eitaa logo
تاملات
766 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
346 ویدیو
80 فایل
تاملاتی پیرامون آنچه در اکنون میگذرد... 🌐وبلاگ: http://noghte-sarkhat.blog.ir/ 👤ادمین: @rasoul1414
مشاهده در ایتا
دانلود
🔳 قسمت من بود تا لباس آخرت را به تن کنم حالی برای نوشتن نیست اما یک بند از من برای تو به اصرار ... ▪️ خیلی سخت است که آخرین دیدار با را در غسالخانه داشته باشی، آخرین تصویر از پیکرت را نگویم، بوی خونت را چه کنم؟ روی سربند علی رضا یا زهرا نوشتم و روی سربند محمدرضا یاحسین ▪️ خودت گفته بودی که فرزندانت را برای شهادت در راه اسلام و انقلاب تربیت می‌کنی، چگونه این تصویر را فراموش کنم که روی کفن‌ات با ماژیک مشکی یادگاری بنویسم و امروز وصیت می‌کنم که همان یادگاری را روی کفنم بنویسند تا شاید نشانه‌ای باشد تا در سرای دیگر پیدایت کنم و یک بار دیگر بگویی حاج اصغر آقا مرد شو تا جانم آرام گیرد که دیگر میلی به ماندن ندارد. ▪️ مشهد که بودیم، بعد از افطار به اتاقم آمدی و وقتی دیدی برای افطار و سحری به توصیه‌ات عمل نکردم و هندوانه نگرفتم، چه پس گردنی زدی که خودت گفتی، به هیچ کسی نزدی، آخرش برای اینکه از دلم دربیاوری تا صبح برایم از ضرورت انقلابی بودن گفتی و ازم خواستی حلالت کنم، حلالت نمیکنم تا شاید بهانه‌ای شد تا دم پل صراط دیدمت و دستانت را بوسیدم. ▪️روزی که اولین سیاهه را به نام یادداشت به تو دادم، بود، چقدر از نوشته‌ام تعریف کردی، اما جلسه بعد با دو صفحه پاورقی و اشکال، نوشته‌ام را تحویل دادی و گفتی که می‌توانم. ▪️ چقدر برای ازدواجم تلاش کردی، برای همسرم تو از سختی‌های زندگی با من گفتی و همین جمعه بود که وسط مراسم عروسی، تو به امیررضا گفتی که کِل بکشد و بچه‌ها را تشویق کردی که دست بزنند، حالا چگونه دوباره این فیلم‌ها را ببینم. دلنوشته یکی از شاگردان استاد فرج‌نژاد ⚜️ @Taammolat74
🔰چگونه بدون حسین به سر کنیم ✍️رفیع‌الدین اسماعیلی از صبح می خواهم بنویسم ولی توان نوشتن ندارم خواستم از حسین بگویم ولی اشک امانم نمی داد. نمی دانم از کجا بگویم از زمان آشنایی بگویم که دست من را گرفت و گفت" بیا به حجره بریم یک غذای طلبگی بهت بدم تا مرد بشی" یا از وقتی که هر جمعه بچه ها رو در منزل خودش جمع می کرد که مشکلات ان ها را بداند و درس زندگی بدهد. از خرید کتاب برای شاگردانش بگویم یا از اخلاص بی نظیرش با اطرافیان و شاگردانش. از مشی ساده زیستی او بگویم که دوست نداشت هیچ وقت تغییرش دهد یا از کمک های مالی که امروز فهمیدیم به دیگران می کرده است. از کمک به فقیری که روبروی محل کارمان بود بگویم که هر روز از او جوراب می خرید که لبخند را بر لبان او ببیند یا از غصه ها و ناراحتی هایی که از فقر مردم کشور داشت. از امید و شوقی که برای آینده داشت بگویم یا از غصه و غمی که برای مردم داشت از دغدغه او برای آموزش دانشجویان و طلاب بگویم یا از سخنرانی های جدی و با دغدغه برای شاگردانش. از لبخند های زیبایش بگویم یا از عذرخواهی های پس از ناراحتی هایش. از شوخ طبعی او بگویم یا از جوش زدن های او برای مردم و کشور از ولایت مداری او بگویم یا از روحیه ضد اشرافی گری و ضد صهیونیستی او. گفتنی های بسیار هست و زبان قاصر. خدایا چگونه بدون حسین به سر کنیم؟ صبر و تحمل بدون حسین جلسه رفتن، بدون حسین کلاس رفتن بدون حسین نهار و چایی خوردن و بدون حسین زندگی کردن رو به ما عطا کن. ⚜️ @Taammolat74
⚫️ هر کار کردم از دیروز (روز عید قربان) ساعت 9:30 صبح (اولین لحظه اطلاعم) چند خطی برای بنویسم، نتونستم و نشد. ✍️ محمد محمدی‌نیا این خانواده (حسین، همسرش، دو پسر، دختر ته‌تقاری و احتمالا...) حتما الان وضعشون خوبه. شک ندارم. دعا می‌کنم که بهتر باشه جایگاهشون. دیروز و امروز، درباره حسین چیزهایی نوشتند، اما مردی که توصیف شد، آقای فرج‌نژاد در صحنه کار جهادی، تلاش علمی، فعالیت خستگی‌ناپذیر فرهنگی و تربیتی، پژوهش، تألیف و... بود. هر وقت بتونم، روایت خودم از اندیشه و سیره عملی این مرد رو بیان خواهم کرد. الان حال و توانش رو ندارم. اینجا خیلی مختصر به حسین، وسط خونواده‌ی 5نفری‌شون اشاره می‌کنم: ⚜️ @Taammolat74 👇👇👇
تاملات
⚫️ هر کار کردم از دیروز (روز عید قربان) ساعت 9:30 صبح (اولین لحظه اطلاعم) چند خطی برای #حسین_فرجنژاد
این زن و شوهر، نمونه خونواده‌ای بودن که با هم می‌ساختن. همسر حسین (خانم بابایی) خیلی علاقه‌مند بود به هنر و کار فرهنگی. حسین برای هر دو علاقه‌ی همسرش کاملا شرایط رو آماده می‌کرد. تعریف می‌کرد که چه هزینه‌هایی کرده تا همسرش کلاس‌های هنری مورد علاقه‌ش رو شرکت کنه یا لوازم این کار رو بخره، بااینکه درآمد خیلی بالایی نداشت. البته همسرش هم هنرجوی صرفا مصرف‌کننده نبود. با فروش تولیدات هنری‌ش یه مبلغ اندکی به دخل و خرج خونه کمک می‌رسوند. کمی بعدتر، علائق همسرش در تربیت و آموزش نونهالان شدت گرفت و دوست داشت مربی مهد یا دبستان باشه. حسین در این مقطع، برخلاف تصویر رایج از یک مرد جهادی در ایران، نصف روز در خونه می‌موند، مطهره‌ی کم‌سن‌وسال رو با دو تا داداشای شیطونش نگه می‌داشت تا مامانِ خونه بتونه دوره‌های آموزشی و آزمایشی مربی مهد و معلم دبستان رو بگذرونه. این برش‌ها از زندگی حسین رو دیگران نگفتن و لذا وادار شدم اشاره کنم. این زن‌وشوهر نمونه جالبی برای یه خونواده ساده و بی‌دنگ‌وفنگ ایرانی بودن. بالاخره مثل همه زن‌وشوهرا سر یه مسائلی بحثشون می‌شد، اما با هم می‌ساختن. تحمل کردنِ شرایطِ مردی با گستردگی فعالیت حسین فرج‌نژاد کار آسونی نیست، اما خانم بابایی شرایط رو کاملا فراهم می‌کرد. اگه این همکاری زنانه و مادرانه نبود، امکان نداشت حسین بتونه حسین فعلی باشه و متقابلا، حسین کاملا در خدمت خونواده بود. علاوه بر همراهی کامل در راستای اشتغال خانم بابایی، برای بچه‌ها بابا بود، نه یه فعال جهادی که نمی‌شناسنش. تمام طول هفته شاید تا نصفه شب جلسه رسمی و خونگی برای کار انقلاب داشت، اما همیشه بهم می‌گفت عصر جمعه‌ها رو هیچ کاری قبول نمی‌کنم تا جایی که بتونم. این چند ساعت مال بچه‌هاست. ساده‌ترین کاری هم که می‌کردن این بود: با این موتورِ علیه‌ماعلیه می‌رفتن تو بیابونای پردیسان و جاده کهک و اینجاها، آتیش «بزرگ» درست می‌کردن. تأکیدم داشت که آتیششون خیلی بزرگه، چون بچه‌ها بیشتر کیف می‌کنن. الان که می‌نویسم حالم دگرگون شده، بیشتر نمی‌تونم ادامه بدم. اما گفتن از «حسین فرجنژاد در متن خونواده» رو یه ضرورت می‌دونم،‌ درحالی‌که دختر و پسر انقلابیِ ما خوب نمیتونه خونواده‌داری کنه، از زندگی مشترک به خدا برسه و بهشت بخره. در شرایطی که آمار طلاق و تنش بین خونواده‌های مذهبی نگران‌کننده داره میشه، باید این جنبه‌ها رو هم گفت. اونایی که قلم شیوا و صدای رسا دارید و می‌خواید از حسین فرج‌نژاد یه الگو در جبهه‌ی انقلاب بسازید، این جنبه‌ها هم ضرورته. فعل‌ ماضی چقدر بده، وقتی داری به عزیزانت نسبت میدی: بود، می‌گفت، می‌رفت... این افعال ماضی بر حسب احوال ماست که خودمون رو زنده و اونا رو درگذشته و ناپیدا فرض می‌کنیم، در حالی‌که برعکسه. به قول آوینی، حقیقت اینه که زمان ما رو برده و اونا با ابدیت ماندگار شدن. ما از اون لحظه‌ی ابدیت درگذشتیم و به سوی اجل خودمون در حرکتیم. اونا هستن. بیشتر از ما هستن.‌ در سکوت و بهت فرو رفتم. گفتنی زیاده. هر وقت بتونم، خواهم گفت؛ از باقیات صالحات او، شیوه تفکرش، افقی که برای آینده حزب‌اللهی‌های امروز گشوده و رسم انقلابی زیستن . ⚜️ @Taammolat74 ⚜️ @toward_IRAN_1440
🔰با رفتنت همه‌ی ما یتیم شدیم... ✍️مجید رحیمی اشک، توان قلمم را گرفته است، چه کنم؟ آیا می‌توان از استاد عشق چیزی ننوشت؟ یک عمر سکوتِ تو بغضی شده در گلوی من، هر لحظه‌ای که با شما بودم دریایی از معرفت و عشق بود، استادِ عزیزم، پدرِ مهربان با رفتنت همه‌ی ما یتیم شدیم، هیچ‌گاه یادم نمی‌رود که پس از فوت پدرم چگونه من را دلداری می‌دادید و من را به ادامه دادن مسیرهای پژوهشی و علمی دل‌گرم می‌کردید. حسین جان! بعد از شما چه کسی با شوخی و خنده در دل حجم عظیمی از کارها به من بگوید باید «مرد بشوی!»، پس از شما با چه‌کسی حرف دل بگویم؟ هرگاه از ناملایمات زندگی خسته می‌شدم فقط شور و نشاط شما بود که توانی دوباره به من می‌داد. استادِ عزیزم، هم‌اکنون که تو نیستی و من این حجم از خاطرات را می‌بینم آتش دلم گداخته‌تر می‌شود، حسین جان، مثل شما کم‌تر تکرار می‌شود، یادم نمی‌رود که در یک سال گذشته بیش از ده بار به ما می‌گفتید پس از من راه من را ادامه بدهید، نگذارید کارها روی زمین بماند... اما راه شما توفیقی بود که نسیب کم‌تر کسی می‌شود. بارها در کنار شما بودم در جلسات متعدد بحث‌های تخصصی مطرح می‌شد همه‌ی اساتیدی که یک عمر در آن حوزه زحمت کشیده بودند شروع به سخن گفتن می‌کردند و هنگامی که شما پس از نگارش تمام نکات اساتید بحث را جمع‌بندی می‌کردید آنچنان مسلط ورودِ به بحث داتشید که کأنه طی عمر با برکتتان فقط این علم را آموخته‌اید و ممحض در آن بوده‌اید. چه بگویم! چه بگویم از استادی که در دل شب پس از ساعت‌ها کار و مشغله طولانی آنچنان بحث‌های علمی را مطرح می‌ساخت و با شور و نشاط از پروژه‌های متعدد سخن‌ می‌گفتید که انگار اولین ساعات کاری بود. چه بگویم از استادی که که با تمام مشغله‌های کاری، وقتی را برای مستبصرین سیستانی می‌گذاشت، دغدغه‌ی خانواده‌های فقیر را داشت و با تمام وجود وقتی را مجزا برای تربیت فرزندان و خانواده اختصاص می‌داد... استاد عزیزم، هنوز رفتنت را باور نکرده‌ام، حسین جان! آخرین دیدارمان 29 تیرماه بود و چه حرف‌های گوهر باری گفتی و رفتی، ظهر که پس از نهار با صفایی که در جمع ما بودی و رفتی به دوستان و رفقا گفتم، انگار دنیا برای استاد کم است! دنیا دیگر تاب و تحمل وجود با عظمت تو را نداشت.... ⚜️ @Taammolat74
◾️ومَن یَخۡرُجۡ مِنۢ بَیۡتِهِۦ مُهَاجِرًا إِلَى ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ ثُمَّ یُدۡرِكۡهُ ٱلۡمَوۡتُ فَقَدۡ وَقَعَ أَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورࣰا رَّحِیمࣰا. 📣◾️📣🌹📣◾️📣 به اطلاع میرسانیم: مراسم ختم و یادبود سرباز امام زمان(عج) استاد انقلابی، مجاهد با اخلاص، دکتر محمدحسین فرج نژاد و خانواده محترمشان؛ امشب ۴/۳۱ با حضور دوستان، شاگردان و همسایگان آن عزیز سفر کرده، بلافاصله بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد حضرت زینب سلام الله علیها، پردیسان برگزار میگردد. انشاءالله با حضور خود قدمی در تعظیم و شناخت علم و عالم و ادامه راه پرافتخار ایشان برداریم. 🌷شادی روحشان صلوات🌷 ⚜️ @Taammolat74
⭕️ نماز لیلةالدفن برای فاضل ارجمند مرحوم استاد فرج‌نژاد و خانواده‌اش یادمان نرود. دو رکعت رکعت اول حمد و یک بار آیت الکرسی رکعت دوم حمد و ده بار سوره قدر بعد از سلام نماز : اللهم صل علی محمد وآل محمد وابعث ثوابها الی قبر: محمدحسین ابن علی خدیجه بنت محمدرضا علیرضا ابن محمدحسین محمدرضا ابن محمدحسین مطهره بنت محمدحسین ⭕️انشاالله با سیدالشهدا(ع) محشور شوند. ⚜️ @Taammolat74
بسم الله الرحمن الرحیم ✅ در نظر دارد یک یادنامه از سیره علمی و عملی استاد محمد حسین فرج‌نژاد ظرف چند روز آینده به چاپ برساند. به همین منظور از اساتید محترم و پژوهشگران عزیزی که تمایل به نگارش یادداشت علمی و متقن با موضوع معرفی شخصیت علمی، مدیریتی، نخبه‌پروری، جهادی و جنبه‌های مختلف شخصیتی استاد فرج نژاد دارند دعوت به عمل می‌آید ظرف مدت زمان سه روز آینده آثار خود را به آیدی @MRN691 ارسال بفرمایند. ⚜️ @Taammolat74
🔰جلال آل‌احمد و دکتر ◾️جلال اگر امروز زنده بود، در سوگ دکتر محمدحسین فرج‌نژاد در کتاب «در خدمت و خیانت مراکز علمی» می‌نوشت: «من نعش آن بزرگوار و خانواده مظلومش را بر سر موتور، همچون پرچمی می‌دانم که به علامت استیلای و غلبه رابطه و منفعت بر علم و حقیقت، پس از سال‌ها کشمکش بر بام سرای مراکز علمی افراشته شد» ⚜️ @Taammolat74
🔰از تعابیر بدیع استاد محمد حسین فرج‌نژاد ✍️ حمید احتشام‌کیا ◾️در جلسات و نشست‌های علمی که با دکتر محمد حسین فرج‌نژاد داشتم، تعابیر نغز و بدیعی از ایشان می‌شنیدم که برایم تازگی داشت. یکی از آن تعابیر، مطلبی بود که درباره اندیشمندان غربی و انحرافات فکری ایشان، بیان می‌کرد. او می‌گفت: «اندیشمندان غربی، همواره در بیان ادعاهای خود، از قضایای کلی استفاده می‌کنند؛ مثلا می‌گویند "تمام آنچه هست، اینگونه است؛ یا تمام آنچه هست، اینگونه نیست». بعد ادامه می‌داد کسانی که چنین ادعاهایی می‌کنند، یعنی از قضایایی کلی، خواه موجبه خواه سالبه استفاده می‌کنند، در واقع ادعایی پنهان در سینه دارند، و آن ادعا این است که ما بر همه چیز اشراف داریم. این ادعای اشرافیت و احاطه بر همه چیز، نشان از روحیه سلطه‌گری و تکبر ایشان دارد. بعد عبارت نغز و بدیع خود را اضافه می‌کرد: «انسان‌های متکبر بی‌تربیت‌اند و خداوند انسان‌های بی‌تربیت را هرگز هدایت نمی‌کند». روحش شاد و یادش گرامی. ⚜️ @Taammolat74
🔰 ابتذال فرهنگ در گفتمان انقلاب ✍️ سیدجواد نقوی 🔸امشب به شدت ناراحت هستم ، چرا که سلاخی شدن جمهوری اسلامی در حوزه فرهنگ شاهد هستیم اما حاضر نیستیم از این رویه بازگشت کنیم و حتی تاملی کنیم درباره اش.... هم مثل روح الله نامداری در اوج مظلومیت فوت می کند ،هیچکس اصلا نمی داند او کیست؟ تازه بعد فوت کتاب های او و تفکر او شناخته می شود ،عجیب نیست؟ 🔹 یکبار از خودتان سوال کنید امثال فرج نژاد و نامداری ،چرا یک هزارم رائفی پور و جبرائیلی در گفتمان انقلابی ها فعلی وجود ندارد؟ صدا و سیما ما هم اصلا علاقه ای به بُلد کردن غیر سلبریتی ها ظاهرا ندارد. چرا به این روز افتاده ایم؟ 🔸من به شخصه بار ها درباره این ابتذال فعلی بحث کردم و مجدد می گویم ،گفتمان فعلی انقلاب اسلامی صرفا کار سیاسی و شعار است برای کاسبی کردن و قدرت گرفتن‌،و هیچ خروجی ندارد علی الخصوص در حوزه فرهنگ که تقریبا از عقب افتاده ترین حوزه هاست. 🔹 صد ها نهاد انقلابی و فرهنگی ذیل گفتمان انقلاب اسلامی را رصد کنید ، یک صدم یک نشر روشن فکری موج ندارند و اصلا دیده نمی شود دلیلش را می دانید ؟پول نفت را به کوتوله ها می دهند و مثل بادکنک انها را باد می کنند و خروجیش می شود همین وضع فعلی که رقم خورده است،همه هم باید این وضع را قبول کنند و حمایت کنند در غیر اینصورت در حاشیه هستند 🔸تا کی قرار است منافع ایدئولوژیک خود را بدون مبانی به نام فرهنگ عرضه کنید و فصل الخطاب قرار دهید ، حضرات عقب افتادگی را نمی بینید که حتی ادم هایی که در جبهه خودی ارزش دارند هم خودی ها نمی شناسند ، تا کی این مسیر را قرار است ادامه دهید و تا کی بازی سیاسی را فرهنگ معرفی کنید 🔹درست یا غلط اصلا اگر باور کنیم که فرج نژاد ماشین خود را برای کتابش نفروخته است ، سوال اصلی این است چرا کسی او را نمی شناسد ؟ او و نامداری کجای پازل گفتمان انقلاب هستند ؟ مسیر فعلی دست کوتوله های بادکنکی هست که قرار است به جهت هم راستا بودن با اهل سیاست برای ما یک جامعه فرهنگ سازی کنند ان هم با کلید واژه انقلابی..... ⚜️ @Taammolat74