هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همچون هوایی که تنفس میکنیم
💕عشق خدا هم دراطراف ما
درحال گردش است
پیش از هر چیز بر هدايت و حمايت
خدا اعتماد کن
تا عظیم ترین ثروت جهان
یعنی"بيداري" را به دست آوری
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
🌸الهی به امید تو
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💙✨رسول اکرم (ص) :
💙مَنْ صَلَّی عَلَیَّ فِی کِتَاب لَمْ تَزَلِ
الْمَلاَئِکَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَادَامَ اسْمِی
فِی ذلِکَ الْکِتَابِ
💙 کسی که در نوشته ای صلوات بر من بنویسد،
💙فرشتگان تا وقتی که اسم من در آن نوشته است
برای او استغفار میکنند
💙✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
💙✨وَ آلِ مُحَمَّدٍ
💙✨وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
تا پایان رمضان چیزی نمانده !
اگر تاکنون ما را نیامرزیدی
ما را ببخشا و از الطافی كه
به خوبانت عطا فرموده ای،
به ما نیز ارزانی ده...
آمین یا رَبَّ الْعالَمین 🌷
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#سلامامامزمانم
💫مهدی جان
بیشتر ماه رمضان
بی تو سپر شد آقا
عمر ما بود
که دور از تو هدر شد آقا
چه شود این رمضان
وصل شما پا بدهد؟
بیست و شش روز
که در هجرتو سرشد آقا
اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْـ🌼
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حسین_جان 🌹
آورده صبا ازگذرٺ عطرخدا را
تاروزے مانیز ڪند ڪربوبلارا
انگارڪه فهمیده نسیمسحرے باز
صبحاسٺ ودلم لڪ زده ایوانطلا را
#صبحم_بنام_شما🌤
#سلام_اربابم❤️
⚘﷽⚘
📎السلام علیک یا اباعبدالله
«اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ»
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_صوت_ومتن_دعای_روز26
⬆️⬆️⬆️⬆️
#دعای_روز_بیست_و_ششم_ماه_مبارک_رمضان🌙⭐️
🌷بسم الله الرحمن الرحیم🌷
🌸اللهمّ اجْعَل سَعْیی فیهِ مَشْكوراً وذَنْبی فیهِ مَغْفوراً وعَملی فیهِ مَقْبولاً وعَیْبی فیهِ مَسْتوراً یا أسْمَعِ السّامعین.
🌸خدایا قرار بده كوشش مرا در این ماه قدردانـى شده و گناه مرا در این ماه آمرزیده و كردارم را در آن مورد قبول و عیب مرا در آن پوشیدهاى شنواترین شنوایان...
#التــــــماس_دعــــــــا
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#آیه_روز☝️#دعای_قرآنی🤲
#خداوندا_مارا_از_راهحقمنحرفنگردان۰۰۰
🌗اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #یکشنبه 19 اردیبهشت ماه 1400
🌞اذان صبح: 04:28
☀️طلوع آفتاب: 06:04
🌝اذان ظهر: 13:01
🌑غروب آفتاب: 19:5 8
🌖اذان مغرب: 20:17
🌓نیمه شب شرعی: 00:13
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فقطخدا☝️
گر نگهدار من آن است که من می دانم، شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد !
صحنه های طبیعی و تکان دهنده ای که اگر ضبط نمی شدند، هرگز آنها را باور نمی کردید!
بیشتر این تصاویر به صورت کاملا اتفاقی توسط حاضران تصویر برداری شده اند!
در واقع این آدمها خوش شانس ترین انسانهای قرن ما هستند!
═══♥️❣♥️═══
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🔷🔶🔸➰〰➰🔸🔶🔷
⚜ #نـشــــــــــونـــــے⚜
🔔 #مراحلخودسازی
👌مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ وَ مَنْ خَافَ أَمِنَ وَ مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِمَ
🔹 کسی ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺣﺴﺎﺏ ﻛﺸﺪ، ﺳﻮﺩ می ﺑﺮﺩ
🔸ﻭﺁﻥﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻏﻔﻠﺖ ﻛﻨﺪ، ﺯﻳﺎﻥ می ﺑﻴﻨﺪ
🔹 ﻭ کسی ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺘﺮﺳﺪ ﺍﻳﻤﻦ ﺑﺎﺷﺪ
🔸ﻭ کسی ﻛﻪ ﻋﺒﺮﺕ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﺁﮔﺎهی ﻳﺎﺑﺪ
🔹 ﻭ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﮔﺎهی ﻳﺎﺑﺪ می ﻓﻬﻤﺪ
🔸ﻭ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
#نشونی #نهج_البلاغه
💌 حکمت۲۰۸ نہج البلاغہ
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#خطرمسلمانیبیایمان۰۰۰۰☝️
🌸 #ذکرروز یکشنبه ۱۰۰ مرتبه
💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐
🌸ای صاحب جلال و بزرگواری
💗این ذکر موجب فتح و نصرت میشود
#نماز_آمرزش👇
✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛
رکعت اول⇦حمدو3ڪـوثر
رکعت دوم⇦حمدو3توحید
📚جمال الاسبوع۵۴
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲🏼 #چگونه_دعا_کنیم؟
👈🏻 قسمت اول: ادبِ دعا
کلیپ حتما ببنید از دستش ندید ☘
#نشر بدید
|🦋♡
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲🏼 #چگونه_دعا_کنیم؟
👈🏻 قسمت دوم: بهترین حال برای اجابت دعا
کلیپ رو از دست ندید حتما ببینید❤️
🎞 امیرالمومنین (ع) فرمود روز قیامت کسری شیعیانم را جبران می کنم
🎙 استا پناهیان
کلیپ حتما ببینید از دستش ندید❤️
|🦋♡ ..♡
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
بهترین سبزی در وعده سحر، #کاهوست.
👈کاهو در مقایسه با سایر سبزی ها
دارای میزان آب بالایی بوده
و از تشنگی در طول روز جلوگیری میکند.
همچنین فیبر بالای آن مانع یبوست می شود.
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
افطار خود را باسوپ آغازکنید تا معده آماده شود.
سوپی با مواد مغذی تازه میل کنید
تا بدنتان بعد از ساعت ها روزه داری اولین چیزی که دریافت میکند
مغذی های ضروری باشد.
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام به ۲۶ رمضان و نوزده اردیبهشت
💞خوش آمدین
در این ایام که از
رحمت و برکت انباشته است
در این ایام که فرشته ها
راحت میان ما قدم میزنند
و در این شب ها و روزهای
پربرکت ماه مهمانی خدا
دوستان خوبم ما رو از
دعای خیرتون فراموش نکنید
🌹 تقدیم به دوستان عزیزم
نماز روزه هاتون قبول حق
🤲حاجت روا باشید ان شاءالله
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#داستانعاشقانهواقعی
#دومدافع
#قسمتچهلوسوم
لباسشو کشیدم گفتم بگو دیگه
- خیل خب پاره شد لباسم ول کـݧ میگم
اوݧ بازوبند واسہ یکے از رفیقام بود کہ شهید شد.
ازم خواستہ بود کہ اگہ شهید شد اوݧ بازو بندو همراه با حلقش ، برسونم بہ خانومش
وقتے شهید شد بازو بندشو تونستم از رو لباسش بردارم اما حلقش...
آهےکشید و گفت .انگشتش قطع شده بود پیداش نکردم.
بازو بندو دادم بہ خانومش و از اینکہ نتونستم حلقشو بیارم کلے شرمندش شدم
همیـݧ دیگہ تموم شد
بے هیچ حرفے بلند شدم و رفتم کنار علے نشستم .
سرمو گذاشتم رو شونشو تو دلم گفتم:هیچ وقت نمیزارم برے
چقدر آدم خودخواهے بودم...
مـݧ نمیتونم مث زهرا باشم ،نمیتونم مثل خانم مصطفے باشم ،نمیتونم خودمو بزارم جاے خانوم دوست اردلاݧ،
یہ صدایےتو گوشم میگفت:نمیخواے یا نمیتونے؟؟؟
آره نمیخوام ،نمیخوام بدݧ علے و تیکہ تیکہ برام بیارݧ نمیخوام بقیہ ے عمرمو با ے قبر و یہ انگشتر زندگے کنم ،نمیخوااام
دوباره اوݧ صدا اومد سراغم:پس بقیہ چطورے میتونـݧ ؟؟؟
اوناهم نمیخواݧ اونا هم دوست ندارݧ...
اما...
اماچے؟؟؟
خودت برو دنبالش ...
با تکوݧ هاے علے از خواب بیدارشدم
اسماء ؟؟؟اسماء جاݧ رسیدیم پاشو ...
چشامو باز کردم ،هوا تاریک شده بود از اتوبوس پیاده شدیم
باد شدیدے میوزیدو چادرمو بہ بازے گرفتہ بود
لب مرز خیلے شلوغ بود ...
.باد شدیدے میوزیدو چادرمو بہ بازے گرفتہ بود.
لب مرز خیلے شلوغ بود...
همہ از اتوبوس ها پیاده شده بودݧ و ساکک بدست میرفتـݧ بہ سمت ایستگاه بازرسے
تا چشم کار میکرد آدم بود ،آدمهایے کہ بہ عشق امام حسیـݧ با پاے پیاده قصد سفر کرده بودݧ ،اونم چہ سفرے
شلوغے براشوݧ معنایے نداشت حاضر بودݧ تا صبح هم شده وایســݧ ،آدما مهربوݧ شده بودݧ و باهم خوب بودݧ
عشق ابے عبدللہ چہ کرده با دلهاشوݧ ؟؟؟
یہ گوشہ وایساده بودم و بہ آدمها و کارهاشوݧ نگا میکردم باد همچناݧ میوزید و چادرمو بالا و پاییـݧ میبرد
علے کنارم وایسادو آروم دستشو گذاشت رو شونم :بہ چے نگاه میکنے خانومم؟؟؟
یکمے بهش نزدیک شدم با لبخند گفتم :بہ آدما ،چہ عوض شدݧ علے
علے آهے کشیدو گفت:صحبت اهل بیت کہ میاد وسط حاضرے جونتم بدے هییی روزگار ...
اردلاݧ و زهرا هم اومدݧ کنار ما وایسادݧ
اردلاݧ زد بہ شونہ ے علے و گفت:إهم ببخشید مزاحم خلوتتوݧ میشما،اما حاجے ساکاتونو نمیخواید بردارید؟؟؟؟
علے دستشو گذاشت رو کمرشو گفت:دوتا کولہ پشتیہ دیگہ
خوب مـݧ هم نگفتم دویستاست کہ
نکنہ انتظار دارے مـݧ برات بیارم؟؟
هہ هہ ݧ بابا شوخے کردم حواسم هست الاݧ میرم میارم
زدم بہ بازوے اردلاݧ و گفتم :داداش خیلے آقاے مارو اذیت میکنیا...
صداشو کلفت کردو گفت: پس داماد شده براے چے؟؟
دستم وگذاشتم رو کمرم و گفتم :باشہ باشہ منم میتونم خواهر شوهر خوبے باشماااااا
خیلہ خوب حالا تو هم بیاید بریم تو صف
داداش شما برید مـݧ وایمیسم باعلے میام
چند دیقہ بعد علے اومد
از داخل ساک چفیہ ے مشکیشو درآوردم و بستم دور گردنش
زل زده بود تو چشمامو نگاهم میکرد
چیہ علے ؟؟؟جرا زل زدے بہ مـݧ؟؟
اسماء چرا چشمات غم داره ؟؟؟چشماے خوشگل اسماء مـݧ چرا باید اشک داشتہ باشہ؟؟از چے نگرانے؟؟؟
بازهم از چشمام خوند،اصلا نباید در ایـݧ مواقع نگاهش میکردم.
بحثو عوض کردم ،یکےاز ساک هارو برداشتم و گفتم بیا بریم دیر شد.
دستم و گرفت و مانع رفتنم شد
منو نگاه کــݧ اسماء نمیخواے بگے چرا تو خودتے؟؟چرا نگرانے؟
ببیـݧ هیچکے نیست پیشموݧ
بغضم گرفت و اشکام دوباره بہ صورتم هجوم آوردݧ
نمیتونستم بهش بگم کہ میترسم یہ روزے از دستش بدم .چوݧ میدونستم یہ روزے میره.با رضایت منم میره.
یقیـݧ داشتم داره میره پیش آقا کہ ازش بخواد لیاقت نوکرے خواهرشو بهش بده.
با چفیش اشکام و پاک کردو گفت :باشہ نگو ،فقط گریہ نکـݧ میدونے کہ اشکات و دوست ندارم
بریم ...
یک ساعت تو صف وایساده بودیم...
پاسپورتهامونو تحویل دادیم و از مرز رد شدیم
دوباره سوار اتوبوس شدیم
هوا تقریبا روشـݧ شده بود.بہ جایے رسیدیم کہ همہ داشتـݧ پیاده میرفتـݧ
تموم ایـݧ مدت و سکوت کرده بودم و داشتم فکر میکردم
ازاتوبوس پیاده شدیم
بہ علے کمک کردم وکولہ پشتے و انداخت رو دوشش
هوا یکمے سرد بود
چفیہ رو ،رو گردنش سفت کردم و زیپ کاپشنشو کشیدم بالا
لبخندے زدو تشکر کرد بعد هم از جیبش یہ سربند درآوردو داد دستم .
اسماء ایـݧ سربندو برام میبندے؟؟
نگاهے بہ سربند انداختم روش نوشتہ بود:"لبیک یا زینب"
لبخندے تلخے زدم ،میدونستم ایـݧ شروع هموݧ چیزے کہ ازش میترسیدم.
سربندو براش بستم،ناخدا گاه آهے کشیدم کہ باعث شد علے برگرده سمتم
چیشد اسماء ؟؟؟
ابروهامو دادم بالا و گفتم هیچے بیا بریم اردلاݧ و زهرا رفتـݧ .
بعد از مدت زیادے پیاده روے رسیدیم نجف دست در دست رفتم زیارت حس خوبے داشتم
اما ایـݧ حس بارسیدݧ بہ کربلا بہ ترس تبدیل شد .
واردحرم شدیم..
◀️ ادامـــــه دارد...
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
💐🍃🌼🍃🌸🍃💐🍃🌼🍃
#داستانعاشقانهواقعی
❤️ #دومدافع ❤️
#قسمت_چهلوچهارم
وارد حرم شدیم...
حس عجیبے داشتم سرگردوݧ تو بیـݧ الحرمیـݧ۶ وایساده بودیم
نمیدونستیم اول بریم حرم امام حسیـݧ یا حرم حضرت عباس
بہ اصرار اردلاݧ اول رفتیم حرم اما حسیـݧ
دست در دست علے وارد شدیم چشمم کہ بہ گبند افتاد بے اختیار اشک از چشمام جارے شد و روزمیـݧ نشستم
علے هم کنار مـݧ نشست و تو اوݧ شلوغے شروع کرد بہ روضہ خوندݧ
چادرمو کشیدم روصورتمو و با تموم وجودم اشک میریختم نمیدونم چرا تمام صحنہ هاے اوݧ ۴سال،مث چادرے شدنم
اوݧ خوابے کہ دیدم پیرزنے کہ منتظر پسرش بود
،نامہ اے کہ پسرش نوشتہ بود،
خواستگارے علے
شهادت مصطفے ،خانومش و ...حتے رفتـݧ علے بہ سوریہ میومد جلوے چشمم و باعث شدت گریہ ام شده بود.
واے اماݧ از روضہ اے کہ علے داشت میخوند
روضہ ے بے تابے حضرت زینب بعد از شهادت امام حسیـݧ
قلبم داشت از سینم میزد بیروݧگریہ آرومم نمیکرد داشتم گریہ میکردم اما بازهم بغض داشت خفم میکرد
نفسم تنگ شده بودو داشتم از حال میرفتم
تو هموݧ حالت چند تا نفس عمیق کشیدم و زیر لب از خدا کمک میخواستم
چادرمو زدم کنار تا راحت تر نفس بکشم
مردم دور تا دور ما جمع شده بودݧ با روضہ ے علے اشک میریختـݧ
اشکام و پاک کردم کہ واضح تر اطرافمو ببینم
بہ علے نگاه کردم توجهے بہ اطرافش نداشت روضہ میخوندو با روضہ ے خودش اشک میریخت یاد غریبے حضرت زینب و روضہ اے کہ خودش براے خودش میخوندو اشک میریخت افتادم
بغضم بیشتر شد ونفسم تنگ تر
بہ زهرا کہ کنارم نشستہ بود با اشاره گفتم کہ حالم بده
زهرا نگراݧ بطرے آب و از کیفش درآورد و داد بہ مـݧ و بعد شونہ هامو ماساژ داد
روضہ ے علے تموم شد
اطرافموݧ تقریبا خلوت شده بود علے کہ تازه متوجہ حال مـݧ شده بود با سرعت اومد سمتم و با نگرانے دستم و گرفت:چیشده اسماء حالت خوبہ؟
هنوز اشکاش رو صورتش بود دلم میخواست کسے اونجا نبود تا اشکاشو پاک میکردم و براے بودنش ازش تشکر میکردم
لبخندے زدم و گفتم:چیزے نیست علے جاݧ یکم فشارم افتاده بود
دستات یخہ اسماء مطمعنے خوبے؟
سرمو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ دادمو
بهش نزدیک شدم و در گوشش گفتم:علے چہ صدایے دارے تو ،ببیـݧ منو بہ چہ روزے انداخت
با تعجب بهم نگاه کردواز خجالت سرشو انداخت پاییـݧ
چند روزے گذشت ،سخت هم گذشت از طرفے حرم آقا و روضہ هاش از طرف دیگہ اشکهاے علے کہ دلیلش و میدونستم
میدونستم کہ بعد از شهادت مصطفے یکے از دوستاش براے ردیف کردݧ کارهاے علے اومده بود پیشش
میدونستم کہ بخاطر مـݧ تا حالا نرفتہ الاݧ هم اومده بود از آقا بخواد کہ دل منو راضے کنہ
با خودم نمیتونستم کنار بیام،مـݧ علے و عاشقانہ دوست داشتم ،دورے و نداشتـنشو مرگ خودم میدونستم ،علے تمام امید و انگیزه ے مـݧ بود
اما نباید انقدر خودخواه باشم
من وقتے علے و میخوام باید بہ خواستہ هاشم احترام بزارم
تصمیم گیرےخیلے سخت بود
تو هموݧ حرم بہ خدا توکل کردم و از آقا خواستم بهم صبر بده تا بتونم تصمیم درست بگیرمـ
نمیدونم چرا احساس میکردم آخریـݧ کربلایی کہ با علے اومدم .
همہ جا دستشو محکم میگرفتم و ،ول نمیکردم
دل کندݧ از آقا سخت بود .
ما برگشتیم اما دلموݧ هنوز تو بیـݧ الحرمیـݧ مونده بود .
اشک چشماموݧ خشک نشده بود و دلموݧ غم داشت
رسیدیم خونہ
بہ همیـݧ زودے دلتنگ حرم شدیم.
حال غریب و بدے بود انگار مارو از مادرموݧ بہ زور جدا کرده بودݧ
علے بے حوصلہ وناراحت یہ گوشہ ے اتاق نشستہ بود و با تسبیح بازے میکرد
رفتم کنارش نشستم
نگاهش نمیکردم تسبیح و ازش گرفتم و گفتم:چرا ناراحتے؟
آهے کشیدو گفت:اسماء خدا کنہ زیارتموݧ قبول شده باشہ و حاجتامونو بگیریم
میدونستم منظورش از حاجت چیہ
با بغض تو چشماش نگاه کردم و گفتم:علے؟
جانم اسماء؟
چشمام پراز اشک شدو گفتم:حاجت تو چیہ؟
باتعجب بهم نگاه کرد.
بهم نزدیک شد و اشکامو پاک کرد:اسماء مگہ نگفتم دوست ندارم چشماتو خیس ببینم ؟؟
چشمامو بستم و دوباره سوالمو تکرار کردم
ازم فاصلہ گرفت و گفت:خوب مـݧ خیلے حاجت دارم قابل گفتـݧ نیست
چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم:آهاݧ قابل گفتـݧ نیست دیگہ باشہ
بلند شدم برم کہ دستم و گرفت و کشید سمت خودش و کنارش نشوند .
بینموݧ سکوت بود
سرمو گذاشتم رو سینش و بہ صداے قلب مهربونش گوش دادم.
نتونستم طاقت بیارم اشکام سرازیر شد .
چطورے میتونستم بزارم علے بره ،چطورے در نبودش زندگے میکرم.
اگہ میرفت کے اشکام و پاک میکردو عاشقانہ تو چشمام زل میزد .کے منو درآغوش میگرفت تا تمام غصه هامو فراموش کنم؟
پنج شنبہ ها باید باکے میرفتم بهشت زهرا؟
.دیگہ کے برام گل یاس میخرید .
سرمو گرفتم و پیشونیمو بوسید .تو چشمام زل زدو گفت :اسماء چیشده ؟چرا چند وقتہ اینطورے بہ علےنمیخواے بگے؟
میخواے با اشکات قلبمو آتیش بزنی؟
#ادامه_دارد
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
⬆️⬆️من ماه رمضان را کامل مريض بودم و احتمالاً دوره درمانم هم تا سال ديگر طول ميکشد ؟
#احکام_شرعی
#احکام_روزه
#احکام_مریض_بیمار
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا
✨وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى
✨إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۱۶۰﴾
✨هر كس كار نيكى بياورد ده برابر
✨آن پاداش خواهد داشت و هر كس
✨كار بدى بياورد جز مانند آن جزا
✨نيابد و بر آنان ستم نرود (۱۶۰)
📚 سوره مبارکه الأنعام
✍ آیه ۱۶۰
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز👆
#امام_رضا_علیه_السلام :
🔅 پس اگر گفته شود : «چرا مأمور به روزه شدند؟» ، گفته مى شود :
تا رنج گرسنگى و تشنگى را بشناسند
و نشانى بر نياز آخرت بيابند
و تا روزه دار ، خاشع ، فروتن ، شكسته ، پاداش يافته ،
اميدوار به اجر الهى و عارف گردد
و بر گرسنگى و تشنگى اى كه به او مى رسد ، شكيبا شود تا شايسته پاداش گردد .
📚 علل الشرايع : ص ۲۷۰ ح ۹
#رمضانیه
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تبارکاللهاحسنالخالقین
تک تک صحنه های موجود در این کلیپ زیبا حتی از عجایب هشتگانه جهان هم در زیبایی یک سر و گردن بالاتر هستند!
بقدری مجذوب زیبایی های این کلیپ میشوید که گذر زمان از یادتون میره..
بعد از دیدن ویدئو، برای بهترین های زندگی تون ارسال کنید...
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══زیبا کردن دنیا
اصلا کار سختی نیست
از خودمان شروع کنیم
و یک قدمهای کوچک برداریم.
عاشقانه بنویس
(به کمک خدا دنیا را زیبا میکنیم)
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبا کردن دنیا
اصلا کار سختی نیست
از خودمان شروع کنیم
و یک قدمهای کوچک برداریم.
عاشقانه بنویس
(به کمک خدا دنیا را زیبا میکنیم)
🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
🌺 وقتی خدا برایمان قصه می گوید.
🔹 نامش " حارث " بود. اهل آسمان همه می شناختندش. آوازه نمازهایش همه جا پیچیده بود. داستان از انجا شروع شد که ناگهان روال همیشگی زندگی اش ریخت به هم.
🌸 خدا از همه خواسته بود که به پای آدم (ع) بیفتند. و این سخت بود. انگار حسی تازه را ته ِ ته ِ دلش یافته بود. حسی غیر از این همه سال پرستشی که ریخته بود پای خدایش.
🔹 خودش! به خدا گفت: " قول می دهم تا ابد عبادتت کنم. برای تو سجده کنم ولی برای این آفریده ات هرگز!" حرف کمی نبود. حرف روی حرف خدا زده بود.
🌸 خدای مهربان از او پرسید: " چرا نمی خواهی از سجده گزاران باشی؟ " انگار او اصلا نفهمیده بود، در مقابل چه کسی ایستاده و دارد سوال چه کسی را جواب می دهد. گفت: چون من موجودی نیستم که به مشتی خاک سجده کنم."
‼ یعنی داشت همین عبادتهای نفهمیده اش را به رخ خدا می کشید. و خدا...خدای مهربان او را از خودش راند. از مهربانی ِ قشنگش!
💢 **خوبتر که فکر می کنم می بینم چیزی که "حارث" را " ابلیس" کرد #دلش بود. او می خواست خدا را هر جور که دلش می خواهد بپرستد نه آن جور که خدا می خواهد....
☝ مواظب دلمان باشد خدا را آنگونه که دلمان می خواهد نه بلکه آنگونه که او می خواهد بپرستیم ...
📚 برگرفته از آیات مبارکه سوره بقره و حجر
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃🌸🍃
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
💕کافیه هدف داشته باشی
اون وقت دنیا به اختیارِ تو میچرخه
تو یک حرکت کوچک کن
گردش دومینو شروع میشه
خواستن توانستن است
این را باید باور کرد
نباید منتظر معجزه بود
تغییر را باید ایجاد کرد
انسانهای کوچک آرزو می کنند و انسانهای بزرگ، اراده
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌼🍃🌼🍃🌼🍃
📚تمام داشته های من
✅ﭘﯿﺮﻣﺮدی ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮش در ﻓﻘﺮ زﯾﺎد زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ ﻫﻨﮕﺎم ﺧﻮاب ، ﻫﻤﺴﺮ ﭘﯿﺮﻣﺮد از او ﺧﻮاﺳﺖ ﺗﺎ ﺷﺎﻧﻪ ای ﺑﺮای او ﺑﺨﺮد ﺗﺎ ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را ﺳﺮو ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ ﺑﺪﻫﺪ.
😔ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺣﺰن آﻣﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﮐﺮد و ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮاﻧﻢ ﺑﺨﺮم ﺣﺘﯽ ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﻢ ﭘﺎرﻩ ﺷﺪﻩ و در ﺗﻮاﻧﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﺗﺎ ﺑﻨﺪ ﺟﺪﯾﺪی ﺑﺮاﯾﺶ ﺑﮕﯿﺮم ..
😌ﭘﯿﺮزن ﻟﺒﺨﻨﺪی زد و ﺳﮑﻮت ﮐﺮد.
✅ﭘﯿﺮﻣﺮد ﻓﺮدای آﻧﺮوز ﺑﻌﺪ از ﺗﻤﺎم ﺷﺪن ﮐﺎرش ﺑﻪ ﺑﺎزار رﻓﺖ و ﺳﺎﻋﺖ ﺧﻮد را ﻓﺮوﺧﺖ و ﺷﺎﻧﻪ ﺑﺮای ﻫﻤﺴﺮش ﺧﺮﯾﺪ.
⚠️وﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎزﮔﺸﺖ ﺷﺎﻧﻪ در دﺳﺖ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ دﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮش ﻣﻮﻫﺎﯾﺶ را کوتاه کرده و فروخته اﺳﺖ و با پولش ﺑﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﻧﻮ ﺑﺮای او ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ ...🍃
🔴 #داستان_بخوانیم
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
💕نصیحت ڪن،
اما رسوانڪن
سرزنش ڪن،اما
جریحه دار نڪن
بهشت وعده دور از
دسترسی نیست
اگربی بهانه خوب باشیم
عادلانه این است ڪه
بهشت موعود
بیش ازهمه سهمِ آنها
باشد ڪه ڪمتر دل شڪسته اند
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان