✳️ وفای عجیب سگ!
✍مرحوم حاج شیخ سهام الدین نواب رحمة الله علیه که قریب سی سال توفیق مصاحبت با ایشان نصیب بود، نقل فرمود از پدرش که از جدش دانشمند کبیر مرحوم حاج اکبر نواب که فرموده بود روز عید قربانی به ملاقات مرحوم حاج معتمد الدوله فرهاد میرزا (استاندار فارس) رفتم به مناسبتی نقل کرد که با سفیر انگلیس در تهران آشنائی داشتم. روزی به دیدنش رفتم او برای انس من آلبومی که در آن عکسهای بسیاری بود آورد و نشانم می داد ناگهان عکسی را برداشت که به من بدهد تا آنرا دید بی اختیار منقلب و گریان و نالان شد. من نگاه کردم دیدم عکس سگی است، تعجب کردم چگونه از دیدن آن گریه می کند. سبب گریه اش را پرسیدم گفت این سگ عادی نبود و مرا با او خاطره عجیبی است.
در اوقاتیکه لندن بودم روزی برای انجام مأموریتی که در چند کیلومتری خارج شهر داشتم از خانه بیرون آمدم و کیف خود را که در آن اسناد و مدارک مهم دولتی و مقدار زیادی اسکناس بود همراه داشتم. این سگ هم همراهم آمد و هرچه او را رد کردم برنگشت تا آنکه در خارج شهر به درختی رسیدم زیر سایه آن نشسته و استراحت کردم و مقداری خوراکی که همراه داشتم خوردم و بلند شدم و حرکت کردم.
سگ جلو مرا گرفت و نمی گذشت بروم هرچه سعی کردم مانع نشود سودی نبخشید غضبناک شدم هفت تیر همراه داشتم چند تیر به او زدم آنگاه آزادانه رفتم.
پس از طی مسافت زیادی دیدم کیفم همراهم نیست متوجه شدم که زیر درخت گذاشتهام و فراموش کرده ام. خیلی ناراحت شدم چون مسئولیت شدیدی برایم داشت، علاوه بر فقدان اسکناسها و ترسیدم که کسی آنرا برداشته باشد.
به سرعت برگشتم و دانستم که سگ زبان بسته دانسته بود که من کیف را فراموش کردهام لذا از رفتنم جلوگیری میکرد.
چون به زیر درخت رسیدم کیف را ندیدم بیشتر ناراحت شدم بفکر افتادم به سراغ سگ بروم ببینم در چه حالست. به آنجائیکه تیرش زدم آمدم ندیدمش بعد اثر خونش را بر زمین مشاهده کردم بر اثر قطرات خون آمدم تا رسیدم به گودالی که در آن افتاده بود و از مسیر جاده کنار و دور افتاده بود در حالیکه کیف مرا به دندان گرفته و آن سگ با وفا مرده است.
دانستم پس از تیر خوردن و مأیوس شدن از من به این فکر افتاده که کیف را از دستبرد رهگزران نگهداری کند، لذا آن را از سر راه برداشته و تا توانائی داشته از جاده دور شده تا افتاده و مرده است. آیا جا ندارد که برای همچین سگی گریان شوم و از کردار ناپسند خود در برابر احسان او سخت نارات نباشم؟
#داستان #گناه#انسانیت#حیوان#وفا
📚 داستانهای شگفت (آیت الله دستغیب)
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@tabligheslam
✳️ شعر درباره اینکه برخی انسانها از حیوانات پست تر هستند
اجل کائنات از روی ظاهر آدمی است و اذل موجودات سگ، به اتفاق خردمندان سگ حق شناس به از آدمی ناسپاس.
سگی را لقمه ای هرگز فراموش * نگردد گر زنی صد نوبتش سنگ
و گر عمری نوازی سفله ای را * به کمتر تندی آید با تو در جنگ
#شعر#گناه#انسانیت#حیوان#حق_شناسی#وفا
📚گلستان سعدی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@tabligheslam
✳️ فدا شدن سگی برای صاحبش
✍و نیز مرحوم حاج شیخ سهام الدین مزبور نقل کرد از پدرش و آن مرحوم از جدش که وقتی مرحوم حسینعلی میرزا فرمانفرما در کنار دریا برهنه میشود که در دریا شنا کند، سگی که داشته مانعش میشود، فرمانفرما به سگ اعتنایی نمی کند و آماده رفتن در آب میشود، آن لحظه که میخواسته خود را در آب بیندازد و سگ میبیند جلوگیری کردنش فایده ندارد و الا ن صاحبش در آب میرود، ناچارخود را در نقطه معینی از دریا پرتاب میکند، ناگاه حیوان بزرگی او را میبلعد.
فرمانفرما میفهمد جهت جلوگیری کردن سگ چه بود و چگونه خودش را
فدای صاحبش کرده است، از رفتن به آب منصرف میشود و از کار سگ حیران و سخت ناراحت و گریان میگردد.
#داستان#گناه#انسانیت#حیوان#وفا#حق_شناسی
📚 داستانهای شگفت (آیت الله دستغیب)
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@tabligheslam
✳️ وفای ذوالجناح
✍امام حسين (عليهالسلام) در كربلا، يكه و تنها سوار بر اسب شد و روانه شريعهي فرات گشت تا آب بياورد، اعور اسلمي و عمروبن حجاج دو فرمانده با چهار هزار نفر در آنجا بودند و از شريعه فرات نگهباني مينمودند. امام (عليهالسلام) به آنها حمله كرد، آنها از هم پاشيدند، و امام خود را به آب فرات رساند. اسب (ذوالجناح) امام تشنه بود، امام به او فرمود: تو تشنهاي و من نيز تشنهام، سوگند به خدا از آب نميچشم تا تو نخست آب بياشامي. گوئي اسب سخن امام را فهميد، سرش را بلند كرد، يعني تا تو آب نياشامي من نميآشامم. امام فرمود: بياشام، من هم ميآشامم، در اين وقت حسين (عليهالسلام) دست دراز كرد و آب در دست گرفت، در اين هنگام يكي از سربازان دشمن گفت:«اي حسين تو آب ميآشامي در حالي كه اهل خيمهگاه را مورد حمله قرار دادند» با شنيدن اين سخن، آب از دستش ريخت، و بر سپاه دشمن حمله كرد و خود را سريع به خيمهگاه رساند، ديد خيمهگاه سالم است، و سرباز دشمن دروغ گفته است.
#داستان #انسانیت#امام_حسین_ع#حیوان#ذوالجناح#وفا#حق_شناسی
📚کتاب صاحبدلان(محمدی اشتهاردی)
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@tabligheslam