eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💧بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ💧 💎الهی به امیدتو💎 جز خـدا کیست که‌ در سایه‌ مهرش ‌باشیم رحمت ‌اوست ‌که‌ پیوسته‌ پناه‌ من‌ و توست با توکل به اسم اعظمت آغاز میکنیم روزمان را كه محبت و لطفت تمام صبح جهان را گرم و شورآفرين كرده است @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
❤️ 💚 💝 از قعر زمین به اوج افلاک سلام از من به حضورحضرت یارسلام صبح است دلم هواییت شد مولا از جانب قلب من بر آن یار سلام 🌹تعجیل درفرج صلوات @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
سلام اربابم✋🌸 🌹خوش بادنسیمے ڪه زایوانِ توباشد 🌻شاداسٺ هرآن کس ڪه پریشانِ تو باشد 🌹ای ڪاش ڪه صدبار زعشقِ توبمیرم 🌻هربارسرم بر روے دامانِ تو باشد. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
ادامه درس 👆 🧡🔶🧡🔶🧡 🔶🧡🔶🧡 🧡🔶🧡 🔶🧡 🧡 👇👇👇 🧡برای جمع آوری و نوشتن مطالب و ها وقت گذاشته می شود لطفا با دقت مطالعه بفرمایید 👌 درس 🔶ادامه آیه ۲۸ سوره نور در اینجا به ما می‌گوید نه بیجا از افراد داشته باشید و نه نازک نارنجی باشید و بیخود به شما بربخورد. 🔶 اگر می‌خواهید به خانه کسی وارد شوید، چنانچه قبلًا از شما کرده‌اند و وقت گرفته‌اید داخل می‌شوید 🔶 و اگر بدون اطلاع قبلی درِ خانه کسی را می‏زنید، معنایش این است که من می‌خواهم داخل خانه تو شوم. 🔶اولًا صاحبخانه چون قبلًا وعده نگرفته اگر واقعاً در شرایطی قرار گرفته که نمی‌تواند بپذیرد، بدون رودربایستی بگوید من در منزل هستم نه این که نیستم ولی متأسفانه الان کار دارم و نمی‌توانم شما را بپذیرم (خیلی اتفاق می‏افتد که انسان کار لازمی دارد و آن کسی هم که آمده کار چندان لازمی ندارد) 🔶تو که از من وقت نگرفتی، حالا برو و یک وقت دیگر بیا، و این را صریح بگوید اگر صاحبخانه صریح گفت، او هم باید آنقدر شهامت و شجاعت و مردانگی داشته باشد که بدش نیاید. 🔶 سه حالت موجود در جامعه ما در خصوص مهمان سرزده ‏🔶 اما امروز شما می‌بینید که کار برعکس است؛ نه صاحبخانه آن شهامت و صراحت و صداقت را دارد که بگوید من کار دارم و نمی‌توانم تو را بپذیرم، 🔶و نه آن کسی که وارد می‌شود آنقدر انسانیت دارد که اگر صاحبخانه گفت تو را ‏پذیرم، به او برنخورد، و لهذا الان در جامعه ما رسم بر این است که یکی از این سه حالت رخ می‌دهد: 🔶 این است که صاحبخانه به به بچه‌ها می‌گوید: بگویید در خانه نیست یعنی گناه کبیره مرتکب می‌شود. این که می‌گوید «در خانه نیست» دروغ است و دروغ گناه است. 🔶حال بعضی به خیال خودشان می‌خواهند «توریه» کنند و حال آنکه توریه در جایی است که دروغ لازم است 🔶 یعنی از نگفتنش برمی‏خیزد مثل این که" "کسی آمده و یک کاردی هم به دست دارد و می‌خواهد کسی را بکشد و می‌پرسد فلان کس اینجاست یا نه؟ باید گفت اینجا نیست 🔶در اینجا می‌گویند برای این که عادت به دروغ گفتن نکنی در دلت غیر از آن چیز را خطور بده بگو «نیست» و در دلت خطور بده که در «اینجا» نیست نه اینکه انسان هر دروغی که دلش می‌خواهد، بگوید و توریه کند! 🔶 : به بچه‌ها می‌گوید: «بگویید نیست، ولی بچه‌ها! وقتی می‌گویید نیست یعنی در این درگاهی اتاق نیست.» اینجا که می‌توانی راست بگویی چرا توریه می‌کنی؟ بگو هستم ولی نمی‌توانم بپذیرم. 🔶 شکل دیگر قضیه این است که صاحبخانه می‌گوید: «بفرمایید»، خیلی هم نفاق‏ به خرج می‌دهد: خیلی خوش آمدید! صفا آوردید! اما در دلش دائماً می‌دهد که این چه بلایی بود که این ساعت رسید، ما هزار کار داریم عجب مردم بی‏ تربیت بی‌ادبی هستند، چه خروسهای بی‏محلی و چه مزاحمهایی! بعد هم که مهمان بیرون رفت، جلو زن و بچه‌اش صد تا فحش می‌دهد. خ دیگر آن بچه چه از آب درمی‌آید! بچه‌ای که می‌بیند پدرش اینقدر شهامت ندارد که به مهمان بگوید: «آقا من نمی‌توانم تو را بپذیرم» و جلو مهمان خیلی کوچک و بزرگ می‌‌شود و خوشامد می‌گوید و پشت سرش فحش می‌دهد 🔶 قضیه این است : که صاحبخانه کارش را خوب انجام می‌دهد و دم در می‌آید و می‌گوید: «آقا من متأسفم از این که نمی‌توانم شما را بپذیرم، الان کار واجبی دارم» یا یک نفر را می‏فرستد که به او بگوید: «ایشان الان کار لازمی دارند و نمی‌توانند شما را بپذیرند.» 🔶این کار خوب است، ولی : ضعف اخلاق، مربوط به وارد و مهمان است، زیرا به او برمی‌خورد؛ هرجا که می‏نشیند می‌گوید: درِ خانه فلان کس رفتم و مرا نپذیرفت؛ 🔶نمی‌گوید من با اجازه قبلی نرفته بودم، 🔶نمی‌گوید او که نپذیرفت عذر داشت یا عذر نداشت 🔶تو باید بنا را بگذاری بر این که او عذر داشته، و باید خوشت بیاید که میزبان تو یک شخص باشهامت و صریحی بوده که به تو دروغ نگفت و راست گفت. 🔶آنچه در جامعه ما عمل می‌شود یا آن دو شکلِ مربوط به میزبان است و یا این یک شکلِ مربوط به مهمان است." ( این درس ادامه دارد 👆) 💟 کانال 💟 ↪️@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشبخت کسی که عشق احمد دارد💚 در قلب درخش نور محمد دارد✨ هر کس بفرستد به محمد صلوات💚 در آخرتش ثواب بی حد دارد✨ 💚✨اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 💚✨مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 💚✨وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
☝️ 🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز ١٨ آبان ماه ١۴۰۰ 🌞اذان صبح: ٠۵.٠۹ ☀️طلوع آفتاب: ٦.٣۵ 🌝اذان ظهر: ١١.۴٨ 🌑غروب آفتاب: ١٧.٠ 🌖اذان مغرب: ١٧.٢۰ 🌓نیمه شب شرعی: ٢٣.٠۵ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
۰۰۰☝️☝️ "سه شنبه"﷽" "۱۰۰مرتبه" ✨یا ارحم الراحمین✨ ✨ای مهربان ترین مهربانان✨ 🌙دیگرگناه نمی کنم 🌙 🌻 ✅هرکس نمــازسه‌شنبه را بخواندبرایش هزاران شهرازطلا دربهشت بسازند↯ دورکعت؛ درهر رکعت بعد از حمد یک بارسوره تین توحید فلق ناس @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃نمیدونم شنیدین یا نه! میگن وقتی اسب بخواد از رودخونه یا رود رد بشه اول آب رو گل آلود میکنه بعد رد میشه میدونین چرا؟ چون تصویر خودشو تو آب میبینه و تحت هیچ شرایطی پاشو رو اون تصویر نمیذاره چون فکر میکنه هم نوعه خودشه تو آب، در حالیکه یه عکس بیشتر نیست!... اونوقت ما آدم ها... که ادعامون میشه اشرف مخلوقاتیم رو دلمون، خودمون، شخصیتمون، احساسمون و کسانیکه دوستمون دارن و شاید دوستشون داریم خیلی ساده پا میذاریم و رد میشیم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 بسیار عالی و قابل تامل👌 زحمت انتشار و اشتراک را بکشید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🍃🍂 🍃🍂 🖊 پیامبر اڪرم ﷺ ؛ "پنیر" بخورید ( با گردو ) زیرا خواب آور است وغذا را هضم می کند 📚 طب النبی ۱۸۹ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 👆🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 الهي سه شنبه تون پر از 🍀 برکت 🌸 خوشحالی 🍀 آرامش 🌸 سعادت 🍀 و موفقیت 🌸 اوقات خوشی داشته باشید 🍀 سه شنبه تون عالی ❣ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم❤️ امروز رهاترین روز زندگیم را تجربه میکنم. خود را به آغوش پر مهر خدایم میسپارم و با تمام وجود از موهبت‌هایش لذت میبرم. پروردگارا سپاسگزارم❣ 💎 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ 🌸گاهی وقت‌ها دلت 💖می‌خواهد با یکی مهربان باشی 🌸دوستش بداری 🌸وَ برایش چای ☕️ بریزی 🌸گاهی وقت‌ها دلت 💖می‌خواهد یکی را صدا کنی📢 بگویی سلام🙋‍♂ 🌸می آیی قدم بزنیم؟ 🌸گاهی وقت‌ها دلت 💖 می‌خواهد یکی را ببینی 🌸بروی خانه بنشینی فکر کنی 🌸وَ برایش بنویسی 🌸گاهی وقت‌ها... 🌸آدم چه چیزهایِ ساده‌ای را ندارد!.💖 امیدوارم زندگی همه ی شما عزیزان پر باشه از این سادگی های زیبا🌷 عصر زیباتون بخیر ☕ 🍩 😊 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💎امام سجّاد علیه السلام: خدایا... فرمانبرداری از پدر و مادر و نیکی کردنِ من درحقّ ایشان را برای من... از آب خنک در کام تشنگان گواراتر ساز، تا... 📖از دعای 24 صحیفه سجادّیه 〰➿〰➿〰➿〰➿〰 💎امام باقر علیه السلام: نیکی کردن به پدر و مادر و صله رحم، عمر را طولانی می کند 📚بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۸۲ ➿〰➿〰➿〰➿〰➿〰 💎امام صادق عليه السلام : خداى متعال، سرپيچى كننده از پدر و مادر را سركش و تيره بخت قرار داده است 📚بحار الأنوار ج 74 ص 74 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ فَعَدَلَكَ ﴿۷﴾ ✨همان كس كه تو را آفريد و اندام تو را ✨درست كرد و آنگاه تو را سامان بخشيد (۷) ✨فِي أَيِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكَّبَكَ ﴿۸﴾ ✨و به هر صورتى كه خواست تو را تركيب كرد (۸) 📚 سوره مبارکه الإنفطار✍آیات ٧تا ۸ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
مرد جوانی از سقراط رمز موفقیت را پرسید که چیست. سقراط به مرد جوان گفت که صبح روز بعد به نزدیکی رودخانه بیاید. هر دو حاضر شدند. سقراط از مرد جوان خواست که همراه او وارد رودخانه شود. وقتی وارد رودخانه شدند و آب به زیر گردنشان رسید سقراط با زیر آب بردن سر مرد جوان، او را شگفت زده کرد. مرد تلاش می‌کرد تا خود را رها کند اما سقراط قوی‌تر بود و او را تا زمانی که رنگ صورتش کبود شد محکم نگاه داشت. سقراط سر مرد جوان را از آب خارج کرد و اولین کاری که مرد جوان انجام داد کشیدن یک نفس عمیق بود. سقراط از او پرسید: «در آن وضعیت تنها چیزی که می‌خواستی چه بود؟» پسر جواب داد: «هوا» سقراط گفت: «این راز است! اگر همان طور که هوا را می‌خواستی در جستجوی موفقیت هم باشی به دستش خواهی آورد. رمز دیگری وجود ندارد.» @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
شيره فروش و حجاج روزى (حجاج بن يوسف ثقفى ) خونخوار (و وزير عبدالملك بن مروان خليفه اموی) در بازار گردشى مى كرد. شير فروشى را مشاهده كرد كه با خود صحبت مى كند. به گوشه اى ايستاد و به گفته هايش گوش داد كه مى گفت : اين شير را مى فروشم ، در آمدش فلان مقدار خواهد شد. استفاده آن را با در آمدهاى آينده روى هم مى گذارم تا به قيمت گوسفندى برسد، يك ميش ‍ تهيه مى كنم هم از شيرش بهره مى برم و بقيه در آمد آن سرمايه تازه اى مى شود بعد از چند سال سرمايه دارى خواهم شد و گاو و گوسفند و ملك خواهم داشت . آنگاه (دختر حجاج بن يوسف ) را خواستگارى مى كنم ، پس از ازدواج با او شخص با اهميتى مى شوم . اگر روزى دختر حجاج از اطاعتم سرپيچى كند با همين لگد چنان مى زنم كه دنده هايش خورد شود؛ همين كه پايش را بلند كرد به ظرف شير خورد و همه آن به زمين ريخت . حجاج جلو آمد و به دو نفر از همراهانش دستور داد او را بخوابانند و صد تازيانه بر بدنش بزنند. شير فروش پرسيد: براى چه مرا بى تقصير مى زنيد؟! حجاج گفت : مگر نگفتى اگر دختر مرا مى گرفتى چنان لگد مى زدى كه پهلويش بشكند، اينك به كيفر آن لگد بايد صد تازيانه بخورى. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
گويند حضرت عيسى بن مريم (ع) نشسته بود و نگاه مى كرد به مرد زارعى كه بيل در دست داشت و مشغول كندن زمين بود. حضرت عرض كرد: خدايا آرزو و اميد را از زارع دور گردان . ناگهان زارع بيل را به يك سو انداخت و در گوشه اى نشست . عيسى عليه السلام عرض كرد: خدايا آرزو را به او بازگردان . زارع حركت كرد و مشغول زارع شد. عيسى عليه السلام از زارع سؤ ال نمود: چرا چنين كردى ؟ گفت: با خود گفتم تو مردى هستى كه عمرت به پايان رسيده ، تا به كى بكار كردن مشغولى ، بيل را به يك طرف انداخته و در گوشه اى نشستم . بعد از لحظاتى با خود گفتم : چرا كار نمى كنى و حال آنكه هنوز جان دارى و به معاش نيازمندى ، پس بكار مشغول شدم. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
"دزد باورها" گویند روزی دزدی در راهی بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش بازگرداند. او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟ گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین! اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
در ڪتاب زادالعارفین آمده است: شیخ حسن بصری برای عبادت به صحرا رفت، برای استراحت نزد چوپانی نشست و از او قدری شیر خواست. اندڪی بعد، گله چوپان خواست از ڪوه پایین رود ڪه چوپان ندایی داد و بلافاصله گله به جای خود برگشت. شیخ چون این صحنه را دید، حالش دگرگون شد و رنگ رخسارش پرید و صیحه ای زد و غش ڪرد. چون به هوش آمد، چوپان علت را پرسید. شیخ گفت: گوسفندان تو عقل ندارند اما می دانند ڪه تو خیر آنها را می خواهی با شنیدن صدای تو ، سریع اطاعت ڪردند و از بیراهه برگشتند. من ڪه انسانم و عاقل ولی حرف و امر خالق خود را ڪه به نفع من فرموده است ، گوش نمی دهم. ڪاش به اندازه این گوسفندان ، من از خدای خود می ترسیدم و امر و نهی او را گوش می دادم. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
عارفی که ۳۰ سال مرتب ذکر می گفت: استغفر الله! مریدی به او گفت: چرا این همه استغفار میکنی، ما که از تو گناهی ندیدیم. جواب داد: سی سال استغفار من به خاطر یک الحمد لله نابجاست! روزی خبر آوردند بازار بصره آتش گرفته، پرسیدم: حجره من چه؟ گفتند: مال شما نسوخته… گفتم: الحمدلله… معنیش این بود که مال من نسوزد مال مردم به درک! آن الحمدلله از سر خودخواهی بود نه خداخواهی.. چه قدر از این الحمدلله ها گفتیم ... و فکر کردیم شاکریم؟؟؟؟ @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
چوب در آستین کردن در گذشته چوب توی آستین کردن یک نوع مجازات درجه دوم محسوب می‌شد . روش کار چنین بود که دو دست محکوم را به شکل افقی نگه می‌داشتند سپس چوب محکمی را به موازات دستان محکوم از آستین لباسش رد می‌کردند و از آستین دیگر بیرون می‌آوردند. بعد از آن مچ دستها و انتهای آستین محکوم را با طنابی محکم به آن چوب می‌بستند طوری که که دستها به حالت افقی باقی بماند و محکوم نتواند آن را به چپ و راست و بالا و پایین حرکت دهد. محکوم را با توجه به خلافی که مرتکب شده بود مدتی به این شکل و در دید مردم نگاه می‌داشتند تا کلافه و رنجور شود .بعد از مدتی محکوم نالان و گریان فریاد می‌زد و التماس می‌کرد او را ببخشند. شاید فکر کنید این رسم دیگر ورافتاده است. اما ظاهراً این طور نیست. گاهی در شهرهای بزرگ با اوباش و اراذل این کار را می‌کنند. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✨﷽✨ ✨ 💕هیچ چیز زشت نیست، مگر داوری کردن دیگران هیچ چیز گناه نیست، مگر چپاول دارایی مردم و مردم آزاری هیچ کس اسطوره نیست، مگر در مهربانی و آدمیت ... •✾📚 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان