eitaa logo
تعلیقات
1.3هزار دنبال‌کننده
399 عکس
60 ویدیو
29 فایل
📚 در این صفحه گاهی #خاطراتم را می‌نویسم 📝 و گاهی #یادداشت هایی درباره مسائل گوناگون #حوزه و #جامعه و #انقلاب ... (حسین ایزدی _ طلبه حوزه علمیه قم) @fotros313h (📲 نشر مطالب با ذکر #لینک)
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸 یاد بگیریم از سیداحمد که یه دفتر داشت و اسم تمام رفقا و آدمهای دور و نزدیکش رو توی اون دفتر نوشته بود. یه‌جوری از این دفتر تعریف کردن که من بعید میدونم اسم رفتگر محل و سبزی‌فروش دوره‌گرد و واکسیِ سر میدون رو هم جا انداخته باشه. 🔹جلوی اسم آدما می‌نوشت که آخرین بار کی سراغی ازش گرفته. حالشو پرسیده. می‌نوشت که یادش بمونه. شما تصور کن یه‌جور بولت ژورنال برای حال و احوالپرسی از آدمهای زندگیش داشت. 🔸دست به نامه نوشتنش که معرکه بود و فرت فرت نامه می‌نوشت برای رفقای دور و نزدیک. خوش به حالی‌‌ش برای رفقایی می‌موند که مثلا فقط از دور یه سلام علیکی داشتن و متعجب می‌شدن که عه!سید احمد براشون نامه نوشته! تلفن می‌زد یه جوری ته و توی دلتنگی و دلیل ستاره سهیل شدن آدمِ اونورِ خط رو جویا می‌شد که طرف مات می‌موند چرا جلوی سیداحمد نتونسته دهنشو ببنده و هیچی نگه. 🔹یاد بگیریم از سیداحمد که این دفتر دائم‌ ورق می‌خورد و تیک می‌خورد و دور اسم‌ها خط کشیده‌میشد و کنار اسم آدما ستاره میومد. رفیق بازی رو از سیداحمد یاد بگیریم که اهلِ این نبود که بگه فلانی چند وقته پیداش نیس، اما سراغی ازش نگیره. به قلم: سیده زهرا برقعی (باتشکر ازایشان بابت ارسال خاطره) https://eitaa.com/taalighat
بی‌نظیر همدان بود، کسی‌که او را نمی‌شناسند و این نشناختنِ سرمایه‌ها های فراوانی داشته برای امروز... ☘ مرحوم حاج محمد وقتی از برگشت دیگر لب به آب خنک و بستنی و... نزد. می‌گفت در مکه شدت گرما و سوز عطش را درک کردم و تازه فهمیدم امام را... 🖤 از غصه لب عطشان دیگر آب گوارایِ خنک ننوشید... 🆔@taalighat