eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 🌸 🌼شخصی منحرف و متقلبی در بصره بود که ادعاهای عجیبی داشت مریدانی را در اطراف خود جمع کرده بود. 🌸روزی نشسته بود یک باره گفت : چخ چخ !!! مردم گفتند : یعنی چه؟ گفت :سگی می خواست وارد مسجد الحرام شود که من دیدم و با گفتن آن کلمه او را راندم !! اطرافیانش او را تحسین کردند 👏 🌼یکی از افراد ساده لوح که این مطلب را شنید. داستان را برای همسرش 🧕 نقل کرد و گفت : از بصره آن چنان احاطه ای داشت که سگی را از ورود به مسجدالحرام مانع شد!!!😳 🌸همسرش گفت : چرا این آقای به این خوبی را دعوت نمی کنی؟ خوب است او و مریدانش را برای دعوت کنی. مرد پذیرفت و آنها را دعوت کرد. برنج و مرغ 🐓 مفصلی تهیه کردند. چون سفره انداخته شد، برای هرکس ظرفی آوردند که قدری در آن ریخته و مرغ روی آن گذاشته بودند. 🌼 در این وقت آن زن زیرک 🧕 به شوهرش گفت : من می خواهم برای آن آقا یک کامل بگذارم، تا احترام بیشتری به او کرده باشم. 🌸اما برای آنکه دیگران ناراحت نشوند، آقا را زیر برنج پنهان می کنم و همین کار را کرد ... 🌼چون ظرف غذا را برای آقا بردند ، او نگاهی کرد و دید که روی برنج همه مرغ است اما در ظرف او هم مرغی پیدا نیست پس فریاد زد و گفت : شما به من کردید، چرا برای همه مرغ آوردید و برای من نیاوردید ؟ 🌸زن 🧕 از پشت در گفت آقایی که از بصره را در مسجدالحرام میبینی چگونه را در زیر نمی‌بینی؟! و بدین گونه او را رسوا و شرمنده ساخت.😢 🌸🌸🌸🌸🌸 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 🌸 🌼شخصی منحرف و متقلبی در بصره بود که ادعاهای عجیبی داشت مریدانی را در اطراف خود جمع کرده بود. 🌸روزی نشسته بود یک باره گفت : چخ چخ !!! مردم گفتند : یعنی چه؟ گفت :سگی می خواست وارد مسجد الحرام شود که من دیدم و با گفتن آن کلمه او را راندم !! اطرافیانش او را تحسین کردند 👏 🌼یکی از افراد ساده لوح که این مطلب را شنید. داستان را برای همسرش 🧕 نقل کرد و گفت : از بصره آن چنان احاطه ای داشت که سگی را از ورود به مسجدالحرام مانع شد!!!😳 🌸همسرش گفت : چرا این آقای به این خوبی را دعوت نمی کنی؟ خوب است او و مریدانش را برای دعوت کنی. مرد پذیرفت و آنها را دعوت کرد. برنج و مرغ 🐓 مفصلی تهیه کردند. چون سفره انداخته شد، برای هرکس ظرفی آوردند که قدری در آن ریخته و مرغ روی آن گذاشته بودند. 🌼 در این وقت آن زن زیرک 🧕 به شوهرش گفت : من می خواهم برای آن آقا یک کامل بگذارم، تا احترام بیشتری به او کرده باشم. 🌸اما برای آنکه دیگران ناراحت نشوند، آقا را زیر برنج پنهان می کنم و همین کار را کرد ... 🌼چون ظرف غذا را برای آقا بردند ، او نگاهی کرد و دید که روی برنج همه مرغ است اما در ظرف او هم مرغی پیدا نیست پس فریاد زد و گفت : شما به من کردید، چرا برای همه مرغ آوردید و برای من نیاوردید ؟ 🌸زن 🧕 از پشت در گفت آقایی که از بصره را در مسجدالحرام میبینی چگونه را در زیر نمی‌بینی؟! و بدین گونه او را رسوا و شرمنده ساخت.😢 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌸🌼🌸🌼🌸 🌼🌸🌼🌸 🌸🌼🌸 🌼🌸 🌸 🌸 🌼شخصی منحرف و متقلبی در بصره بود که ادعاهای عجیبی داشت مریدانی را در اطراف خود جمع کرده بود. 🌸روزی نشسته بود یک باره گفت : چخ چخ !!! مردم گفتند : یعنی چه؟ گفت :سگی می خواست وارد مسجد الحرام شود که من دیدم و با گفتن آن کلمه او را راندم !! اطرافیانش او را تحسین کردند 👏 🌼یکی از افراد ساده لوح که این مطلب را شنید. داستان را برای همسرش 🧕 نقل کرد و گفت : از بصره آن چنان احاطه ای داشت که سگی را از ورود به مسجدالحرام مانع شد!!!😳 🌸همسرش گفت : چرا این آقای به این خوبی را دعوت نمی کنی؟ خوب است او و مریدانش را برای دعوت کنی. مرد پذیرفت و آنها را دعوت کرد. برنج و مرغ 🐓 مفصلی تهیه کردند. چون سفره انداخته شد، برای هرکس ظرفی آوردند که قدری در آن ریخته و مرغ روی آن گذاشته بودند. 🌼 در این وقت آن زن زیرک 🧕 به شوهرش گفت : من می خواهم برای آن آقا یک کامل بگذارم، تا احترام بیشتری به او کرده باشم. 🌸اما برای آنکه دیگران ناراحت نشوند، آقا را زیر برنج پنهان می کنم و همین کار را کرد ... 🌼چون ظرف غذا را برای آقا بردند ، او نگاهی کرد و دید که روی برنج همه مرغ است اما در ظرف او هم مرغی پیدا نیست پس فریاد زد و گفت : شما به من کردید، چرا برای همه مرغ آوردید و برای من نیاوردید ؟ 🌸زن 🧕 از پشت در گفت آقایی که از بصره را در مسجدالحرام میبینی چگونه را در زیر نمی‌بینی؟! و بدین گونه او را رسوا و شرمنده ساخت.😢 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان