فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فقطخدا☝️
گر نگهدار من آن است که من می دانم، شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد !
صحنه های طبیعی و تکان دهنده ای که اگر ضبط نمی شدند، هرگز آنها را باور نمی کردید!
بیشتر این تصاویر به صورت کاملا اتفاقی توسط حاضران تصویر برداری شده اند!
در واقع این آدمها خوش شانس ترین انسانهای قرن ما هستند!
═══♥️❣♥️═══
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🔷🔶🔸➰〰➰🔸🔶🔷
⚜ #نـشــــــــــونـــــے⚜
🔔 #مراحلخودسازی
👌مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ وَ مَنْ خَافَ أَمِنَ وَ مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِمَ
🔹 کسی ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺣﺴﺎﺏ ﻛﺸﺪ، ﺳﻮﺩ می ﺑﺮﺩ
🔸ﻭﺁﻥﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻏﻔﻠﺖ ﻛﻨﺪ، ﺯﻳﺎﻥ می ﺑﻴﻨﺪ
🔹 ﻭ کسی ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺘﺮﺳﺪ ﺍﻳﻤﻦ ﺑﺎﺷﺪ
🔸ﻭ کسی ﻛﻪ ﻋﺒﺮﺕ ﺁﻣﻮﺯﺩ ﺁﮔﺎهی ﻳﺎﺑﺪ
🔹 ﻭ ﺁﻧﻜﻪ ﺁﮔﺎهی ﻳﺎﺑﺪ می ﻓﻬﻤﺪ
🔸ﻭ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
#نشونی #نهج_البلاغه
💌 حکمت۲۰۸ نہج البلاغہ
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫
#خطرمسلمانیبیایمان۰۰۰۰☝️
🌸 #ذکرروز یکشنبه ۱۰۰ مرتبه
💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐
🌸ای صاحب جلال و بزرگواری
💗این ذکر موجب فتح و نصرت میشود
#نماز_آمرزش👇
✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛
رکعت اول⇦حمدو3ڪـوثر
رکعت دوم⇦حمدو3توحید
📚جمال الاسبوع۵۴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲🏼 #چگونه_دعا_کنیم؟
👈🏻 قسمت اول: ادبِ دعا
کلیپ حتما ببنید از دستش ندید ☘
#نشر بدید
|🦋♡
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲🏼 #چگونه_دعا_کنیم؟
👈🏻 قسمت دوم: بهترین حال برای اجابت دعا
کلیپ رو از دست ندید حتما ببینید❤️
🎞 امیرالمومنین (ع) فرمود روز قیامت کسری شیعیانم را جبران می کنم
🎙 استا پناهیان
کلیپ حتما ببینید از دستش ندید❤️
|🦋♡ ..♡
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#پیام_سلامتی
بهترین سبزی در وعده سحر، #کاهوست.
👈کاهو در مقایسه با سایر سبزی ها
دارای میزان آب بالایی بوده
و از تشنگی در طول روز جلوگیری میکند.
همچنین فیبر بالای آن مانع یبوست می شود.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#پیام_سلامتی
افطار خود را باسوپ آغازکنید تا معده آماده شود.
سوپی با مواد مغذی تازه میل کنید
تا بدنتان بعد از ساعت ها روزه داری اولین چیزی که دریافت میکند
مغذی های ضروری باشد.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#آیه_درمانی
#دعای_فراموش_کردن_عشق
دعای دل کندن از شخص
دعای مجرب بیرون کردن عشق کاذب از فکر و قلب
صرفا در امر حلال استفاده شود.
برای فراموش کردن عشق شخص خاص از ذهن و قلب ، آیه ۲۷ از سوره مبارکه ابراهیم را هفت مرتبه قرائت کند و بر کف دستهایش بدمد و سپس دستهایش را به صورت و بدن بکشد . عشق و محبت به آن فرد را فراموش خواهد نمود. برای نتیجه گیری کامل بهتر است که این عمل را یک هفته ادامه دهد.
( یُثَبِّتُ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الآخِرَهِ
وَیُضِلُّ اللّهُ الظَّالِمِینَ وَیَفْعَلُ اللّهُ مَا یَشَاءُ ) .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸سلام به ۲۶ رمضان و نوزده اردیبهشت
💞خوش آمدین
در این ایام که از
رحمت و برکت انباشته است
در این ایام که فرشته ها
راحت میان ما قدم میزنند
و در این شب ها و روزهای
پربرکت ماه مهمانی خدا
دوستان خوبم ما رو از
دعای خیرتون فراموش نکنید
🌹 تقدیم به دوستان عزیزم
نماز روزه هاتون قبول حق
🤲حاجت روا باشید ان شاءالله
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#دعادرمانی
#اجابت_حاجات_خیلی_مهم
🌸آیتالله کاشانی ؛
ازیکشنبه تایکشنبه بعد
هر روز ظهر۱۱۰بار بگوید↯
《سَلامٌ عَلیٰ خَیْرِ الْبَشَر
وَمَنْ اَبیٰ فَقَدْکَفَرَ》✨
📚مخازن ۲۱/۱
ڪلیڪ ڪنید↩️
#داستانعاشقانهواقعی
#دومدافع
#قسمتچهلوسوم
لباسشو کشیدم گفتم بگو دیگه
- خیل خب پاره شد لباسم ول کـݧ میگم
اوݧ بازوبند واسہ یکے از رفیقام بود کہ شهید شد.
ازم خواستہ بود کہ اگہ شهید شد اوݧ بازو بندو همراه با حلقش ، برسونم بہ خانومش
وقتے شهید شد بازو بندشو تونستم از رو لباسش بردارم اما حلقش...
آهےکشید و گفت .انگشتش قطع شده بود پیداش نکردم.
بازو بندو دادم بہ خانومش و از اینکہ نتونستم حلقشو بیارم کلے شرمندش شدم
همیـݧ دیگہ تموم شد
بے هیچ حرفے بلند شدم و رفتم کنار علے نشستم .
سرمو گذاشتم رو شونشو تو دلم گفتم:هیچ وقت نمیزارم برے
چقدر آدم خودخواهے بودم...
مـݧ نمیتونم مث زهرا باشم ،نمیتونم مثل خانم مصطفے باشم ،نمیتونم خودمو بزارم جاے خانوم دوست اردلاݧ،
یہ صدایےتو گوشم میگفت:نمیخواے یا نمیتونے؟؟؟
آره نمیخوام ،نمیخوام بدݧ علے و تیکہ تیکہ برام بیارݧ نمیخوام بقیہ ے عمرمو با ے قبر و یہ انگشتر زندگے کنم ،نمیخوااام
دوباره اوݧ صدا اومد سراغم:پس بقیہ چطورے میتونـݧ ؟؟؟
اوناهم نمیخواݧ اونا هم دوست ندارݧ...
اما...
اماچے؟؟؟
خودت برو دنبالش ...
با تکوݧ هاے علے از خواب بیدارشدم
اسماء ؟؟؟اسماء جاݧ رسیدیم پاشو ...
چشامو باز کردم ،هوا تاریک شده بود از اتوبوس پیاده شدیم
باد شدیدے میوزیدو چادرمو بہ بازے گرفتہ بود
لب مرز خیلے شلوغ بود ...
.باد شدیدے میوزیدو چادرمو بہ بازے گرفتہ بود.
لب مرز خیلے شلوغ بود...
همہ از اتوبوس ها پیاده شده بودݧ و ساکک بدست میرفتـݧ بہ سمت ایستگاه بازرسے
تا چشم کار میکرد آدم بود ،آدمهایے کہ بہ عشق امام حسیـݧ با پاے پیاده قصد سفر کرده بودݧ ،اونم چہ سفرے
شلوغے براشوݧ معنایے نداشت حاضر بودݧ تا صبح هم شده وایســݧ ،آدما مهربوݧ شده بودݧ و باهم خوب بودݧ
عشق ابے عبدللہ چہ کرده با دلهاشوݧ ؟؟؟
یہ گوشہ وایساده بودم و بہ آدمها و کارهاشوݧ نگا میکردم باد همچناݧ میوزید و چادرمو بالا و پاییـݧ میبرد
علے کنارم وایسادو آروم دستشو گذاشت رو شونم :بہ چے نگاه میکنے خانومم؟؟؟
یکمے بهش نزدیک شدم با لبخند گفتم :بہ آدما ،چہ عوض شدݧ علے
علے آهے کشیدو گفت:صحبت اهل بیت کہ میاد وسط حاضرے جونتم بدے هییی روزگار ...
اردلاݧ و زهرا هم اومدݧ کنار ما وایسادݧ
اردلاݧ زد بہ شونہ ے علے و گفت:إهم ببخشید مزاحم خلوتتوݧ میشما،اما حاجے ساکاتونو نمیخواید بردارید؟؟؟؟
علے دستشو گذاشت رو کمرشو گفت:دوتا کولہ پشتیہ دیگہ
خوب مـݧ هم نگفتم دویستاست کہ
نکنہ انتظار دارے مـݧ برات بیارم؟؟
هہ هہ ݧ بابا شوخے کردم حواسم هست الاݧ میرم میارم
زدم بہ بازوے اردلاݧ و گفتم :داداش خیلے آقاے مارو اذیت میکنیا...
صداشو کلفت کردو گفت: پس داماد شده براے چے؟؟
دستم وگذاشتم رو کمرم و گفتم :باشہ باشہ منم میتونم خواهر شوهر خوبے باشماااااا
خیلہ خوب حالا تو هم بیاید بریم تو صف
داداش شما برید مـݧ وایمیسم باعلے میام
چند دیقہ بعد علے اومد
از داخل ساک چفیہ ے مشکیشو درآوردم و بستم دور گردنش
زل زده بود تو چشمامو نگاهم میکرد
چیہ علے ؟؟؟جرا زل زدے بہ مـݧ؟؟
اسماء چرا چشمات غم داره ؟؟؟چشماے خوشگل اسماء مـݧ چرا باید اشک داشتہ باشہ؟؟از چے نگرانے؟؟؟
بازهم از چشمام خوند،اصلا نباید در ایـݧ مواقع نگاهش میکردم.
بحثو عوض کردم ،یکےاز ساک هارو برداشتم و گفتم بیا بریم دیر شد.
دستم و گرفت و مانع رفتنم شد
منو نگاه کــݧ اسماء نمیخواے بگے چرا تو خودتے؟؟چرا نگرانے؟
ببیـݧ هیچکے نیست پیشموݧ
بغضم گرفت و اشکام دوباره بہ صورتم هجوم آوردݧ
نمیتونستم بهش بگم کہ میترسم یہ روزے از دستش بدم .چوݧ میدونستم یہ روزے میره.با رضایت منم میره.
یقیـݧ داشتم داره میره پیش آقا کہ ازش بخواد لیاقت نوکرے خواهرشو بهش بده.
با چفیش اشکام و پاک کردو گفت :باشہ نگو ،فقط گریہ نکـݧ میدونے کہ اشکات و دوست ندارم
بریم ...
یک ساعت تو صف وایساده بودیم...
پاسپورتهامونو تحویل دادیم و از مرز رد شدیم
دوباره سوار اتوبوس شدیم
هوا تقریبا روشـݧ شده بود.بہ جایے رسیدیم کہ همہ داشتـݧ پیاده میرفتـݧ
تموم ایـݧ مدت و سکوت کرده بودم و داشتم فکر میکردم
ازاتوبوس پیاده شدیم
بہ علے کمک کردم وکولہ پشتے و انداخت رو دوشش
هوا یکمے سرد بود
چفیہ رو ،رو گردنش سفت کردم و زیپ کاپشنشو کشیدم بالا
لبخندے زدو تشکر کرد بعد هم از جیبش یہ سربند درآوردو داد دستم .
اسماء ایـݧ سربندو برام میبندے؟؟
نگاهے بہ سربند انداختم روش نوشتہ بود:"لبیک یا زینب"
لبخندے تلخے زدم ،میدونستم ایـݧ شروع هموݧ چیزے کہ ازش میترسیدم.
سربندو براش بستم،ناخدا گاه آهے کشیدم کہ باعث شد علے برگرده سمتم
چیشد اسماء ؟؟؟
ابروهامو دادم بالا و گفتم هیچے بیا بریم اردلاݧ و زهرا رفتـݧ .
بعد از مدت زیادے پیاده روے رسیدیم نجف دست در دست رفتم زیارت حس خوبے داشتم
اما ایـݧ حس بارسیدݧ بہ کربلا بہ ترس تبدیل شد .
واردحرم شدیم..
◀️ ادامـــــه دارد...
💐🍃🌼🍃🌸🍃💐🍃🌼🍃
#داستانعاشقانهواقعی
❤️ #دومدافع ❤️
#قسمت_چهلوچهارم
وارد حرم شدیم...
حس عجیبے داشتم سرگردوݧ تو بیـݧ الحرمیـݧ۶ وایساده بودیم
نمیدونستیم اول بریم حرم امام حسیـݧ یا حرم حضرت عباس
بہ اصرار اردلاݧ اول رفتیم حرم اما حسیـݧ
دست در دست علے وارد شدیم چشمم کہ بہ گبند افتاد بے اختیار اشک از چشمام جارے شد و روزمیـݧ نشستم
علے هم کنار مـݧ نشست و تو اوݧ شلوغے شروع کرد بہ روضہ خوندݧ
چادرمو کشیدم روصورتمو و با تموم وجودم اشک میریختم نمیدونم چرا تمام صحنہ هاے اوݧ ۴سال،مث چادرے شدنم
اوݧ خوابے کہ دیدم پیرزنے کہ منتظر پسرش بود
،نامہ اے کہ پسرش نوشتہ بود،
خواستگارے علے
شهادت مصطفے ،خانومش و ...حتے رفتـݧ علے بہ سوریہ میومد جلوے چشمم و باعث شدت گریہ ام شده بود.
واے اماݧ از روضہ اے کہ علے داشت میخوند
روضہ ے بے تابے حضرت زینب بعد از شهادت امام حسیـݧ
قلبم داشت از سینم میزد بیروݧگریہ آرومم نمیکرد داشتم گریہ میکردم اما بازهم بغض داشت خفم میکرد
نفسم تنگ شده بودو داشتم از حال میرفتم
تو هموݧ حالت چند تا نفس عمیق کشیدم و زیر لب از خدا کمک میخواستم
چادرمو زدم کنار تا راحت تر نفس بکشم
مردم دور تا دور ما جمع شده بودݧ با روضہ ے علے اشک میریختـݧ
اشکام و پاک کردم کہ واضح تر اطرافمو ببینم
بہ علے نگاه کردم توجهے بہ اطرافش نداشت روضہ میخوندو با روضہ ے خودش اشک میریخت یاد غریبے حضرت زینب و روضہ اے کہ خودش براے خودش میخوندو اشک میریخت افتادم
بغضم بیشتر شد ونفسم تنگ تر
بہ زهرا کہ کنارم نشستہ بود با اشاره گفتم کہ حالم بده
زهرا نگراݧ بطرے آب و از کیفش درآورد و داد بہ مـݧ و بعد شونہ هامو ماساژ داد
روضہ ے علے تموم شد
اطرافموݧ تقریبا خلوت شده بود علے کہ تازه متوجہ حال مـݧ شده بود با سرعت اومد سمتم و با نگرانے دستم و گرفت:چیشده اسماء حالت خوبہ؟
هنوز اشکاش رو صورتش بود دلم میخواست کسے اونجا نبود تا اشکاشو پاک میکردم و براے بودنش ازش تشکر میکردم
لبخندے زدم و گفتم:چیزے نیست علے جاݧ یکم فشارم افتاده بود
دستات یخہ اسماء مطمعنے خوبے؟
سرمو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ دادمو
بهش نزدیک شدم و در گوشش گفتم:علے چہ صدایے دارے تو ،ببیـݧ منو بہ چہ روزے انداخت
با تعجب بهم نگاه کردواز خجالت سرشو انداخت پاییـݧ
چند روزے گذشت ،سخت هم گذشت از طرفے حرم آقا و روضہ هاش از طرف دیگہ اشکهاے علے کہ دلیلش و میدونستم
میدونستم کہ بعد از شهادت مصطفے یکے از دوستاش براے ردیف کردݧ کارهاے علے اومده بود پیشش
میدونستم کہ بخاطر مـݧ تا حالا نرفتہ الاݧ هم اومده بود از آقا بخواد کہ دل منو راضے کنہ
با خودم نمیتونستم کنار بیام،مـݧ علے و عاشقانہ دوست داشتم ،دورے و نداشتـنشو مرگ خودم میدونستم ،علے تمام امید و انگیزه ے مـݧ بود
اما نباید انقدر خودخواه باشم
من وقتے علے و میخوام باید بہ خواستہ هاشم احترام بزارم
تصمیم گیرےخیلے سخت بود
تو هموݧ حرم بہ خدا توکل کردم و از آقا خواستم بهم صبر بده تا بتونم تصمیم درست بگیرمـ
نمیدونم چرا احساس میکردم آخریـݧ کربلایی کہ با علے اومدم .
همہ جا دستشو محکم میگرفتم و ،ول نمیکردم
دل کندݧ از آقا سخت بود .
ما برگشتیم اما دلموݧ هنوز تو بیـݧ الحرمیـݧ مونده بود .
اشک چشماموݧ خشک نشده بود و دلموݧ غم داشت
رسیدیم خونہ
بہ همیـݧ زودے دلتنگ حرم شدیم.
حال غریب و بدے بود انگار مارو از مادرموݧ بہ زور جدا کرده بودݧ
علے بے حوصلہ وناراحت یہ گوشہ ے اتاق نشستہ بود و با تسبیح بازے میکرد
رفتم کنارش نشستم
نگاهش نمیکردم تسبیح و ازش گرفتم و گفتم:چرا ناراحتے؟
آهے کشیدو گفت:اسماء خدا کنہ زیارتموݧ قبول شده باشہ و حاجتامونو بگیریم
میدونستم منظورش از حاجت چیہ
با بغض تو چشماش نگاه کردم و گفتم:علے؟
جانم اسماء؟
چشمام پراز اشک شدو گفتم:حاجت تو چیہ؟
باتعجب بهم نگاه کرد.
بهم نزدیک شد و اشکامو پاک کرد:اسماء مگہ نگفتم دوست ندارم چشماتو خیس ببینم ؟؟
چشمامو بستم و دوباره سوالمو تکرار کردم
ازم فاصلہ گرفت و گفت:خوب مـݧ خیلے حاجت دارم قابل گفتـݧ نیست
چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم:آهاݧ قابل گفتـݧ نیست دیگہ باشہ
بلند شدم برم کہ دستم و گرفت و کشید سمت خودش و کنارش نشوند .
بینموݧ سکوت بود
سرمو گذاشتم رو سینش و بہ صداے قلب مهربونش گوش دادم.
نتونستم طاقت بیارم اشکام سرازیر شد .
چطورے میتونستم بزارم علے بره ،چطورے در نبودش زندگے میکرم.
اگہ میرفت کے اشکام و پاک میکردو عاشقانہ تو چشمام زل میزد .کے منو درآغوش میگرفت تا تمام غصه هامو فراموش کنم؟
پنج شنبہ ها باید باکے میرفتم بهشت زهرا؟
.دیگہ کے برام گل یاس میخرید .
سرمو گرفتم و پیشونیمو بوسید .تو چشمام زل زدو گفت :اسماء چیشده ؟چرا چند وقتہ اینطورے بہ علےنمیخواے بگے؟
میخواے با اشکات قلبمو آتیش بزنی؟
#ادامه_دارد
⬆️⬆️من ماه رمضان را کامل مريض بودم و احتمالاً دوره درمانم هم تا سال ديگر طول ميکشد ؟
#احکام_شرعی
#احکام_روزه
#احکام_مریض_بیمار
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#میگویندمیزشادیجهان۴پایهدارد !
دو تاشو "مولانا"به ما نشون داده
دوتاشو "حافظ"
دوتایی که مولانا معرفی کرده:
"#مرنج" و "#مرنجان"
هرگز از ظلم یا بدخلقی و بدرفتاری مردم نرنجید با صبوری با دیگران و نزدیکانتان برخورد کنید. و مانند باران باشید که پلیدی ها را می شوید و دوباره به آسمان میرود پاک می شود و به زمین برمی گردد.
شما هم درد و دل دیگران را گوش کنید.
حق ناشناسی ها را تحمل کنید و آرامش را فقط از خداوند بخواهید
و حافظ گفته:
"#بنوشان" و "#نوشکن"
ای نور چشم من سخنی هست گوش کن چون ساغرت پر است بنوشان و نوش کن
هر نعمتی که خدا به شما داده
از مال یا سلامتی از معرفت و آگاهی
با دیگران تقسیم کنید و دیگران را در این لذت سهیم کنید چون همه اینها امانتی ست که به ما داده شده و باید این امانت و هدیه های الهی را، با دیگران تقسیم کنیم و لذت واقعی در همین چیزهاست...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#هرروزیک_آیه
✨مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا
✨وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلَا يُجْزَى
✨إِلَّا مِثْلَهَا وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ ﴿۱۶۰﴾
✨هر كس كار نيكى بياورد ده برابر
✨آن پاداش خواهد داشت و هر كس
✨كار بدى بياورد جز مانند آن جزا
✨نيابد و بر آنان ستم نرود (۱۶۰)
📚 سوره مبارکه الأنعام
✍ آیه ۱۶۰
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#حدیث_روز👆
#امام_رضا_علیه_السلام :
🔅 پس اگر گفته شود : «چرا مأمور به روزه شدند؟» ، گفته مى شود :
تا رنج گرسنگى و تشنگى را بشناسند
و نشانى بر نياز آخرت بيابند
و تا روزه دار ، خاشع ، فروتن ، شكسته ، پاداش يافته ،
اميدوار به اجر الهى و عارف گردد
و بر گرسنگى و تشنگى اى كه به او مى رسد ، شكيبا شود تا شايسته پاداش گردد .
📚 علل الشرايع : ص ۲۷۰ ح ۹
#رمضانیه
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تبارکاللهاحسنالخالقین
تک تک صحنه های موجود در این کلیپ زیبا حتی از عجایب هشتگانه جهان هم در زیبایی یک سر و گردن بالاتر هستند!
بقدری مجذوب زیبایی های این کلیپ میشوید که گذر زمان از یادتون میره..
بعد از دیدن ویدئو، برای بهترین های زندگی تون ارسال کنید...
═══♥️ℒℴνℯ♥️═══زیبا کردن دنیا
اصلا کار سختی نیست
از خودمان شروع کنیم
و یک قدمهای کوچک برداریم.
عاشقانه بنویس
(به کمک خدا دنیا را زیبا میکنیم)
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زیبا کردن دنیا
اصلا کار سختی نیست
از خودمان شروع کنیم
و یک قدمهای کوچک برداریم.
عاشقانه بنویس
(به کمک خدا دنیا را زیبا میکنیم)
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌼🌸نماز پنج تن (علیهم السلام)🌸🌼
شـــــروع ازیڪشنبہ✅
از یکشنبه شروع میشه تا پنجشنبه
بین نماز مغرب و عشا نماز 2 رکعتی خونده میشه و هر شب به یکی از 5 تن هدیه میشه + 100 صلوات
و اون معصومو قسم میدی برای گرفتن حاجت شب آخر که 5 شنبه س و نمازهدیه به امام حسین(ع) میشه
بعد از خوندن نماز صلوات نمیفرستی و گرو نگه میداری بعد از گرفتن حاجتت میفرستی.
🌼🌸نمــــــــــــــازمجررررب🌸🌼
دو رکعت نماز میخوانید برای حضرت ام البنین(س) بعد 1000 تا صلوات نذر میکنید 100 تاشو بعد نماز میگید ولی 900 تای اون رو گرو نگه میدارید وقتی حاجت گرفتید اون 900 تارو میگید تو این مدت هم باید تسبیح رو به قبله اویزون باشه
نماز خیلی مجربیه من به هر کی گفتم ازش حاجت گرفته .
#التماس_دعــــــــــــا🌈
@shamimrezvan
#ذڪرهاےگرـღگشا👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#افطاربیستوششم 🌙⭐️
🌸 اَمّن یجیبُ المُضطّر
🌸 اِذا دعاهُ و یَکشِفُ السوء
در لحظات معنوی افطار
برای تمام گرفتاران
و مریض داران و
حاجت داران که محتاج
دعای من و شما هستند
دعا کنیم با امید برآورده شدن.
🌷لحظه افطار
🌷لحظه ديدارخالق یکتاست
🌷لحظه لبخندخداست
🌷لحظه دست خدا
🌷برسرمان است
❣خدایا 🤲
✨دراین لحظه نورانی
✨دل بندگانت راشاد
✨وبرکتے عظیم نصیب همه بگردان
#الهی_آمین
التماس دعا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
#همسرانه
#هردوبدانیم
هیچ وقت ودرهیچ شرایطی به همسرتون نگید؛ اشتباه کردم باتوازدواج کردم...!
حتی اگربه شدت ازدستش عصبانی بودید. این حرف اتفاقات خیلی منفی رو درپی میاره.
هدایت شده از خانواده بهشتی
#تربیت_فرزند
💠خوبیهای همسرتان را برای فرزندان بگویید:
🔸 ببین عزیزم چقدر بابا #زحمت میکشه!
🔸ببین پسرم کدوم مادری اینقدر #دلسوزه؟
🔸و...
💠با این کار، هم فرزندت ارزش و جایگاه والدین را میفهمد و هم به همسرت احساس بالندگی دست میدهد.
#ضرب_المثل
#ضرب_المثل_هایایرانی
#تنبلخانه_شاه_عباسی
روزی شاه عباس کبیر گفت: خدا را شکر! همه #اصناف در مملکت ایران به نوایی رسیده اند و هیچ کس نیست که #بدون_درآمد باشد.
سپس خطاب به مشاوران خود گفت: همین طور است؟ همه سخن شاه را #تایید کردند.
از نمایندگان اصناف پرسید، آن ها هم بر حرف شاه صحه گذاشتند و از تلاش های شاه در آبادانی مملکت تعریف کردند.
اما #وزیر عرض کرد: قربانتان بشوم، فقط #تنبل_ها هستند که سرشان #بی_کلاه مانده.
شاه بلافاصله دستور داد تا #تنبل_خانه ای در اصفهان تاسیس شود و به امور تنبلها بپردازد.
بودجه ای نیز به این کار اختصاص داده شد و کلنگ تنبل خانه بر زمین زده شد.
تنبل خانه مجللی و باشکوهی تاسیس شد. تنبل ها از سرتاسر #مملکت را در آن جای گرفتند و زندگیشان از #بودجه_دولتی تامین شد. تعرفه بودجه تنبل خانه روز به روز بیشتر می شد ؛
شاه گفت: این همه پول برای تنبل خانه؟
عرض کردند: بله. تعداد تنبلها زیاد شده و هر روز هم بیشتر از دیروز می شود!
شاه به صورت سرزده و با لباس مبدل به صورت ناشناس از تنبلخانه بازدید کرد.
دید تنبلها از در و دیوار بالا می روند و جای سوزن انداختن نیست.
شاه خودش را معرفی کرد. هرچه گفتند: شاه آمده، فایده ای نداشت، آن قدر شلوغ بود که شاه هم نمی توانست داخل بشود.
شاه دریافت که بسیاری از این ها تنبل نیستند و خود را تنبل جا زده اند تا #مواجب بگیرند.
شاه به کاخ خود رفت و مساله را به شور گذاشت.
مشاوران هریک طرحی ارایه دادند تا تنبل ها را از غیر تنبل ها تشخیص بدهند
ولی هیچ یکی از این طرح ها عملی نبود. سرانجام #دلقک شاه گفت:
برای تشخیص تنبل های حقیقی از تنبل نماها همه را به حمامی ببرند و منافذ #حمام را ببندند و آتش حمام را به تدریج تند کنند، تنبل نماها تاب حرارت را نمی آورند و از حمام بیرون می روند و تنبلهای حقیقی در حمام می مانند.
شاه این تدبیر را پسندید و آن را به اجرا درآورد.
تنبل نماها یک به یک از حمام فرار کردند.
فقط دو نفر باقی ماندند که روی سنگ های سوزان کف حمام خوابیده بودند.
یکی ناله می کرد و می گفت: آخ سوختم، آخ سوختم.
دیگری حال ناله و فریاد هم نداشت گاهی با صدای ضعیف می گفت:
بگو رفیقم هم سوخت!😂😂😂
#ضرب_المثل
داستان ها و مطالب آموزنده جذاب را
در 💞 #کانال_ما 💞 دنبال کنید
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#پبام_سلامتی
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
خوردن چای☕️ شیرین كمرنگ،
شیر گرم،🍶فرنی 🍲
و حلیم 🍜كم روغن در آغاز افطار مناسب است.
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
همیشه یادمون باشه
که نگفته هارو میتونیم بگیم
اما گفته هارو نمیتونیم
پس بگیریم …
خودبینی ، دیدن خود نیست ،
خودبینی ،،،،
ندیدن دیگران است ...
هیچ آرایشی شخصیت زشت
را نمی پوشاند