✳️ نکاتی پیرامون 🌸صحیفه سجادیه🌸
🔹هدیه امام عصر(عج) : محمدتقی مجلسی در شرح احوال خود مینویسد: «در اوایل جوانی به جهت برخی از مشکلات به امام زمان(عج) توسل جستم.ایشان در مکاشفهای مرا به صحیفه ارجاع دادند.بعد از انس با این کتاب همه مشکلاتم حل شد و به تبلیغ این کتاب در اصفهان پرداختم. در نتیجه در خانههای مردم اصفهان، در کنار قرآن یک نسخه از صحیفه هم یافت میشد و به برکت انس مردم با این اثر، نیمی از مردم اصفهان مستجاب الدعوه شده بودند».( روضة المتقین، ج۱۴، ص۳۸۲)
🔹امام خمینی(ره) در وصیت نامه خود: «ما مفتخریم که ادعیه حیاتبخش که او را «قرآن صاعد» میخوانند از ائمه معصومین(ع) ما است. ما به مناجات شعبانیه امامان و دعای عرفات حسین بن علی(ع) و «صحیفه سجادیه» این زبور آلمحمد و «صحیفه فاطمیه» که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است از ما است.»
🔹ابن شهر آشوب در کتاب مناقب خود میگوید: «وقتی در بصره نزد یکی از بلغاء از فصاحت صحیفه کامله سخن به میان آمد، او گفت: من هم میتوانم مانند آن را بر شما املاء و بیان کنم. آنگاه قلم برداشت و سر به زیر افکند [و هیچ جملهای نتوانست به زبان آورد] و در همان حال سرافکندگی از دنیا رفت».
🔹 در سال ۱۳۵۳هـ. مرجع فقید شیعه، حضرت آیت الله مرعشی نجفی نسخه ای از کتاب شریف صحیفه سجادیه را برای علامه طنطاوی (مفتی اسکندریه) به «قاهره» فرستاد. وی در پاسخ چنین نوشت: «نامه گرامی، مدتی پیش به ضمیمه کتاب صحیفه سجادیه از کلمات امام زاهد اسلام، علی زین العابدین، فرزند امام حسین شهید، ریحانه مصطفی، رسید. کتاب را با دست تکریم و احترام گرفتم و آن را کتابی به حق یگانه یافتم که مشتمل بر علوم و معارف و حکمت هایی است که در غیر آن یافت نمی شود. بی شک این از شوربختی ما اهل سنّت است که تاکنون به این اثر گران بهای جاوید از میراث های نبوت و اهل بیت، دست نیافتهایم. من هر چه در آن مطالعه می کنم، می بینم که سخنی بالاتر از کلام مخلوق و فروتر از کلام خالق و به راستی کتاب گران مایه و با ارزشی است»[ صحیفه سجادیه، ترجمه سید صدرالدین صدر بلاغی، مقدمه، ص ۳۷.].
🔹کتابخانه واتیکان پس از دریافت نسخه ای از صحیفه کامله سجادیه، نامه تشکر آمیزی به «مرکز نشر معارف اسلامی در جهان» ارسال داشته، در آن می نویسد: «این کتاب، حاوی مضامین عالی عرفانی است؛ پس آن را در بهترین جایگاه کتابخانه، جهت استفاده محققان قرار داده ایم»[ سایت اندیشه قم، به نقل از «نگرشی کوتاه به عملکرد ۲۲ ساله مرکز نشر معارف اسلامی در جهان» ص ۱۳.].
🔹خانم «آنه ماری شیمل»، محقق و نویسنده توانای آلمانی در یکی از مصاحبه هایش با اشاره به ادیان اسلامی می گوید: «من خودم همواره دعاها، احادیث و اخبار اسلامی را از اصل عربی آن می خوانم. بخشی کوچک از کتاب مبارک صحیفه سجادیه را نیز به آلمانی ترجمه و منتشر کرده ام. نزدیک هفت سال پیش، وقتی مشغول ترجمه دعای رؤیت هلال ماه مبارک رمضان و دعای وداع با آن ماه بودم، مادرم در بیمارستان بستری بود. من هر وقت به او سر می زدم، پس از آن که به خواب می رفت، در گوشه ای از آن اتاق به کار پاک نویس ترجمه ها مشغول می شدم. در کنار مادرم، خانمی بسیار فاضل بستری بود که کاتولیک مؤمن و متعصبی به نظر می آمد. وقتی فهمید من دعاهای اسلامی را ترجمه می کنم، دلگیر شد و گفت: مگر در مسیحیت و مکتب مقدس خودمان کمبودی داریم که تو به دعاهای اسلامی روی آورده ای؟ ترجمه ام که چاپ شد، یک نسخه از آن را برایش فرستادم. یک ماه بعد، تلفن کرد و گفت: «صمیمانه از هدیه این کتاب، سپاس گزارم؛ زیرا هر روز به جای دعای معمول خود، آن را می خوانم»[ بانوی شرق شناس، ترجمه محبوبه پلنگی، ماهنامه پیام زن، فروردین ۱۳۸۱، ص ۳۲.].
🔹یک گروه از کشیش های آمریکایی به دعوت دانشگاه ادیان قم به ایران آمدند و رشته ی آنها عرفان بود، از آنها پرسیدند کتابهای عرفانی شما چیست؟
گفتند: یکی از کتب عرفانی ما صحیفه سجادیه است و ما با آن کتاب با خدا حرف میزنیم.(حجةالاسلام دکتر رفیعی)
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@tabligheslam
😂لطیفه: دزد هم دزدهای قدیم!
✳️ دزد امين
✍شايد از اين عنوان شگفت زده شويد، و از خود بپرسيد مگر دزد هم امين مى شود؟ در گذشته دزدان و لوطى ها، و عياران متصف به اوصافى بودند، كه امروزه از چنان افرادى خبرى نيست، آنان براى ناموس مردم، و جان مردم و گاهى براى مال مردم احترام قائل بودند، و اگر در كارى بنا بود صفت جوانمردى را اعمال كنند به هر قيمتى بود اين صفت را بكار مى گرفتند.
در دو سه كتاب مانند جوامع الحكايات عوفى و خلاصة الاخبار ديدم كه بزرگى به وقت سحرگاه به قصد حمام از خانه اش بيرون آمد، در راه يكى از دوستانش را ديد به او گفت: مرا در رفتن به حمام همراهى كن.آن دوست گفت: من تا نزديك حمام با تو مى آيم، اندكى كه راه را طى كردند، بر سر دو راهى رسيدند، آن دوست بدون آن كه آن بزرگ را از جداشدنش خبر كند راه خود را پيش گرفته و رفت.اتفاقاً دزدى كه به قصد دزدى شبانه گشت زنى مى كرد، پشت سر آن بزرگ در حركت درآمد چون درب حمام رسيدند به خيال اين كه دوستش مى باشد روى به دزد كرد، و در آن تاريكى كيسه اى كه دو هزار دينار در آن بود به دزد داد و گفت: اى برادر اين را به رسم امانت نزد خود نگاه دار، چون از حمام بيرون آيم به من بازگردان.دزد كيسه را گرفت و در همانجا نشست تا صاحب كيسه از حمام خارج شد، در روشنائى هوا ديد دوستش آنجا نيست به خيال اين شايد كيسه را به منزل برده باشد تصميم گرفت به منزل دوستش برود.دزد فرياد زد اى برادر بيا كيسه پولت را از من بگير، صاحب كيسه گفت: تو كيستى؟ گفت من دزد هستم و به خاطر امانت تو از شغلم باز ماندم، صاحب كيسه گفت: چرا پول مرا نبردى، دزد گفت: چون اين كيسه را به رسم امانت نزد من سپردى، از جوانمردى و مروت دور ديدم كه در امانتت خيانت كنم!
#لطیفه#جوک#امانتداری
📚تفسیر حکیم/شیخ حسین انصاریان/ج۸/ص۲۹۶
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
@tabligheslam
🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸
سلسله سخنرانی: چگونه گناه نکنیم؟
با شرح حدیث امام سجاد علیه السلام
🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
✳️ چگونه #گناه نکنیم؟
وَ رُوِيَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع أَنَّهُ جَاءَ رَجُلٌ وَ قَالَ أَنَا رَجُلٌ عَاصٍ وَ لَا أَصْبِرُ عَنِ الْمَعْصِيَةِ فَعِظْنِي بِمَوْعِظَةٍ قَالَ ع افْعَلْ خَمْسَةَ أَشْيَاءَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ فَأَوَّلُ ذَلِكَ لَا تَأْكُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّانِي اخْرُجْ مِنْ وَلَايَةِ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّالِثُ اطْلُبْ مَوْضِعاً لَا يَرَاكَ اللَّهُ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الرَّابِعُ إِذَا جَاءَ مَلَكُ الْمَوْتِ لِيَقْبِضَ رُوحَكَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِكَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الْخَامِسُ إِذَا أَدْخَلَكَ مَالِكٌ فِي النَّارِ فَلَا تَدْخُلْ فِي النَّارِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ.
🔸و روايت شده كه مردى آمد نزد على بن حسين بن على عليهم السّلام و عرض كرد كه من مردى عاصىام و صبر نميتوانم كرد از معصيت و گناه پس پند ده مرا بوعظى پس فرمود عليه السّلام كه پنج كار بكن و گناه كن هر چه خواهى اوّل اينكه مخور روزى خدا را و گناه كن هر چه خواهى و دوم طلب كن موضعى كه نه بيند ترا خدا و گناه كن آنچه خواهى و سيم بيرون روان ملك خدا و گناه كن آنچه خواهى و چهارم چون بيايد ملك الموت كه قبض كند روح تو را پس دفع كن او را از خود و گناه كن آنچه خواهى پنجم چون داخل كند تو را مالك در دوزخ پس داخل مشو تو در دوزخ و گناه كن آنچه خواهى
📚جامع الأخبار(للشعيري) ؛ ص130
#حدیث #گناه #امام_سجاد_ع
💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐
@tabligheslam
۱.یاد نعمتهای الهی
فَأَوَّلُ ذَلِكَ لَا تَأْكُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ
اوّل اينكه مخور روزى خدا را و گناه كن هر چه خواهى
#حدیث #گناه #نعمت
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@tabligheslam
✳️حكايت نمك خوردن و حرمت صاحب نمك
«يعقوب ليث»- چهره پرآوازه سيستان و پايه گذار انقلابى رهايی بخش بر ضدّ حكومت خونخوار و ظالم و ستمكار عباسى- در ابتداى جوانى رویگرزاده اى بيش نبود. مدتى به كار رویگرى مشغول بود و پاداش كارش را سخاوتمندانه با جوانان همسن و سالش تقسيم مى كرد.سخاوت و شجاعت و آزادمنشى او، عامل گرد آمدن جوانانى متهور و سخت كوش به گرد او شد.با دست برداشتن از رویگرى، همراه جوانان مجذوبش به شغلى ديگر روى آورد. از آن شغل هم روى گردان شد و بنا گذاشت همراه يارانش دستبردى به خزانه اموال امير سيستان بزند. از آنجا كه خزانه در حفاظت نيرويى كارآمد قرار داشت و دستبرد به آن به آسانى ممكن نبود، بنا گذاشتند از بيرون شهر با كندن كانالى تا زير كف خزانه به اموال امير دست يابند و با شتاب و سرعت همه را تصرف كنند.كندن كانال شش ماه به طول انجاميد. عاقبت نيمه شبى با سوراخ كردن كف خزانه وارد خزانه شدند و همه طلا و نقره و جواهرات قيمتى و درهم و دينار را به صورتى كه مأموران بيرون خزانه نفهمند در كيسه هاى متعددى جمع كردند و آماده بردن اموال از راه كانال به بيرون شهر بودند كه يعقوب در تاريكى نيمه شب چشمش به چيزى گوهر مانند افتاد كه درخشندگى خاصّى داشت. از آنجا كه تاريكى شديد مانع شناخت آن بود، با زبانش عنصر بدست آمده را امتحان كرد و يافت كه قطعه اى نمك بلورين است، به تمام همراهانش دستور داد اموال را بگذاريد و از راه كانال به طرف بيرون شهر حركت كنيد.جوانان مطيع او با دست خالى به بيرون شهر آمدند و علّت اين كار را از يعقوب جويا شدند. يعقوب گفت: با اين كه پس از شش ماه زحمت مداوم، خود را به خزانه رسانديم و اقتضا داشت همه اموال گرد آمده در خزانه را تصرف كنيم، ولى من با چشيدن نمك امير سيستان، از مردانگى و انصاف دور ديدم كه اموال او را به غارت بريم!! مأموران حفاظت، پس از باز كردن درِ خزانه، از ديدن وضع خزانه وكانالى كه با مهارت هر چه تمامتر زده شده بود، و به ويژه از بجا ماندن اموال و طلا و نقره و درهم و دينار، شگفت زده شدند و جريان امر را به امير سيستان گزارش دادند. امير دستور داد جارچيان در شهر آواز بردارند كه دزد خزانه هر كه هست، خود را به امير بشناساند تا از لطف و احسان امير بهرهمند شود. يعقوب بدون دغدغه خاطر خود را به امير سيستان معرّفى كرد و از اين كه نمك خورده و نمكدان شكستن را دور از مردانگى و انصاف ديده، داد سخن داد.امير سيستان از بودن چنين جوان شجاع، پركار، باانصاف و داراى صفت مردانگى بسيار خوشحال شد و او را به منصب باارزش امارت لشكر سيستان برگزيد و يعقوب از همان جا راه ترقى و كمال را تا درگير شدن با حكومت عباسيانِ آلوده، براى نجات مظلومان پيمود.
#داستان #گناه #یاد_نعمتها #یعقوب_لیث
منبع : شرح دعاى كميل(حاج شیخ حسین انصاریان) 192
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@tabligheslam
✳️ نمک شناس یا نمک به حرام؟!
✍یکی از اخیار اصفهان که به علامه مجلسی ارادت داشت شبی بعد از نماز جماعت خدمت ایشان آمد و گفت: گرفتاری مهمی برایم پیش آمده است. علامه مجلسی گفت: چه گرفتاری؟ آن مرد گفت: لوطی باشی محل، به من خبر داده است که امشب با دوستانش می خواهند به خانه من بیایند و شام میهمان من باشند و قهراً می دانم اسباب لهو و لعب را هم می آورند و موجبات ناراحتی ما را فراهم می کنند و ما را در حرام می اندازند.
علامه مجلسی گفت: خودم می آیم و به لطف خداوند مسأله آنرا آنطوری که خدا بخواهد حل و فصل می کنم. جناب علامه از راه مسجد جلوتر از میهمانها به خانه آن مرد رسید، وقتی بعد از مدتی لوطی باشی و رفقایش وارد شدند، ناگهان چشمشان به شیخ الاسلام اصفهان؛ مرحوم مجلسی افتاد، تنبک و تنبورهای خود را پنهان کردند و مؤدبانه در محضر او نشستند.اما لوطی باشی از میزبان سخت ناراحت و دلگیر شده که او علامه مجلسی را موی دماغ و مزاحم عیششان کرده بود.
لوطی باشی شروع به سخن گفتن کرد و گفت: جناب مجلسی! ما لوطیها صفات خوبی هم داریم، کمتر از اهل علم هم نیستیم. مجلسی گفت: من که چیزی از خوبیهای شما نمی دانم. لوطی باشی گفت: جناب مجلسی تو با ما معاشرت نداری که بدانی ما چه صفات خوبی داریم؛ ما در نمک شناسی بی نظیریم. لوطی کسی هست که اگر نمک کسی را چشید تا آخر عمر یادش نمی رود و به صاحب نمک خیانت نمی کند. علامه گفت: من این حرف شما را نمی توانم بپذیرم که شما نمک شناسید و نمکدان نمی شکنید. بگو ببینم چند سال از سن شما می گذرد؟ لوطی باشی گفت: چهل سال. علامه مجلسی گفت: چهل سال است نعمت خدا را می خوری و معصیت خدا را می کنی ای نمک به حرام!
این جمله را که گفت مثل آبی که به آتش بریزند لوطی باشی خاموش شد و راستی که او را تحت تأثیر قرار داد تا آخر مجلس دیگر یک کلمه هم حرف نزد و در فکر فرو رفت. مجلس تمام شد و هر کس به خانه اش رفت. لوطی هم به خانه اش رفت تا بخوابد اما مگر خوابش می برد! بله درست گفت چهل سال عوض نمک شناسی نسبت به کسی که به او همه چیز داده؛ سلامتی، بضاعت، ثروت، و... نمک بحرامی کرده فکر کرد و فکر کرد تا آخر تصمیم خود را گرفت. فردا صبح پس از اذان، علامه مجلسی شنید که کسی در خانه اش را می زند، در را باز کرد، دید لوطی باشی است. گفت: آقای شیخ! آیا اگر من توبه کنم خدا مرا می بخشد و می آمرزد و قبولم می کند؟ علامه مجلسی گفت: بله، البته خدا کریم و غفور است، انسان هر قدر هم گناهش زیاد باشد اما اگر حقیقتاً پشیمان شود و به درگاه خداوند بزرگ توبه کند خداوند تعالی گناهان او را می بخشد و او را قبول می کند. لوطی باشی گفت: من پشیمانم و توبه کردم تو از خدا بخواه تا مرا بیامرزد.
#داستان #یاد_نعمتها #گناه #علامه_مجلسی
📚عاقبت به خیران عالم/ ج۱
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@tabligheslam
✳️ یاد نعمتها، راه رسیدن به سعادت
(فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ).اعراف: ۶۹
✅ در این آیه راه رسیدن به سعادت را تنها یک چیز معرفی می کند و آن یاد نعمتهای الهی است.
✳️ چگونه یاد نعمتهای الهی، موجب سعادت می شود؟
🔸۱. یاد نعمتها، حس شکرگزاری را بیدار می کند، در نتیجه انسان تسلیم منعم می شود و تسلیم خدا شدن راه رستگاری است
🔹و در پايان به آن جمعيت خودخواه خاطرنشان مىسازد كه" نعمتهاى گوناگون پروردگار را به خاطر بياوريد تا حس شكرگزارى شما برانگيخته شود و در برابر فرمان او تسليم شويد شايد رستگار گرديد" (فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ).
📚تفسیر نمونه
🔸شکر خدا= تسلیم خدا بودن
🌸وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (آل عمران: ۱۲۳)
🌸10- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هِشَامٍ عَنْ مُيَسِّرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: شُكْرُ النِّعْمَةِ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ وَ تَمَامُ الشُّكْرِ قَوْلُ الرَّجُلِ- الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ*.(کافی/ج۲/ص۹۵)
🔸در حقیقت شکر نعمت، عمل کردن به دین اسلام است که موجب خیر دنیا و آخرت است:
🔸در قصه دعوت خویشان خود به اسلام:
🌸«...ثُمَّ تَكَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ: يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، إِنِّي وَ اللَّهِ مَا أَعْلَمُ شَابّاً فِي الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِأَفْضَلَ مِمَّا جِئْتُكُمْ بِهِ، إِنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِخَيْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة...» (امالی طوسی/۵۸۳)
#حدیث#قرآن#یاد_نعمتها #سعادت#خوشبختی#گناه
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@tabligheslam
✳️ حیوانات حق نمک را می شناسند، اگر انسان شکرگزار خدا نباشد از حیوانات پایین تر است
🔸وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ، وَ أَسْبَغَ عَلَيْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ، لَتَصَرَّفُوا فِي مِنَنِهِ فَلَمْ يَحْمَدُوهُ، وَ تَوَسَّعُوا فِي رِزْقِهِ فَلَمْ يَشْكُرُوهُ. وَ لَوْ كَانُوا كَذَلِكَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّةِ إِلَى حَدِّ الْبَهِيمِيَّةِ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ: «إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا.»(صحیفه سجادیه/ دعای اول)
🔹سپاس خداوند را كه با بخشش عطاياى پيوسته و تكميل نعمت هاى پى در پى اگر ايشان را از معرفت حمد خويش باز مى داشت، همه در نعمت او مستغرق بودند، بى آن كه شكر او به جا آرند، و به فراخى از روزى او بهره مند مى گشتند، بى آن كه سپاس او گزارند.
و اگر چنين بودند از حد انسانى بيرون رفته، از چهارپايان به شمار مى آمدند، چنان كه در كتاب محكم خود وصف ايشان كرد: إِنْ هُمْ إِلا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلا: (نيستند آن ها مگر مانند چهارپايان بلكه گمراه تر).
#حدیث #یاد_نعمتها #گناه #انسانیت#حیوان
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@tabligheslam
✳️ حیای عجیب سگ!
✍و نیز مرحوم آقای بلادی فرمود یکی از بستگانم که چند سال در فرانسه برای تحصیل توقف داشت در مراجعتش نقل کرد که در پاریس خانه ای کرایه کردم و سگی را برای پاسبانی نگاهداشته بودم، شبها درب خانه را میبستم و سگ نزد در میخوابید و من به کلاس درس میرفتم و برمی گشتم و سگ همراهم به خانه داخل میشد.
شبی مراجعتم طول کشید و هوا هم به سختی سرد بود به ناچار پشت گردنی پالتو خود را بالا آورده گوشها و سرم را پوشاندم و دستکش در دست کرده صورتم را گرفتم به طوری که تنها چشمم برای دیدن راه باز بود، با این هیئت درب خانه آمدم تا خواستم قفل در را باز کنم سگ زبان بسته چون هیئت خود را تغییر داده بودم و صورتم را پوشیده بودم، مرا نشناخت و به من حمله کرد و دامن پالتومرا گرفت و فورا پشت پالتو را انداختم وصورتم را باز کرده صدایش زدم تا مرا شناخت با نهایت شرمساری به گوشه ای از کوچه خزید در خانه را باز کردم
آنچه اصرار کردم داخل خانه نشد به ناچار در را بسته و خوابیدم.
صبح که به سراغ سگ آمدم دیدم مرده است، دانستم از شدت حیا جان داده است. اینجاست که باید هر فرد از ما به سگ نفس خود خطاب کنیم که چقدر بی حیاییم، راستی که چرا از پروردگارمان که همه چیزمان از او است حیا نمی کنیم وملاحظه حضور حضرتش را نمی نماییم.
#داستان#گناه #انسانیت#حیوان#حیا
📚 داستانهای شگفت (آیت الله دستغیب)
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@tabligheslam
✳️ شعر درباره حیا
درمقامی که کنی قصد گناه * گر کند کودکی از دور نگاه
شرم داری ز گنه در گذری * پرده عصمت خود را ندری
شرم بادت زخداوند جهان * که بود واقف اسرار نهان
نگهش بر تو بود بی گه و گاه * تو کنی در نظرش قصد گناه
#شعر#حیا
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@tabligheslam
✳️ وفای عجیب سگ!
✍مرحوم حاج شیخ سهام الدین نواب رحمة الله علیه که قریب سی سال توفیق مصاحبت با ایشان نصیب بود، نقل فرمود از پدرش که از جدش دانشمند کبیر مرحوم حاج اکبر نواب که فرموده بود روز عید قربانی به ملاقات مرحوم حاج معتمد الدوله فرهاد میرزا (استاندار فارس) رفتم به مناسبتی نقل کرد که با سفیر انگلیس در تهران آشنائی داشتم. روزی به دیدنش رفتم او برای انس من آلبومی که در آن عکسهای بسیاری بود آورد و نشانم می داد ناگهان عکسی را برداشت که به من بدهد تا آنرا دید بی اختیار منقلب و گریان و نالان شد. من نگاه کردم دیدم عکس سگی است، تعجب کردم چگونه از دیدن آن گریه می کند. سبب گریه اش را پرسیدم گفت این سگ عادی نبود و مرا با او خاطره عجیبی است.
در اوقاتیکه لندن بودم روزی برای انجام مأموریتی که در چند کیلومتری خارج شهر داشتم از خانه بیرون آمدم و کیف خود را که در آن اسناد و مدارک مهم دولتی و مقدار زیادی اسکناس بود همراه داشتم. این سگ هم همراهم آمد و هرچه او را رد کردم برنگشت تا آنکه در خارج شهر به درختی رسیدم زیر سایه آن نشسته و استراحت کردم و مقداری خوراکی که همراه داشتم خوردم و بلند شدم و حرکت کردم.
سگ جلو مرا گرفت و نمی گذشت بروم هرچه سعی کردم مانع نشود سودی نبخشید غضبناک شدم هفت تیر همراه داشتم چند تیر به او زدم آنگاه آزادانه رفتم.
پس از طی مسافت زیادی دیدم کیفم همراهم نیست متوجه شدم که زیر درخت گذاشتهام و فراموش کرده ام. خیلی ناراحت شدم چون مسئولیت شدیدی برایم داشت، علاوه بر فقدان اسکناسها و ترسیدم که کسی آنرا برداشته باشد.
به سرعت برگشتم و دانستم که سگ زبان بسته دانسته بود که من کیف را فراموش کردهام لذا از رفتنم جلوگیری میکرد.
چون به زیر درخت رسیدم کیف را ندیدم بیشتر ناراحت شدم بفکر افتادم به سراغ سگ بروم ببینم در چه حالست. به آنجائیکه تیرش زدم آمدم ندیدمش بعد اثر خونش را بر زمین مشاهده کردم بر اثر قطرات خون آمدم تا رسیدم به گودالی که در آن افتاده بود و از مسیر جاده کنار و دور افتاده بود در حالیکه کیف مرا به دندان گرفته و آن سگ با وفا مرده است.
دانستم پس از تیر خوردن و مأیوس شدن از من به این فکر افتاده که کیف را از دستبرد رهگزران نگهداری کند، لذا آن را از سر راه برداشته و تا توانائی داشته از جاده دور شده تا افتاده و مرده است. آیا جا ندارد که برای همچین سگی گریان شوم و از کردار ناپسند خود در برابر احسان او سخت نارات نباشم؟
#داستان #گناه#انسانیت#حیوان#وفا
📚 داستانهای شگفت (آیت الله دستغیب)
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
@tabligheslam