#خسرو_میرزائی
خسرو میرزائی| ۳۱
▪️آموزش سوادآموزی
بعضی از بچه ها از وقت خود، برای یادگیری استفاده میکردند.
در آسایشگاه شش،یک جوان کرد روستایی بیسواد به نام "رحمت (مرحمت)سلمانی" اهل ایلام بود؛که گروهکهای ضدانقلاب او را در حال چوپانی اسیر و به عراق فروخته بودند.
«رحمت» جدای از رزمندگان اسیر شده بود که بعدا به اردوگاه آوردند.در آسایشگاه با همشهریهای خودش و بیشتر با حاج محمود منصوری(بدلیل هم زبانی)هم صحبت بود«رحمت» هیچ سواد خواندن و نوشتن نداشت،با همت خودش و روش آموزشی که حمید آقای تاج دوزیان ابداع کرده بود.با کمک«حاج محمود منصوری» سواد خواندن و نوشتن را فرا گرفت.در اوقات فراغت،حروف الفبای فارسی را بر روی یک دستمال پارچهای گلدوزی میکرد که فراموش نکند.او موفق به حفظ چند سوره از جزء ۳۰ قرآن شد.بعد از اسارت با ادامه تحصیل موفق به دریافت دیپلم شد و در آموزش و پرورش استخدام شد.در حال حاضر بعد از بازنشستگی بدلیل علاقه به چوپانی به روستا رفته و مشغول چوپانی است.
🔹آزاده تکریت۱۱
✅ @taakrit11pw65
#رحمت_مرحمت_سلمانی
#حاج_محمود_منصوری
حاج محمود منصوری| ۱
▪️آدم فروشی گروهک ها
«رحمت سلمانی» توسط گروهک ضد اتقلابی «فرسان» در مرز مهران همراه گوسفندانش در مرتع گرفتار میشود. کتف او را بسته و یک دست لباس پاسداری به او میپوشانند و بعنوان پاسدار در مقابل مبلغ ناچیزی به عراقیها میفروشند(«گروه فرسان» ایرانی بودند و برای عراق کار میکردند)«رحمت»چون عربی بلد نبود در جواب عراقیها که میپرسند:انت حرس خمینی؟(تو پاسداری)او با اشاره سر تائید میکند.عراقیها هم او را میزنند و در مراحل بعدی نیز به همین صورت تائید میکند.تا اینکه در آخرین مرحله مترجم ترجمه میکند متوجه اشتباه خود میشود و انکار میکند.یک هفته دیگر به او گیر میدهند و شکنجهاش میکنند.در نهایت او را قسم میدهند که راستش را بگوید.او به جد(امام)خمینی قسم میخورد من پاسدار نیستم. بخاطر قسم به جد(امام)خمینی در آخرین مرحله با شکنجه شدیدی حالش را میگیرند.
🔹آزاده تکریت۱۱
@taakrit11pw65
#رحمت_مرحمت_سلمانی