هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ادامه درس 👆
🦋❣🦋❣🦋
❣🦋❣🦋
🦋❣🦋
❣🦋
🦋
#تدبردرقرآن #تفسیر_سوره_نور
#لطفا_توجه_بفرمایید
👇👇👇
❣برای جمع آوری و نوشتن
مطالب و #درس ها
وقت گذاشته می شود
درس #بیست_و_چهارم
إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿١٩﴾
کسانی که دوست دارند کارهای بسیار زشت [مانند آن تهمت بزرگ] در میان اهل ایمان شایع شود، در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهند داشت، و خدا [آنان را] می شناسد و شما نمی شناسید. (۱۹)
❣این آیات در بزرگی #گناه شایعه
پراکنی می گوید
حتی کسانی که #نشر شدن فحشا را دوست دارند
معذبشان خواهیم کرد
❣وبعد به مومنان #تاکید می کند
که این کارها #خط وخطوط شیطان
است از آن پیروی نکنید
❣در جلسه قبل گفتیم که
قرآن کریم تکیه فراوانی روی
این مطلب دارد که
جوّ #جامعه اسلامی
جوّ تهمت و بهتان و افترا
و بدگویی نباشد.
❣ مردم مسلمان هر وقت چیزی در مورد برادران و خواهران مسلمان
خود"شنیدند،
مادام که به سرحد یقین قطعی-
نه ظنّ و گمان-
نرسیدهاند که جای شک و شبهه
نباشد
و یا #بینه شرعی اقامه نشده است،
❣#وظیفه شان این است 👇
که آنچه می شنوند به
اصطلاح معروف
«از این گوش بشنوند
و
از گوش دیگر بیرون کنند»
❣و به تعبیر دیگر
همان جا که #می شنوند
دفن کنند و حتی به صورت این که «من شنیدم» هم نقل نکنند؛
❣ نه تنها به صورت یک امر
قطعی نقل نکنند،
حتی این طور هم نگویند
که «من چنین چیزی شنیدهام.»
همین گفتنِ
«شنیدم» هم «پخش» است
❣ و اسلام از پخش این
نوع #خبرهای کثیف و ناپاک و آلوده ناراضی است.
مخصوصاً یک جمله
در #ذیل آیه ۱۹ دارد👇
که میفرماید:
وَ اللهُ یعْلَمُ وَ انْتُمْ لاتَعْلَمونَ.
میخواهد بفرماید که
شما نمیدانید این #جنایت
چقدر جنایت بزرگی است
و
طبعاً نمیدانید که عقوبت
این جنایت چقدر بزرگ است.
❣ اسلام میخواهد که
محیط و جوّ جامعه اسلامی
بر اساس #اعتماد متقابل و حسن ظنّ و ظنّ خیر و بر اساس خوبگویی باشد
نه بر اساس بی اعتمادی
و
بدگمانی و بدگویی،
❣ و لذا اسلام #غیبت را آن چنان حرام بزرگی دانسته است
که تعبیر قرآن این است:
❣وَ لا یغْتَبْ بَعْضُکمْ بَعْضاً
ایحِبُّ احَدُکمْ انْ یأْکلَ لَحْمَ اخیهِ مَیتاً(حجرات/۱۲)
❣ که خلاصهاش این است:
آن که از کس دیگر #غیبت میکند،
در واقع دارد
#گوشت برادر مرده را میخورد
در حالی که او مرده است
❣روی همین اساس است
که قرآن با بیانات گوناگون،
این مطلب را تأکید و تکرار میکند.
❣ از آن جمله در این آیه
۱۹سوره نور است:
❣انَّ الَّذینَ یحِبّونَ انْ تَشیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذینَ امَنوا لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ.
( این درس ادامه دارد 👆)
➖➖➖➖➖
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
267.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امید_به_خدا یعنی:
دلیل محکم و قابل #اعتماد
برای ادامه ی راه
راهی که میدونی
آخرش #بخیر تموم میشه،
چون #امید داری به رحمتش
به بخشش
به لطفش و مطمئنی هر چی پیش بیاد
#خدا ناظر بر احوال توست
چی بهتر از این؟
هیچ وقت نا امید نشو
چون هر چه پیش بیاد #حکمت_خداست
و یا #امتحان_الهی است.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸🍃
#اعتماد
میان آرزوی تو ومعجزه خداوند، دیواری است به نام اعتماد.
پس اگر دوست داری به آرزویت برسی با تمام وجود به او اعتماد کن.
هیچ کودکی نگران وعده بعدی غذایش نیست زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد.
ای کاش ایمانی از جنس کودکانه داشته باشیم.
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
#اعتماد بخدا
روزى کاروانى بزرگ در بیابان مورد حملهی راهزنان قرار گرفت و در این میان خواجهای ثروتمند هم، همراه کاروان بود که طلای زیادی با خود داشت.
خواجه از ترس از دست دادن مالش ، آنرا برگرفت و از کاروان جدا شد و با خود گفت : "در جایى پنهان کنم تا اگر کاروان را بزنند، این پول برایم بماند."
به بیابان رفت، خیمهاى دید که در آن پلاس پوشى نشسته کلاهی پشمین بر سر نهاده و تسبیحی بر گردن دارد ،
پس به او اعتماد کرد و مال خویش به امانت به او سپرد.
پلاس پوش گفت : به خیمه برو و در گوشهاى بگذار.
خواجه پول در آنجا نهاد و بازگشت.
چون به کاروان رسید، دزدان راه را بر کاروان بسته و همه اموال کاروانیان را به دزدى تصرف کرده بودند.
پس مرد خدا را شکر کرد که پول را به شخصی مطمئن سپرده است .
پس از گذشت ساعتی خواجه قصد خیمه پلاس پوش کرد، چون به آنجا رسید، دزدان را دید که مال تقسیم مىکنند و پلاس پوش هم در میان آنان نشسته و به نظر میآمد که رئیس آنان باشد.
خواجه برسر زد وگفت:" آه، من مال خود را به رئیس دزدان سپرده بودم!
پس خواست باز گردد، اما راهزن(پلاس پوش) او را بدید او را صدا زد که بیا.
خواجه از ترس جانش به نزد پلاس پوش آمد، راهزن گفت: "چه کار دارى؟"
گفت" جهت امانت و سپرده ام آمدهام."
پلاس پوش گفت "همان جا که نهادهاى بردار."
خواجه با تعجب رفت و طلاهایش را برداشت.
یاران معترض گفتند:" ما در این کاروان هیچ زر و مالی نیافتیم و تو طلای زیاد را به او باز مى دهى ؟؟
گفت: درست است که ما راهزنیم ولی او به من گمان نیکو برد و من نیز به خداى تعالى گمان نیکو مىبرم.
من گمان او را به راستى تحقق دادم تا باشد که خداى تعالى گمان من نیز به راستى تحقق دهد."
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝