ کنید ما خانوما اولین شخص هستیم که اگه رضایت داشته باشیم و همه خانوما رو تحریک و تشویق کنیم حتی اگه دولت هم کاری نکنه قادریم بحران رو متعادلتر کنیم حتی نجات بدیم.. مگه قبل انقلاب که هر خونه واده ای کلی بچه داشت خیلی اوضاع مالی و اقتصادی خوب بود؟ نه نبود خانومی گفت اول زیر ساخت ها رو درست کنن بعدم ما میگیم چشم گفتم قبل انقلاب شاه زیر ساخت ها رو اوکی کرده بود که همه کلی بچه داشتن؟ که جمعیت اونقدر زیاد بود که تصمیم به کنترل گرفتن نه شاه فقط هنر میکرد زیر ساخت های خودشو و خانواده شو میتونست اوکی کنه خدا لعنتش کنه اونموقع خانواده ها فکر میکردن طبق طبیعت و فطرت باید همینجور بچه بیارن اصلا ادا اطوارای جلوگیری رو کی بلد بوده ؟ اگه بلد بودن که هر خانم ۱۴ تا بچه نمی اورده پس با همه مشکلات و سختی ها و زیر ساخت ها و دغدغه ها و مسائل اقتصادی یک یا علی بگید هر کی از اطرافیان شرایطشو داره تشویقشون کنید به بارداری هم برای اخرت خودتون یک بچه مسلمون ثبت میشه هم ان شالله به بحران کشور کمک کردید نگید حالا ما یه نفرو راضی کردیم بحران حل نمیشه منم اگه بگم فایده نداره تبلیغ نکنم تو کانالام خب پس هیچی دیگه خدا گفته از تو حرکت از منم برکت. تو شروع کن من به کار کم و کوچیکت برکت میدم بسم الله خانوما از این به بعد تجربه های تشویق و تبلیغ به فرزنداوری رو هم میزنیم کانال .هر کی تونسته کسی رو تشویق و ترغیب کنه راهکارشو بفرسته کامل تا خانوما یادبگیرن بببینم چه میکنید😁👏👏👏👏 .خانوما اونقدرررر قوی هستن که کافیه فقط بخوان خانوما کافیه بخوان حرکتی بزنن هیچکس حریفشون نمیشه بس که قدرتمندن 😍💪 از امروز در کنار تجربه ها تجربه تشویق و تبلیغ فرزنداوری هم داریم بفرستید برام منتظرم😉😉😉😉
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ ما بصورت خیلی بی پرده مسائل زناشویی را در کلاس هنر مرد بودن توضیح داده ایم... آقایان متاهل حتما بشنوند... ⭕️ قسمت سی و سوم 🔹 جلسه پرسش و پاسخ مهارت های ارتباطی زوجین (قم، مسجد و حسینیه بقیة الله عج) 🔺محسن پوراحمد خمینی، روان‌شناس 🌼 ... 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇 http://eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
⚠️ عمده مشکلات روحی افراد، ندیدن قسمت پر لیوان است . . . 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💗زندگی بانوی بهشتی
🔻داستان خانه مریم و سعید 🔹 قسمت ٢ سعید، علی و فاطمه نشستند سر سفره. مامان داشت چای می ریخت که تلفن
🔻 داستان خانه مریم و سعید 🔹 قسمت ٣ محمد و میثم هم دیگه بیدار شدند. مریم مشغول تدارک ناهار بود. چشمش که به بچه ها میفته قربون صدقه شروع میشه. بچه ها چشمشون رو که باز میکنن با صدای مهربون و پر محبت مامان سر حال میان. این یه حس آرامش و امنیت کاملی رو برای بچه ها میسازه. مریم، محمد رو تازه از پوشک گرفته. هنوز عادت نکرده. تا آخرین لحظه حاضر نیست بره دستشویی. در روز چندین مرتبه خودشو خیس میکنه. البته مریم میدونه که اقتضای سن و شرایطشه. به هیچ وجه با خشونت با پسرش برخورد نمی کنه. بیشتر سعی می کنه از طریق بازی و جذابیت سازی محمد رو ببره دستشویی. تلفن خونه به صدا در اومد. مریم تو آشپزخونه مشغول بود. زیر شعله رو کم کرد. سر قابلمه رو گذاشت. بعد رفت گوشی رو برداشت. _الو. سلام. بفرمایید. _سلام مریم جون. خوبی؟ عارفه م. مشتاق دیدار عزیزم. هفت سالی میشه که عارفه ازدواج کرده. با حامد. بعد یک سال عقد، عروسی کردند و رفتند زیر یک سقف. مثل همه ی زندگی ها طی این سال ها با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کردند. همیشه هم به خدا توکل کردن و ناامید نشدند. از افراد امین و مطمئنی مثل مریم مشورت گرفتن و با توکل بر خدا و تلاش و صبر، بسیاری از مشکلات رو با موفقیت پشت سر گذاشتن. _ سلام عارفه خانم. خوبی عزیز؟ ما هم شکر خدا خوبیم. کم فروغ شدین؟ _ آره مریم جون. یه مدتی حامد بیکار شده بود. حالا یه ماهی هست یه جا مشغول شده. صبح زود میره و نزدیکای غروب برمی گرده. _ خب مبارکه ان شاءالله. کی شیرینی بخوریم؟ دلم لک زده برای شیرینی زبون. _ حتماً. به روی چشم. راستش زنگ زدم یه چیزی بهت بگم. در واقع اولین نفری هستی که بهت میگم. _ بفرما عارفه جون. سراپا گوشم. _راستش.... نمیدونم چه جوری بگم؟ مریم خندید و گفت: _ مگه چی میخوای بگی دختر؟ بگو دیگه. الانه که از کنجکاوی غش کنما. _ راستش.... زنگ زدم بگم از این به بعد روز مادر به منم باید تبریک بگیدا. مریم از شدت خوشی خبری که شنیده بود یه لحظه هاج و واج موند. نفهمید از خوشحالی چی کار کنه. بی اختیار با صدای بلند گفت: _ ای جانم. خدایا شکرت. بعد شش سال. بالاخره خدا خواست. خیلی خوشحال شدم عارفه جون. بگو ببینم دختره یا پسر؟ _ صبر داشته باش. تازه یه ماهشه. _ کوچولوتون هنوز نیومده کار باباش درست شد. اینکه میگن بچه روزیشو با خودش میاره همینه. ان شا الله پر روزی و با برکت باشه. مریم با عارفه گرم صحبت بود که زنگ در خونه به صدا در اومد. محمد دوید و در رو باز کرد. فاطمه از مدرسه برگشته بود. محمد با شیرین زبونی مخصوص یه بچه سه ساله به فاطمه سلام کرد. اما فاطمه به سردی جوابشو داد. نگاهی به این ور و اون ور اتاق انداخت. انگار پی چیزی یا کسی می گشت. کیفشو از کول درآورد و کشید روی زمین. با گردنی کج و شونه هایی افتاده و ابروهایی درهم و سیمایی که یک جور دلخوری رو داد می زد، نشست کنار دیوار. کیف مدرسه شو باز کرد و مثلاً مشغول کتاباش شد. مامان تا فهمید فاطمه از مدرسه اومده با اینکه دوست داشت بازم با عارفه صحبت کنه بهش گفت: _ عارفه جون. ببخشید. الان فاطمه اومد. منتظر منه. ان شا الله خودم بهت زنگ می زنم. از عارفه خداحافظی کرد و با عجله رفت سمت فاطمه. هر روز که فاطمه می رسه خونه و زنگ در رو میزنه مامان و محمد و حتی میثم یه ساله که تازه تاتی تاتی میره میرن استقبالش. فاطمه هم کلی خوشحال می شه و خستگی از تن و روحش در می ره. امروز که مامان و میثم نیومدن حالش گرفته شد. مامان همیشه با چهره ای گشاده و لبخندی دلنشین و کلی شوق و ذوق به استقبال بچه ها و خصوصاً سعید میره. سعیدم بهش میگه: وقتی میام خونه و چهره ی پر از لبخند و نشاط تو رو می بینم خیلی از مشکلات بیرون یادم میره. روحیه خوبت و لبخندهای خوشگلت دلم رو آروم می کنه. مریم رفت و جلوی فاطمه نشست. با لبخندی به پهنای صورت. فاطمه رو بغل کرد. بوسیدش. لبخند ملیحی به چهره ی فاطمه اومد و اونم مامانو بوسید. مریم گفت: _سلام خوشگلم، نور چشم مامان. مدرسه چه خبر؟ خوش گذشت؟ نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده بود. مخصوصاً وقتی خاله عارفه زنگ زد و یه خبر خوش داد. فاطمه صاف تر نشست و با کنجکاوی دخترانه ای پرسید: _ خبر خوش چیه؟ مامان گفت: _باید خودت حدس بزنی. _آخ جون میخوان بیان خونه مون. _ نخیر. یه چیز دیگه ست. بعد مامان دست فاطمه رو گرفت و گفت : _ قراره شیرینی این خبر خوشم برامون بیاره. ❤️ ادامه‌ دارد... ✍ نویسنده: محسن پوراحمد خمینی 🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇 💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
🔴فیلمی کمتر دیده شده از دستورالعمل آیت الله بهجت برای مشکلاتی همچون اختلاف زن و شوهر، دفع حوادث و سوانح از انسان، از بین رفتن کابوس و خواب پریشان، دفع طلسم جادو و آزار و اذیت اجنّه برای مشاهده ی فیلم و گرفتن دستورالعمل آیت الله بهجت وارد کانال شوید https://eitaa.com/joinchat/4117299441C4967adfe68 امام جواد علیه‌السلام فقط 60 هزار تومان😳🌺 روی پوست آهو 📖 با رعایت آداب نگارش ✍ کاملا دست‌نویس کانال ما در ایتا 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4117299441C4967adfe68
سلام وقت شما بخیر بنده دختری ۲۸ ساله هستم، چند وقت پیش خواستگاری داشتم که ایشون هم مثل من در خانواده ای مذهبی بزرگ شده بودن ولی از نظر پایبندی به نماز و بعضی از اصول مذهبی(محرم و نامحرم)، متوجه شدم سطحی عمل می‌کنند و اینکه حدودا دو سال هم از من کوچیکتر بودن، خارج از ایران زندگی می‌کردند و قبلا هم با یک دختری از همون کشور یک جا زندگی میکردند نه اینکه ازدواج کرده باشند، وقتی این مورد رو متوجه شدم ایشون رو رد کردم ولی هنوز فکرم مشغول این هست که شاید تصمیم سطحی گرفتم و اشتباه کردم، چون اون طوری که من شناختم ایشون خیلی صداقت داشتن و اون جربزه و جنم کافی که از پس زندگی بربیان رو هم داشتن و اینکه خیلی به پدر و مادرشان احترام میگذاشتن، به نظرم آدم منعطفی میومد، ولی خب اینکه بدون ازدواج با یه نفر دیگه زندگی کرده بود برای من خیلی سنگین اومد و درجا رد کردم، ایشون هم مقاومتی نکردن و گفتن درک میکنم، به نظر شما تصمیم من درست بوده یا خیر؟ ممنون میشم راهنمایی بفرمایید، با تشکر 🌸 پاسخ استاد پوراحمد 🌹🍃 همانند گل است 🍃🌹👇 💓 @hamsaranekhoob
02_se_daghighe_dar_ghiamat_aminikhaah.ir.mp3
17.07M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه دوم *مرگ، رازی بزرگ دارد! * آیا NDE مخصوص جهان سوم است؟ * برزخ هم برزخی دارد! * مردی که میتوانست، مرده را زنده کند! * توبه؛ فرایندی برای تبدیل همه زشتی ها به حسنات * از بن بست حق الناس ، رها شویم! * حقوق والدین، حق الناس است؟ * عمود به عمود تا فرج 📅98/07/13 ⏰ مدت زمان : ۳۹:۵۶ 🔔@Aminikhaah_Media .┄┅┅❅🏴🍂🍃🔳🍃🍂🏴❅┅┅ @khandehpak