#از_معصومیه_ای_که_بود...
#بخش_دوم
🔻🔻#معنویت_معصومیه1
🔹🔸 معصومیه بود و #انسان_های_بزرگی که گوشه کنار حجره ها بی ادعا زندگی می کردند. در معصومیه همه جور آدمی بود. نه اینکه همه عارف و مجاهد بودند ولی جو غالب با بزرگی هایی بود که چشم پوشیدنی نیست...
🔹🔸 بعضی ساختمان ها، یک حجره را مثل #سنگر کرده بودند و با گونی و سر بند و... تزیین کرده بودند وارد که می شدی انگار وارد جبهه شدی... روزها گاهی دوتا دوتا در این سنگرها برای هم روضه می خواندند، شب ها #نماز_شب...
🔹🔸 شب های جمعه برخی چند نفری تا صبح در سرداب ساختمان شهید مطهری بساط #روضه و گریه داشتند. برخی شبهای جمعه دل به صحرا می زدند و در #بیابان های اطراف جمکران بساط اشک و آه و روضه داشتند.
🔹🔸 اما این ها بی دلیل نبود. یاد #شهدا واقعا بین بچه زنده بود. بعدا از واحد شهدا هم می نویسم که چه بود و چه کرد. #معنویت معصومیه، عافیت طلبانه نبود، #مجاهدانه بود.
🔹🔸 #اساتید_اخلاق، اساتید دروس بچه ها و رفیق آن ها بودند نه فقط استاد کرسی اخلاق. آقای #مویدی و آقای #فروغی و آقای #مهریزی و آقای علوی زاده و ... همه از شاگردان مرحوم آیت الله پهلوانی و ملازمان آیت الله بهجت بودند و در مدرسه درس فقه و اصول و... می گفتند. صبح به صبح دیدن این قله های نور، نور به دل طلبه ها می ریخت.
🔹🔸 #درس_اخلاق های هفتگی، واقعا درس اخلاق و #اشک و آه بود. درس اخلاق #بخشی_از_زندگی بچه ها بود نه یک اجبار یا یک عادت، و واقعا درس تصمیم های بزرگ بود. واقعا لحظه تحول بود. یادش بخیر گریه بچه ها پا به پای اشک های آقای فروغی ...
#معنویت_معصومیه
#معنویت_مجاهدانه
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
https://eitaa.com/joinchat/4003725374Ce60d538cb7