eitaa logo
کانال خاطرات آزادگان
1.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
262 ویدیو
10 فایل
کانال خاطرات آزادگان روایتگر مقاومت، ایثارگری, از خودگذشتگی و خاطرات اسرای ایرانی در اردوگاه‌‌ها (سیاهچال‌های) حزب بعث عراق در سال‌های دفاع مقدس است. انتشار لینک برای عموم مجاز است. دریافت ظرات، پیشنهادات‌ و انتقادات: @takrit11pw90 @Susaraeiali1348
مشاهده در ایتا
دانلود
سید عبدالرحیم موسوی| ۲ ▪️عزاداری سومین روز رحلت امام قرار شد توی آسایشگاه ۶ مراسمی داشته باشیم. عصر که درب آسایشگاه بسته شد، یکی از بچه‌ها چند آیه از «سوره الرحمن» تلاوت کرد، بعدش من ده دقیقه‌ای صحبت کردم. موضوع صحبت من حدیث نبوی بود: علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل (علمای امت من از پیامبران بنی اسرائیل برترند) و‌ سپس ویژگی‌هایی از حضرت امام را توضیح دادم، همه بچه‌ها به نشانه عزاداری با تنها چیزی که کمی شباهت به رنگ تیره داشت یعنی لباس های ضخیم زمستانی نشسته بودند و مخاطب من بودند.به جز سه نفر که دراز کشیده بودند.اسامی آنها بخاطرم نیست ولی یادم هست دور مچ دستشان کش بسته بودند.در واقع این علامت هواداری از رجوی و‌ منافقین بود. بعد از صحبت‌های من، « سلام » درب آسایشگاه را باز کرد و پرسید: کی داشت برای جمع صحبت می‌کرد؟ - خودم را معرفی کردم. گفت: بیا بیرون! رفتم بیرون. پرسید: چی می‌گفتی؟ گفتم: «سیدی آنی مسئول حانوت» یعنی در باره فروشگاه حرف می زدم! چند تا کشیده بمن زد و یکی از عرب زبان‌های آسایشگاه را صدا زد. از او پرسید: این چی می‌گفت؟ او هم تصادفا حرف منو زد و گفت: «سیدی! های مسئول حانوت» یعنی این مسئول فروشگاهست و یعنی اینکه صحبت در باره فروشگاه بود! یک کشیده هم به او زد و گفت: «ولله خاف»(از خدا بترس) خلاصه بخیر گذشت،پنج شش تا کشیده خوردم و داخل آسایشگاه‌ آمدم. 🔹آزاده تکریت۱۱ @taakrit11pw65