eitaa logo
تعلیقات
1.3هزار دنبال‌کننده
399 عکس
60 ویدیو
29 فایل
📚 در این صفحه گاهی #خاطراتم را می‌نویسم 📝 و گاهی #یادداشت هایی درباره مسائل گوناگون #حوزه و #جامعه و #انقلاب ... (حسین ایزدی _ طلبه حوزه علمیه قم) @fotros313h (📲 نشر مطالب با ذکر #لینک)
مشاهده در ایتا
دانلود
_ 9 🌿 سال 1357 بود. رفتم به سری به حجره عمویم زدم. ظهر بود و هوا گرم. پیرمرد کنار بازار شربت خاکشیر خنک می‌فروخت. 🌿 رفتم و یک لیوان شربت خاکشیر از خریدم. تکه یخی داخل لیوان انداخت و لیوان را پر کرد از شربت. جرعه جرعه می‌خوردم و خنک می‌شدم. لیوان نصفه شده بود، کمی نفس گرفتم که پیرمرد با ملاقه اش دوباره لیوان را پر کرد از شربت. 🌿 گفتم حاجی من یک لیوان بیشتر نخواستم که، چرا دوباره شربت ریختی؟ 🌿 گفت: من یک لیوان شربت خاکشیر فروختم نه یک لیوان یخ و شربت. بار اول که شربت ریختم نیمی از لیوان را یخ پر کرده بود و الان باقی سهم شربت را ریختم که نباشم. 📌 خاطره از دکتر محمدرضا عراقچیان 🆔 @taalighat
_ 13 ❇️ مرد در محله زندگی می‌کرد. روزی پیر مرد به او گفت چرا قماربازی می‌کنی؟ گفت: کار دیگری بلد نیستم و راه امرار معاشم این است. ❇️ گفت: اگر راه دیگری برای امرار معاش داشته باشی قمار را کنار میگذاری؟ مرد فکری کرد و گفت: بله ❇️ پیر مرد تعداد زیادی مرغ و چندتا خروس برایش خرید. مرد از راه فروش تخم مرغ گذران زندگی می‌کرد و دیگر را کنار گذاشت. 📌 به فکر محیط پیرامون خود بودند و دغدغه همه را داشتند... 🆔 @taalighat
_ 14 ☘ ❇️ توی کسانی‌که وضعیت مالی بهتری داشتند، یک حساب جداگانه توی دفتر و قصاب محله باز می‌کردند. ماهیانه یک مبلغی به او می‌دادند تا وقتی افراد مراجعه می‌کنند کالا را با قیمت بسیار پایین‌تر از قیمت اصلی به فرد بدهد و مابه‌التفاوت را از این حساب کم کند. ❇️ چند حساب ماهیانه داشت. یکی پیش میوه‌فروش محل، یکی قصاب و یکی هم داروخانه. هم به‌فکر خورد و خوراک بود هم به فکر درمان و دارو. ❇️ حواس‌شان هم به اطراف‌شان بود و هم به رعایت شأن و عزت نفس فقیر که مبادا با کمک مستقیم احساس سرافکندگی پیدا کند. 🆔 @taalighat