هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🔰♻️🔰♻️🔰♻️🔰♻️
#تدبردرقرآن #سوره_نحل ــ #آیه ۱
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
أَتَىٰٓ أَمْرُ اللَّهِ فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ ۚ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ
به نام خدا كه رحمتش بیاندازه است و مهربانیاش همیشگی. فرمان حتمی خدا [در مورد عذاب كافران ومشركان] فرا رسیده است، پس خواستار شتاب در آن نباشید؛ او منزّه وبرتر است از آنچه شریك او قرار میدهند.
#تفسیر👇
به نام خداوند بخشندۀ بخشايشگر
#تفسیر: (آيه ١) : فرمان عذاب نزديك است:
🔺 قسمت مهمّى از آيات آغاز اين سوره در #مكّه نازل شده است، در همان ايّام كه پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله» درگيرى شديدى با مشركان و بت پرستان داشت، و هر روز در برابر دعوت حيات آفرين و آزاديبخش او به بهانههايى متوسّل مىشدند، از جمله اين كه هرگاه پيامبر «صلّى اللّه عليه و آله» آنها را تهديد به عذاب الهى مىكرد بعضى از لجوجان مىگفتند: اگر اين عذاب و كيفر كه مىگويى راست است پس چرا به سراغ ما نمىآيد؟ !
🔺 و شايد گاهى اضافه مىكردند كه اگر فرضاً عذابى در كار باشد ما دست به دامن بتها مىشويم تا در پيشگاه خدا شفاعت كنند تا اين عذاب را از ما بر دارد.
🔺 نخستين آيۀ اين سوره، خط بطلان بر اين اوهام كشيده، مىگويد: «عجله نكنيد فرمان خدا (براى مجازات مشركان و مجرمان) قطعاً فرا رسيده است» (أَتى أَمْرُ اللّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ). و اگر فكر مىكنيد بتان شفيعان درگاه اويند سخت در اشتباهيد «خداوند منزّه و برتر از آن است كه آنها براى او شريك مىسازند» (سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُونَ).
📚برگزیده تفسیر نمونه📚
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#تلنگرانه
🦋 محبت بزرگترین ثروت دنیاست ،
🍃 با عجله از محل کارم بیرون آمدم که #مادرم زنگ زد.
_الو سلام سحر جون!
_هنوز که نیومدی؟
_گفتم:" نه مامان کاری داری بگو!"
کمی من و من کرد و گفت :"
امشب #عزیزجون میاد خونمون یه زحمت بکش از اون شیرینیا که قند رژیمی دارن بگیر و برو دنبالش خونه #عمه !"
_هر هفته مادر بزرگم مهمان یکی از بچههایش بود.
بنده خدا پیر شده بود و به خاطر فوت پدر بزرگم تنها زندگی میکرد. اما هیچ کدام از بچههایش نمیگذاشتند غصه بخورد و هوایش را داشتند.
عزیز جون زن خوش زبان و مهربانی بود، شاید اگر فوت پدر بزرگم نبود هیچ چیزی نمیتوانست چروکهای صورتش را زیاد کند.
راهم را کج کردم و رفتم دنبالش. من را که دید خندید و دست تکان داد.
_به به سحر خانم گل ..!
_اومدی عروس ببری؟
_پشت چراغ قرمز برگشتم و به چهرهاش نگاه کردم. به دستهای لرزانش که #تسبیح را میچرخاند،
_به موهای سفیدش که از زیر روسریاش بیرون زده بود، به نگاه خستهاش که در غروب آفتاب خیابانها را دید میزد.
_گفتم:" خوب چطوری عروس خانم؟ _ببخشید ماشینو گل نزدم."
_ذکرش را تمام کرد و گفت:" چه کنم هر بار دیر میای، ماشینم که گل نمیزنی!"
_بعد ادامه داد:"راستی گل دختر دفترچه مو آوردم داروهامو بگیرم، یادت نرهها!"
_خندیدم و گفتم:" به به عروس مریضم که هست!"
_جلوی داروخانه پیاده شدیم. خیلی شلوغ بود. جایی پیدا کردم تا عزیز جون بنشیند و کنار همان صندلی ایستادم.
_سری به تلفن همراهم زدم و همانطور که پیامها را میخواندم متوجه شدم، با خانم پیری که کنارش بود، مشغول صحبت شدند.
_از همه چیز گفتند و بحث کردند و رسیدند به پول و ثروت!
_پیرزن از پول و ثروتش میگفت و از اینکه اگر پول داشته باشی دیگر هیچ غصهای نداری و همه کارهایت پیش میرود و حتی به بچهها هم احتیاجی نیست چون #پرستار، کارها را دقیق و مرتب انجام میدهد. و خلاصه اینکه پولِ بیشتر، زندگیِ بهتر!
_عزیز جون با تعجب و در سکوت نگاهش میکرد. همین که داروها را گرفتم،
_رو کرد به دوست تازهاش و گفت: "ثروت چیز خوبیه راست میگی، خود من کلی ثروت دارم!
_چندتا خونه آشپز و پرستار و راننده _اما ثروت من با شما خیلی فرق داره..."
&به سمت خانه که راه افتادیم گفتم:" عزیزجون خوب واسه خانمه کلاس گذاشتیا چند تاخونه و ..."
_خندید و گفت: "مگه دروغ گفتم؟
_چندتا خونه دارم خونهی شما، خونهی عمه، خونهی دوتا #عمو ها...زنعمو کوچیکه چقدر میاد فشارمو میگیره؟ دکتر میبره منو، پدرتو منو برد #مکه، با عمه رفتم #کربلا، توام که رانندهی منی، دروغ میگم؟ ثروت از این بالاتر چیه؟ _ثروت من مادر توئه که میدونم گفته برام شیرینی رژیمی بگیری , و حتما #فسنجون بار گذاشته، ثروت من شماهایید!
_پول به اندازهی خودش کار میکنه _بیشتر از اون نه!
👌#محبت ♥️ رو که نمیشه خرید ...!
_خندهام گرفت مخصوصا پیشبینی خرید شیرینی..
_انگار یک مدرس با تجربه و یک روانشناس و مشاور با من حرف میزد.
_گفتم :"عزیز جون ..!
_شما هم ثروت مایی،
_فکر نکن خودت فقط ثروتمندی..."
#خندید و باهم وارد خانه شدیم. و بوی خوش فسنجان خانه را پر کرده بود.,
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝