هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو
🍃🌸 اولین آدینه ماه مبارک رمضان
🍃💕زندگیمان را پر برکت کنیم
🍃🌸دهنمان را خوش بو کنیم
🍃💕با ذکر شریف صلوات
🍃🌸بر حضرت محمد ص
🍃💕و خاندان پاک و مطهرش
🍃🌸اللّهُمَّصَلِّعَلي
🍃💕مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🍃🌸وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
❣ #سلام_امام_زمانم❣
کند تلاوت قرآن سر حسین به نی
ببین چه گونه ز لبهایش خون چکیده بیا
♥️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ♥️
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات🌹
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 صلی اللَّه عَلَيــــک
🌹 یٰا اباعَبْدِاللّٰه الْحُسَیْنِ(ع)
شش سحرآمــده ام
شـاه به من توشه بده
ششمین روز شــــده
روزی شش گوشه بـده
❤ خدایا زیارت امام حسین
❤ علیهالسلام را روزی ما بفرما
🌹 اَللّهُمَ اَرزُقنـٰا
فِي اَلْدُنْیٰا زیٰارَۃ اَلْحُسَیْن
وَ فِي اَلْاٰخِرَۃ شِفٰاعَة اَلْحُسَیْن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌹 #جانم_علی_اصغر_ع
رسیده روز #ششم
اهل روضه بسم الله
دخیل نام #علی
شیرخوار کرببلا
تمام تشنگی ما
فدای طفل رباب
که تشنه بود و
سه شعبه رسید بی پروا
کنار ماه عطش
ماه صبر و استغفار
دوباره زنده شده
داغ ظهر عاشورا
🌹 #السلام_علی_الطفل
🌹 #الرضیع_الحسین_ع
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
202030_1636461223.mp3
13.56M
#فایل_صوتی_ترتیل #جزء_شش قـرآن ڪریم بـا صـدای اسـتـاد پـرهـیـزگـار
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
💠⚜💠🌸💠⚜💠
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
AUD-20220406-WA0063.
3.98M
تلاوت تحدیر(تند خوانی)
#جزء_6_قرآن_کریم توسط «معتز آقایی»؛ از آیه 148 سوره «نساء» تا آیه 82 سوره «مائده»(33:06)
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
4_532582898256086914.mp3
14.19M
👆 #ترجمه_فارسی_جز_ششم_قرآن_کریم
🔷 استاد فولادوند🔷
🌙 #ویژه_ماه_مبارک_رمضان 🌙
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صوت_دعای_روزششم👆
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
#دعای_روز_ششم
❁﷽❁
اَللّهُمَّ لا تَخْذُلْنى فیهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِیَتِکَ وَلاتَضْرِبْنى بِسِیاطِ نَقِمَتِکَ
خدایا در این ماه به خاطر دست زدن به نافرمانیت خوارم مساز و تازیانه هاى عذابت را بر من مزن و از موجبات خشمت
وَزَحْزِحْنى فیهِ مِنْ مُوجِباتِ سَخَطِکَ بِمَنِّکَ وَاَیادیکَ یا مُنْتَهى رَغْبَةِ الرّاغِبینَ
بدان نعمت بخشى و الطافى که نسبت به بندگان دارى دورم بدار اى آخرین حداشتیاق مشتاقان..
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
2_281926790090331093.mp3
1.67M
شرح دعای روز #ششم_ماه_مبارک_رمضان همراه بابیان احکام روزه،آیت الله مجتهدی(ره)(واحدفرهنگی مبشر) (13:52)
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز☝️ #عصارهتقوا۰۰۰۰
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #جمعه 19 فروردین ماه 1401
🌞اذان صبح: 05:13
☀️طلوع آفتاب: 06:40
🌝اذان ظهر: 13:05
🌑غروب آفتاب: 19:32
🌖اذان مغرب: 19:50
🌓نیمه شب شرعی: 00:22
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#اتفاقمنحصربهفردتاریخ۰۰۰☝️
🌼ذکر روز جمعه ۱۰۰ مرتبه
🌻خدایا درود بفرست بر محمد و آل محمد
🌼اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ
🌻وَعَجِّلفَرَجَهُــم
🌼این ذکر موجب عزیز شدن میشود...
منتظرند ناقوس آمدنت به صدا درآید
تا پخش شود نوای ظهورت درون دلها...
مهدی جان بیا و صدای آمدنت را به گوش ما برسان!
#امام_زمان
🌻اللهم عجل لولیک الفرج🌻
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#سزاوار_پاداش #اطاعتوبندگیخدا
🔹 شیخ کبیر دو مرید داشت ، که هر دو احمد نام داشتند ، به یکی احمد کبیر میگفتند و به آن دیگری احمد صغیر. شیخ به احمد صغیر ، توجه و عنایت بیشتری داشت،
⁉ مریدان ازاین عنایت خبر داشتند ، نزد شیخ آمدند و گفتند: احمد کبیر، بسیار #ریاضت کشیده و منازل سلوک را پیموده است ، چرا به اوکمتر توجه داری؟ شیخ گفت آن دو را می آزمایم که مقامشان بر همگان آشکار شود
🔹 به احمد کبیر گفت : این شتر را بردار و به بام خانه ما ببر، احمد کبیر گفت نمیشود شتر را به بام برد، شیخ گفت تو راست می گویی نمیشود آن را به بالا برد. پس به احمد صغیر گفت این شتر را به بالای بام ببر ، احمد صغیر، در همان دم کمر بست وآستین بالا زد و به زیر شتر رفت که او را بالای بام ببرد ولی هر چه نیرو به کار گرفت و سعی کرد، نتوانست
🔹 شیخ بهاو گفت شتر را رها کند، آنچه میخواستم ظاهر شد، مریدان گفتند آن چه بر شما آشکار شد ، بر ما هنوز پنهان است، شیخ گفت از آن دو یکی به توان خود نگاه کرد نه به فرمان ما و دیگری به فرمان ما اندیشید، نه به توان خود و دستور ما را اطاعت کرد اگر چه خارج از #توانش بود؛ ولی به وظیفه اندیشید و بر آن قیام کرد، نه به زحمت و رنج انجام آن
🌸 خدا نیز از بندگانش میخواهد که به تکلیف خود قیام کنند و او را اطاعت کنند که اگر چنان کنند سزاوار پاداش هستند اگر چه از عهده آن برنیایند و البته خدا به ناممکن فرمان نمی دهد. ادعای عشق داری بر خدا، کن اطاعت امر او تا زنده ای.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈 با خواندن این دعای کوتاه، ☝️
گناهان گذشته و آیندهی ما، آمرزیده میشوند!
#استاد_شجاعی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
⚠️مصرف مواد قندی در وعدههای سحر و افطار را کاهش دهید !
▫️یک کارشناس ارشد تغذیه:روزه داران باید در وعدههای سحر و افطار مصرف مواد قندی را به حداقل برسانند چون این مواد باعث خشکی گلو در طول روز میشود که این امر بدن را برای ابتلا به کرونا آماده میکند
▫️در وعده سحر، روزه داران حتما از سبزیها و صیفیجات که آب بیشتری دارند مانند کاهو، خیار و گوجه استفاده کنند چون این مواد از کم آبی بدن و خشکی گلو و دهان جلوگیری میکنند
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
1401/1/19
💕ســـلام مهربانان
🌸صبح اولین جمعه
💕ماه رمضانتون بخیر
🌸طلوع خـورشید
💕مـعجزه ی
🌸هرصبح خداست
💕یعنی امید هست
🌸یعنی عشق هست
💕یعنی زندگی زیباست
🌸زندگیتون پراز امید و آرزوهای زیبـا
💕 طاعات و عباداتتون قبول 🌸
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕
تکرار کنیم🌼
من امروز تمام درهای وفور نعمت کائنات را به سوی خود باز میکنم و ایمان دارم که هیجان، عشق و شادکامی وجودم را فرا میگیرد
خدایا سپاسگزارم❣
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#story | #استوری
「اِنَّ اللهَ بْالِغ أمْرِه..」
هيچ چيز در مقابل اراده خدا
تاب و توان مقابله را ندارد🪴
#خداگرافی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎رسولاکرم(صلّىاللهعليه)میفرماید:
📄مَن اَنکَرَ القائِمَ مِن وُلدی أَثناءَ غَیبَتِهِ ماتَ میتَةً جاهِلیَّةً.
📜کسی که قائم (مهدی) را که از فرزندان من است در دوران غیبتش مُنکِر شود، بر حالت جاهلیت قبل از اسلام از دنیا خواهد رفت.
📚(منتخبالاثر، ص ٢٢٩)
📖#حدیث_گرافی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️کلیپ کوتاه احکام شرعی
موضوع :#روزه
#احکام_شرعی #احکام_روزه
🍀🌸🍀🌸🍀🌸
چه نوع دروغی روزه را باطل می کند؟
#روزه #مبطلات_روزه #دروغ
✅همهی مراجع (به جز بهجت، سیستانی و مکارم): دروغ بستن به خدا، پیامبر اسلام (ص)، امامان (ع) و بنابر احتیاط واجب پیامبران و جانشینان آنان و حضرت زهرا (س) .
👈مکارم: بنابر احتیاط واجب دروغ بستن به خدا، پیامبر اسلام (ص) و امامان (ع)، پیامبران و جانشینان آنان و حضرت زهرا (س).
👈بهجت: دروغ بستن به خدا، پیامبر اسلام (ص) و امامان (ع)، پیامبران، جانشینان آنان و حضرت زهرا (س).
👈سیستانی: بنابر احتیاط واجب دروغ بستن به خدا، پیامبر اسلام و امامان (ع).
لطفا حداقل به یک نفر بفرستین👇
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
📄وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ
📜ما اراده كردهايم تا بر مستضعفان زمين نعمت بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قراردهيم.
📚(سوره قصص آیه ۵)
🌺امیرالمومنین(علیهالسلام)فرمودند:
📜آنان که در زمین ضعیف گشتهاند آل رسول الله (صلی الله علیه و آله) هستند که خداوند پس از تلاش همهی ائمّه (علیهم السلام)، مهدیِ آنها را برمیانگیزد تا آنان را عزیز و دشمنانشان را ذلیل گرداند.
#تفسیر_آیات
📚(تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۱، ص۱۴۰)
📚(بحار الأنوار، ج۵۱، ص۵۴)
📚(الغیبهًْ للطوسی، ص۱۸۴/ نورالثقلین)
📖#آیه_گرافی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#گوشی_که_حبیب_از_عراقیها_پیچاند!!
🌷عملیات والفجر ۸ بود. بچه ها از اروند عبور کرده بودند. خط دشمن شکسته شده بود. نیروها در حال پدافند در منطقه آزاد شده ساحلی بوده و گروه گروه آماده پاکسازی سنگرهای دشمن میشدند. یکی از تیربارهای دشمن زمینگیرمان کرده بود. خوابیده بودیم روی زمین. سرت را بلند میکردی، فاتحهات خوانده بود. مانده بودیم چه کنیم با این تیربار و تیربارچیاش! باید جلو میرفتیم و کار را یکسره میکردیم تا شیرینی پیروزیمان کامل شود.
🌷دقایق سپری میشد و تیربارچی مدام آتش تیربارش را به سمت بچه ها میچرخاند. یک لحظه دیدیم تیربار ساکت شد. گفتیم شاید قطار فشنگش تمام شده است. اما نه. چند دقیقه سپری شد اما خبری از رگبارهای آتشین نبود. آرام سرم را بالا آوردم. دیدم خبری نیست. بلند شدم و نشستم. هوا تاریک بود. درآن تاریکی از دور به صورت سایه دو نفر را دیدم که دارند به ما نزدیک میشوند. یکی با قد بلند و یکی با قد کوتاه، آرام آرام به سمت ما میآمدند و آنکه قد کوتاهتری داشت، یک دستش را آنقدر بالا آورده بود که رسیده بود پس کله آنکه قدبلندتری داشت!
🌷مات این صحنه مانده بودم. کل ذهنم علامت سئوال بود. بچه ها ایست دادند که صدا از طرف مقابل بلند شد: «نزنین ها . . . منم . . حبیب . . . حبیب پالاش . . . نزنین ها . . .» سایه ها که جلوتر رسید دیدم حبیب پالاش است که گوش یک عراقی را گرفته است و آنقدر قد سرباز عراقی از او بلندتر است که به زحمت توانسته است دست خود را به گوش او برساند. حبیب گوش سرباز عراقی را که حسابی ترسیده بود، ول کرد و تحویل بچه ها داد.
🌷گفتیم :«این دیگه کیه؟ چطوری گرفتیش؟» حبیب گفت: «تیربارچیهس. بیسروصدا رفتم منطقه رو دور زدم و رفتم از پشت گوشش رو گرفتم و آوردم اینور!» نمیدانستیم بخندیم به این صحنه یا متعجب بمانیم از شجاعت حبیب. به حرف هم ساده نبود که یک بسیجی ۱۶ ساله، برود و گوش یک تیربارچی عراقی را بگیرد و از پشت تیربارش، به اسارت درآورد. خداییش به حرف هم ساده نبود، چه برسد به عمل! فرمانده هم بجز سکوت، هیچ پاسخی در مقابل کار بزرگ حبیب نداشت.
🌷یک لحظه صحنه چند شب پیش مقابل چشمانم نقش بست.... فرمانده ما جناب آقای فضیلت داشت برای عملیات به بچهها روحیه میداد و اینگونه سخن میگفت: «ما با قدرت ایمان و توکل بر خدا و روحیه ناب شهادتطلبی میتوانیم پشت دشمن را به خاک بزنیم. شما با روحیه و شجاعتی که دارید میتوانید بروید و گوش تیربارچیهای عراقی را بگیرید و از پشت تیربار بلند کنید.» اگر چه آقای فضیلت، آن شب، این حرف را به عنوان مَثَلی برای روحیه دادن به رزمندگان مطرح کرد، اما من شب عملیات در فاو، به چشم خویش دیدم که حبیب پالاش، مَثَل را به واقعیت تبدیل کرد.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز حبیب پالاش که به سال ۱۳۴۸ در شهرستان دزفول متولد و در سن ۱۶ سالگی در مرحله آخر عملیات والفجر ۸ در بهمن ماه ۶۴ به شهادت رسید.
✅ با توکل بر خدا ⬅️ میتوانیم.
❌ با توکل بر کدخدا ⬅️ نمیتوانیم.
🔰 و این است تفاوت نگاه انقلابی و لیبرالی!!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
💕 #داستان_کوتاه_آموزنده
در دبستانی،معلمی به بچه ها گفت آرزوهاشونو بنویسن . اون نوشته های بچه ها رو جمع کرد و به خونه برد .
یکی از برگهها ؛ معلم رو خیلی متاثر کرد . در همون اثنای خوندن بود که همسرش وارد شد و دید که اشک از چشمای خانمش جاریه . پرسید، چی شده؟ چرا اینقدر ناراحتی ؟
زن جواب داد، این انشا را بخوان؛ امروز یکی از شاگردانم نوشته . گفتم آرزوهایشان را بنویسند و اون اینجوری نوشته .
مرد کاغذ را برداشت و خواند. متن انشا اینگونه بود:
"خدایا، میخواهم آرزویی داشته باشم که مثل همیشه نباشد؛ مخصوص است. میخواهم که مرا به تلویزیون تبدیل کنی.میخواهم که جایش را بگیرم. جای تلویزیونی را که در منزل داریم بگیرم. میخواهم که جایی مخصوص خودم داشته باشم و خانوادهام اطراف من حلقه بزنند.میخواهم وقتی که حرف میزنم مرا جدّی بگیرند؛ میخواهم که مرکز توجّه باشم و بی آن که سؤالی بپرسند یا حرفم را قطع کنند بگذارند حرفم را بزنم. دلم میخواهد همانطور که وقتی تلویزیون خراب است و به آن میرسند، به من هم برسند و توجّه کنند. دلم میخواهد پدرم، وقتی از سر کار برمیگردد، حتّی وقتی که خسته است، قدری با من باشد. و مادرم، وقتی غمگین و ناراحت است، به جای بیتوجّهی، به سوی من بیاید. و دوست دارم، برادرانم برای این که با من باشند با یکدیگر دعوا کنند ... دوست دارم خانواده هر از گاهی همه چیز را کنار بگذارند و فقط وقتشان را با من بگذرانند. و نکتۀ آخر که اهمّیتش کمتر از بقیه نیست این که مرا تلویزیونی کن تا بتوانم آنها را خوشحال و سرگرم کنم. خدایا، فکر نکنم زیاد چیزی از تو خواسته باشم. فقط دوست دارم مثل هر تلویزیونی زندگی کنم."
انشا به پایان رسید.
مرد نگاهی به همسرش کرد و گفت، "عجب پدر و مادر وحشتناکیاند!"
زن سرش را بالا گرفت و گفت، "این انشا را دخترمان نوشته"....
#تلنگر
@tafakornab
@shamimrezvan
🌸🍃🌸🍃
زینب کبری علیها السلام قهرمان کربلا و مثل اعلای ایمان و عمل ، داستان عجیبی را از همسرش عبد اللّٰه بن جعفر به این مضمون نقل می کند که عبد اللّٰه گفت : من از سفری باز می گشتم در حال خستگی به نزدیک قریه ای رسیدم ، باغی سرسبز و خرّم در بیرون آن قریه بود ، پیش خود گفتم بروم از صاحب باغ اجازه بگیرم تا اندک زمانی از خستگی راه بیاسایم .
کنار در ایستادم و سلام کردم ، غلام سیاه نزدیک من آمد و با محبت مرا به درون باغ دعوت کرد ، من بدون این که خود را معرفی کنم وارد باغ شدم . او گفت : من مالک باغ نیستم ، مالک باغ در قریه است ولی این اجازه را دارم که عزیزی چون شما را بپذیرم . میان باغ رفتم و نقطه ای را برای استراحت در نظر گرفتم ، نزدیک ظهر بود ، غلام سفره نانش را باز کرد ، تا خواست بسم اللّٰه بگوید و لقمه اوّل را از سفره بردارد ، سگی وارد باغ شد ، از خوردن باز ایستاد ، در چهره سگ دقت کرد ، او را گرسنه یافت ، یک قرص نان نزد سگ گذاشت و سگ هم با حرص هرچه تمام تر خورد ، قرص دوم و سوم را هم به سگ داد ، وقتی خیالش از سیر شدن سگ آسوده شد ، سفره خالی را جمع کرد و در گوشه ای گذاشت .
به او گفتم : خود غذا نمی خوری ؟ گفت : ندارم ، جیره ام در روز همین سه قرص نان است . گفتم : چرا همه آن را به این سگ دادی ؟ گفت : قریه ما سگ ندارد ، این سگ از جای دیگر به این باغ آمد و معلوم بود خیلی گرسنه است و من تحمل گرسنگی این مهمان ناخوانده زبان بسته را نداشتم . گفتم : پس با گرسنگی خود چه می کنی ؟ گفت : با صبر و حوصله روز را به شب می آورم !
عبد اللّٰه گفت : من از کرامت و اخلاق و مهرورزی و برخوردش با سگی که از جای دیگر آمده بود شگفت زده شدم ، پس از استراحت به قریه رفتم و سراغ صاحب باغ را گرفتم . وقتی او را یافتم خود را معرفی کردم که من عبد اللّٰه بن جعفر داماد امیر المؤمنین(ع) هستم . گفت : فدای قدمت ، و به من اصرار ورزید که به خانه اش بروم . گفتم : مسافرم و برای رفتن عجله دارم ، آمده ام باغ تو را بخرم . گفت : شما که زندگی و کارت در مدینه است ، این باغ را برای چه می خواهی ؟ جریان را به او گفتم و پس از اصرار زیاد باغ را خریدم . گفتم : غلام را هم به من بفروش . غلام را هم فروخت . به باغ برگشتم و به غلام گفتم : تو را و باغ را از مالکت خریدم و تو را در راه خدا آزاد کردم و باغ را نیز به تو بخشیدم !
#منبع:
مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان ۱۷۲
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌱حکایت بهلول
شخصی که سابقه دوستی با بهلول داشت روزي مقداري گندم به آسیاب برد. چون آرد نمود بر الاغ خود نمود و چون نزدیک منزل بهلول رسید اتفاقاً خرش لنگ شد و بر زمین افتاد. آن شخص چون با بهلول سابقه دوستی داشت او را صدا زد و درخواست نمود تا الاغش را به او بدهد تا بارش را به منزل برساند و چون بهلول قبلاً قسم خورده بود که الاغش را به کسی ندهد ، به آن مرد گفت: الاغم نیست.
اتفاقاً صداي الاغ بلند شد و بناي عر عر کردن گذارد. آن مرد به بهلول گفت الاغ تو در خانه است و تو می گویی نیست؟! بهلول گفت: عجب دوست احمقی هستی. تو پنجاه سال با من رفیقی، حرف مرا باور نداري ولی حرف الاغ را باور می نمایی ؟!!
🖋☕️
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
زبان و بینی
نقل است که روزی «معاویه» برای نماز در مسجد آماده میشد. به خیل عظیم جمعیتی که آماده اقتدا به او بودند نگاهی از سر غرور انداخت.
عمروعاص» که در نزدیکی او ایستاده بود، در گوشش نجوا کرد که: بیدلیل مغرور نشو! اینها اگر عقل داشتند به جماعت تو نمیآمدند و «علی» را انتخاب میکردند.
معاویه» برافروخت. «عمروعاص» قول داد که حماقت نمازگزاران را ثابت میکند.
پس از نماز، بر منبر رفت و در پایان سخنرانی گفت: از رسول خدا شنیدم که هر کس نوک زبان خود را به نوک بینیاش برساند، خدا بهشت را بر او واجب مینماید و بلافاصله مشاهدهکرد که همه تلاش میکنند نوک زبانِشان را به نوک بینیِشان برسانند تا ببینند بهشتیاند یا جهنمی؟
عمروعاص» خواست در کنار منبر حماقت جمعیت را به «معاویه» نشان دهد، دید معاویه عبایش را بر سر کشیده و دارد خود را آزمایش میکند و سعی میکند کسی متوجه تلاش ناموفقش برای رساندن نوک زبان به نوک بینی نشود.
از منبر پایین آمد در گوش «معاویه» نجوا کرد:
این جماعت احمق خلیفه احمقی چون تو میخواهند. ""علی""برای این جماعت حیف است.
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان