هدایت شده از آیه گرافی🌿
11.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چیزهایی که زندگی شمارو به سوی بهتر شدن میبرد....
━━━✥⃝@ayegerafy📿
هدایت شده از آیه گرافی🌿
گره از ڪار دیگران باز ڪنید
تا خداوند متعال گره از ڪار شما باز ڪند
و اگر گره به ڪار دیگران بندازید،
در ڪار و زندگی شما هم گره خواهد افتاد..!
علامهطباطبایی
━━━✥⃝@ayegerafy📿
هدایت شده از آیه گرافی🌿
19.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اصلا وقت ندارم یه سری به خودم بزنم....
━━━✥⃝@ayegerafy📿
هدایت شده از آیه گرافی🌿
هٌنآك طٌرُق، يِجَِّب أنً تٌسلِكُّها بمُفَردَك
لأأصدِقاء، لأ عَائلُِة و لا حتَّي شَريّك
"فَقط أنتِ."
مسیرهایی وجود دارد که باید
آنها را به تنهايی طی کنی،
نه دوستانی نه خانوادهایی
و نه حتی شریکی
«فقط تو.» 🌱
━━━✥⃝@ayegerafy📿
هدایت شده از آیه گرافی🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدانید که خداوند نقشه های کافران را بی اثر می کند...
━━━✥⃝@ayegerafy📿
هدایت شده از اربعین
✅انسانهای نالایق
✍جمعی از اصحاب در محضر رسول خدا بودند،
حضرت فرمود: می خواهید کسل ترین، دزدترین،
بخیل ترین، ظالم ترین و عاجزترین مردم را به
شما نشان دهم؟ اصحاب: بلی یا رسول الله!فرمود:
1- کسل ترین مردم کسی است که از صحت و
سلامت برخوردار است ولی در اوقات بیکاری
با لب و زبانش ذکر خدا نمی گوید.
2-دزدترین انسان کسی است که از نمازش
می کاهد، چنین نمازی همانند لباس کهنه در
هم پیچیده به صورتش زده می شود.
3-بخیل ترین آدم کسی است که گذرش بر
مسلمانی می افتد ولی به او سلام نمی کند.
4- ظالم ترین مردم کسی است که نام من در نزد
او برده می شود، ولی بر من صلوات نمی فرستد.
5-و عاجزترین انسان کسی است که از دعا
درمانده باشد.
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
🏴 @e_arbaeen
هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 از دنیا بزرگتر...
✍🏻 عینصاد
❞ دنيا و آخرت در بينش دينى با بينش عرفى تفاوت دارد. در بينش دينى نيّت و جهت، دنيا و آخرت را مشخص مىكند. نماز و عبادت و درس توحيد و تفسير و عمل جهاد و مبارزه، مىتواند به خاطر حرفها و هوسها و جلوهها باشد؛ مىتواند دنيا و پست باشد و مىتواند كسب و كار و پاك كردن بينى كودك و آب دادن و نان آوردن، به خاطر دستور خدا و اداى و ظيفه باشد و از سطح غريزه و عادتهاى محدود، بالاتر آمده باشد و آخرت باشد.
در واقع آدمى كه از دنيا بزرگتر شده و از شهادت به غيب روى آورده و حجم گسترده و وسعت فارغ دنيا، براى او تنگ و محدود گرديده...هر كارش از دنيا بيرون رفته و حتى خواب و خوراك و معاشرت و روابط عادى و طبيعى او الهى و آخرتی است.
...دلهايى كه از دنيا بزرگترند، تمامى كارهاى عادى آنها خريدار دارد.
📚 #از_معرفت_دینی_تا_حکومت_دینی | ص ۲۲۱
#️⃣ #ویدیو #موشن #سیاست
📥: download
#عین_صاد | عضو شوید
👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
آن روزها:
يکي از اسراي جنگي بود که هميشه سعي داشت تا رويش به ديوار باشد. بعدها فهميديم که ترکش قسمتي از کام و لب و دهان وي را برده بوده و هلال احمر همانجا برايش پيوند زده است. براي پيوند از پوست سينه اش استفاده کرده بودند و در حين عمل اين پوست برعکس پيوند زده شده بود و اين اسير مجبور بود تا مدام موهاي داخل دهانش را بکند. واقعيت جنگ اين بود و واقعيت اسارت.
https://eitaa.com/tablo113
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#یاد_خدا۸۰
✘ حرف آخر : نماز، در ابتدا یک «رعایت ادب» است، کمکم به «عاشقی» میرسد!
• باید در تغذیهی بخش انسانیتان، دقت کنید:
خوب و بموقع خوراک روحتان را بخورید.
• روح مثل نوزادیست که با تغذیهی درست رشد میکند و کمکم به بلوغ میرسد.
روحی که بالغ شد به لذّت عشق میافتد.
و «عشق» حریمِ شادی و آرامشِ مداوم است.
@ostad_shojae | montazer.ir
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
یاد خدا ۸۰.mp3
12.2M
مجموعه #یاد_خدا ۸۰
#استاد_شجاعی | #استاد_پناهیان
❤️ #حرف_آخر : یک فرمول، برای داشتن شادی و آرامشی که هیچ وقت تمام نشود!
@ostad_shojae | montazer.ir
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#گپ_روز
#موضوع_روز : «من بمیرم حرفم را بیرون نمیبرم از اینجا ! بین خودم میماند و تو!»
✍️ شاید این گپ روز، باورش برایتان راحت نباشد، ولی کلماتش را هم با وسواس انتخاب کردهام تا اغراق، قاطیاَش نشود...
• دقیق نمیدانم چهار پنج سال پیش بود!
داشتیم محتوای سایت منتظر را میزدیم.
هم تولید محتوا و هم طراحی سایت و محتواچینی.
• کارهای گرافیکی کمی سنگین شده بود و سیستم بچهها جواب نمیداد.
یکی دو هفته بود که با همین وضعیت سر میکردیم و بچهها کلافه شده بودند.
ما هم در وضعیت مالی خوبی نبودیم، که بتوانم یکی از سیستمها را ارتقاء دهم لااقل!
• تا اینکه سرتیمشان آمد و با متانت نشست جلوی من.
آنقدر مِن و مِن کرد تا گفت:
ما نیاز داریم به حداقل یک سیستم که بتواند کار بچهها را راه بیندازد.
کار لنگ شده و اعصاب بچهها ریخته به هم.
من میدانم اوضاعمان روبراه نیست، ولی باید به شما انتقال میدادم.
• سرم را بالا نیاوردم، کمی صبر کردم و در همان حالت نمیدانم اصلاً چه شد که گفتم:
از اینجا تا پاساژ نور چقدر فاصله هست؟
گفت: حدود یکساعت.
گفتم : راه بیفت برو و سیستمی که لازم است را در مغازهی فلانی (از آشناهایمان) جمع کن و هزینهاش را به من بگو.
گفت: پولش چه؟
گفتم: پول هست ...
• و این در حالی بود که فقط ۵ میلیون تومان تمام موجودیمان بود.
چشمانش برق زد و در اتاق را بست و رفت!
و من ماندم و یکساعت زمان برای اینکه بتوانم این مبلغ را جوری جور کنم که دلنگرانش نکنم وسط بازار.
• نشستم و خواستم توسل کنم به خدا !
هیچ نگفتم، حتی کلمهای!
اما تمام جانم پر از نیاز بود... پر از کلمه،
و من شرم داشتم از اینکه این نیاز را جز به آنکه صاحباختیارم است بگویم.
نجواگونه گفتم: من بمیرم حرفم را بیرون نمیبرم از اینجا ! بین خودم میماند و تو ... هر جور دوست داشتی جمعش کن!
• آرامشی ناخودآگاه جانم را گرفت.
رفتم یک استکان چای بریزم که تلفنم زنگ خورد و برگشتم.
شماره ناآشنایی بود و من هرگز نفهمیدم که بود.
او مرا چنان میشناخت و به اسم صدایم زد که حیا کردم بپرسم کیستی!
با عجله گفت: چند وقتی بود یکی از دوستانم میخواست برای خرید تجهیزات کمکتان کند.
الآن زنگ زد و گفت: من در بانک هستم، یک شماره از همین بانک بدهید به من، که مبلغ واریزی بنشیند به حسابتان.
شماره را دادم و ....
چندین دقیقه بعد چهل و چهار میلیون و پانصد هزار تومن نشست به حساب.
• نزدیک ظهر بود که زنگ زد و گفت: این سیستم را با مشخصاتی که بچهها داده بودند جمع کردم.
گفتم: چقدر شد؟
گفت: ۴۴ میلیون و پانصد هزار تومان.
گفتم: کارت ملّتی که در دست توست، کفاف معاملهی امروزت را میدهد...
@ostad_shojae