#خاطره 2
#دکتر_آقاتهرانی
#نماز_عاشقانه
♻️ گفتم نماز های حاج آقا مرتضی مثل درس اخلاق بود. اصلا خودش اثر تربیتی و روحی بر روح بچه ها داشت. وقتی داخل مسجد می شد، عمامه را از کناری باز می کرد و تحت الحنک می انداخت و زیر لب اذان و اقامه می گفت، سر سجاده که می رسید، تکبیر گفته بود.
♻️شب هایی که در نماز سوره (إذا زلزلت) می خواند، حال و هوای همه تغییر می کرد. با #بغض گلوگیری می گفت: (فمن یعمل مثقل ذره خیرا یره، و من یعمل مثقال ذره شرا یره) همه احساس می کردند، #قیامت در پیش است...
♻️ بعد از نماز ها بچه ها دور سجاده #حاج_آقا_مرتضی حلقه می زدند. تا یک ربع بعد از نماز سر سجاده جواب سوالات بچه ها را می داد. بچه هایی که سوال داشتند، زودتر سلام نماز را می گفتند و با سرعت خود را کنار سجاده می رساندند. #اولین_صحنه ای که بعد نماز می دیدی، دو دستی بود که از بالای چشم های حاج آقا به پهنای صورت کشیده می شد تا #اشک هایش را پاک و پنهان کند، ولی سرخی چشم ها گواه شیدایی او بود.
♻️ نماز ها را متناسب با حالش می خواند. شاید دو نماز شبیه هم به سختی بین نماز هایش پیدا می شد. گاهی طولانی و گاهی کوتاه. اما در همه یک وجه مشترک وجود داشت:
🔻🔻 انگار با خدا #عاشقانه صحبت می کرد... این عشق را همه حس می کردند...همه....
@taalighat