eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.9هزار دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
15.6هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه درس 👆 🦋🌼🦋🌼🦋 🌼🦋🌼🦋 🦋🌼🦋 🌼🦋 🦋 👇👇👇 🌼برای جمع آوری و نوشتن مطالب و ها وقت گذاشته می شود درس 🦋سوره با ۶۴ آیه در نازل شده است و محتوای سوره در باره و با های وغیره است 🌼 مطالب سوره 👇👇 1⃣ زن ومرد 2⃣احکام نسبت به دیگران وشرایط ثبوت آن 3⃣راههای از آلودگی به 4⃣روابط ومردان در جامعه 5⃣آسان گیری وتعجیل در 6⃣ چرانی و 7⃣آداب و فرزندان 8⃣ زن ومرد در منزل شده باشد 9⃣ ورود و برای ورود به اتاق خصوصی پدر ومادر 🔟 چگونگی روابط و مابین نزدیکان 1⃣1⃣ و 2⃣1⃣ ایمان و الهی 3⃣1⃣ بیت که مردم بوسیله آنها به ودین وشریعت وسنت هدایت می شوند 4⃣1⃣ جهانی صالح
🔻 حضرت سلیمان و دهقان برگزیده حضرت سبحان ، جناب سلیمان با بساط شاهی و سلطنت و عظمت و مکنت بر دهقانی گذر کرد.🔅 دهقان چون شأن سلیمان را دید گفت : خدای مهربان به پسر داود پادشاهی عظیم و سلطنتی کبیر کرامت فرموده.🔅 باد این سخن را به گوش سلیمان رسانید . حضرت از بساط عظمت به زیر آمد و نزد او رفت و فرمود : چیزی را که توانایی آن را نداری و تحمل مسئولیتش را برایت قرار نداده اند آرزو مکن ؛ اگر یک تسبیح تو را خدا بپذیرد ، برای تو از آنچه حشمت دنیا به سلیمان عنایت شده بهتر است ، زیرا ثواب تسبیح باقی و ملک سلیمان فانی است !🔅 📚ربیع الآثار @tafakornab 👆
☯️ داستان تاریخی حاکم و دهقان ! 🤴روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید . 🤴حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . 👨🏼‍🌾روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. 🤴حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید. 🤴حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند کشیده ای محکم پس گردن او نواخت . همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند. 🤴حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟ 👨🏼‍🌾کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. 🤴حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در باز بود من رو به آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو نیشابور را می خواهی؟ 🙄یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد. 🤴حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی. 😎فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد. 💯فقط و من و توست که فرق دارد.... 💯"از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه" خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات ایمان داشته باش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🥰خداوند بخشنده مهربان را شاکریم که ما قانون جذبی هستیم و هر لحظه باور ما بیشتر و محکم تر از  قبل شده و در حال جذب بهترین ها هستیم. 😇خداوندا رحمت‌ و نعماتت را شکر می گوییم و از تو بهترین ها را در تمام عرصه ها طلب می‌کنیم. 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝