|یا رفیق من لا رفیق له♡
"قسمـ بهـ ماهـ هاے سرجدا"
#هلال_اول
[جز رد قدمهای تو اینجا اثری نیست]
_ از بچگی عاشق خوابیدن زیر سقف آسمون بودم. اصلا دیدن ماه و اون همه ستاره یه حالی داشت که خدا میدونه.
يه بار با کلی خواهش اجازه گرفتم برم پشت بوم بخوابم. همچین که غرق صورت های فلکی شده بودم، حس کردم یه چیزی زیرم وول میخوره. بش محل نذاشتم، یه کم غلت خوردم. تو اون تاریکی یهو دیدم یه موجودی عین جن از زیر ملافه دوید بیرون. حالا منو میگی؟ چنان نعره کنان از جا پریدم که خونواده خودمون هیچ، حتی همسایه ها هم بیدار شدن. فکر کردن دزد اومده. وقتی بابام دم مارمولک رو گرفت و اومد پیشم. دیگه حساب کار خودمو کردم. فلنگو بستم و فرار!
_ از یه مارمولک اینقدر ترسیدی؟
نوید دستش را از روی چشم هایش برمیدارد:
_ خب اونموقع که نمیدونستم مارمولکهـ...
صدایش میان صدای انفجار گم میشود.
پاهایم را دراز میکنم. پوست انگشتانم به جوراب چسبیده و گز گز میکند. گمانم تاول زده است. از شدت سوزش، لبم را میگزم و سرم را به عقب خم میکنم.
نوید غلتی میزند و میگوید:
_ کیف میکنین وسط این همه آب از تشنگی داریم میمیریم؟!
بی اختیار میخندم.
میگویم:
_ خیلی تشنه ات شده، برات آب بیارم!
_ حالا اگه فقط شور بود میشد یه کاریش کرد. ولی با جنازه های توی آب چه کار کنم؟
احمد همانطور که به نقطه نامعلومی خیره شده میگوید:
_ تو چشاتو ببند. دستتو بکن تو آب...
نوید سرش را بالا می آورد:
_ خب؟
_ بعد دستتو از آب بیرون میاری میبینی جنازه یه مارمولک تو دستاته!
احمد این را میگوید و هر هر میزند زیر خنده.
نوید دوباره روی زمین پهن میشود:
_ زهرمار!
و بعد بلند میشود و مینشیند. میگویم:
_ آخرش این برادر هاوُن بیدار میشه، نمیتونی بخوابیها!
ابروهای احمد بالا میپرد:
_ کی؟
چشمکی به احمد میزنم.
نوید جایش را با احمد عوض میکند و زیر لب مینالد:
_ من که نمیتونم بخوابم، اصلا برادر هاوُن هم نباید بخوابه!
احمد میپرسد:
_ بچه ها اگه قرار بود یکی از ستاره ها مال شما باشه، کدومش رو انتخاب میکردین؟
ادامه دارد...
#ماه_مجنون🌙❣️
🔺@tabeen113
|لشـکر صـد نفـره +∞|🇮🇷🇵🇸
"آرمان و روح الله رفتند که آرمان روح الله بماند"🕊️🇮🇷 ___________ یک سال گذشت... همین حوالی بود که ج
|مدافع حرم ثارالله
'ای ڪاش ما هــم تخریبچیِ نَفس مان می شدیم تا معبرِ آسمان هـم بہ روی ما باز می شـد...'✨
جمله ای به نقل از جواد کوهساری؛
تخریبچی ۲۹ ساله مدافع حرم...!
اگر بخواهیم از شخصیت چند جانبه او بگوییم هم باید از شوخ طبعی و خوش اخلاقی اش حرف بزنیم و هم به کتابخوان بودنش اشاره کنیم!💎
آن روزها که سوریه و عراق شلوغ شده بود مدام پیگیر اخبار جنگ بود؛
راه های زیادی را برای رفتن به سوریه امتحان کرد اما نشد...
سرنوشت جواد برای جای دیگری نوشته شده بود.
عازم کربلا شد اما با وجود تمام شوقی که برای دیدن حرم مطهر امام حسین علیهالسلام داشت بعد از زیارت مولا علیهالسلام، خود را به «فلوجه» رساند..
رفتن همان و قبول شدن به درگاه الهی هم همان!🕊
جواد شهید شد آن هم چه شهادتی...
میگویند پیکر جواد متلاشی شده بود!
حالا دیگر او آماده آماده بود تا به دیدار ارباب و علمدارشان برود...💔
شهید جواد کوهساری اول در کربلا تشییع شد و بعد از آن هم در مشهد امام رضا علیهالسلام🌿
اگر گذرتان به بهشت رضای مشهد افتاد، به دنبال مزاری بگردید که روی آن نوشته شده «مدافع حرم ثار الله»
همان عنوان استثنایی که نصیب مزار شهید جواد کوهساری شد⭐️
#آرمان_ما
#شهید_جواد_کوهساری
🔺@tabeen113
نزدیک آمدن پدرم که میشد مادر میگفت:
«بچه ها، بدوین که حاج آقا الان می آدها ،
حسن برو آفتابه رو آب کن ،
اصغر بدو دم در کمک حاج آقا.
همه آماده باش میشدیم ✨
پدر همیشه دست پر می آمد خانه.
محال بود چیزی توی دستش نباشد.
همیشه چند تا پاکت میوه و یک نان توی بغلش بود.
علاقه زیادی به خریدن نان تازه داشت.
مادر مقید بود که حتما با پدر غذا بخورد، حتی اگر خیلی دیر میشد غذای ما بچه ها را می داد.
میرفتیم پی بازی و درس و مشقمان و خودش صبر میکرد تا پدرم از سر کار بیاید.
برشی از زندگی مرحومه منصوره مقدسیان🌱
#بانوی_تراز
🔺@tabeen113
🎯نقدی بر ادعای
«تبلیغات ایدئولوژیک»
روزنامه سازندگی | ١۵ اسفند ١۴٠٢
🔹مشارکت و انتخاب مردم، نشاندهنده نهادینه شدن تفکر انقلابی و ایده «تمدن نوین اسلامی» است.
🔹مردم، خود اصحاب سبز و بنفش تَکرار را کنار زدند و برای چندمین بار اعلام کردند که از تفکر غربگرایی عبور کردهاند!
همین نکته مهم، از قضا همان نکتهای است که نویسنده یادداشت روز سازندگی آن را هدف گرفته و سیاهنمایی میکند تا تلالؤ این نور دیده نشود...
مشروح مطلب📝
قسمت١|قسمت٢
🔺@tabeen113
بسم الله الرحمن الرحیم
🔰نقدی بر ادعای «تبلیغات ایدئولوژیک»
|صفحه ۱ از ۲|
▪️روزنامه سازندگی، یادداشت روز خود را به نقد شیوه تبلیغی صداوسیما در انتخابات اخیر اختصاص داده و آن را تبلیغی ایدئولوژیک، بیارتباط با واقعیت جامعه و متناسب تنها قشری از مردم ایران خوانده و این اقدام را نقض اصل تساوی در برابر قانون و در تضاد با ملی بودن صداوسیما میداند! سپس در مقام ذکر نمونه، به مفاهیم مقدس و محترمی اشاره میکند و معتقد است میان این مفاهیم دینی و مشارکت در انتخابات ربطی وجود ندارد. ادعا میکند هرگز در برنامههای صداوسیما به نقش انتخابات در حل بحرانها و مشکلات اشاره نشده و همه اینها نشان میدهد اقدامات صداوسیما در راستای تمامیتخواهی بوده و آنها اساسا نمیخواهند بخشی از جامعه به عرصه انتخابات ورود کند. در واقع نویسنده معتقد است صداوسیما در مقام تکمیل ردصلاحیتهای شورای نگهبان عمل کرده و نه نامزدها و نه هوادارانشان را در انتخابات شرکت نداده است!
هرچند بر کسی که خطمشی روزنامه #سازندگی و یادداشتهای روزانهاش را بداند، مشاهده چنین تحلیلی دور از ذهن نخواهد بود و نیاز به نقد نیز ندارد، اما ذکر چند نکته خالی از لطف نیست:
🔹١.این یادداشت با این پیشفرض غلط نوشته شده که تنها بخشی از مردم دیندار بوده و در تصمیمات خود انگیزه دینی و الهی دارند، پس تاکید بر انگیزههای دینی در تبلیغات، نوعی تبعيض بوده و مخاطب محدودی دارد. حال آنکه این پیشفرض کاملا غلط است، چه از نظر تاریخ و تمدن ایرانی که این ملت همواره #هویت خود را با دین تعریف کردهاند، چه وقایع امروز که همه نشان از شدت پایبندی مردم به دین دارد، نمونهاش چهارمین مراسم سالگرد سردار دلهاست که با آن عظمت در کرمان و شهرهای مختلف کشور برگزار و خار چشم دشمن شد. همین شناخت غلط از مردم است که موجب اشتباه محاسباتی برخی میشود.
اگر در نظر نویسنده یادداشت، انتخابات به عنوان یک کار سیاسی، جایگاهی در دین ندارد، اما در نظر مردم و اسلام راستینی که آنان پذیرفتهاند، قلمروی دین همه عرصههای زندگی را در بر گرفته و سیاست ما عین #دیانت ماست. مردم با تأسی به امامشان، به عنوان یک #واجب_شرعی به انتخابات نگاه میکنند. حال اصلا چگونه میتوان رابطه مفاهیم مقدس و محترم را از انتخابات برید؟
فهم نادرست از دین هم مشکل دیگری است که باید به شناخت نادرست از مردم افزود!
ادامه دارد
#نقد
#انتخابات
#مقابله_با_یأسپراکنان
🔺@tabeen113
🔰نقدی بر ادعای «تبلیغات ایدئولوژیک»
|صفحه ٢ از ۲|
🔹٢. امسال شاهد شکلگیری حرکت جدید و پیشرفت در #عدالت تبلیغاتی بودیم. صداوسیما با برنامهریزی مناسب، توانست مرجعیت خوبی بین مردم برای کسب اطلاع از برنامه و کارنامه نامزدهای انتخابات پیدا کند. این یک نقطه قوت برای کشور است که در این انتخابات رقم خورد و قطعا با بررسی و تحلیل میتوان به بهتر شدن این برنامههای تبلیغاتی در آستانه انتخابات کمک کرد. مشکل نویسنده یادداشت آن است که این پیشرفت را نمیبیند و این اقدام رسانه ملی که اتفاقا قدم بلندی در راستای عدالت در تبلیغات بود را وارونه نشان میدهد.
🔹٣.شاید مهمترین نکتهای که برای نقد این یادداشت باید بدان اشاره کرد این است که مشارکت و انتخاب مردم، نشاندهنده نهادینه شدن تفکر انقلابی و ایده #تمدن_نوین_اسلامی است. همان نقطه کلیدی و جهش بزرگی که پیروزی مهم مردم ایران در این انتخابات محسوب میشود. مردم به فرمایش رهبری معظم انقلاب عمل کردند، خودشان تحقیق کردند و افرادی را انتخاب کردند که به خاطر انقلابی بودن و اعتقاد اکثریت آنها به کار و #مدیریت_جهادی، انتظار میرود بتوانند مشکلات را رفع کرده و به پیشرفت کشور کمک کنند. مردم، خود اصحاب سبز و بنفش تَکرار را کنار زدند و برای چندمین بار اعلام کردند که از تفکر غربگرایی عبور کردهاند. همین نکته مهم، از قضا همان نکتهای است که نویسنده یادداشت روز سازندگی آن را هدف گرفته و سیاهنمایی میکند تا تلالو این نور دیده نشود.
🔺باشد! این بار هم نبینید. این نور تابان را هم مثل خورشید انقلاب عزیزمان نبینید. اما این مردم هستند که در هر شرایطی پای انقلابشان میمانند و به خواص بیبصیرت هم با حماسهآفرینیهای خود، درس وفاداری میدهند.
راستی!
چه نقدهایی بر عملکرد روزنامه سازندگی در آستانه انتخابات وارد است؟! آیا اگر #یأسپراکنی، بحرانسازی، سیاهنمایی و مغالطههای امثال سازندگی نبود، روایت دروغین دشمن اینچنین ذهن برخی افراد مردم ما را آزرده میکرد؟ تا کی باید شاهد #امتداد خط دشمن در درون کشور و مرزهای فرهنگی خود باشیم؟
✍لشکر صدنفره
#نقد
#انتخابات
#مقابله_با_یأسپراکنان
🔺@tabeen113
#افول_ابرقدرت♨️
🔴ایران محموله نفتی آمریکا را توقیف کرد
🔹در پی تحریمهای کشورهای غربی و به طور ویژه آمریکا که منجر به جلوگیری فروش داروهای مورد نیاز برای بیماران پروانهای توسط یک شرکت سوئدی شده و صدمات شدید جسمانی و روحی را بر آنها وارد ساخته است، بیماران پروانهای (EB) شکایتی را علیه ایالات متحده آمریکا در دادگاه حقوقی روابط بینالملل (شعبه ۵۵) تهران انجام دادند.
🔹بر همین اساس، با پیگیریهای حقوقی انجام گرفته توسط وکیل پرونده، در نهایت دادگاه حکم توقیف محموله نفتی آمریکایی کشتی ADVANTAGE SWEET در خلیج فارس را صادر کرده و محموله این کشتی توقیف شد.
#اقتدار
#نتیجه_حضور_مردم
🔺@tabeen113
|لشـکر صـد نفـره +∞|🇮🇷🇵🇸
مـــــــاهِ مجنـــــــون🌙❣... قرار است این شب ها خیره شویم به ماه... به ماهِ مجنونِ سرجدا... همر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|یا رفیق من لا رفیق له♡
"قسمـ بهـ ماهـ ها سرجدا"
#هلال_دوم
[این قله که جولانگه هر رهگذری نیست]
نوید پوزخند میزند:
_ اون مُنور قرمزه رو!
_ جدی گفتم!
صدای سوت چند خمپاره گوشهایم را میخراشد.
روی زمین خیز میرویم و ثانیه ای بعد زمین به شدت میلرزد.
نوید بلند میشود و داد میزند:
_ بابا غلط کردم. تو راحت بگیر بخواب برادر هاوُن! خب؟
احمد دستش را میگیرد و کنار خودش میکشد.
میگوید:
_ پس برادر هاوُن اینه آره؟
نوید سرش را تکان میدهد:
_ آره دیگه. فکر کنم تو دهشون بذرپاش بوده. هنوز فرق گندمپاشی و شلیک خمپاره رو خوب یاد نگرفته. فقط هی فریاد میکشه:هاوُن! هاوُن!(خمپاره!خمپاره!)
احمد میخندد. اما دوباره رو میکند به من و میپرسد:
_ حالا نوبت توئه. کدوم ستاره رو انتخاب میکنی؟
انگشت اشاره ام را به سمت آسمان میگیرم و آهسته می گویم:
_ ماه رو...!
دوتایشان طوری مبهوت نگاهم میکنند که انگار به زبان مریخی حرف زده ام. میپرسم:
_ چیه؟ چرا عین فضایی ها نگام میکنین؟
نوید با همان لحن بامزه همیشگی میپرسد:
_ حضرت عباسی چطور ماه رو قاطی ستاره ها کردی؟
میخندم و میگویم:
_ خب مگه خودت نمیگفتی اگه ماه نباشه ستاره ها گم میشن؟! ماه حاکم ستاره هاست.
احمد چشمک میزند:
_ همه ستاره ها رو به نام خودت کردیا!
نويد میزند روی پای احمد و میگوید:
_ خب دیگه بسه. یا ایها الذین آمنوا پاشین! اذان گفتن.
سه تایی دست هایمان را میکوبیم روی زمین. احمد آهسته لب میزند:
_ جای سعید خالی!
بغض صدایش را میبُرد. توی تاریکی صورتش را نمیتوانم خوب ببینم ولی مطمئنم غباری که روی صورتش نشسته، خیس شده است.
کنار هم داخل سنگر مینشینیم. یادم نمی آید آخرین باری که توانستم ایستاده نماز بخوانم، کی بود. میخواهم نماز را شروع کنم که نوید سرش را میآورد نزدیک من:
_ دارم از تشنگی میمیرم! به نظرت فرمانده بازم میاد برامون آب بیاره؟
دست هایم را که بالا برده بودم، پایین میآورم و میگویم:
_ من مطمئنم. میاد ما رو از محاصره بیرون میاره. اینو حاضرم قسم بخورم. هرطور شده میاد ما رو نجات میده؛ حتی اگه شده به قیمت جونش!
نوید آرنجش را میزند به پهلویم:
_ زبونت رو گاز بگیر!
مکثی میکند و ادامه میدهد:
_ اصلا اگه اینطوره، کاشکی نیان.
_ امیدارم همینطور باشه که میگی؛ ولی... امکان نداره! تو فرمانده رو نمیشناسی؟
داد احمد بلند میشود:
_ نمازتون رو بخونین دیگه بابا!
ادامه دارد...
#ماه_مجنون🌙❣️
🔺@tabeen113
|لشـکر صـد نفـره +∞|🇮🇷🇵🇸
"آرمان و روح الله رفتند که آرمان روح الله بماند"🕊️🇮🇷 ___________ یک سال گذشت... همین حوالی بود که ج
|نشانه ها...
نامش همنام آقا علی اصغر بود؛
اما پیکر قطعه قطعهاش بیشتر به حضرت علی اکبر شباهت داشت!💔
وقتی آوردنش نه دست داشت نه سر...
سرش ما را به یاد سردار بی سرمان و دستش به یاد علمدارشان میاندازد🥺
نشانه ها همچنان ادامه دارد...
مدافع حرم ارباب روحی فداه بود و در عراق شهید شد؛ رزقش این بود که خانه پدری را طواف کند و بعد در کنار فرزندان آقا روح الله ، در بهشتی به نام حضرت مادر سلام الله علیها آرام بگیرد🦋
اسفند ماه بود که به او اذن حضور دادند، تا شاهد بر تمام عالم باشد!
علی اصغر، هم زندگی دنیایی اش و هم زندگی حقیقیاش را در این ماه آغاز کرد...
اینگونه بود که چند روز مانده به جشن تولدش، برایش در آسمان ها جشن شهادت گرفتند🕊✨
جشنی به پاس ۳۵ سال تلاش خستگی ناپذیر در راه تکامل خویشتن و انسانیت!
۳۵ سالی که غیر از علی اصغر نقش اصلی های دیگری هم دارد؛ شبیه مادری که از علی اصغرش گذشت تا بیشتر از قبل شبیه حضرت رباب باشد⭐️
#آرمان_ما
#سالروز_ولادت
#شهید_علیاصغر_کریمی
🔺@tabeen113
وقتی رضا به دنیا آمد مادرجان دستم را گرفت و برد کنار رختخواب نوزاد گفت: «ببین داداش جونت برات چی آورده؟»☺️
دیدم کنارش پر از اسباب بازی است؛
قابلمه و کاسه و بشقابهای کوچولو؛ خیلی خوشحال شدم از ذوقم مدام دور برادر کوچولویم میچرخیدم بوسش میکردم و میگفتم «داداش جون دوستت
دارم.
داداش جون قربونت بشم!»
از آن روز همۀ دنیای من شده بود همان ظرف و ظروفها.
هر روز اسباب بازی هایم
را دور خودم میچیدم و برای خودم بازی میکردم.
این قضیه به خیلی سال قبل بر میگردد.من متولد سال ۱۳۱۷ بودم.آن موقع ها این چیزها رسم نبود.اما مادرجان حواسش به همه چیز بود...😍
برشی از زندگی مرحومه منصوره مقدسیان🌱
#بانوی_تراز
🔺@tabeen113