eitaa logo
تبیین
2.6هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
441 ویدیو
34 فایل
🔺اهداف: 🔹تهذیب نفس 🔹امام شناسی و مهدویت 🔹روشنگری و بصیرت‌افزایی 🔹ارتقاء بینش دینی و سیاسی 🔹دشمن شناسی و جنگ نرم 🔹ارتقاء مهارت‌های تربیتی 🔹و... 🔸هدف ارائه‌ی الگوست؛ با شبکه‌های اجتماعی کسی متفکر نمی‌شود، باید #کتاب خواند.
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️«تکبّر» و «تعصّب» چه آثار و مفاسدی در تاریخ بشر بدنبال داشته است؟ 🔹 به معناى «خودبرتربينى» و به معناى «وابستگى غيرمنطقى» شخص يا چيزى و دفاع بى قيد و شرط از آن است. از ريشه «عصب» (بر وزن غضب) يعنى رشته هاى مخصوص كه عضلات انسان را به مغز مربوط مى كند و مجموعه آن «سلسله اعصاب» را تشكيل مى دهد. سپس به گروه و كه با هم همكارى و همفكرى دارند اطلاق شده و چنين جمعيّتى را «عُصبة» (بر وزن سفره) مى گويند و واژه معمولا به وابستگى هاى غير منطقى و بى قيد و شرط گفته مى شود، و سرچشمه آن بيشتر و كوتاه فكرى و است؛ 🔹زيرا كسى كه مى خواهد بزرگى به خود ببندد سعى مى كند كسانى را كه به او وابستگى دارند يا او به آنها وابستگى دارد بزرگ بشمارد، نقاط ضعف آنها را نبيند و اگر نقاط قوتى دارند بزرگنمايى كند تا خود از اين طريق بزرگى بفروشد. اين ، بخصوص هنگامى كه در شكل تعصّب و قبيلگى ظاهر شود سرچشمه بسيارى است و در طول تاريخ همواره منشأ جنگ ها، خشونت ها و درگيرى هاى خونين بوده است. از تاريخ جاهليّت گرفته تا دنياى امروز هيچ يك از انسان ها از آسيب هاى و در امان نمانده اند؛ در حوادث‌ شوم مى خوانيم كه دو بار درگيرى شديد بين قبايل عرب واقع شد كه به نام «فجار» در تاريخ مشهور شده است. 🔹«فجار اوّل» زمانى واقع شد كه مردى از طايفه بنى كنانه بدهى قابل ملاحظه اى به مردى از طايفه هوازن داشت و قادر به پرداختن آن نبود. مرد هوازنى در سوق عكاظ (بازارى كه هر سال يك بار در نزديك طايف تشكيل مى شد) ميمونى مشاهده كرد و گفت چه كسى پيدا مى شود كه اين ميمون را در قبال طلبى كه من از فلان كس دارم بفروشد و مقصودش از اين سخن، تحقير مرد كنانى بود كه از پرداخت بدهيش عاجز شده بود. در اين هنگام مردى از طايفه بنى كنانه رسيد و با شمشير خود ميمون را كشت. مرد هوازنى فرياد كشيد و مرد كنانى هم طايفه بنى كنانه را به يارى خود طلبيد و دو قبيله به جان هم افتادند و درگيرى شديدى واقع شد كه نزديك بود به جنگ تمام عيارى تبديل شود. 🔹«فجار دوم» كه مدتى بعد از وفات عبدالمطلب روى داد به اين سبب حاصل شد كه جوان نادانى از قبيله بنى غفار در گوشه اى از بازار عكاظ نشسته بود و پاى خود را دراز كرده بود و مى گفت: من برترين مرد عربم و هركس قبول ندارد اين دو پاى مرا قطع كند. جوان بى خرد ديگرى همچون او كه از قبيله بنى قيس بود شمشير كشيد و پاى وى را مجروح كرد. فرياد از دو طرف برخاست و قبايل آن دو به جان هم افتادند و درگيرى شديدى بين طرفين اتّفاق افتاد و بعد از مدتى عداوت و دشمنى با يكديگر صلح كردند. [۱] 🔹در قرن اخير نيز «جنگ جهانى دوم» همان گونه كه مى دانيم بر اثر هاى آلمانى هاى نازى رخ داد كه در طول آن ده ها ميليون نفر كشته و ده ها ميليون مجروح و مفقود الاثر شدند و ويرانى هاى عظيمى در اروپا و نقاط ديگرى از جهان روى داد و حتى امروز نيز عامل اصلى تجاوزهاى مستكبران و چيزى جز و «تعصّب های نژادى» نيست. 🔹لذا در حديثى از (صلى الله عليه و آله) مى خوانيم: «مَنْ كانَ فِي قَلْبِهِ حَبّةٌ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ عَصَبِيَّةٍ، بَعَثَهُ اللهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ مَعَ أعْرابِ الْجَاهِلِيَّةِ» [۲] (كسى كه در قلبش به اندازه يك دانه خردل باشد خداوند او را روز قيامت با اعراب جاهليّت محشور مى كند). هم چنین (عليه السلام) در حديثى مى فرماید: «مَنْ تَعَصَّبَ اَوْ تُعُصِّبَ لَهُ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَ الْاِيمَانِ» [۳] (كسى كه بورزد يا براى او تعصّب بورزند، رشته ايمان را از گردن خود برداشته است). پی نوشت‌ها؛ [۱] الكامل فی التاريخ، ابن الأثير، على بن ابى الكرم، دار صادر، بيروت، ۱۳۸۵ق، ج ۱، ص ۵۸۹. [۲] الكافی، دار الكتب الإسلامية، تهران، چ ۴، ج ‏۲، ص ۳۰۸. [۳] الكافی، همان 📕پيام امام امير المؤمنين(ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلامية‏، تهران‏، ۱۳۸۶ش، چ ۱، ج ۷، ص ۳۹۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه «امام علی» (علیه السلام) در خطبه ۱۵۱ نهج البلاغه، «پيامبر اكرم» (صلی الله علیه و آله) چه تأثيراتی بر جامعه جاهليّت آن زمان گذاشتند؟ 🔹 (عليه السلام) در خطبه ۱۵۱ «نهج البلاغه» پس از حمد و ثنای الهی به سراغ شهادت بر يكتايى خدا و رسالت (صلی الله علیه و آله) مى رود و مى فرمايد: «وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا اللهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ نَجِيبُهُ وَ صَفْوَتُهُ». (گواهى مى دهم جز خداوندِ يكتا معبودى نيست و شهادت مى دهم كه ، بنده و فرستاده و برگزيده و انتخاب شده اوست). 🔹بسيارى از شارحان «نهج البلاغه»، كلمات و را به يك معنا تفسير كرده [به معناى منتخب و برگزيده] و تأكيدِ يكديگر دانسته اند؛ ولى با توجه به اين كه «نجيب» به معناى «نفيس» و پرارزش است. تفاوتى ميان اين دو واژه وجود دارد، كه اوّلى در واقع، زمينه ساز دوّمى است؛ زيرا هنگامى كه چيزى نفيس و پرارزش شد به هنگام انتخاب، آن را بر مى گزينند. 🔹در ادامه آن حضرت به دو وصف ديگر اشاره كرده، مى فرمايد: «لَا يُؤَازَى فَضْلُهُ، وَ لَا يُجْبَرُ فَقْدُهُ». (در و همتا ندارد و فقدانِ او قابل جبران نيست). به يقين چيزى كه در فضيلت همتا ندارد، هنگامى كه از دست برود جانشينى نخواهد داشت. در هفتمين و آخرين وصف به آثار وجودى آن حضرت در شرايط اشاره كرده، مى فرمايد: 🔹«أَضَاءَتْ بِهِ الْبِلَادُ بَعْدَ الضَّلَالَةِ الْمُظْلِمَةِ، وَ الْجَهَالَةِ الْغَالِبَةِ، وَ الْجَفْوَةِ الْجَافِيَةِ». (به بركت وجود او شهرهايى كه غرق در و بود و بر افكارِ مردمش غلبه داشت و و بر آنها چيره شده بود روشن گشت)؛ و در ادامه مى افزايد: «وَ النَّاسُ يَسْتَحِلُّونَ الْحَرِيمَ، وَ يَسْتَذِلُّونَ الْحَكِيمَ؛ يَحْيَوْنَ عَلَى فَتْرَةٍ، وَ يَمُوتُونَ عَلَى كَفْرَةٍ!». (در زمانى كه مردم حرام را حلال مى شمردند، دانشمندان را تحقير مى كردند، در دوران غيبتِ اولياى الهى، قدم به عرصه حيات مى گذاشتند و در كفر و بى دينى جان مى سپردند). 🔹اين اوصاف هفتگانه كه در عبارات كوتاهى درباره بيان شده، ترسيم گويايى از آن زمان است. گمراهى و جهل و قساوت، حلال شمردن حرام و تحقير دانشمندان، نداشتن رهبر و سرانجام، بى ايمان از دنيا رفتن. آنها چنان تاريك و ظلمانى بود كه به جنايات خود افتخار مى كردند. كشتن و زنده به گور كردن فرزندان، نشانه غيرت، و غارتگرى دليل شجاعت شمرده مى شد. 🔹 و ، آنچنان بر جامعه آنها سايه افكنده بود كه خدايانشان را با دست خود مى ساختند؛ گاه از سنگ و چوب و گاه از مواد غذايى و سپس در زمان قحطى همانها را مى خوردند. و آنچنان بود كه كينه ها را از نسلى به نسلى منتقل مى ساختند و خونريزى و آدمكشى براى آنها يك امر ساده بود، و همچنين مفاسد ديگر. در اين زمان مى توان به عظمت خدمات (صلی الله علیه و آله) و اهميّت رسالتِ ایشان در آن محيط تاريك و ظلمانى پى برد، كه در مدت كوتاهى از آن قومِ وحشى و خرافى و جاهل، قومى متمدّن و عالم و آگاه ساخت. 📕پيام امام اميرالمؤمنين (ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، چ اول‏، ج ۶، ص ۲۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel